واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نشست «تجربه ایرانی مواجهه با علوم انسانی مدرن»/۴قانعیراد: جامعهشناسی ما محصول شکست ایرانیان است
رئیس انجمن جامعهشناسی ایران با اشاره به اینکه مواجهه ما با علوم اجتماعی در ایران محصول انسانهای شکستخورده در مقابل دولت داخلی و غربی بود، توضیح داد: برعکس جامعهشناسی در فرانسه که با پیروزی انقلاب فرانسه حاصل شد
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، بخش دوم نشست «تجربه ایرانی مواجهه با علوم انسانی مدرن» ظهر امروز (26 اردیبهشت) با حضور رضا داوری اردکانی رئیس فرهنگستان علوم ایران، عبدالحسین خیراندیش استاد تاریخ دانشگاه شیراز، امیرعلی نجومیان استاد زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه شهید بهشتی و محمدامین قانعیراد رئیس انجمن جامعهشناسی ایران در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد. در ادامه این نشست محمدامین قانعیراد در باره «تجربه ایرانی مواجهه با جامعهشناسی مدرن» توضیح داد: واژه تجربه ما را به عالم تاریخ و پدیدارشناسی میبرد، مواجه نیز به معنای رویارویی در یک مقطع تاریخی است. ما در جایی از تاریخ ایران با جامعهشناسی برخورد کردیم که مواجهه ما با تمدن غرب، علم و تکنولوژی مدرن است. وی در ادامه افزود: مواجهه ایران با علم و تکنولوژی مدرن پس از شکست در جنگهای روسیه و دو عهدنامه معروف گلستان و ترکمانچای بود، به همین دلیل ما نقش زیادی به تکنولوژی نظامی دادیم و دریافت ما از علم بیشتر تکنولوژیک بود. هنوز هم ما اسیر رویارویی اولیه با علم و تکنولوژی هستیم.
قانعیراد درباره شکلگیری جامعهشناسی در ایران توضیح داد: غلامحسین صدیقی در سال 1317 از فرانسه فارغالتحصیل شد و در دانشسرای عالی درس جامعهشناسی تعلیم و تربیت را تدریس کرد. سال 1322 نیز یحیی مهدوی کتاب جامعهشناسی خود را تألیف کرد که نخستین کتاب در این زمینه بود. 10 سال بعد موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی راهاندازی شد. سال 1350 نیز دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران به عنوان نخستین دانشکده علوم اجتماعی راهاندازی شد. پس این رشته حدود 78 سال تاریخ دارد. وی با اشاره به اینکه دوره 40 ساله 1317 تا 1357 در تاریخ جامعهشناسی مهم تلقی میشود، یادآور شد: مرکزی نیز در سال 55 به ریاست داریوش شایگان تأسیس شد که بعدها در نهادهای دیگر ادغام و اکنون هم پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی فعلی است. رئیس انجمن جامعهشناسی ایران، نقطه مواجهه ما با علوم اجتماعی جدید به سال 37 برمیگردد و گفت: موسسه تحقیقات اجتماعی برخی از اعضای آن بعدا توسط ساواک دستگیر و محکوم به اعدام شدند در سال 53 منحل شد. این پدیده کمک به رادیکالیزه شدن جامعهشناسی در کشور کرد. در آن سالها نسل جوان تحتتأثیر نهضت ملی با رهبری مصدق بودند. که شکست خوردند. شریعتی و جلال آلاحمد دو محقق اجتماعی فعال این دوره محسوب میشوند. شریعتی خود از معتقدان به احیای دین در جامعه بود. قانعیراد با اشاره به اینکه مواجهه ما با علوم اجتماعی در ایران محصول انسانهای شکستخورده در مقابل دولت داخلی و غربی بود، توضیح داد: برعکس جامعهشناسی در فرانسه که با پیروزی انقلاب فرانسه حاصل شد و در آمریکا که محصول انجیل اجتماعی است. تنها چیزی که این جامعهشناسی را در ایران تولید میکرد، مقاومت نسبت به نظام بود، بنابراین هیچگاه جامعهشناسان نتوانستند با الگوی توسعه پیوند بخورند و بیشتر ناقد توسعه بودند. عبدالرسول خیراندیش: کارنامه آموزش تاریخ بعد از یک سده مثبت است همچنین در این نشست عبدالرسول خیراندیش درباره بحث تاریخ در علوم انسانی گفت: ما نزدیک به صد سال است که در مدارس و دانشگاههایمان درس تاریخ داریم. کشوری با قدمت ایران، همیشه تاریخنگاری داشته است، اما تاریخ به عنوان درس و امتحان برای همه ما جدید است. کارنامه آموزش تاریخ بعد از یک سده مثبت و از ضروریات زندگی جدید است. خیلیها از درس تاریخ خوششان نمیآید، اما هیچ کس نمیتواند این درس را حذف کند. وی با بیان اینکه تاریخنگاری ما در دانشگاه مصدر خیلی خدمات برای جامعه شده است، توضیح داد: هرچند نواقصی هم داشتهایم، اما آنچه ما به عنوان تاریخنگاری از دبستان تا دانشگاه داریم، از نوع انتقادی است که تقریبا اواسط قرن نوزده به وجود آمد. این تاریخنگاری میخواهد بیطرف باشد و ما بهعنوان تاریخنگاری علمی، اصل بیطرفی مورخ را میپذیریم، اما آیا واقعا مورخ باید بیطرف باشد؟ به اعتقاد من این بیطرفی باعث بیمزه شدن تاریخ ما شده است. خیراندیش با اشاره به اینکه بخش عمده تاریخ ما که شامل تاریخ زندگی مردم است، تاکنون مغفول مانده است، افزود: علتش هم این است که ما خودآگاهی نسبت به روشهای تاریخی خود نداریم. جایی هم که نقد شروع میشود، ما به بیراهه میرویم. تاریخنگاری ما احتیاج به خودآگاهی فلسفی دارد. دانشجوی تاریخ حتما باید فلسفه بخواند. امیر علی نجومیان: دلایل فقدان نظریهپردازی ادبی در ایران همچنین امیرعلی نجومیان درباره تجربه مواجهه علوم انسانی مدرن از زاویه نقد ادبی، توضیح داد: بین نقد و علوم انسانی رابطه نزدیکی است، شاید نقد یکی از پایهایترین مباحث علوم انسانی باشد. علوم انسانی با نوعی اندیشه انتقادی، نقد و درک انسانی از پدیدهها رابطه دارد. یکی از مشکلات ما در ایران این است که نقد ادبی دچار بدفهمی است، اینکه ما چه چیزی را نقد میکنیم، موضوع مهمی است. متأسفانه ما همچنان در ایران وقتی حرف نقد میزنیم، عیبیابی به ذهن میرسد، در حالیکه نقد یک توصیف و خوانش است. وی با بیان اینکه نقد ادبی مدنظر ما به صد سال پیش بازمیگردد، افزود: دوره اول این نقد از آخوندزاده تا زرینکوب هستند که نقد را هدف اصلاح اجتماعی میدانند. دوره دوم از زرینکوب تا رضا براهنی است و دوره سوم از براهنی تا امروز، نقد به مثابه روش است. نجومیان درباره برخی دلایل فقدان نظریهپردازی ادبی در ایران، توضیح داد: یکی از دلایل اصلی فرهنگ ما ایرانیان است که این فرهنگ بخشی از شاخصهایش با مفهوم نقد در منافات است. از لحاظ زبانشناختی نیز زبان تفکر ایرانی شعر است، اما نقد، شعر نیست، بلکه نثر است. ما همچنان از تفکر شاعرانه دور نشدهایم، همچنین ما درک غلطی از معنی نظریه داریم. وی برخی از ویژگیهای اندیشه انتقادی را به این شرح توضیح داد: کاربست نظریه درون چارچوب مشخص، جسارت رفتن به راههای جدید، در بند قلمروها نبودن، برخی از این ویژگیها است. اندیشه انتقادی هیچگاه اسیر تنگناها نمیشود و از فرایند تاریخ خارج نمیشود. انتهای پیام/
95/02/26 :: 19:09
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 136]