تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):زكاتِ رفاه، نيكى با همسايگان و صله رحم است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815464296




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

حکمت الهی در اندیشه امام خمینی(قدس)


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
حکمت الهی در اندیشه امام خمینی(قدس)
ولایت حضرت امیرالمومنین(ع) روح ایمان است و کسی که ولایت مولا را ندارد در حقیقت در آخرت حیات و زندگی ندارد.

خبرگزاری فارس: حکمت الهی در اندیشه امام خمینی(قدس)



 اشاره آیت‌الله سیدحسن سعادت مصطفوی (متولد 1315/قائن) مدرس شهیر فلسفه اسلامی به ویژه حکمت سینوی است. وی محضر حکمایی چون آیت‌الله حاج شیخ محمد تقی آملی، علامه سید ابوالحسن رفیعی قزوینی و شیخ محمد علی حکیم شیرازی را درک کرد و بهره‌های فراوان از خرمن اندیشه‌های الهی ایشان اندوخت. تسلط آیت‌الله مصطفوی بر زوایای مختلف فلسفه اسلامی، خاصه اندیشه‌های شیخ‌الرئیس ابن سینا، چهره‌ای ژرف‌نگر و اندیشه‌ورز از وی در صحن و سرای فلسفه و حکمت الهی به نمایش می‌نهد. در ادامه مبحثی از استاد را که به همت مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، به سامان رسیده است، پس از ویرایش و تلخیص، تقدیم می‌کنیم. معارف هر علمی در جای خود باید کاربردی داشته باشد؛ و این سئوال مطرح می‌شود که کاربرد فلسفه اسلامی چیست؟ درست است که علم بما هو علم، مطلوب است اما کاربرد هر علم از اهداف آن علم مشخص می‌شود. در هدف فلسفه اسلامی، هم غایت و هدف فلسفه وجود دارد و هم هدف فلسفه اسلامی. هدف از فلسفه، علم به حقیقت اشیاء، بیان شده تا صورت واقعی حس و عقل در ما تحقق پیدا کند. هدف دیگری هم برای فلسفه ذکر شده و آن تشبه به اله است تا مظهر صفات خداوند شود. در فلسفه اسلامی حقایق اشیاء در مسیری که به سوی خدا دارند بررسی می‌شوند. هدف از خواندن فلسفه اسلامی حقایق عالم گاهی از حیث خود بررسی می‌شوند که حقیقت آب، هوا و... چیست؟ اما در فلسفه اسلامی حقیقت آنها از این جهت مهم است که رو به سوی خدا هستند. بنابراین ما برای این فلسفه می‌خوانیم تا هم عقاید ما صحیح شود و هم بتوانیم از عقاید خود دفاع کنیم و هم برخی از آموزه‌های دینی توسط فلسفه اسلامی تبیین می‌شود. از این رو افرادی که با فلسفه اسلامی مبارزه می‌کنند؛ در واقع با عقاید دینی و فهم دقیق آموزه‌های دینی مبارزه می‌کنند. این در حالی است که با فلسفه غرب هیچ مبارزه‌ای در این مملکت نمی‌شود؛ در صورتی‌که کفریات زیادی در آن مطرح می‌شود! اما فلسفه اسلامی که دائم از خدا، معاد، علم خدا و رابطه خلق با خدا دم می‌زند، به کفر متهم می‌شود! بنابراین اگر خدا را قبول داریم و یا در مرحله شناخت صفات خدا هستیم چاره‌ای نداریم جز اینکه فلسفه اسلامی بخوانیم تا با دقت فراوان هم شبهات خود را برطرف کنیم و هم دیگران را از گمراهی دریابیم. دفاع فلسفه اسلامی از عقاید امروزه شبهات زیادی در دین، درباره خدا، صفات خدا، معاد، غرض از خلقت و... وجود دارد؛ که حضرت امام خمینی(قدس) به این موارد خیلی توجه داشتند. اینکه شخصی، انقلابی را رهبری کند در دنیا زیاد اتفاق می‌افتد، ولی فرق امام(قدس) با سایر رهبران در این بود که ایشان رهبر دینی و علمی آگاه انقلاب هستند؛ یعنی نه فقط در فقه و