واضح آرشیو وب فارسی:مهر: نگاهي به "اگر باران ببارد"/احياء عشق در گرو باورهاي قلبي
فيلم تلويزيوني "اگر باران ببارد" ساخته روحالله حجازي با حركت در زمان و مكان تلاش كرده روايتي جديد از يك رابطه عاطفي آشنا ارائه دهد و احياء عشق را با تكيه بر باورهاي قلبي ممكن سازد.
به گزارش خبرنگار مهر، "اگر ..." فيلمي است كه با محور قرار دادن تم عشق تلاش ميكند از زاويه اي نسبتاً جديد به عشق نگاه كند و در اين ميان مفاهيم معنايي را نيز در عمق روابط وارد كند.
محور اصلي فيلم عشق دختري دانشجو (مهراوه شريفينيا - مهتاب) به استاد راهنماي جانبازش (هومن سيدي - اعلاء) است كه روي ويلچر قرار دارد. روايت فيلم به گونهاي پرداخته شده كه با مشخص بودن مقطعي از پايان، بخش مياني به طرح چگونگي رسيدن به پايان اختصاص پيدا كرده و در انتها هم يك سرانجام تكميل كننده به كار پايان ميدهد.
فيلم "اگر ..." با منولوگ مهتاب آغاز ميشود كه روايتي خاص را نقل ميكند و بدل به ترجيعبند مفهومي فيلم ميشود (اگر اولين قطره باران بر كف دست كسي ببارد تا چهل روز آرزوهايش برآورده ميشود). جايگاه اين روايت در ذهنيت مهتاب امكاني فراهم ميكند تا علاوه بر پيشبرد قصه با تكيه بر نريشنهاي وي، به نوعي باور او به كليت فيلم تعميم پيدا كند.
به اين ترتيب فيلم بدل ميشود به كند و كاوي در درون اين شخصيت تا چگونگي رسيدن به عشق را از نوعي ديگر تجربه كند. فيلم با نشان دادن مقطعي از زمان حال كه مهتاب و اعلاء را به بيمارستان ميرسانند و هر كدام به نوعي با زندگي دست و پنجه نرم ميكنند، به مرور خاطرات گذشته از ذهنيت دختر جوان ميپرازد.
در اين بخش با معرفي نه چندان مشخص، به نوعي موقعيت و رابطه اين دو با هم مبهم باقي ميماند و به اين ترتيب روايت زمان گذشته جذابيت و تعليق خاص خود را به همين واسطه حفظ ميكند. چگونگي طرح رابطه عاطفي ميان مهتاب و استاد راهنمايش به گونهاي پرداخته شده كه بخصوص با حضور اين دو بازيگر جنسي خاص و تازه و البته متفاوت با تصوير معمول از عشق استاد و شاگردي ارائه شود.
اين وجه خود به خود جذابيتي خاص به رابطه آنها ميبخشد و به نوعي سنگيني بار نقص مرد را در برابر زن كمرنگ ميكند. بخصوص با تكيه بر فضاي صميمي كه گاه بين آنها جاري ميشود و اعلاء با اصرار ميخواهد از آن فرار كرده و به حاشيه امن همان رابطه رسمي بازگردد.
البته اين تازگي ناشي از پرداخت روابط در ساير سطوح فيلم به يك نسبت وجود ندارد. به عنوان مثال در شخصيت پردازي خانواده مهتاب به عامترين و در دسترسترين كليشهها تكيه شده كه انتظاراتي بيشتر از آن ميرفت. مادر (آهو خردمند) با تكيه بر فلج بودن و روحياتي خاص كه دارد قرار است پايهگذار انگيزههاي نامتعارف مهتاب براي ازدواج با يك جانباز ويلچري باشد و آشنايي او با اين فضا و موقعيت به اين طريق تأمين شود.
در شخصيت پردازي مادر هم تلاش شده يك تصوير صرفاً مثبت و معقول از او ارائه شود و نقطه مقابل ناپدري (فريبرز سمندرپور) قرار بگيرد كه تصويري اغراق شده از مردي است كه هم اعتياد دارد، هم بد دهن است و هم اينكه بابت مراقبت از زن معلولش در طول اين سالها منت بر سرش ميگذارد.
