واضح آرشیو وب فارسی:مهر: مرور فیلمهای روز جهان
نگاهی به فیلم «بهترین ساعتها»/ انسان به مصاف اقیانوس میرود
شناسهٔ خبر: 3720324 - پنجشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۱:۲۶
هنر > سینمای جهان
.jwplayer{ display: inline-block; } فیلم «بهترین ساعتها» داستان نجات خدمه کشتی اس اس پندلتون است که در آن رویارویی انسان با اقیانوس به تصویر کشیده می شود. خبرگزاری مهر-گروه هنر-سامان پارسی: کارگردان: کریگ گیلسپی، فیلمنامه: اریک جانسون، مدیر فیلمبرداری: خاویر آگیره زاروب، تدوین: تاتیانا ای ریگل، موسیقی: کارتر بورول، بازیگران: کریس پاین (برنی ویر)، کیسی افلک (ری سیبرت)، هالیدی گرینجر (میریام پنتین)، بن فارسیتر (ملوان ریچارد لیوسی)، اریک بانا (فرمانده دانیل کلاف)، گراهام مک تاویش (فرانک فاوت)، محصول: آمریکا، ۲۰۱۶، ۱۱۷ دقیقه. فیلم «بهترین ساعتها» (The Finest Hours) داستان نجات خدمه کشتی اس اس پندلتون در شب هجدهم فوریه ۱۹۵۲ است؛ داستانی دراماتیک در ابری از رویارویی طبیعت و انسان در اقیانوس. گرچه فیلم با سکانسی از یک قرار عاشقانه شروع می شود و گیلسپی کارگردان اثر بسیار سعی کرده همه چیز را در حد روزهای اواسط قرن بیستم اصیل جلوه دهد، اما فیلم در جنبه های دراماتیک دارای ضعف هایی است که باعث می شود فیلم در این وجه به آن جایگاه باشکوه نرسد. ولی گیلسپی در به تصویر کشیدن صحنه های حقیقی طوفان در اقیانوس بسیار موفق بوده و بازی تحسین برانگیز بازیگرانش هم به کمک وی آمده اند تا فیلم در این وجه موفق عمل کند و انتخاب پلان های رویارویی حقیقی کشتی کوچک گارد ساحلی با امواج دریا یادآور فیلم «طوفان تمام عیار» ولفگانگ پترسون است. هر آنچه فیلم در بخش دراماتیک ضعف دارد ولی بازی بازیگران و خلق صحنه های بی نقص طوفان و تلاش آنها برای نجات انسان ها بسیار تحسین برانگیز است و سکانس هایی از فیلم توان به حیرت واداشتن مخاطب را دارد؛ مثل صحنه ای که یکی از خدمه برای اطلاع دادن به کاپیتان روی عرشه می رود و ناگهان متوجه می شود کشتی از وسط به دو نیم شده است. در طرف دیگر داستان چالش بزرگ نجات و رویارویی ملوان ها با امواج در کشتی پندلتون است که در نهایت با رهبری ری سیبرت موفق می شوند خود را تا زمان نجات زنده نگه دارند. با اینکه فیلم بر اساس واقعیت ساخته شده اما گیلسپی قدرت بسیار خوبی در روایت دارد و می تواند مخاطب را شگفت زده کند و سکانس ایستادن ملوان روی عرشه و دیدن کشتی دو نیم شده، یا روی آب ماندن نیمی از یک کشتی، رد شدن برنی با یک قایق کوچک از میان موج هایی بزرگ و حتی کشته شدن آشپز با شوخی های گاه و بیگاهش از جمله نقاط قوت کار او است. او در مقام کارگردان در بیشتر مواقع بر خلاف انتظار و پیش بینیِ مخاطب روایت را پیش می برد و می تواند تعلیق در روایت را به خوبی حفظ کند و باعث شگفت زدگی تماشاگرش شود. کریگ گیلسپی در شخصیت پردازی بسیار خوب عمل کرده و همه شخصیت های اصلی روایت بسیار خوب و باورپذیر به نمایش در می آیند. فیلم حتی از دیگر فیلم های مشابه خود چه در قدرت روایت و چه نمایش تصاویر شگفت