اصول تخصص دارند بلکه اطلاعات وسیع فلسفی و عرفانی نیز دارند و با این اطلاعات سعه روحی پیدا کردند؛ که این ویژگی فلسفه و عرفان اسلامی است. چرا بعضی از فقهای ما این‌گونه نبودند؟! این خاصیت فلسفه و عرفان اسلامی است که روح را چنان وسیع می‌کند و چنان انقطاعی از خلق به سوی خدا عنایت می‌کند که حد و حصر ندارد و چه کاربردی از این بالاتر؟! پیوند فلسفه و دین از منظر امام(قدس) امام(قدس) از فلسفه نه تنها از این جهت که علم فلسفه است استفاده کردند، بلکه بسیاری از مفاهیم دینی را با فلسفه تشریح و بسیاری از اعتقادات را با فلسفه روشن نمودند. در شرح دعای سحر در فراز «اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُک مِنْ کمالِک بِاَکمَلِهِ» می‌بینیم که چگونه امام(قدس) یک مسئله فلسفی را با مسئله‌ای اعتقادی پیوند زده است. وی در شرح این فراز از دعا می‌فرماید که کمال شیئ این است که نقصان آن برطرف شود؛ و مثال می‌زنند که فعلیت هیولا اولی به صورت آن است و بعد از پدیدآمدن استعدادها و صورت‌های مختلف به کمال مورد نظر می‌رسد. و همچنین مانند فصل که کمال جنس است. جنس عبارت است از یک واقعیت مبهم لامتحصل و فصل آن را تمام می‌کند. در تعریف نفس آمده است که نفس، کمال اول برای یک جسم طبیعی آلی است؛ زیرا هم کمال هیولا است از حیثی که نفس متعلق به بدن است و بدن در اثر تطور هیولا در صورت‌ها آماده یک مزاج می‌شود تا نفس اضافه شود و به اعتبار اینکه فعلیت کامله هیولا که در مسیر هیولا حرکت می‌کند و از مرتبه نباتی آخر می‌رود به خاطر رسیدن به درجه انسانیت است و به این اعتبار کمال آن هم است. امام درادامه این شرح بیان می‌دارند که ولایت علوی برای انسان کمال است و با اشاره به حدیثی از امام صادق(ع) می‌‌فرمایند که اکمال تمام دین به ولایت حضرت امیرالمومنین(ع) است. امام ادامه می‌دهند که سایر عبادات و عقاید و ملکات و فضائل به منزله هیولا و ولایت حضرت امیرالمومنین(ع) مانند صورت آن است و به همین خاطر کسی که بمیرد و امام زمان(ع) خود را نشناسد مانند مرگ جاهلیت مرده است. همانگونه که هیولا بدون صورت فایده‌ای ندارد، تمام فضائل هم بدون ولایت حضرت امیرالمومنین(ع) بی‌فایده است. این برداشت توسط حضرت امام خمینی(قدس) در پیوند فلسفه با دین مشاهده می‌شود. امام(قدس) می‌فرمایند که ماده و صورت بدون فعلیت در آخرت هم، جایگاهی ندارد.[1] خیلی از افردی که فلسفه خوانده‌اند این را ننگ می‌دانند که فلسفه را به دین پیوند بزنند؛ ولی باید از امام این را یاد گرفت. وقتی فلسفه به دین پیوند می‌خورد روح جدید پیدا می‌کند. اگر بنا باشد که انسان عقاید مبهمی داشته باشد فایده‌ای در بر نخواهد داشت. افرادی که با فلسفه اسلامی مبارزه می‌کنند؛ در واقع با عقاید دینی و فهم دقیق آموزه‌های دینی مبارزه می‌کنند. شاهد مثال دیگر در پیوند زدن دعا با فلسفه، باز هم در شرح دعای سحر توسط امام خمینی(قدس) مشاهده می‌شود: «اللَّهُمَّ انّى اسْئَلُک مِنْ مَنِّک بِاقْدَمِهِ، وَ کلُّ مَنِّک قَدیم». بین متکلمان و حکما اختلاف نظر است که آیا زمانی بوده است که خدا هیچ چیزی نیافریند و بعد از آن تصمیم به خلق بگیرد؟ حکما عقیده دارند که این محال عقلی است؛ زیرا سبب می‌شود که خداوند فاعل بالقوه باشد. انسان فاعل بالقوه و خداوند فاعل بالفعل است و فیض خلقت باید دائمی باشد. این قسمت از دعا مشخص می‌کند که فیض خداوند دائمی است. بزرگترین منت و نعمت خداوند بر موجودات، ‌هستی است که به آنها اعطا فرمود؛ زیرا اگر موجودات هستی نداشته باشند هیچ چیزی ندارند. تعبیر عرفانی امام(قدس) در شرح دعا در ادامه امام(قدس) تعبیر عرفانی وجود منبسط را مطرح می‌کنند که در اصطلاح عرفا، همان هستی مطلق است. باید توجه داشت که هستی به سه بخش تقسیم می‌شود که یکی از آنها، ‌هستی مطلق است که نه قید تقیید و نه قید اطلاق به خود می‌پذیرد؛ حتی وجود به شرط لا هم نیست که عده‌ای بیان کرده‌اند و آن حقیقت حضرت حق است. هستی دوم، فعل حضرت حق است که مقید به لا به شرط است و به هر شکلی تحقق پیدا می‌کند؛ و آن وجود منبسط که فعل حضرت حق است به اشکال مختلف موجودات در می‌آید که تمام این موجودات در واقع قیودی هستند که به آن وجود منبسط وارد شدند و آن لا به شرط با تمامی این قیود جمع می‌شود. یعنی اگر می‌شد که فرضاً این قیود را برداریم، این وجود صاف و مطلق بود و این وجود است که عرفا آن را به دریا تشبیه می‌کنند. عده‌ای اشتباه کرده و حرف عرفا را بد متوجه شدند و فکر کردند که این وجود همان وجود خداوند است که به اشکال گوناگون در آمده است ولی این فعل خداوند است که به تعبیر عرفا با عنایت حضرت حق به جنبش در می‌آید و موجودات مختلف شکل می‌گیرند و این همان رحمت الله واسعه است. قسم سوم وجود، وجود مقید است که وجود انسان را نیز شامل می‌شود و در قرآن از آن به آثار رحمت الله تعبیر شده است. امام خمینی(قدس) می‌فرماید این وجود منبسط دو وجود دارد و از این حیث که به وجود حضرت حق وابسته است، قدیم است زیرا فعل حضرت حق است و از آن حیث که موجودات مختلف از آن پدید می‌آید، حادث هستند. از آن جهت که موجود وابسته به حضرت حق است، ذاتیتی ندارد زیرا ظهور واقعیتی غیر از مظهر ندارد و به این مطلب آیه شریفه «کلُّ مَنْ عَلَیهَا فَانٍ * وَیبْقَى وَجْهُ رَبِّک ذُو الْجَلالِ وَالإکرَامِ»[2] نیز تایید دارد که وجه رب همان وجود منبسط است و چون از این وجود منبسط خدا شناخته می‌شود به آن به شکل استعاره تعبیر وجه و چهره شده است؛ زیرا معمولاً از طریق صورت و چهره است که انسان کسی را می‌شناسد. ما به صورت مستقیم نمی‌توانیم ذات و کنه خداوند را بشناسیم بلکه از طریق همین وجود منبسط است که می‌توانیم خدا را بشناسیم. حضرت امام(قدس) در بخش اول از شرح دعای سحر، فلسفه را به یک بحث ولایی ارتباط داد. ولایت حضرت امیرالمومنین(ع) روح ایمان است و کسی که ولایت مولا را ندارد در حقیقت در آخرت حیات و زندگی ندارد؛ زیرا آن دنیا، دنیای حیات است. ایشان در قسمت دوم از دعای سحر استفاده فلسفی کردند. در فراز «اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ مِنْ بَهاَّئِکَ بِاَبْهاهُ وَکُلُّ بَهاَّئِکَ بَهِیُّ» تعبیر عرفانی به کاربردند. «بها» یعنی روشنی و زیبایی و شرح مفصلی از این فراز دادند و در پایان می‌فرمایند که وجود فی نفسه زیبا است و وقتی صورت‌ها و ماده‌های ناجور به آن می‌رسد باعث می‌شود که وجود نازیبا جلوه دهد. هرچه از این مادیات کمتر شود وجود زیباتر می‌شود. توجه امام(قدس) به فلسفه و بزرگان فلاسفه امام(قدس) هم به فلسفه توجه دارند و هم فلسفه را در درک حقایق دینی به کار می‌گیرند و از آن طرف حقایق دینی را هم در اثبات مسائل فلسفی به کار می‌برند. فلسفه اسلامی ما آمیختگی تنگاتنگی با دین مبین اسلام دارد و این نشان می‌دهد که افرادی که می‌خواهند فلسفه اسلامی را از دین جدا کنند چه راه خطرناکی را در پیش می‌گیرند و اگر عالمانه این کار را می‌کنند چه جنایت بزرگی انجام می‌دهند.  عالم عقول مجرده، عالم مثال یا همان مُثُل افلاطونی و عالم ظلمات، سه عالمی است که حکما معتقد به آن هستند. از آنجا که امام(قدس) به فرمایشات ملاصدرا بیشتر توجه دارند و ملاصدرا هم مُثُل معلقه و صور منفصله را قبول ندارد، امام هم از آن ذکر نمی‌کند. زشت‌ترین موجودات، موجودات عالم ماده هستند و موجودات عالم مثال آلودگی کمتری دارند و از آن بالاتر موجودات عالم عقول مجرده نور محض هستند و فراتر از همه آنها، وجود حضرت حق است و از این رو خداوند زیباترینِ زیباها است و هیچ نقصی ندارد. در اینجا منظور از زیبایی، زیبایی ظاهری نیست بلکه به این معنا است که تمام کمالات را دارا باشد و هیچ نقصی نداشته باشد. سپس ایشان عبارتی از کتاب «تقدیسات» میرداماد نقل می‌کنند. امام(قدس) از ملاصدرا و میرداماد بسیار با عظمت یاد می‌کنند؛ گرچه متاسفانه به کتاب‌های میرداماد کمتر پرداخته می‌شود. میرداماد می‌فرماید که خدا کل وجود و همه هستی است؛ یعنی وجودی است که کمبود ندارد و بها و ذات آن یکی است. در سایر موجودات زیبایی و ذات دو امر جدا هستند ولی در خداوند این دو یک چیزند و هرچه غیر از خداوند، لمعات آن نور است. هر فضیلت درخششی از فضیلت آن وجود است و نسبت موجودات به خداوند مانند نسبت سایه به صاحب سایه است و نه نسبت یک قطره آب به دریا. وقتی خداوند خلق می‌کند از وجود آن کم نمی‌شود سایه هم جلوه است و چیزی از شخص کم نمی‌کند. یکی از حجاب‌ها و کدورت‌های ما همان ماهیت ماست که ماهیت خود حدّ وجود است. امام(قدس) در قلّه عرفان نظری و عملی عرفان عملی به عرفان نظری ربطی ندارد؛ زیرا ممکن است شخصی عرفان عملی را طی کند ولی نتواند عرفان نظری را با برهان پذیرد. این عارف به مراتبی می‌رسد ولی نمی‌تواند استدلال کند؛ لذا این مسیر فقط برای خود وی نافع است. اما امام خمینی(قدس) هر دو جهت عرفانی را، قوی دارند. از نظر سیر و سلوک و عرفان عملی تمام این مراحل را طی کردند. در بین علما افراد زیادی مانند ایشان بودند که عرفان عملی را در حد اعلی طی کرده باشند ولی امام(قدس) به خاطر اینکه خود فلسفه را به خوبی خوانده بودند و استادی مانند مرحوم آیت‌الله شاه‌آبادی داشتند، در درجه اعلای عرفان نظری هم هستند و آنچه را که عرفا به آن رسیدند، امام با برهان تبیین می‌کنند. شرح دعای سحر امام(قدس)، ‌کتاب کم حجمی است ولی در بردارنده دنیایی از معارف است. تعلیقه‌هایی که امام(قدس) بر فصوص، مصباح‌الانس و... دارند از مضامین والایی برخوردار است. باید قدر فلسفه اسلامی را دانست و آن را ریشه‌دار و خوب خواند و عرفان اسلامی که از برکات و میراث اسلام است باید به خوبی خوانده شود. پی‌نوشت‌ها: [1] . شرح دعای سحر، صفحه 76، موسسه نشر و تنظیم آثار امام خمینی، سال 1374. [2] . الرحمن:26 و 27. نام نویسنده:  آیت‌الله سیدحسن سعادت مصطفوی. نشریه معارف 102 انتهای متن/

http://fna.ir/FHHUW1





94/10/24 - 01:23





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 53]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن