محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1831155234
شهیدی که قول رفتنش را قبل از عقد گرفته بود
واضح آرشیو وب فارسی:فرهنگ نیوز:
مصاحبه با خانواده شهید اعطایی- مدافع حرم
شهیدی که قول رفتنش را قبل از عقد گرفته بود احمد خیلی مهربان بود و ولایت مدار! یعنی همه میدانستند که احمد ولایتی است و به خاطر ولایت، حاضر بود قید منی که خواهرش بودم را بزند! کلاً همینطور بود و سر اعتقاداتش مادر و خواهر و همسر نمیشناخت!
گروه فرهنگ و مقاومت فرهنگ نیوز: در باز میشود و محمدحسین یک سال و نیمه به استقبالمان میآید و با لبخند دندانهای شیریاش را نشان میدهد. وارد خانه شهید احمد اعطایی میشویم و سلاممان را گرم و صمیمی پاسخ میدهند. مادر، خواهر و همسر شهید، برای مصاحبه آماده میشوند.
سؤالها را از همسر شهید آغاز میکنم.
فرهنگ نیوز: لطفاً معرفی مختصری از شهیدتان بفرمایید؟
ایشان احمد اعطایی، متولد 7 شهریور 64 بود. دیپلم برق داشت و در دانشگاه علامه طبرسی مشغول به تحصیل بود. دو فرزند هم به نامهای محمدعلی چهار سال و نیم و محمدحسین یک سال و نیم داریم.
عروسیمان همهچیز داشت؛ ولی بهجای موسیقی، مولودی داشتیم
فرهنگ نیوز: نحوه آشناییتان با شهید به چه صورت بود؟
جاری من، دوست صمیمیام بود و ما را برای آشنایی به هم معرفی کردند. رسم خانواده همسرم اینطور بود که اول خواهر و مادرشان به منزل ما آمدند، بعد هم یک بار با خود احمد آقا آمدند و صحبت کردیم و در همان جلسه اول به توافق رسیدیم.
شهید احمد عطایی
فرهنگ نیوز: و آغاز زندگی مشترک؟
اول یک مراسم شیرینی خوران برای محرمیت و خرید عروسی داشتیم. یک سال و نیم هم عقد بودیم. بعد هم جشن عروسی گرفتیم. عروسیمان همهچیز داشت؛ ماشین عروس، آتلیه، تالار، ولی بهجای موسیقی، مولودی داشتیم.
و به خاطر ولایت، حاضر بود قید منی که خواهرش بودم را بزند
فرهنگ نیوز: چه ویژگی اخلاقی بارزی در همسرتان وجود داشت که ایشان را از بقیه متمایز میکرد؟
احمد خیلی مهربان بود و ولایت مدار! یعنی همه میدانستند که احمد ولایتی است!
فرهنگ نیوز: این ولایتمداری را چطور بروز میدادند؟
خواهر شهید که سالهای بیشتری را با شهید احمد اعطایی سپری کرده، پاسخ میدهد: من یک خاطره در این مورد به ذهنم میرسد؛
یک بار رفتم منزل برادرم، احمد گفت: میخواهم یک تابلو سفارش بدهم، که روی آن بنویسند: "هرکه باشد بر خمینی بدگمان / حق ندارد پا گذارد این مکان "
به او گفتم: که میخواهند پا به منزلت بگذارند مدیون میشوند!
قبول نمیکرد!
گفتم: من هم منزلتان نمیآیم! چون همه ما آقا را قبول داریم ولی شاید در عمل طور دیگری رفتار کنیم!
سر همین قضیه 4-5 ماه باهم بحث داشتیم!
و به خاطر ولایت، حاضر بود قید منی که خواهرش بودم را بزند! کلاً همینطور بود و سر اعتقاداتش مادر و خواهر و همسر نمیشناخت!
همسر شهید در ادامه میگوید: اصلاً نمیتوانست تحمل کند کسی به آقا تندی کند! سریع دفاع میکرد!
سال 88، عروسیمان در اوج اغتشاشات بود، مرا گذاشت و یک ماه به مأموریت رفت!
خواهر شهید، حرف همسر برادرش را تأیید میکند: بله. من دقیقاً یادم هست که دو ماه بود ازدواج کرده بودند. به او گفتم: همسر دو ماههات را کجا میگزاری؟!
