واضح آرشیو وب فارسی:فارس: یادداشتی به بهانه ظهور جوایز متعدد سینمایی
جشنوارهای که در آن داورها رقابت میکنند نه فیلمها
اینجا بازار داوری است و در این بازار فیلم ها برای دیده شدن رقابت نمی کنند بلکه داورها برای دیده شدن رقابت می کنند.
خبرگزاری فارس، به نظر اولین واژه ای که بعد از شنیدن جشن و جشنواره به ذهن می رسد جایزه است. جماعتی متقاضی شرکت در جشنواره میشوند تا با یکدیگر برای دریافت جوایز رقابت کنند. برندگان شیرین کام میشوند و دست خالیها تلخ کام. البته این روایت بیشتر در خصوص شبه جشنواره های وطنی صادق است. چرا که در پدیده هایی مانند جشنواره کن، ونیز و برلین، چنان اعتبارسازی شده که صرف حضور در آن ها برای فیلمساز افتخار است و مایه شادمانی و حتی تفاخر. منشا اعتبار، جایزه و جشنواره است و دیگران در پی آمیختگی با این اعتبار. یا از طریق ورود به عرصه یا از طریق دریافت جایزه. یکی از اصلی ترین دلایل اعتبار جشنواره های مذکور و جوایزشان، تداوم بخشی به حضور و ظهور یک نگاه مشخص است. همین است که جایزه را جریان ساز و تبدیل به قطب نمایی می کند که فیلمساز را به کعبه مطلوب جشنواره ها می رساند. اما جشنواره فیلم فجر سی و چهارساله چه؟ آیا توانسته شعور و بلوغی متناسب با سن و سالش عرضه کند؟ رفتار و کردار و گفتارش پختگی یک سی و چهارساله را دارد؟ یک نظر گذرا به جوایز سی و سه دوره گذشته کافی است تا عدم مسیر و نگاه مشخص هویدا شود. به غیر از دو سه سال، تقریبا هیچ دوره ای یافت نمی شود که جوایز اهدایی و فیلم های برگزیده نسبتی با تفکرات و سیاست های مسئولین وقت دولت ها داشته باشند. نه به این معنی که تابع تفکرات دیگری بوده اند، خیر. بلکه گویی از هیچ تفکری متاثر نیستند و بیشتر حاصل یک کشاورزی دیم و بی قاعده اند. همین است که بعد از گذشت سه دهه، جشنواره فیلم فجر کماکان در پی کسب اعتبار برای خود و جوایزش است. اینجا سئوال می شود پس این همه هیاهو و تلاش و گاه دعوا و کش مکش برای حضور در فرآیندی با هویتی ناقص الخلقه برای چیست؟ متقاضیان و مشتاقان در پی آمیختگی با چه هستند؟ مطاع این جشنواره چیست که این همه خریدار دارد؟ خریدارانی از طیف های گونه گون که گاه چنان از هم دور هستند که حتی نشستن کنار یکدیگر را هم تاب نمی آورند. راز این اشتیاق جمعی تنها در یک اتفاق خلاصه می شود: "فرصت دیده شدن" تمام توان سیاستگذارن، مدیران و سینماگران جمع می شود تا همگی در یک نمایشگاه سالانه، در پیشگاه توجه و تمرکز بیمارگونه رسانه ها، خود را ابراز کنند و هر کدام به نوعی با توجیه حضور و عملکرد خویش، سهمی بیشتر از سینمای لاغر و بی گیشه و آفت زده ایران به دست آورند. از این حیث، جشنواره فیلم فجر معدن فرصت است. فرصت هایی که رندان و ملتمسان و قدرت طلبان بسیاری را گرد هم می آورد تا برای دیده شدن با هم رقابت کنند. اینجا فیلم ها صرفا بهانه ورود به این هم آورد رسانه ای است چه در کارزار کسب سیمرغ پذیرفته شوند چه نشوند. که برخی از فرصت پذیرفته شدنشان برای جلوه گری استفاده می کنند و برخی از فرصت پذیرفته نشدنشان. حاشیه این بازار هم مانند مرکزش مالامال فرصت های پرسود دیده شدن است. حاشیه ای که در عین آمیختگی با جوهر رنگ و رو رفته جشنواره، پزِ غیر بودن و فاصله داشتن می گیرد و ندای تاثیر و اصلاح سر می دهد. هر که پا در این حاشیه می گذارد برای خود جایزه ای تعریف می کند و اینگونه به ساختِ ظاهر می پردازد که جایزه اش فرصتی است برای جهت دادن و اثر گذاشتن در جریان های سینمایی حاضر در جشنواره فیلم فجر. حال آنکه جوایز این حاشیه نشین ها، فقط بهانه دیگری است برای دیده شدن و کامجویی و سهم خواهی از مرکز بازار. اینجا بازار داوری است و در این بازار فیلم ها برای دیده شدن رقابت نمی کنند بلکه داورها برای دیده شدن رقابت می کنند. از روزنامه های سینمایی و جریان های شبه نخبگانی گرفته تا انجمن های صنفی و مجامع به غایت رسانه ای، جملگی در پی تقویت اقتصاد و نفوذ خویشند نه در پی تاثیر و اصلاح فرآیندهای تولید و نمایش سینما. که اگر اصل ماجرا اصلاح شود، بازار رنگ فرهنگ و مردم می گیرد و دیگر جایی برای کاسبان و مشتریان بازار فعلی باقی نمی ماند. باشد که روزی فیلم ها رقابت کنند نه داورها. یادداشت: سیدامیر جاوید
94/11/13 - 13:51
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 119]