انگیز پیشی می گیرد. در وجه مفهومی فیلم نمایش قدرت انسان است؛ انسانی که بر اساس احساس مسئولیت به رویارویی با دریای متلاطم می رود. «برنی» با بازی کریس پاین شخصیتی ضدقهرمان دارد و توسط ریچارد دوست و همکارش به خاطر کوتاهی در نجات جان یک ماهیگیر سرزنش می شود. او بسیار خجالتی و بی عرضه نشان می دهد و حتی در مواجهه با پیشنهاد ازدواج «میریام» دست پاچه می شود. برنی نه تنها حتی در گفتگو با میریام که بسیار او را دوست دارد بارها دچار لکنت زبان می شود بلکه حتی در برابر سرزنش هایی که توسط ریچارد می شود سکوت می کند. او هیچ نشانی از یک قهرمان ندارد. او یک ضد قهرمان است که به خاطر حس انسان دوستی و مسئولیت پذیری تبدیل به قهرمان می شود. اما «برنی» که به خاطر ترس مورد انتقاد اطرافیان است؛ ترسی که در ابتدا در گفتگو با میریام هم به آن اعتراف می کند درصدد اثبات خودش است یکی از موفق ترین و بهترین عملیات های نجات در دریا را به اتمام می رساند.او بخاطر احساس مسئولیتش بر این ترس غلبه می کند و با فکر و تجربه اش از موج هایی می گذرد که هر لحظه ممکن است قایق را غرق کنند. وی وقتی از موج ها می گذرد باز حاضر به بازگشت نیست زیرا نمی خواهد دیگران را در دریا تنها بگذارد در بیشتر جاها به ادراک خود اتکا می کند نه دستورات، زیرا نه قایقش جای کافی برای افراد پندلتون دارد، نه طوفان مجال پیروی از قوانین در شرایط بحرانی است. به زعم او قوانینی که نه برای شرایط سخت بلکه برای شرایط عادی نوشته شده اند، در این شرایط ناتوان هستند. تنهایی، شب و اقیانوس داستان تنهایی انسان در برابر طبیعتی است که بسیار از بشر آزرده شده و انسانی که در برابر توان طبیعت هیچ قدرتی ندارد و ساخته های او مثل کشتی نفت کش به سادگی به دو نیم می شود. برنی اما از تنهایی خود بهره می گیرد و به درک خود در لحظات مهم اتکا می کند و در نهایت می تواند از سد طبیعت بگذرد. او با اینکه در برابر طبیعت می ایستد نه برای جنگیدن بلکه برای نجات هم نوعان خود دست به کار می شود و با وجود فضای کم قایق همه افراد را نجات می دهد. او در نهایت از نیروی طبیعت برای هدف خود استفاده می کند. درباره دیگر شخصیت های فیلم هم می توان گفت کارگردان در پرداخت شخصیت «میریام» موفق است. وقتی میریام بر خلاف زنان دیگر به ایستگاه گارد ساحلی می رود، رو در روی فرمانده می ایستد و در پایان هم به بندر می رود مخاطب با شخصیت وی بیشتر آشنا می شود. در این صحنه شهر تاریک است پس او چراغ های ماشینش را روشن می کند و بقیه از او پیروی می کنند و اینگونه برنی ساحل را پیدا می کند. شاید اگر استفاده از برخی کلیشه های رایج داستان های درام هالیوودی نبود فیلم در بخش درام هم بسیار موفق می بود. اما با تمام اینها «بهترین ساعت ها» برای مخاطبی که قرار است نزدیک به دو ساعت فیلم را تماشا کند با خلق صحنه هایی زیبا بسیار جذاب و تحسین برانگیز است و از دیدن آن لذت می برد و در عین حال همواره در طول روایت نوعی همذات پنداری بین مخاطب و شخصیت ها نیز وجود دارد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 65]