تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):هرچیز بهاری دارد و بهار قرآن ماه رمضان است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804665764




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

رویای صادق یک رزمنده در 14 خرداد و عشق دیدار امام (ره) - پایگاه خبری تحلیلی آوای فامنین


واضح آرشیو وب فارسی:آوای فامنین: خاطره ای از رزمنده ای که سالها در خطوط مقدم جبهه های حق علیه باطل حضور داشته و هنوز هم عاشق ولایت و شهادت است.به گزارش آوای فامنین، 14 خرداد، سالگرد رحلت امام است و در گروهی که اعضای آن اکثرا از رزمندگان جنگ تحمیلی و از یادگاران امام و انقلاب هستند، یک خاطره شیوایی نظرم رو جلب کرد و اشک در چشمانم جاری شد. مشتاق بودم که بدانم این رویای صادق برای کیست و آیا الان هم امکان دسترسی به ایشان هست؟ از پروفایل شخصی کسی که این مطلب رو گذاشته بود پرسیدم و بعد از ساعاتی دیدم نوشته: دنبال چی هستی؟ خیلی خوشحال شدم و پاسخ دادم، کسی که این اتفاق برایش رخ داده ؟ کسی که چنین با عشق برایش نوشتید؟ جواب داد: اینجا نیست . در آبهای گرم خلیج فارس، در جزیره کیش هستند. دیگه دیدار حضوری مقدور نبود و با لطف حجت یاری، راوی این خاطره زیبا، شماره این عاشق امام را گرفتم. البته با هماهنگی و رضایت خود این رزمنده دلاور. زنگ زدم و با احترام سلام و عرض ادب کردم و از اینکه وقت ایشان رو گرفتم عذرخواهی کردم. متواضع بود و بیان صادقی که حکایت از مصاحبه های رزمندگان اسلام درزمان دفاع مقدس و صدا و سیما را داشتند. هنوز به روشنی به یاد دارم روایت فتح شهید آوینی و گزارش های دیگر عزیزانی که با سوزی غریب در خطوط مقدم حاضر بودند و لحظه به لحظه موقعیت ها و رشادت های رزمندگان مناطق عملیاتی را ارسال می کردند. یادشان گرامی باد گفتم: شما حسن رضایی هستید؟ و جواب داد در خدمتم، به آرامی از خاطره ای که دوستشون نوشته بودند، و من تمایل داشتم از زبان خودشان با جزئیات بیان کنند، پرسیدم. رضایی ، مثل رزمندگان قدیم آرام بود و هنوز در لابه لای کلماتش می توانستی گل سرخ عشق و شور به اسلام و نظام را بچینی و هنوز به همان تازگی و صادقانه بود. گفتم: معرفی خودتان و اینکه کجا بودید زمان جنگ و سال 68؟ گفت: حسن رضایی هستم . در جزیره کیش مشغول کارم و در زمان جنگ در همدان، لشکر انصار الحسین(ع) بودم و گردان غواصی لشکر 32 در انصار همدان مدت حضورتان در جبهه ها را بیان می کنید؟ رزمنده اسلام ادامه داد: کربلای 4 و در شلمچه هم بودم و در عملیات مرصاد و جبهه های غرب کشور در حال خدمت بودیم. از شب رحلت امام چه خاطره ای دارید؟ رضایی جواب داد: 13 خرداد 1368 بود. منطقه سر پل ذهاب، پادگان ابوذر بودم و احساس عجیبی داشتم. یک حس دلشوره و نگرانی ، سرم به شدت درد می کرد و بی حوصله بودم . با بی قراری رفتم به اتاق بهداری ، تنها جایی که آرامش خاصی داشت و کسی زیاد به این اتاق مراجعه نمی کرد. قرص آرام بخشی خوردم و در گوشه ای دراز کشیدم و هنوز اون احساس بد را داشتم و افکاری که نا خودآگاه نگرانم می کرد. چشمانم را بستم و بعد از مدتی به خواب رفته بودم نمی دانم چند ساعت خوابیدم و چقدر دوستانم به دنبالم گشته بودند. در اون زمانی که بچه ها در پی پیدا کردن من بودند و من بی خبر از همه جا در خوابی عمیق بودم. خواب دیدم که همه به داخل چادرهایی که در جلوی ساختمان غواصی هست حرکت می