واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نگاهی به آلبوم موسیقی «رام»
رام کردن فرم سرکش
آنچه در دو نوازی «رام» به وقوع پیوسته آشنایی زدایی و افشاگری از نوع ساختار و شیوه بیانی است. در دونوازی این دو همان نوا و دشتی و ماهور نهفته است ولی شیوه بیان به طوری است که شنونده دچار سیالیت میشود.
خبرگزاری فارس-گروه موسیقی: فرمگرایی (صورتگرایی/فرمالیسم) عمل یا آموزهای که بر فرم یا ساختار صوری تأکید کند از دهه 1920 با پژوهشهای گروهی از نویسندگان روس از جمله ویکتور شکلوسکی درباره ویژگیهای سبکشناختی و ساختار صوری آثار ادبی باب شد. به اعتقاد آنان هرگونه کوششی برای تحلیل محتوای اثر هنری _در اینجا موسیقی_ ناگزیر منتقد را به حوزههای غیر هنری مثلاً روانشناختی یا جامعهشناسی خواهد کشاند. فرم به طور عام در هنرها با دو معنای متفاوت کاربرد دارد: 1. قالب پذیرفته شده برای بیان به طور مثال غزل در شعر پارسی و یا سونات در موسیقی اروپایی 2. کیفیتهای ساختاری موجود در یک اثر هنری به طور مثال تناسب هماهنگبخشهای مختلف و ترتیب اجزای آنها به منظور ایجاد کشش و اوج.
نکته مهمی که درباره رابطه شکل و محتوا از نظر فرمالیستها میتوان گفت، این است که از دیدگاه آنان شکل وسیله و ظرفی برای بیان محتوا نیست، بلکه محتوای اثر هنری عاملی برای به وجود آوردن شکل اثر هنری است. از اینرو محتوا یکی از عناصر تعیین کننده شکل است اما فرم در نگاه خاص موسیقی به سه مقوله ویژه میپردازد. این سه عنصر را میتوان در دیگر هنرها هم نیز بسط داد. آن سه عنصر به قرار ذیل هستند: 1. تکرار 2. تنوع 3 . وحدت و هرکدامشان جایگاه ویژهای در یک اثر موسیقی دارند.
با این مقدمه شاید بررسی اجمالی _نه نقد_ این کمک را بکند که آنچه در « رام » می شنویم عمیقتر و لذت بخش تر باشد. با شنیدن رام این پرسش مطرح می شود که این موسیقی چه نوع موسیقی ای است؟ چه سبکی را دنبال می کند؟ بداهه نوازی در کدام بستر است؟ تکست و کانتکست هنرمندان در کجاست؟ و نقاط مشترک آنها در کدام جمله است؟
اساسا در مواجهه با این نوع موسیقی ها شاید حین شنیدن آنچه که به صورت انتزاعی در بستر ذهنی مخاطب شکل می گیرد مانند توده ابری است که نه فرمش پیداست و نه محتوایش در عین اینکه هر کس با دیدن آن در ابر بودن و خاصیت زایندگی باران و برفش تردید ندارد. سوزان سونتاگ در مقاله "علیه تفسیر" می گوید که تمام تمرکز باید روی "اثر اصلی" باشد. او می گوید که فقط باید از متن لذت ببریم و به تاویل و تفسیر ها کاری نداشته باشیم.کاری بس مشکل ، به ویژه با ساختار شخصیتی مردم مشرق زمین .در اینجا هم سخن از تفسیر نیست ، چه اینکه در شنیدن موسیقی از این دست آ نچه به طور کلی و بدون تفسیر می توان گفت تنها یک جمله است؛ زیبا ، شنیدنی و احساس برانگیز .
آموزه های فرمالیست ها "آشنایی زدایی" و "افشا" به برتولت برشت کمک کرد که بیگانه سازی را ابداع کند. برشت گفت بیننده هنگامی می تواند در اثر اندیشه کند که تمرکز اصلی اش را از روی قصه بر دارد یا این که ما عناصری را باید ایجاد کنیم که مخاطب بتواند فکر کند. مثلا در تئاتر نقش زن و مرد را جابه جا کنیم یا به مخاطب بفهمانیم که در حال تماشای نمایش است و نه واقعیت که دچار همذات پنداری نشود. این شیوه باعث می شود که تمرکز مخاطب روی نتیجه اثر باشد . با همین جمله برشت نسخه شنیداری « رام » این نکته را به ذهن متبادر می کند که انتخاب پیانو و کمانچه به خودی خود دارای عنصر آشنایی زدایی میباشد . چه اینکه شیوه نوازندگی هر دو هنرمند در ابتدا می نمایاند که وجه اشتراک و وحدت کلام در تولید بداهه ایجاد نمی شود. ولی نتیجه چیزی غیر از این است. هنرمندان رام فارغ از نمایش های رایج پوپولیستی این روزهای موسیقی که هر عنصر صوتی را کنار هم قرار می دهند با اندیشه و فکر کنار هم نشستند. آنچه در دو نوازی « رام» به وقوع پیوسته آشنایی زدایی و افشاگری از نوع ساختار و شیوه بیانی است. در دونوازی این دو همان نوا و دشتی و ماهور نهفته است ولی شیوه بیان به طوری است که شنونده دچار سیالیت می شود. سیالیتی که هم محتوا و هم فرم به آن بستر ارائه کرده. از این رو «رام» مهم ترین و جدی ترین اثر تولید شده در این نوع موسیقی طی این سالهاست . حسام اینانلو و پیمان یزدانیان نوازندگان پیشرو در حوزه خود به این نکته به خوبی پی برده اند انچه در دل مخاطب جای می گیرد جدیت و هنریت اثر است.چه در شکل اجرا چه در بیان اجرا. راویان « رام» به قول یاکوبسن به نقش خود اهمیت داده اندو برای چه کسی روایت کردن. در جای دیگری در تایید فرمالیسم باز هم تاکید می کند هر داستان هنری یک پیشنهاد به جهان هنر اضافه می کند. یعنی شیوه زبانی جدیدی به وجود می آورد ؛ هنرمند خوب کسی است تازه ترین شیوه را ابداع کند. به عقیده نگارنده معیار ارزشگذاری «رام» مضمونِ جملات نیست _هر چند می تواند آن هم باشد_ بلکه جـوهره حقیقی آن در جستجو و کشف فرم متجلی میشود. منظور از فرم تنها شکل ساختاری آن نیست بلکه یافتن نشانه هایی است که با کد گذاری مولفین، ما را به مفهوم و محتوای اثر سوق می دهد و دال و مدلول را در سه شکل تکرار، تنوع، و وحدت به هم
می رساند. در پایان اینانلو و یزدانیان گام در راهی گذاشته اند که در جغرافیای ایران زمین مذموم است و آنچه در حافظه شنیداری جا خشک کرده همین روال فعلی است ولی آیندگان بهتر قضاوت خواهند کرد که این دو چه ساختار سنتی و خشکی را شکسته و رام کرده اند.
94/11/10 - 15:00
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 25]