واضح آرشیو وب فارسی:ایلنا: غرب تشنه داستانهای شرقیست اما نه ادبیات فارسی
به اعتقاد کامران پارسی نژاد؛ وقتی تعداد معدودی از آثار ترجمه میشود، غرب فکر میکند اینها بهترین آثار ایران هستند که ترجمه شدهاند و از روی همان، ادبیات ما را قضاوت میکنند و توانمندیِ جامعهی ادبی ما را با چنین آثاری میسنجند. کامران پارسینژاد (نویسنده و منتقد) با بیان اینکه ما در ادبیات داستانی با معضل ترجمه روبه رو هستیم، به خبرنگار ایلنا گفت: یکی از مشکلاتی که در ادبیات داستانی داریم؛ این است که نمیتوانیم آثار مطرح خود را به جهان عرضه کنیم. ما در بخش ترجمه در حوزهی ادبیات داستانی مشکل داریم و به دلایل مختلفی آثار ادبیِ ما به زبانهای دیگر ترجمه نمیشود، اما در سینما این معضل وجود ندارد و فیلمهای ما ترجمه میشوند و مورد توجه قرار میگیرند. او ادامه داد: ادبیات داستانی ایران در حد و اندازهای است که مورد توجه جهانیان قرار بگیرد و بتواند جوایز ارزشمندی را ببرد. در جوایزی مثل بوکر، غالب داستانها را نویسندگان شرقی برنده میشوند، آنهم تنها به این دلیل که به راحتی میتوانند آثار خود را ترجمه کنند و به کشورهای غربی بفرستند. این نویسنده با بیان اینکه غرب، تشنهی خواندن داستانهای مردم مشرق زمین است، افزود: اگر معضل ترجمه را برطرف کنیم میتوانیم آثار خود را در دیگر کشورها عرضه کنیم و در جشنوارههای ادبی آثار خود را مطرح کنیم. کتاب «کوه مرا صدا زد» نوشتهی محمدرضا بایرامی، بعد از ترجمه در دانمارک، برندهی جایزه شد، درحالیکه نویسنده؛ خود معتقد بود داستانهایی از این بهتر نیز دارد که ترجمه نشدهاند. پارسینژاد با اشاره به اینکه در زمینهی ترجمه، کوتاهی شده است؛ افزود: عموم نویسندگان ما به زبان انگلیسی اشراف ندارند. در کشورهایی مانند هندوستان، نویسندگان اثر را به زبان انگلیسی خلق میکنند ولی نویسندگان ما دانش لازم برای انجام این کار را ندارند. در نتیجه این جریان باید توسط نهادهای دولتی و متولیان فرهنگی انجام شود و روی آن، سرمایهگذاری صورت بگیرد. این کار باید از جانب نهادهایی مانند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و حوزهی هنری انجام شود. وی ادامه داد: حوزهی هنری چندی پیش، حدود پانزده جلد کتاب را توسط مترجمان خارجی ترجمه و در کشورهای دیگر توزیع کرد اما متأسفانه حرکت خیلی چشمگیری نبود و انتخابهای اصلحی صورت نگرفت. آثاری که برای ترجمه ارائه شد، شاخصترین آثار ما نبود که در جهان مطرح شود، انتخابها میتوانستند خیلی بهتر باشند. پارسینژاد با اشاره به این موضوع که آثار ترجمه شدهای که انتخابی و سلیقهای هستند و جزء آثار برتر ما به شمار نمیآیند، میتوانند به ادبیات ضربه بزنند، بیان کرد: اگر روند ترجمه آنقدر قدرتمند بود که همهی آثار ترجمه میشد، غربیها میگفتند خب، این کشور هم آثار ضعیف و هم آثار قوی دارد. اما وقتی تعداد معدودی ترجمه میشود، غرب فکر میکند که اینها بهترین آثار ایران هستند که ترجمه شدهاند و از روی همان آثار، ادبیات ما را قضاوت میکنند و توانمندیِ جامعهی ادبی ما را با چنین آثار میسنجند. او افزود: برخی کتابها، تحت تأثیر جریانات فکری و سیاسی، یا دوستی و رفاقت با ناشری خاص، مشهور میشوند و همینها باعث میشود که آثار شاخص ما، آن طور که باید و شاید معرفی نشود. متأسفانه این جریان در دل برخی ناشران وجود دارد. ناشرانی هستند که به واسطهی آثار برجستهای که زمانی منتشر کردهاند، اکنون از این روند روی برگردانند و آثار ضعیفی منتشر میکنند تا آنجا که پولِ هزینهی چاپ و حتی گاهی خیلی بیشتر از آن را، از نویسندهی نوقلم میگیرند و آن نویسنده که به این امید که کارش را یک ناشر برند منتشر کرده، پول را پرداخت میکنند. این مبالغ از بیست و پنج میلیون تا چهل میلیون ریال متغیر هستند. این منتقد و نویسنده در ادامه بیان کرد: وظیفهی اصلی برعهدهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است که بخشی را برای ترجمهی آثار ایرانی درنظر بگیرد و آثار شاخص و برتر و ماندگاری که میتواند ادبیات ما را در سطح جهان مطرح کند را شناسایی کند. متأسفانه به این دلیل که آثار برتر ما در جهان دیده نشده، بسیاری از کشورها باور نمیکنند ایران هم نویسنده خوبی داشته باشد. او ادامه داد: ایدهآل این است که خودِ نوسیندگان به زبان مسلط شوند و آثار خود را به زبان انگلیسی خلق کنند. بسیاری از کشورهای دیگر مانند ژاپن نیز مانند کشور ما با چالش یادگیری زبان درگیر بودند، اما این کار را انجام دادند. برای اینکه چشم امید به متولیان فرهنگی نداشته باشیم باید نویسندگان توان خود را در زمینهی ترجمه افزایش دهند یا با دوستانی که در خارج از کشور دارند و به زبان مبدأ و مقصد مسلط هستند، ارتباط برقرار کنند تا آنها اثر را ترجمه کرده و در همان کشور به چاپ برسانند.
۱۳۹۴/۱۰/۲۹ ۰۸:۱۹:۰۳
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایلنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 32]