واضح آرشیو وب فارسی:فارس: /گزارش فارس/
«نفس» جلیل سامان بالا نیامد/ سهگانهای که در آستانه آغاز متوقف شد
مجموعه تلویزیونی «نفس» که تکمیل سه گانه «جلیل سامان» پس از «ارمغان تاریکی» و «پروانه» بود به دلیل کمبود بودجه متوقف شد.
خبرگزاری فارس- گروه رادیو و تلویزیون: «جلیل سامان» کارگردان کاربلد و حرفهای است که با ساخت آثار درخور تأمل و حرفهای برادری خود را به رسانه ملی ثابت کرده است. او پیش از این «ارمغان تاریکی» و «پروانه» را کارگردانی کرده که طرفداران زیادی داشته است و حالا تصمیم گرفته بود پس از توقف پروژه الف ویژه شهید چمران سریال «نفس» را در تکیمل دو سریال قبلی خود بسازد. اما گویا باز هم تلویزیون که پس از مدتی کندی به دلیل کمبود بودجه به روند تولید آثار نمایشی خود شتاب بیشتری بخشیده بود، نگاه خریدارانهای به سریال جدید سامان نداشته و «نفس» در آغاز راه متوقف شده است. این کارگردان متعهد کشورمان در همین راستا و پس از تعطیلی «نفس» نوشته است: این روزها به من خیلی بد می گذره.. نفس کلید خورد و همونطور که پیش بینی می کردم بعد از دو هفته تعطیل شد.. به دلایلی که نمی تونم ذکر کنم... ممکنه بعد از عید دوباره راه بیفته اما با مجموعه مدیریتی جدید سازمان خیلی امیدوار نیستم.. تلویزیون از من می خواد روزی ٦ دقیقه فیلمبرداری کنم در حالی که برای گرفتن هر پلان و هر ثانیه از فیلم باید با زمین و زمان بجنگم که چیز غلطی تو قابم نیاد.. با شرایط جدید باید صحنه های سخت و پر هزینه رو حذف کنم.. باید سکانس ها طولانی بشه.. به جزئیات توجه نکنم و به قول تهیه کننده وسواس نداشته باشم!!باید آدم ها بشینن جلو دوربین و حرف بزنن! دارن تمام ویژگی های مثبت کارم رو ازم می گیرن! و من در شرایطی نیستم که بتونم انتخاب دیگه ای بکنم! واقعا متأسفم برا رسانه ای که هر سال دریغ از پارسال این اولین بار نیست که تو شرایط غیر انسانی تلویزیون قرار گرفتم.. همیشه جنگیدم.. اما این حق من و مخاطب نیست که با این سابقه بازم بخوام برا کیفیت بجنگم و با شرایطی فیلم رو بسازم که برای کارهای غیر تاریخی وجود داره! ممکنه این کار ساخته نشه.. در تنگنای سختی قرار گرفتم.. و نفسم بریده.. احساس می کنم به پایان خط رسیدم.. به سختی خودم رو وارد این عرصه کردم و فکر می کنم دیگه جای امثال من نیست... «جلیل سامان» که توقف این سریال برایش گران تمام شده در مطلب دیگری نیز آورده است: من این روزها سوگوارم . عزادار زمان مرده. ضجه میزنم برای سالهایی که از دست رفتند. عمرم را که میشمارم، نصفش برای لود شدن صفحات اینترنت گذشت و نصف دیگرش برای بالا آمدن ویندوز مدیرانم. سال گذشته در چنین روزی بازنشسته شدم، اما درگیر و دار نوشتن چمران بودم و نشد بنشینم و ببینم با خودم چند چند هستم. دلم خوش بود دارم روایتی را میسازم که حداقل جبران «چ» ها که نشود، «جان شیفته» داستان اسطوره مردی می شدکه بعد از امام راحل، نظیرش را در تاریخ معاصر سراغ ندارم. به دلایلی که نمیتوانم بگویم، چمران تعطیل شد و پس از «ارمغان تاریکی» و «پروانه » مشغول سریال سومم شدم که آن هم یک ماهی هست که به همان دلایلی که نمیتوانم بگویم تا اطلاع ثانوی تعطیل شده است. و این باز فرصتی شد که بنشینم و ببینم چند چندم! فهرست فیلمنامههای ساخته نشدهام از کارهای ساخته شده و پخش شده مفصلتر است. «سریال تیله دزدها» ، «پلیس جنوب»، «فیلم سینمایی هانیه» ، «فیلم سینمایی وقت بودن» ( که هنوز درلابراتوار است)، «تافته جدا بافته» ، «فیلم راهبه» (درخصوص داعش) «سیاوش» (تهاجم فرهنگی) «حدیث سرو»(آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی) «جان شیفته» (سریال شهید چمران) و «سریال نفس». هر یک از اینها بین یک تا سه سال از من وقت گرفته اند. دارم مرور میکنم که مشکل از کجاست؟ منصفانه که قضاوت میکنم، متوجه میشوم که مشکل قطعا از خود من است که هنوز یاد نگرفتهام دوربین را روی سه پایه بگذارم و هرچه را که هست بگیرم. باید بشود آن طور که باب میلم است و این میل خودخواهانه یعنی اینکه تا دقایق آخر باید داستانم را اصلاح کنم؛ در و دیوار را به رنگ داستان درآورم؛ هنرپیشهها لباسهای متناسب با زمان ، مکان و نقش بپوشند و اتومبیلها و اشیای داخل صحنه همانهایی باشند که باید باشند. همین.. جناب آقای رئیس! می فرمایید باید در این مدت محدود و با این بودجه مختصر، سریالم را بسازم؟ چشم! اما به خدا هرچه کردم نتوانستم خود را قانع کنم بیش از بیست و چهار ساعت از همکارانم توقع داشته باشم. واقعیت این است که فکر من هم مثل پروانه، تا مدتی را در پیله نگذراند قدرت پرواز نمییابد. باید هر چیزی در زمان خودش به ثمر برسد. ما در خیابان و در میان مردم فیلم میسازیم و باید صبح بشود تا صاحبخانه از خواب بیدار شود و از او بخواهیم اتومبیلش را بردارد تا ما اتومبیلهای قدیمیمان را جایگزین کنیم. ما مزاحم وقت و زندگی مردم هستیم. مردم دارند راه خودشان را میروند و ما باید جلوی رفت و آمدشان را بگیریم تا «مردم فیلم» را جایگزینشان کنیم. اینها همه وقت میخواهد. باید مردم پشت ترافیک خیابانی که ما قرق کردهایم عصبی و کلافه بشوند تا ما فیلممان را بسازیم. مردم عزیزی که هر وقت احساس خطر کردهاند، همت کرده و با دست بسته هم که شده از این مرز و بوم و آرمانهایشان دفاع کردهاند. من به احترام این مردم نمیتوانم دروغ بسازم. دروغ که فقط تحریف تاریخ نیست. این هم که بگوییم قبل از اختراع تیغ جراحی، زنها دماغشان را عمل میکردند دروغ نابخشودنی و بزرگی است. من همچنان سوگوار زمان مردهام. زمان مرده من و اوقات طلایی تلویزیون!
94/11/27 - 12:05
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 56]