گفت: هر وقت و هر جا به من نیاز باشد باید بروم!
خانواده شهید احمد اعطایی
فرهنگ نیوز: از خواهر شهید سؤال میکنم: دوران کودکی شهید چطور بود؟ خاطرهای از آن دوران به خاطر دارید؟
احمد خیلی شیطنت داشت! اما شیطنت شیرین، نه بد!
زیاد اهل درس خواندن نبود! وقتی من ازدواج کردم، احمد کوچک بود. همسرم دبیر او بود. از دست شیطنتهای احمد به من شکایت میکرد!
یک بار در مدرسه سرش درد گرفته بود، برای این که همین را بهانهی فرار از درس کند، آنقدر پیاز داغش را زیاد کرده بود که او را با موتور به خانه آوردند! از همسرم که پرسوجو کردم میگفت: همان بهتر که مدرسه نیاید! کلاً خیلی شیطنت میکرد!
از بچگی هم به خاطر دارم، مدام با ما به هیئات میآمدو هر پنجشنبه باهم به مزار شهدا میرفتیم.
فرهنگ نیوز: تابهحال حرفی از شهادت زده بودند؟
خیلی زیاد!.. همه به او شهید زنده میگفتیم!
یادم هست، خط تلگرامم مدتی خراب شده بود، وقتی درست کردم و پیامها برایم آمد، دیدم شکلکهای گل برایم فرستاده و نوشته: برایت گل فرستادم که بعداً وقتی شهید شدم نگویی احمد برایم گل نفرستاد!
ما همه میدانستیم احمد شهید خواهد شد! اما فکر نمیکردیم آنقدر زود برود! میگفتیم لااقل بچههایت را بزرگ میکردی بعد!
روزهای آخر هم از حرکاتش میفهمیدم! یک بار در خانه داشت میوه میخورد، دیدم که اشکهایش فروریخت و بعد بهسرعت پاک کرد! مدام میگفت برایم دعا کنید! ما هم فکر میکردیم برای کارهای دنیایی به گرفتاری خورده! و اینطور شد که ندانسته برای شهادتش دعا کردیم!!
مادر، حرف دخترش را تصدیق میکند: به من زنگ میزد و میگفت: مادر برایم دعا کن! چند وقت بعد تماس گرفت و گفت: الهی قربانت شوم مادر! کارم درست شد!
خواهر ادامه میدهد: روزهای آخر خیلی فیلمهای شهدای مدافع حرم را نگاه میکرد. خانوادههای آنها را به ما نشان میداد و میگفت: ببینید چقدر صبورند! ببینید همسران اینها، خواهران اینها، مادران اینها چقدر صبر دارند. داشت کم کم ما را آماده میکرد!
داشت با آبوتاب، از دوره آموزشیاش تعریف میکرد،گفتم: احمد به جان خودم تو داری به سوریه میروی! میخندید و منکر میشد!
خود حضرت زینب به خانواده شهدا صبر میدهد
مادر شهید را که میبینم آرام و صبور چشم به زمین دوخته، با سوالی سر صحبت را با او باز میکنم
فرهنگ نیوز: ما همیشه یک نشانهی ویژه و خاص در مادران شهدا میبینیم، که آن صبر هست؛ رسیدن به این صبر چگونه و چطور ممکن میشود؟
این صبر از خود حضرت زینب میآید! خودش میدهد!
مادر شهید:غریبی حضرت زینب را که دیدم، مصیبت خودم را فراموش کردم
فرهنگ نیوز: یعنی برای شما سخت نبود شهادت پسرتان؟
چرا! مگر میشود مادر دلش آتش نگیرد! در دل مادر چیز دیگری میگذرد. اما وقتی میبینم حضرت زینب سلامالله علیها آنقدر سختی کشیدند، اینها به چشم نمیآید!
خواهر شهید دنبال حرف مادر را میگیرد:
همیشه بین گریههایم، وقتی فکر میکنم که احمد نمرده و شهید شده! خدا را شکر میکنم. و دقیقاً این جمله را مرور میکنم که اگر شهید نشویم میمیریم، در تلخی رفتنش یک شیرینی هست که بابت آن خدا را شکر میکنم.
مادر دوباره از حضرت زینب سلامالله علیها میگوید:
وقتی ما را به سوریه برده بودند و دیدیم که بی بی حتی الآن چقدر مظلوم هستند وقتی غریبی حضرت را در زمان الآن میدیدم برایم غمانگیز بود. و مصیبت خودم را فراموش کردم.
خواهر شهید با این حرف، سخن مادر را تأیید میکند:
تازه با رفتن احمد که خیلیها دوروبر ما آمدند، اما حضرت زینب سلامالله علیها خیلی غریب بودند!
مادر را میبینم که نجواکنان و زیر لب میگوید:
خدا را شکر در راه خوبی دادمش!
محمدعلی؛ فرزند چهار سال و نیمه شهید اعطایی
احمد خیلی احساساتی بود، اما روزهای آخر حتی از بچهها دل کنده بود
فرهنگ نیوز: اعزامشان چگونه بود؟ از قبل خبر داشتید؟
همسر شهید در پاسخ میگوید:
دو ماهی را دنبال کارهای اعزامش بود، ولی به خاطر مسائل امنیتی، از اعزام حرفی نمیزد. کلاً هم اینگونه مسائل را نمیگفت. دنبال انتقالی به قسمتی بود که راحتتر نیرو اعزام میکردند، در آخر هم خدا را شکر توانست برود. البته فرماندهشان اوایل اجازه نمیداد، میگفتند به تو احتیاج داریم.
فرهنگ نیوز: شما را چگونه توانستند راضی کنند؟
من که از اول ازدواج راضی شده بودم! در خواستگاری که صحبت میکردیم، میگفت:هرکجا ظلم باشد، هر جا به من نیاز باشد، نمیتوانم بمانم و باید بروم. من هم از همان روز اول قبول کردم!
فرهنگ نیوز: چگونه از شهادتشان اطلاع پیدا کردید؟
روز جمعه با خواهر همسرم به گلزار شهدا رفته بودیم. همسرشان تماس گرفتند و کد ملی احمد را خواستند و گفتند برای کارهای منزلی میخواهند که قرار بود بگیریم! به خانه برگشتیم. ظهر موقع نهار، دایی و همسردایی احمد آقا با چهرههایی مغموم وارد خانه شدند! تمام وجودم را اضطراب گرفت، دست از غذا کشیدم. فهمیده بودم حتماً اتفاقی افتاده که اینها تا این حد ناراحت هستند. پرسیدم: چیزی شده؟
گفتند: احمد مجروح شده و در بیمارستان بقیة الله بستری شده. میتوانیم برویم او را ببینیم.
کمی بعد گفتند: مجروحیتش زیاد شده!
من باورم شده بود که مجروح شده، منتظر بودم برویم بیمارستان و احمد را ببینم.
کمی که گذشت. برای همسر خواهرشوهرم پیامک آمد. به گوشیشان نگاه کردند و گفتند: مبارک است، احمد شهید شد.
درواقع احمد تاریخ شهادتش اول صفر بود. همان اولین باری که اعزام شده بود شهید شد.
وداع همسر شهید اعطایی با همسر شهیدش
فرهنگ نیوز: اگر زمان بهعقب برگردد و شما دوباره بخواهید برای زندگی با شهید احمد اعطایی، تصمیم بگیرید، مجدداً ایشان را انتخاب میکنید؟
قطعاً! و اتفاقاً بیشتر دلم میخواهد با او باشم.
خواهر شهید که انگار حرفی روی دلش مانده، آن را بر زبان می آورد:
ما آرزو میکنیم کاش یک مرد دیگر از این خانواده برود و شهید بشود! احمد ذخیره دنیا و آخرت ما شد! همیشه برای رفتن دلشوره داشتم. اما حالا دلخوش به شفاعت اویم. احمد واقعاً مخلص بود. به معنای واقعی مخلص بود.
امثال ما شاید تا فلسفهی عملی را ندانیم انجامش ندهیم اما احمد میگفت: چون خدا گفته و خدا خواسته پس باید همین باشد.