در واقع اين طراحي بيش از هر چيز در جهت برقراري نوعي تعادل در رويكرد به تصميم ازدواج مهتاب انجام شده كه به علت كم شخصيت بودن قصه، همه بار منفي و منطقي اين داوريها بر دوش شخصيت ناپدري قرار گرفته و ناگفته اين تصوير را اغراق شده و كليشهاي ميكند.
كارگردان ضمن حركت بر مبناي اين الگوي روايتي كه گذشته را با فرضي نه چندان محتوم در زمان حال پيگيري ميكند، در روايت زمان گذشته هم نوعي حركت در زمان را مد نظر قرار داده كه نه كاركردي دارد و نه ميتواند تعليق يا امتيازي محسوب شود.
مانند رجعتهاي آني از موقعيت در حال پيشرفت به صحنهاي كه جايگاه و چرايي آن نامشخص است و از آن جمله ميتوان به گريزهايي كه به صحنههاي عصبانيت اعلاء زده ميشود، اشاره كرد. اين صحنهها در ميان شكلگيري رابطه ميان او و مهتاب گنجانيده شده و نبود صدا و تصويري واضح از اين موقعيت، حضورش را ناكارآمد جلوه ميدهد.
در واقع حركت در زمان و مكان وقتي ميتواند كاركردي مناسب در فيلم پيدا كند كه نشانهگذاري كرده و با ارائه بخشي جزئي از آيندهاي كه مشخص نيست تعليق ايجاد كند. به اين ترتيب مخاطب هم به همراهي با روايت جاري ترغيب ميشود تا به مقطع نشانهگذاري شده برسد. اما در فيلم "اگر ..." به نظر ميآيد بيش از هر چيز صرفاً به شكستن روند خطي روايت زمان توجه شده تا موارد ذكر شده.
همانطور كه اشاره شد فيلم در بخش مياني به بسط چگونگي رابطه ميان مهتاب و اعلاء ميپردازد و هر چه جلوتر ميرود با گريزهايي به وضعيت آندو در بيمارستان، موقعيت زمان حال را از ابهام خارج كرده و سر و شكلي واضح ميدهد. زايمان مهتاب همزمان با حركت تركش زمان جنگ در بدن اعلاء، موقعيتي قرينه فراهم كرده تا در زمان حال شرايطي خاص پيدا كنند و اين سرآغاز مقطعي جديد در رابطه بين آنهاست.
بعد از اين مقطع است كه فيلم با حركت بر مسير خطي روايت، علاوه بر اين كه به وجهي جديد از عشق ميان اين دو جوان ميپردازد به نوعي گذر زمان را با بزرگ شدن و هفت سالگي كودك آنها پي ميگيرد. در شرايطي كه اعلاء هيچ واكنشي به اتفاقات اطرافش ندارد و اين بار باور مهتاب به قصه قديمي لمس اولين قطره باران ...، كاركردي دوگانه پيدا ميكند.
فيلم "اگر ..." با حركت در زمان و مكان تلاش كرده روايتي جديد از يك رابطه عاطفي آشنا ارائه دهد و احياء عشق را با تكيه بر باورهاي قلبي ممكن سازد. اين وجه بيش از ساختارشكني در روايت متأثر از ارائه پرداختي تازه از شخصيتها و روابط آنهاست.
فيلم "اگر باران ببارد" به كارگرداني روحالله حجازي جمعه 17 خرداد ساعت 16 از شبكه اول پخش شد. اين فيلم به تهيهكنندگي سيدمحسن طباطباييپور تهيه شده و درباره زندگي زني جوان است كه با وجود مخالفتهاي خانواده با يك جانباز قطع نخاع ازدواج ميكند.
مهراوه شريفينيا، آهو خردمند، هومن سيدي، فريبرز سمندرپور در "اگر باران ببارد" بازي كردهاند و ديگر عوامل پروژه عبارتند از داود مهري مدير توليد، مسعود فيروزه دستيار توليد، مجيد اسماعيلي دستيار كارگردان و برنامهريز، هاشم مرادي مدير تصويربرداري، مجيد هاشمي صدابردار، سعيد ملكان طراح گريم و احسان پورقربان طراح صحنه و لباس.
شنبه 18 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1852]