واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نگاهی به مجموعه شعر «شناسنامه مشترک»
برای جنگ شناسنامه المثنی صادر نمیشود
«شناسنامه مشترک» شعر صلح است، که شاعر بر تن آن لباس جنگ پوشیده و تلاش کرده اندیشههای صلح جویانهٔ جهانی را، در جغرافیای بومی به رشتهٔ تحریر درآورده است.
خبرگزاری فارس، گروه ادبیات انقلاب اسلامی: در فضای ادبیات امروز، کم نیستند کودکانی که هنوز به راه نیفتاده، هوای دویدن در سر دارند، و به اعجاز فضای مجازی، هر روز نام این شاعران تحمیلی، از گوشه و کنار به گوش اهل شعر میرسد. متشاعرانی که زحمت آموزش و مطالعه را از سر خود باز کردهاند و بیشتر، به دلیل ناآشنایی با پایهها و اصول ادبیات کلاسیک فارسی، (که اوزان عروضی هم یکی از آن هاست) به سرودن شعر سپید، روی آوردهاند، چون به نظر آنها، چیدن چند واژه در کنار یکدیگر و خلق یک سطر به عنوان شعر، آسانتر از دست و پنجه نرم کردن با تنگنای عروض است، وگرنه دلیلی ندارد در جامعهٔ ما، تعداد افرادی که به خیال خود شعر سپید مینویسند، اینقدر زیاد باشد. دوستی میگفت: «دانستن عروض برای یک غزلسرا، چندان الزامی نیست و همین که به صورت سماعی با آن آشنا باشد کافیست، اما کسی که قصد نوشتن شعر سپید دارد، باید کاملن بر عروض شعر فارسی آگاهی داشته باشد، زیرا باید بداند، چه چیزی را کنار میگذارد و نیز برای آن دلیلی قانع کننده داشته باشد». محمد صارمی شهاب، شاعر جوان، اما باتجربهٔ همدانی، یکی از معدود افرادیست که آگاهانه وزن و عروض را کنار گذاشته، و به سرودن شعر سپید روی آورده. دلیل بر مدعا، آن آست که بر دیوار سپیدهای او، پیچکهای غزل تنیده است و بارها پیش آمده که از زبان او، غزلهایی در کمال سلامت به گوشم خورده، و آواز این رفتار آگاهانه و آشنایی او با عروض شعر، از صفحات اولین مجموعهٔ شعر او یعنی {شناسنامهٔ مشترک} شنیده میشود. محمد صارمی در شعرهای خود، به خوبی از عنصر موسیقی بهره برده، چنان که بسیاری از سطرها در شعر او، موزون هستند و بیگمان موسیقی، بخشی از هویت شعر اوست، و شاعرعامدانه آن را به خانهٔ شعرهای خود دعوت کرده، پس بررسی نوشتههای او، بدون توجه به این امر، غیر ممکن مینماید. شناسنامهٔ مشترک، شعری برای صلح است، که شاعر برتن آن لباس جنگ پوشیده و تلاش کرده در این مجموعه، اندیشههای صلح جویانهٔ جهانی را، در جغرافیای بومی به رشتهٔ تحریر درآورد، تا قلمش نمایندهٔ همهٔ آزادی خواهان جهان باشد، به همین دلیل است که در لباس یک عربِ سیاهپوستِ بلوچ، که با مسیح، در جلجتا بوده، به بچههای آفریقا، سلام میرساند و برای دختر بچههای غزه اشک میریزد. پس میتوان صارمی را از این جهت شاعری با اندیشههای جهان وطنی معرفی کرد که برای بیان رنجهای انسانیت، صدای بلندی دارد. طبیعت در شعر صارمی، نمود بسیاری دارد و افراد آن مانند: کوه، بهار، نسیم و درخت، قهرمانان شعر او هستند و نیز ترکیب سازیها و استفاده از واژههای کلاسیک، اما جدیدی مانند: گلابناک، زخمباد، قلیانخانه، میمویید، مرطوبینه، زیتونستان و نرمینه، یاد آور دایرهٔ واژگان شعرهای شاملوست و این مساله، نشان از آن دارد که شاعر شناسنامههای مشترک، نگاه به قله دارد. در پایان میتوان گفت: شاید محمد صارمی شهاب، شاعری جریان سازنباشد، و همچنین، شاید مخاطبان برای خرید کتاب او صف نکشند، اما جای دلگرمی و خرسندیست، که او دنیای شعری منحصر به خود را دارد. شاعری که از شابلونها و چهارچوبهای تکراری و نخ نمای شاعر ساز، دوری گزیده، تا مانند خودش شعر بنویسد و مخاطب، با خواندن شعرهایش، فقط یاد محمد صارمی شهاب بیفتد. پنجره را میبندم
تا شعری از جنگ بنویسم
پروانهها در اتاقم میرقصند پنجره را باز میکنم
کوچه پر از صدای سربلندی زنانی است
که به جای مادرم
خاطراتم را تشییع میکنند* * (شعر 32 – شناسنامهٔ مشترک) سورنا جوکار بهمن 94
94/12/02 - 10:33
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 88]