از همسر شهید میپرسم:
فرهنگ نیوز: رفتار ایشان با بچهها چطور بود؟
خیلی با بچهها مهربان و صمیمی بود. هیچوقت آنها را دعوا نمیکرد. اوج دعوایش این بود که تن صدایش را کمی بالا ببرد تا دست از شیطنت بکشند. سعی میکرد با کارهایش به بچهها آموزش بدهد. به آنها یاد میداد و میگفت: " باباجان، وقتی پاشدی بگو الحمدالله. بگو یا علی. "
محمدحسین؛ فرزند یک سال و نیمه شهید اعطایی
فرهنگ نیوز: چطور به جدایی از بچهها راضی شدند؟
دل کند!.. احمد خیلی احساساتی بود. ولی روزهای آخر دل کنده بود. حتی تماسهای آخرش هم در حد سلام و احوالپرسی بود.
فرهنگ نیوز: آخرین بار چه زمانی با شما تماس گرفتند؟
سه روز قبل از شهادتشان بود. اصرار داشت کسی متوجه نشود به سوریه رفته! به او گفتم اینجا همه متوجه شدند!
و گفتم: من به تو افتخار میکنم. تو مایه افتخار منی که عزیزترین کسانت را گذاشتهای و داری دفاع میکنی. اين را که گفتم آرام شد.
خواهر، حرف همسرشهید را ادامه میدهد:
برای این که نگرانش نباشیم، هیچوقت نمیگفت کجا میرود. هر بار با مادر تماس میگرفت و میپرسید کجایی؟ میگفت: کنار تلفنم! کنار باغچه هستم!...
یک بار داشت برایم با آبوتاب، دوره آموزشی آخرش را تعریف میکرد و میگفت: آر.پی. جي زدیم!
به شوخی میگفتم: احمد به جان خودم تو داری به سوریه میروی! میخندید و منکر میشد!
این اواخر هم گوشهایش به خاطر استفاده از همین ادوات، درد میکرد. تا این که بالاخره یکی از دوستانم او را در فرودگاه دیده بود و به من خبر داد. من هم همهی نگرانیم این شد که نکند به همسرش چیزی نگفته و رفته باشد؟ با همسرش تماس گرفتم تا ببینم از رفتنش خبر دارد یا نه! وقتی اشاره به رفتن او کردم، گفت: ان شاالله هر جا که هست سلامت باشد! فهمیدم خبر دارد.
فرزند شهید اعطایی در تشییع پدر
به این جای حرف که میرسد. خواهر بغض میکند:
شب سوم محرم بود. چون از دوستم شنیده بودم که برادرم به سوریه رفته، خیلی گریه کرده بودم. خواب دیدم که خانم عادی، نه حالا با حالت روحانی و معنوی به من کتاب کرم رنگی داد و گفت: میدانم که گریه کردی و چشمهایت درد میکند و نمیتوانی بخوانی.
گفتم: لااقل بگو این کتاب چیست؟
گفت: کتاب شهداست!
کتاب را که باز کردم، در اولین صفحه، عکسی از شهید دوران دفاع مقدس، شهید هاشمی را دیدم.
صفحه را که ورق زدم عکس احمد را دیدم!
