واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: یکشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۴ - ۱۲:۵۹
محمد فوقانی –عکاس سینما- یادداشتی را به مناسبت سالروز درگذشت جواد شریفی (مدیر جلوههای ویژه) در حادثه معراجیها و حواشی پوستر سیوچهارمین جشنواره فیلم فجر منتشر کرد. این هنرمند در این یادداشت که در اختیار خبرنگار ایسنا قرار داده، آورده است:«جمعه، 18 دیماه 94، دومین سالگرد عزیزان از دست رفته سینما در حادثه خونین معراجیها بود. صبح زود به قطعه هنرمندان رسیدم و در آن هوای ابری و خوشایند بعد از مدتها گویی به میهمانی دوستانم رفتم. دوستانی که با آرامش خاطر و به دور از هیاهوی این دنیا و حواشی سینما در کنار هم با صلح و دوستی خوابیده بودند. نه خبری از جشنوارههای سینمایی و حرف و حدیثهای قبل و بعد از آن، نه سودای سیمرغ و نه بیدلیل از هم کینه گرفتن... جای شما خالی، امروز خیلیها را دیدم و از شما چه پنهان دلم برای خیلیهایشان تنگ شده بود و برگی از خاطراتم را با آنها ورق زدم. در گوشهای ایستادم و با خود فکر میکردم دیر یا زود از نزدیک این دوستان را خواهم دید و کلی صحبت... . با خود میگفتم شاید آنها از این دنیا بیخبرند و اگر خبر هم داشته باشند توسط عزیزی که تازه میرود به آنها میرسد. فکر میکردم اگر روزی آنها را ببینم چه نوع خبری باید بدهم که ناراحت نشوند و دلشان نشکند. قطعا سوال خواهند کرد از سینما چه خبر؟ رونق گرفته؟ از امنیت شغلی چه خبر؟ بالاخره مشکل بیمه هنرمندان حل شد؟ حرف و حدیثهای جشنوارهها تمام شده؟ آیا قدر و منزلت هنرمندان حفظ میشود یا مثل زمان ما میماند؟ دلم میخواهد زمانی که آنها را میبینم حرفهای تازه بزنم به دور از هر تکراری. حرفهای پرانرژی و مثبت. چرا که این دوستان در این دنیا با همه این مسائل و مشکلات و بیمهریها دست و پنجه نرم کردهاند و خیلی از آنها برای همین آزردگیها جان خود را از دست دادهاند... خدا کند خسرو شکیبائی را با همه ارادتم نبینم. اگر او سوال کند از جشنواره چه خبر چه بگویم؟ بگویم امسال عکسات آذین پوستر جشنواره بود و از همان آغاز همه به جان هم افتادند و کلی حاشیه و خبر تیتر یک سایتها و روزنامهها شدی! نه اصلا چرا باورهای او را بر هم بزنم. میگویم اینقدر بچههای سینما همانهایی که تو را عمو خسرو صدا میکردند از پوستر جشنواره امسال خوشحال شدند که در تمامی خبرگزاریها و رسانهها تشکر آنها از بانیان پوستر، تیتر یک بود. در همان گوشهای که ایستاده بودم با خودم حساب و کتاب میکردم از شروع کنم و به کجا ختم به خیر کنم. برای خودم تصویر میساختم که خیلی از این نازنینها در این دنیا همانند ما به دنبال هر آنچه بهتر دیده شدن و به هر قیمتی به آرزوهای دیرینه خود رسیده بودند، ولی امروز درآغوش خروارها خاک سردی زمین و زمینیها را حس میکنند... دیر یا زود همه ما از این دروازه عبور خواهیم کرد و قطعا به خیلی از آرزوهایمان نمیرسیم و خیلی از کارها را نیمه تمام رها خواهیم کر. بگذریم... امروز دومین سالگرد جواد شریفی نازنین بود. مردی مهربان و بیادعا. امروز او را در میان خانواده و دوستانش میدیدم. با همان نگاه گرم و لبخند پر از صداقت... جواد کودکی بود که خیلی زود بزرگ شد. با کوچکترین ناخوشایندی بغض میکرد و با یک حرکت خوشایند از ته دل لبخند میزد. بارها به او میگفتم آخه تو با این روحیه چطور جذب این حرفه خطرناک شدهای؟ خنثی کردن موشک و بمب؟ او با آرامشی از جنس خودش لبخند میزد و میگفت من عاشق کارم هستم .آن لحظهای که خود را در خطر و تنگنا میبینم تنها چیزی که بعد از یاد خدا مرا به آرامش و درست تصمیم گرفتن میرساند، لبخند مردمی است که من از طرف خداوند ماموریت پیدا می کنم که زندگی را دوباره به آنها هدیه بدهم. جواد حق بزرگی بر گردن سینما و مردم این سرزمین دارد. خیلی از مردم او را نمیشناسند و نمیدانند اگر امروز راحت و با آسایش زندگی میکنند مدیون عرق ریختنها و استرس داشتنهای «جواد»ها در زمان خنثی کردن بمب و موشکهای دوران دفاع مقدس هستند. بر مزار او خیلیها میگریستند و از او به حق به نیکی و صداقت یاد میکردند. لحظهای با خود گفتم ای کاش در زمان بودنمان به جای این گریستنها به هم لبخند میزدیم... از ته دل سلام میکردیم... ای کاش صدای ضربان قلبهایمان را میشنیدیم و بر این باور بودیم که هر ضربان قلب ما را یک قدم نزدیکتر به قطعه هنرمندان میکند. امیدوارم در زمان نبودمان با یک خاطره و لبخند از ما یاد کنند. جواد نازنین قطعهای را به تو تقدیم میکنم و میدانم از جنس بارانی. «از جنس بارانم... دلم را به تابلویی از آسمان آبی با لکهای از ابر سپردهام... من از نسل کاهگل و گل گاو زبانم... گل ریز نقشی در انبوه برگهای سبز... من از نسل نعناع و بوی زیرهام... چشم به دستان پرطراوت باغبان که با صدای آبپاش او جان میگیرم... من از نسل عاطفه... محبت... همدم چلچلههای عاشقم...» انتهای پیام
کد خبرنگار:
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 87]