واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: شبکه نمایش سیما این شبها یکی از سریالهای خاطرهانگیز قدیمی را پخش میکند. «خانه کوچک» یا به عبارت کاملتر خانه کوچک در مرغزار (little house on the prairie) عنوان مجموعهای است در 9 فصل و 205 قسمت که بین سالهای 1974 تا 1983 تولید و از شبکه NBC پخش شده است.
به گزارش جام جم سیما،این سریال در دوره خود به نوعی یکی از محبوبترین مجموعههای تلویزیون آمریکا بوده و در بسیاری از کشورها همچون ایران پخش شده است. در این نوشتار علاوهبر تاریخچه سریال به تحلیل موضوعی و علل محبوبیت آن پرداخته خواهد شد. لورا اینگلز وایلدر، نویسنده مجموعه داستانهای کودکان متولد 7 فوریه 1867 در ویسکانسین و در گذشته 10 فوریه 1957 در مینسفیلد ایالت میزوری است. فیلمنامه سریال خانه کوچک از رمان این نویسنده که همنام با خود اوست گرفته شده و قهرمان اصلی داستان لورا، دختر دوم خانواده اینگلز است. نکته جالب درباره این نویسنده، آموزگار و خبرنگار این است که او در 65 سالگی شروع به نوشتن میکند و به یکباره مجموعه داستانهای کودکانش شهرتی در سراسر ایالات متحده آمریکا پیدا میکند و از این جهت در رده نویسندگان و آدمهایی است که بسیار دیر به شهرت رسیدهاند. قصه اصلی این مجموعه درباره خانواده اینگلز در روستای والنات گروست که طبیعتی بکر و زیبا دارد. پدر خانواده کشاورز و مادر خانواده که کارولین نام دارد خانهدار است. قهرمان اصلی قصه و سریال که زندگی او از کودکی تا ازدواجش در والنات گرو نمایش داده میشود، لورا دختر دوم خانواده است. خواهر بزرگتر مری نام دارد. در هر قسمت با حفظ قصه اصلی این خانواده به شکل مستقیم یا غیرمستقیم درگیر ماجرایی تازه میشوند که در همین اتفاقات با اهالی والنات گرو آشنا میشویم. قصههای هر قسمت بسیار ساده و در عین حال اخلاقی است که در ادامه به چند نمونه از آنها در فصل اول خواهیم پرداخت. بازیگران اصلی این سریال ملیسا گیلبرت در نقش لورا، ملیسا سو اندرسون در نقش مری، کارن گراسل در نقش کارولین (مادر خانواده) و مایکل لاندون (پدر خانواده) هستند، البته مایکل لاندون تهیهکننده کار هم بوده و سال 1991 فوت میکند. بازیگر نقش مادر هماکنون در هالیوود بازیگری صاحبنام است، اما بازیگران نقشهای مری و لورا درگیر حاشیههای فراوانی شده و نتوانستهاند موفقیتشان را ادامه دهند. البته آنها جوایز بسیاری در زمان پخش سریال دریافت کردهاند. یکی دیگر از نکات این سریال این است که بازیگران از کودکی تا جوانی به مدت 9 سال در این پروژه حضور داشتهاند و شاید از این لحاظ این مجموعه الگوی کارهای پس از خود همچون قصههای جزیره یا پزشک دهکده بوده که براساس تولید طولانیمدت و استفاده از بازیگران ثابت در طول سالیان متمادی باشد. از دیگر نکات این مجموعه البته در پخش درون ایران دوبله بینظیر آن است که در پخش مجدد پس از این همه سال بشدت نوستالژیک و جذاب به نظر میرسد، دوبلهای که در بعضی قسمتها باعث میشود مخاطب ایرانی فراموش کند قریب به 40 سال از ساخت آن میگذرد. تاکنون حدود 30 قسمت از این مجموعه از شبکه نمایش پخش شده و نکته کلیدی این قسمتها قصههای فرعی و جذابی است که کل مجموعه را شکل میدهد. داستانهایی مبتنی بر پندهای اخلاقی که در بسیاری از موارد به صورت مستقیم بیان میشود. روستا تمام ارکان یک جامعه را دارد. مدرسه با یک معلم مهربان، یک زن و شوهر مغازهدار که زن بسیار حسود، پولپرست و نماد خردهمالکان و سرمایهداری مدرن است. نکته مهم البته اینجاست که قصه در قرن 19 اتفاق میافتد. بنابراین هنوز بسیاری از ابزار و نمادهای مدرنیته وارد روستا نشده، اما همین قصههای ساده حتی اکنون هم تازه است و میتواند با قدری ویرایش مورد استفاده قرار گیرد. در ادامه و بهعنوان مثال به چند قسمت از این مجموعه به صورت مصداقی میپردازیم. قصه اول: یک مرد میانسال به والنات گرو میآید و مدعی میشود یک گرد سحرآمیز اختراع کرده که دوای تمام دردهاست. بعضی از مردم باور میکنند، ولی بعد از مدتی با کمک پدر لورا و پزشک دهکده مرد شیاد مجبور به ترک دهکده میشود. قصه دوم: یک الکلی که پسری همسن لورا دارد به کمک پدر خانواده اعتیادش را ترک میکند و با پسرش رابطهای با محبت آغاز میکند. جالب اینجاست در مدت تلاشهای او پسرش نزد خانواده اینگلز زندگی میکند و پدر خانواده به او کمک میکند. قصه سوم: بر اثر ورشکستگی کارخانه چوببری پدر خانواده بیپول میشود، ولی با تلاش و کار شبانهروزی همه اعضای خانواده آنها میتوانند قرض خود را به فروشگاه محل بپردازند. قصه چهارم: یک بانکدار خسیس با لورا دوست میشود. او انسان تنهایی است که با حرفهای کودکانه و پاک لورا نگرش او به زندگی تغییر میکند و در پایان تعداد زیادی کتاب به مدرسه دهکده اهدا میکند. قصه پنجم: کهنه سربازی که به دلیل آسیبدیدگی پا و درد زیاد معتاد به مصرف مرفین است به روستا و نزد مادرش بازمیگردد. او از جنگهای داخلی گریخته و دوستش را تنها گذاشته و بشدت دچار عذاب وجدان است و سرانجام بر اثر استفاده زیاد مرفین و طی یک حادثه کشته میشود. قصه ششم: آقای پایک فرد تنها و جامعهگریزی است که همسر هنرمند و بازیگر تئاترش را سالها پیش از دست میدهد، اما نمیخواهد مرگ همسرش را باور کند. لورا و پدرش به او کمک میکنند تا با این قضیه کنار بیاید و آن را بپذیرد. این قصهها به عنوان نمونه و برای آشنایی با فضای کلی سریال آورده شده؛ البته مخاطب ایرانی در طول 20 سال گذشته با شاهکارهایی همچون قصههای جزیره هم آشنا شده که ساختاری کاملا مشابه با این مجموعه را دارد. سریال خانه کوچک از تمام جوانب جزو سریالهایی است که در دل هر قسمت و با حفظ روح کلی اثر مخاطب را باتجربه جدیدی آشنا میکند و این نکته را به اثبات میرساند که بسیاری از مشکلات جامعه بشری صرفا محصول مدرنیته و تکنولوژی نیست و بسیار قدیمیتر از تصورات ماست، اما انگار برخورد انسانهای یک یا دو قرن پیش منطقیتر و شاید با تفکر بیشتری بوده است. با بررسی خلاصه همین قسمتهای گفته شده میتوان رد پای مسائل اجتماعی همچون کلاهبرداری از سادگی مردم، اعتیاد به الکل و مواد مخدر، فقر و بیکاری، تقابل سرمایهداری، عدالت و... را میتوان مشاهده کرد و نکته اینجاست که این قصهها در یک روستا و با تعداد معدودی کاراکتر اتفاق میافتد. این شیوه ساخت سریالهای تلویزیونی طولانی مدت متاسفانه در ایران سابقهای ندارد و با وجود تولید برخی آثار میان مدت جای تجربههای اینچنینی در تلویزیون ما خالی است. نکته مهمتر قهرمانان اصلی این آثار است که معمولا بهصورت ثابت کودکان هستند. لورا در خانه کوچک و سارا در قصههای جزیره به مرور بزرگ میشوند و ما حتی ازدواج آنها را میبینیم. این نکته باعث میشود مخاطب در یک فاصله زمانی 10 ساله شخصیتهای سریال را به عنوان عضوی از اعضای خانوادهاش بپذیرد و با آنها همراه شود. نکته دیگر تولیدات اینچنینی، گرفتن بازخورد از مخاطب و همراه شدن با سلیقه مخاطب است به نوعی که گاهی مشاهده میکنیم شخصیت یا اتفاقاتی در طول قصه حذف یا اضافه میشوند و این دقیقا به دلیل سلیقه بیننده است. بحثهای تربیتی سریال خانه کوچک و شیوه برخورد پدر و مادر با فرزندان یا برعکس فوقالعاده و سرشار از نکات آموزشی است و فارغ از کشور مبدا و تفاوت فرهنگی الگوی مناسبی است. نوع گفتوگوی والدین بخصوص پدر خانواده با بچهها کاملا آموزشی است و به دلیل اقتباس ادبی از رمان یک آموزگار مدرسه، ساختاری محکم و کلاسیک دارد. شخصیت و شیطنتهای لورا اینگلز و حتی خواهرش مری بیشباهت به نوجوانان دهه 50 و 60 ایران هم نیست که در حال حاضر خود پدر و مادر بوده و طبق بسیاری از مشاهدات شخصی در ارتباط با کودکانشان دچار مشکل هستند. مسلما دیدن این سریال میتواند علاوهبر ایجاد حسی نوستالژیک راهگشای این روابط باشد . سریال خانه کوچک در مرغزار یکی از نمونههای خوب استفاده تلویزیون از آرشیو پربار خود است که با اندکی بررسی میتوان آثار دیگری به همین شکل را برای بازپخش انتخاب و استفاده کرد و همانطور که تحقیقات نشان میدهد عموما بازپخش اینگونه آثار بااستقبال بسیار خوب مخاطب همراه بوده و البته به دلایل گفته شده دیدن آن هرشب از شبکه نمایش توصیه میشود. بهرنگ ملک محمدی ضمیمه قاب کوچک
یکشنبه 18 بهمن 1394 ساعت 04:00
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 45]