نوشته بود: شهید احمد اعطایی
گفتم: این که احمد ماست! گفت: شهید شده
وداع مادر با فرزند شهیدش
94/12/16 - 09:48 - 2016-3-6 09:48:37
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فرهنگ نیوز]
[مشاهده در: www.farhangnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 19]
صفحات پیشنهادی
رابطه عاطفی عمیق قبل از رسمی شدن عقد
برخی افراد قبل از رسمی شدن ازدواجشان به برقراری رابطه عاطفی با فرد مقابل علاقه مند هستند و می خواهند روابط جنسی برقرار کنند این امر تا چه حد خطر ساز است و در آینده آن ها چه تاثیراتی می تواند بگذارد اگر مردی به حقیقت خواهان ازدواج با دختری باشد نه تنها وقت به بطالت نمی گذرشهیدی:خواسته شهدا ایرانی پیشرفته است
سهشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۱ ۴۴ اولین همایش تجلیل از دانشجویان شاهد و ایثارگر ممتاز دوره دکتری در آستانه بزرگداشت روز شهید امروز در مرکز همایشهای دانشگاه علوم پزشکی تهران برگزار شد به گزارش خبرنگار ایسنا در این همایش حجتالاسلام سیدمحمدعلی شهیدی رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگرانتصاویر جالب از چهره ها قبل از اسکار
تصاویر جالب از چهره ها قبل از اسکار همه بازیگران محبوب برای اجرای بینقص مراسم اسکار تمرین کردند کافه سینما ساعت 22 و 5 دقیقه همه بازیگران محبوب برای اجرای بینقص مراسم اسکار تمرین کردند از جیکوب ترامبلی کوچک گرفته تا ابراهیم عطا پریانکا چوپرا کیت بلانشت جی جی آبرامز سروی«ابد و یک روز» هیچ نمایش خارجی قبل از اکران در ایران ندارد
ابد و یک روز هیچ نمایش خارجی قبل از اکران در ایران ندارد فرهنگ > سینما - عوامل فیلم سینمایی ابد و یک روز تاکید کردند این فیلم تا قبل از اکران عمومی در ایران هیچ نمایشی به صورت بین المللی ندارد به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین صبح امروز خبری در برخی رسانه های منتشر ش«ابد و یک روز» هیچ نمایش خارجی قبل از اکران در ایران ندارد
ابد و یک روز هیچ نمایش خارجی قبل از اکران در ایران ندارد حجم ویدئو 3 44M | زمان ویدئو 00 00 43 دانلود فایل ویدئویی عوامل فیلم سینمایی ابد و یک روز تاکید کردند این فیلم تا قبل از اکران عمومی در ایران هیچ نمایشی به صورت بین المللی ندارد به گزارش ایلنا صبح امروز خبری دقبل از خواندن متن به بازی در «دو» پاسخ مثبت دادم
محمدعلی سجادی به مهر گفت قبل از خواندن متن به بازی در دو پاسخ مثبت دادم شناسهٔ خبر 3572075 - جمعه ۱۴ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۱ ۳۲ هنر > سینمای ایران محمد علی سجادی کارگردان که بازیگری را در فیلم سینمایی دو ساخته سهیلا گلستانی تجربه کرد یادآور شد که قبل از خواندن فیلمنامه پاسخ مثبراه اندازی رادیو بهاران قبل از بهار
راه اندازی رادیو بهاران قبل از بهار رادیو بهاران با محوریت راهیان نور از فردا آغاز به کار می کند کد خبر ۵۷۲۱۳۴ تاریخ انتشار ۱۳ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۱ ۲۳ - 03 March 2016 رادیو بهاران با محوریت راهیان نور از فردا آغاز به کار می کند عضو شورای مدیران رادیو بهاران در مصاحبه اختصاصی با خبرآخرین درخواست دهخدا قبل از مرگش
آخرین درخواست دهخدا قبل از مرگش در کنارش روی زمین نشستم وقتی برای بار دوم چشم گشود آهسته گفت مپرس حال غریبی بود یک بار برقی در خاطرم درخشید هفتم اسفند 1334 شصتمین سالگرد وفات علی اکبر دهخدا صاحب اثر نفیس لغت نامه دهخدا است دهخدا ادیب لغتشناس سیاستمدار و شاعر ایراحجتالاسلام شهیدی درگذشت «آیت الله واعظ طبسی» را تسلیت گفت
شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۴ - ۰۷ ۳۷ نماینده ولیفقیه معاون رییس جمهور و رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران با صدور پیامی عروج ملکوتی عالم مجاهد آیت الله واعظ طبسی نماینده ولی فقیه در استانهای خراسان و تولیت آستان قدس رضوی را تسلیت گفت به گزارش ایسنا متن کامل پیام حجتالاسلام والمسلمینآرا هاشمی در 4 دوره قبل مجلس خبرگان
آرا هاشمی در 4 دوره قبل مجلس خبرگان نتایج انتخابات خبرگان رهبری پنجم با حضور گسترده مردم مشخص شد و بر اساس اعلام وزارت کشور هاشمی رفسنجانی با دو میلیون و301 هزار و 492 رای به عنوان نفر اول تهران به این مجلس راه پیدا کرد عصر ایران نتایج انتخابات خبرگان رهبری پنجم با حضور گسترده-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها