تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):همه گناهان گذشته كسى كه از روى ايمان و براى رسيدن به ثواب الهى معتكف شود، آمرزي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815689469




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

حاجي صلواتي براي شهادت عجله داشت


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: حاجي صلواتي براي شهادت عجله داشت
حجت‌الاسلام شهيد مجتبي اكبرزاده از نسل روحانيون مبارزي بود كه سال 1340 در شهر اراك به دنيا آمد و 25 سال بعد در جبهه‌هاي دفاع مقدس به شهادت رسيد.
نویسنده : غلامحسين بهبودي 


او كه تهذيب را همراه تحصيل كرده بود، مقدمات رشد معنوي را در حوزه علميه سپري كرد و در ادامه با حضور در جبهه‌هاي جنگ، فارغ‌التحصيل امتحان الهي شد و در عمليات كربلاي4 به شهادت رسيد. اما حضور نسبتاً طولاني‌مدت شهيد اكبرزاده در جبهه‌هاي جنگ، خاطرات متعددي را در ذهن همرزمانش ايجاد كرده است كه در گفت‌وگو با احمد آقا باقري همرزم شهيد، ‌ناب‌ترين خاطرت يك روحاني شهيد را تقديم حضورتان مي‌كنيم.   ‌ روحاني خط‌شكن خاطراتي كه مي‌خواهم از حاج آقا اكبرزاده تعريف كنم تنها مربوط به خودم نيست. بلكه برخي‌شان را از ساير دوستان و همرزمان مشتركمان شنيده‌ام كه در مجموع طوري بيان مي‌كنم كه شمه‌اي از خصوصيات اين روحاني شهيد ارائه شود. شهيد اكبرزاده بيشتر به عنوان يك روحاني مبلغ قدم به جبهه‌ها مي‌گذاشت، اما اينطور نبود كه پشت خط بماند و خط مقدم را درك نكند. آنطور كه يكي از همرزمانمان تعريف مي‌كرد، ‌طي يك عمليات همراه شهيد اكبرزاده به خط مقدم درگيري مي‌روند. ايشان مي‌گويند هر بار كه شهيدي را مي‌ديديم، ‌حجت‌الاسلام اكبرزاده بالاي سرش مي‌رفت و دست روي چهره‌اش مي‌كشيد و خودش را تبرك مي‌كرد. طوري با شهدا رفتار مي‌كرد كه انگار برايش مسلم شده بود او را مي‌بينند و حرف‌هايش را مي‌شنوند. با حالتي خاص با شهدا سخن مي‌گفت. وقتي به خط رسيديم، درگيري خيلي شديد بود. حاج‌آقا به‌‌رغم آتش سنگين دشمن، به همانجا هم بسنده نكرد و 100 متر از خاكريز اول جلوتر رفت. در سنگرهاي كمين و كنار ساير رزمندگان خط‌شكن قرار گرفت و همانجا ماند و آنقدر دعا كرد تا خط دشمن شكسته و راه براي عبور رزمنده‌ها باز شد. حاجي صلواتي خاطره ديگرم در خصوص رايج كردن صلوات توسط شهيد اكبرزاده در ميان رزمندگان بود. البته آن دوران ذكر صلوات در جمع رزمنده‌ها بسيار طرفدار داشت، اما هنر حاج‌آقا اين بود كه ايشان ذكر صلوات را براي ريشه‌كن كردن غيبت، تهمت، ‌دروغ و كلاً گناه‌هاي ديگر در لشكر رايج كرده بود. يكي از دلايلي كه بچه‌ها حرف حاجي صلواتي را گوش مي‌دادند، روحيه باصفاي او بود كه در همه آموزش‌ها و سختي‌ها كنار بچه‌ها مي‌ماند و بچه‌ها، ايشان را از خودشان مي‌دانستند. شهيد اكبر‌زاده در تمامي آموزش‌ها، مانورها، راهپيمايي‌هاي شبانه و روزانه و آموزش‌هاي دشواري مثل شنا، غواصي و. . . در كنار بچه‌ها بود. اتفاقاً خيلي هم شوخ‌طبع بود و بچه‌ها از اينكه يك روحاني كنارشان بود نه تنها معذب نمي‌شدند كه تقريباً همگي علاقه‌مند بودند در آموزش‌ها نزديك به حاج آقا باشند و از روحيه بالايش روحيه بگيرند. عملياتي هم اگر در پيش بود، شهيد اكبرزاده اسلحه به دست مي‌گرفت و در خط اول به مصاف دشمن مي‌رفت. يادش بخير! رزمنده‌هاي آن دوران شهيد اكبرزاده را به عنوان حاجي صلواتي مي‌شناختند. شوق شهادت عمليات كربلاي4 همان ميعادگاهي بود كه اكبرزاده در آن با معبودش قرار داشت. خوب يادم است وقتي كه براي اين عمليات آماده مي‌شديم، حاج آقا مقدار زيادي تسبيح و عطر به من داد تا به گردان‌هاي امام حسين(ع) و امام حسن(ع) برسانم. حين انجام اين كار متوجه شديم كه گردان امام حسن(ع) در مرحله اول عمليات وارد عمل نمي‌شود و قرار است كه گردان امام حسين(ع) موج اول باشد. لذا شهيد اكبرزاده به سرعت خودش را به گردان امام حسين(ع) و كوثر رساند تا همراه اين گردان‌هاي خط شكن به منطقه برود. نمي‌دانم چه ديده بود كه اين طور براي رسيدن به شهادت عجله داشت. او با همين گردان‌ها به خط دشمن زد و يك روز بعد از شروع كربلاي4، يعني در چهارم دي‌ماه 1365 به شهادت رسيد. خاطره ديگر مربوط به قبل از كربلاي4 مي‌شود. عبدالله حسين‌دوست يكي از همرزمان‌مان تعريف مي‌كند كه حاج‌آقا اكبرزاده يك دوره مسابقات بين بچه‌ها گذاشته بود و من خيلي سريع احاديث و آيات مسابقه را حفظ كردم و پيش ايشان رفتم. ايشان چند تا سؤال از من پرسيد وقتي فهميد خوب حفظ كرده‌ام، يك شيشه عطر به من داد. به شوخي گفتم: جايزه‌اش كمه حاج آقا! گفت: پس چي مي‌خواي؟ گفتم: شفاعت! با شنيدن اين حرف خيلي منقلب شد و گفت: متقابلاً. پذيرفتم و از او خداحافظي كردم. اتفاقاً حاج‌آقا اكبرزاده چند روز بعد به شهادت رسيد و اميدوارم كه شفيع ما در آن جهان باشد.

منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۰۱ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۵:۵۳





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 13]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن