واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نگاهی به مجموعه «حوصلهام پیش تو جا مانده است»کودکیهای مارکس و شعر کودک
زندی نیز خلف صالحی برای اسلاف خود است، شاعر در این مجموعه بیشتر به کلیات پرداخته و در فضاسازیهای خود بیشتر به جای آنکه به تصویر کردن دنیای نوجوانان بپردازد فقط واژههای پرکاربرد دوران نوجوانی را استفاده کرده است.
خبرگزاری فارس- گروه کتاب و ادبیات: بیتردید هرچه در دنیا هست چهارچوبی دارد و میتوان با معادلهها و فرمولها به آن دست یافت و شروع به تولید کرد. چهارچوبی برای زندگی، چهار چوبی برای غذا، لباس، خانه، شهرها و تمام آنچه در قالب عالم ماده بگنجد جزئی از این کل خواهد بود که میتوان روشی برای ایجاد آن کشف کرد و این اصلی است که تخطی از آن محال مینماید و در صورت تخلف از آن نتایج ناخوشایندی را شاهد خواهیم بود، اما هرقدر این اصل بدیهی در عالم ماده خوشایند است در عالم معقولات غم انگیز جلوه میکند. جسم را میتوان زندانی کرد اما مگر ممکن است به فرد تحمیل کرد چگونه به جهان بنگر یا چگونه فکر کن؟! متاسفانه چنین اتفاقی در دوران حکومت بشر به تناوب و تکرار رخ داده و خواهد داد، از تفتیش عقاید در دوران سلطه کلیسا گرفته تا اجرای تفکرات مارکس در جامعهٔ کمونیست. به گمان تفاوتی نمیکند تحمیل سبک اندیشیدن در چه سطح و قابی باشد. خشن باشد یا لطیف، سر را به سنان بکوبد یا با پنبه گلو را ببرد، مهم آن است که به ما میگوید آن گونه که من میگویم باش نه آنچه خود میخواهی، و همین نکتهٔ غم انگیز ماجراست. به گمان من جعل عنوانی به شعر کودک و نوجوان یکی از همین چهارچوبهای تحمیلی است. شاعری که سال هاست دوران کودکی را پشت سر گذاشته به خود اجازه میدهد به جای کودکان پس از خود فکر کند و شعر بنویسد و قالب فکری خود را به ایشان تحمیل کند و صد البته محتوا و فضای آن آثار چیزی است که شاعر میخواهد نه آنچه کودک یا نوجوان در واقع به آن توجه دارد و خواهان آن است. پس میتوان تا حد زیادی با یقین گفت: شعر کودک و نوجوان شابلونی به دست آمده در اثر تکرار و تمرین است نه حاصل خلق معنا و شاعرانگی حقیقی. خانم مریم زندی نیز یکی از خیل شاعران کودک و نوجوان است که در فضای ادبی امروز به عنوان یکی از نویسندگان مطرح و خوش آتیهٔ این عرصه از ایشان یاد میشود که در ادامهٔ فعالیتهای خود به تازگی مجموعه شعری با نام 《حوصلهام پیش تو جا مانده است》 از ایشان منتشر شده. این مهم را به این بانوی محترم تبریک میگویم اما در مورد ایشان نیز نظرم متفاوت از سایرین نیست، خانم زندی نیز خلف صالحی برای اسلاف خود است، چه اینکه شاعر در این مجموعه همانند دیگران بیشتر به کلیات پرداخته و در فضا سازیهای خود بیشتر به جای آنکه به تصویر کردن دنیای نوجوانان بپردازد فقط واژههای پرکاربرد دوران نوجوانی را استفاده کرده. فضای شعرهای کتاب عمومن بر پایهٔ ناامیدی و سیاه نگاریست و حتی آنجا که تلاش میکند مخاطب را به پیش بخواند او را در سستی، نخواستن و نتوانستن به تصویر کشیده وگرنه چه دلیلی دارد نوجوانی که در نهایت شادمانی و امیدواری زندگی میکند تمام حاصل اندیشهاش پرندهای باشد که جهانش فقط به قفس محدود میشود؟! البته شاعر تلاشی برای نشان دادن دنیای عاطفی مخاطبان نوجوان خود هم داشته که قابل ستایش است اما در این راستا فقط به اشارهای گذرا از این جهان بسنده کرده و نتوانسته از شعر آیینهای تمام نما برای مخاطب بسازد و در نهایت تمام همتش به آوردن نام شخصی به نام 《تو》خلاصه شده، اما همین شخص را هم به درستی معرفی نکرده و به کلیت از کنار آن رد شده و خواننده را در شناخت این شخص و نحوهٔ برخورد با او در شعر سرگردان رها کرده. به لحاظ محتوا نیز، مریم زندی را در این مجموعه نمیتوان شاعری پیشرو و خلاق دید، زیرا تمام آنچه را گفته میتوان به اشکال مختلف اما با دغدغههای مشترک از زبان دیگران شنید بیآنکه تفاوتی برای مخاطبان ایجاد کند تا شعرهای او را به دیگری ترجیح دهند. البته تمام آنچه بیان شد نافی توانمندیها و آگاهی مریم زندی نیست بلکه بیانگر نوع نگرش و جهت گیری نگارنده در جهت آفرینش یک اثر منحصر به فرد و کار آمد است. *قرار دانهای زیر یک درخت بید منتظر نشسته است آفتاب دیر کرده است لای شاخههای بید گیر کرده است * (شعری از کتاب) سورنا جوکار اردیبهشت 95 انتهای پیام/و
95/02/27 :: 14:05
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 33]