واضح آرشیو وب فارسی:دکتر سلام:
چه عواملی در تقویت بنیان خانواده تاثیرگذارند و موجب محکم شدن پایه های آن می شوند چه رفتارهایی در این زمینه مفید هستند و باعث افزایش میزان محبت و وابستگی افراد درون یک خانواده به هم می شوند عوامل استحکام خانواده کدامند؟ چرا بعضی از زن و شوهرها میتوانند با بد و خوب زندگی بسازند، آن را پیش ببرند، صاحب فرزند بشوند، فرزندانشان را بزرگ کنند و به ثمر برسانند و به دوران میانسالی پربار خود برسند. در حالی که بسیاری از زوجها همچنان اندر خم یک کوچهاند و حتی اگر بینشان علاقهای قوی وجود داشته باشد باز هم زندگیشان دوام نخواهد آورد؟ این نوشتار به راههای استحکام خانواده و چشیدن طعم شیرین خوشبختی اشاره میکند. صداقت: هیچ کس در این دنیا از دروغ شنیدن خوشش نمیآید. وقتی کسی متوجه میشود دوست، همکار، همسایه، فامیل یا هر کس دیگری به او دروغ گفته و در پس نقاب دوستانهاش چهرهای دیگر را پنهان کرده، برآشفته میشود و دیگر نمیتواند همان نظر قبلی را نسبت به او داشته باشد. دوست و همکار و همسایه قابل تعویضاند و شاید اگر از زندگی فرد حذف شوند در درازمدت هیچ مشکل خاصی پدیدار نشود، اما این موضوع در مورد شریک زندگی برعکس است. زن یا مردی که متوجه میشود همسرش حقیقت را از او پنهان کرده و او را فریب داده دیگر نمیتواند او را به چشم کسی ببیند که روزی میتوانسته اسرار زندگیاش را با او در میان بگذارد و خوشی و ناخوشیاش را با وی تقسیم کند، اما در عوض اگر زوجین صداقتشان را به دیگری ثابت کنند به ارزشمندترین مهره زندگی برای دیگری تبدیل میشوند. پذیرفتن طرف مقابل: کسی که آگاهانه همسرش را انتخاب میکند باید به این نکته توجه داشته باشد. پیش از ازدواج هردوطرف سعی میکنند بهترین ویژگیهایشان را به یکدیگر نشان دهند، اما پس از ازدواج ظاهروباطن یکی میشود. ممکن است خانم از فوتبال نگاه کردنهای گاه و بیگاه آقا خوشش نیاید یا آقا سلیقه موسیقایی همسرش را قبول نداشته باشد. درست است که در زندگی برای مشترک طرفین باید تا حدودی با همدیگر یکی شوند، اما همیشه ویژگیهای شخصی جزو هویت آن فرد محسوب میشود و کسی که تمام ویژگیهایش را به نفع همسر خود کنار بگذارد کاملا بیهویت میشود. مردی را در نظر بگیرید که پیش از ازدواج به اسکی و ماهیگیری بهشدت علاقه داشته، اما همسرش پس از ازدواج حتی اجازه یک بار این سرگرمیها را هم به او نمیدهد. شاید مرد قبول کند، اما بهتدریج شخصیتش عوض میشود و به مردی بیشور و نشاط مبدل میشود. مطمئنا این شخصیت جدید با آن مردی که همان خانم پیش از ازدواج پسندیده بوده یک دنیا تفاوت خواهد داشت. داشتن علاقهها و اهداف مشترک: هر کس اهدافی شخصی دارد و همسر او باید یاد بگیرد به این اهداف احترام بگذارد، اما هستند اهدافی که میتواند مشترک باشد. مثلا خرید یک آپارتمان، قبولی یکی از زوجین در آزمونی مهم که میتواند در زندگیشان موثر باشد، مهاجرت به شهری دیگر، تربیت درست فرزند و حتی اهدافی سادهتر. دو نفر که هدفی مشترک را برای خود برمیگزینند، برای آن برنامهریزی میکنند، سختیهای راه را به جان میخرند، به یکدیگر امید میدهند، آرام جان یکدیگرند و آنقدر میروند که در نهایت به خواستهشان دست مییابند، لذتهایی را تجربه میکنند که در هیچ شرایط دیگری قابل حس کردن نیست. این کار ناخودآگاه بین زن و شوهر یک نوع وابستگی بنیادین ایجاد و نهال زندگیشان را به درختی تناور و ریشهدار تبدیل میکند که دیگر هیچ تبری به آن کارگر نخواهد بود. خانواده همسر: مشکلی که از ابتدای شکلگیری جوامع بشری وجود داشته و اگر ناآگاهیها غالب باشند تا ابد ادامه خواهد یافت، همین خانواده تو، خانواده من گفتن است. بدنیست هر کدام از ما نگاهی به خانواده خود بیندازیم تا راحتتر بتوانیم مشکل را حل کنیم. آیا همه افراد خانواده ما بیعیب و نقص هستند؟ مطمئنا این طور نیست، اما به دلیل وابستگی که بین ما وجود دارد ارتباط با آنها را ادامه میدهیم و در غم و شادی با آنها شریک خواهیم بود. واقعیت آن است که ما این وابستگی را با خانواده همسرمان نداریم، اما همسرمان به آنها وابسته است و ما هم باید به این علاقه و وابستگی احترام بگذاریم. زن و مردی که با یکدیگر پیوند زناشویی میبندند میدانند طرف مقابل از دل یک خانواده برآمده و آنها تا ابد خانواده او باقی خواهند ماند. پس لازم است رابطهای خطکشی شده توام با احترام و ارزشگذاری پیش گیرند. فراموش نکنیم مردی که برای خاطر همسرش دست از خانواده خود بکشد، خیلی راحتتر از همسرش دست میکشد؛ بنابراین برای استحکام خانواده خود تلاش نکنید بین همسرتان و خانوادهاش جدایی بیندازید. مسئولیتپذیری: بعضی کارها مخصوص آقای خانه است و بقیه امور هم باید با دستان توانمند کدبانو انجام گیرد؛ همچون ترازویی که هر یک از آنها در یک کفهاش ایستادهاند. حال فرض کنید یکی از آنها تا جایی که میتواند از زیر بار وظایف خود فرار کند و همه چیز را به عهده دیگری بگذارد. چه اتفاقی خواهد افتاد؟ طرف مقابل از پا درمیآید و دیگر علاقهای به ادامه این زندگی مشترک نخواهد داشت. مسئولیتپذیری از لازمههای بیچون و چرای هر پیوند زناشویی است. گذشت و فداکاری: تمام زن و شوهرهایی که هنر خوب زندگی کردن را میدانند به این نکته واقفند که صبورانه در مقابل سختیهای زندگی گذشت کردن و مومنانه فداکاری کردن تا چه اندازه میتواند استحکامی پولادین به زندگی ببخشد. مردی که ورشکست میشود و همسرش تا چند سال با صبر و متانت در کنار او باقی میماند تا این که بالاخره بتواند دوباره به وضع مادی قابل قبولی برسد یا مردی که با بیماری همسرش سر میکند و به او برای سلامتی یاری میرساند در قلب همسرش جایگاهی غیرقابل تغییر خواهد یافت. صبوری و فداکاری از آن نوع ویژگیهای انسانی است که تنها با رشد شخصیت میتوان به آن دست یافت. منبع:چاردیواری ضمیمه روزنامه جام جم
15 دی 1394
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دکتر سلام]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 39]