کردند. چادرهایی که برای اجرای مراسمات نصب کرده بودیم و حالت تکیه هایی که در ایام محرم برای عزاداری امام حسین(ع) نصب می شود ، را داشت. دیدم بچه های پادگان، وقتی وارد آن چادرها می شوند، از طرف دیگر چادر با لباسهای مشکی بلندی که به تن داشتند به حالت دسته های عزاداری ، بیرون می آمدند و بر سر و سینه می زدند و نوحه سرایی می کردند. صدای شیون و عزاداری آنها در خواب، هنوز یادم هست. برایم عجیب بود که نه ایام محرم است و نه شهادت یکی از ائمه . پس چرا عزاداری می کنند؟ در همان لحظات بود که بچه ها پس از گشتن زیاد، از پنجره اتاق بهداری به داخل آمده بودند و دیدم که مرا صدا می کنند و یکی از دوستانم با حالتی سرشار از اندوه گفت: کجایی بیا که بی امام شدیم و امام به رحمت خدا رفته. هنوز باورم نمی شد و فکر می کردم که در خواب هستم و شوکه شده بودم . آن لحظه را هنوز خوب درک نمی کردم و در سرم غوغایی بود. حالت آرامشم را از دست دادم و به محوطه آمدم و خبر تلخی که آقای حیاتی در خبر اعلام کرد را گوش می کردم و اشک از دیدگانم جاری بود . هنوز قدرت حرف زدن را نداشتم و مبهوت خوابی که دیده بودم و این حالت بچه های پادگان ، یک رویای صادقانه و لحظه به لحظه تکرار همان تصاویر مبهم در سرم بود. به دلیل آماده باش و حالت نظامی نتوانستیم در تهران برای مراسم تشییع پیکر پاک امام راحل حاضر شویم و این برایم بسیار تاسف و ناراحتی داشت و غمگین از اینکه چقدر آرزوی دیدار چهره چون ماه امام بر دلهایمان ماند و حالا حتی بعد از فراقش هم نتوانستم به بدرقه اش بروم. برنامه که از تلویزیون پخش می شد همه بدون سر و صدایی و مبهوت نگاه می کردند و اشک آرام بر گونه ها می غلطید و حسرت اینکه حداقل می شد در مراسم باشیم. زمان بسیار تلخی بود و خیلی سخت گذشت تا روز چهلم رحلت امام(ره) توانستم در مراسم حضور داشته باشم. لرزش صدایش کاملا معلوم بود و من مبهوت بیان شیوای ایشان بودم وهیچ نگفتم، رضایی یادی کرد از همرزمان جاویدش ، گویی از غافله ای جا مانده با حسرت می گفت: علی اصغر سماوات و علی محمدی زیرک از دوستان بسیار خوبی بودند که چون امام شهدا ماندن و جسم فرشی را تحمل نکردند و به سوی معبود خویش عاشقانه پر گشودند و تا ابد زنده شدند. بعد از کمی آرامش و یک نفس عمیق گفت: خدا ان شاءالله لیاقت عنایت کند که از سربازان امام زمان باشیم و زیر پرچم ولایت انجام وظیفه کنیم و سعادت دیدار از نزدیک رهبر عزیزمان را داشته باشیم و از مدافعان حرم باشیم.  دیگر هیچ نگفت و ازدور کاملا می توانستی حس یک عاشق را درک کنی ، عشقی حقیقی که همیشه جاودانه است و خوشا آنانی که حقیقت را یافتند و بی قرار در انتظار وصال هستند و کاش همیشه باشند این اسناد ایثارها و گنج های گران ایران انقلابی و اسلامی ما که نشانه های عشق و شهادتند و از یادگاران امام (ره) . کاش آرزوی این رزمنده ای که غریبانه جنگید و از کشور دفاع کرد و در جغرافیای دور ایران زندگی می کند براورده شود.  آرزویش دیدار رهبر و مولای خود داشت و هر لحظه دعایش سلامتی مقام معظم رهبری بود. یادتان گرامی باد ای سلحشوران عاشق یادداشتی از طاهره حاجیلو


شنبه ، ۱۵خرداد۱۳۹۵


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: آوای فامنین]
[مشاهده در: www.avayefamenin.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 46]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن