واضح آرشیو وب فارسی:اعتماد: «اسکیموها تمام عمر خود را میان یخ به سر می برند، اما حتی یک واژه هم برای یخ ندارند» - بشر: یک میلیون سال ابتدای حیاتش نوشته م. ف. اشلی مانتگیو. ریچارد گری براتیگن، نویسنده و شاعر معاصر امریکایی است. در برخی ترجمه های فارسی نامش را براتیگان ضبط کرده اند. رمان صید قزل آلا در امریکا نخستین و شناخته شده ترین اثر اوست. از این رمان دو ترجمه به فارسی منتشر شده است. یک ترجمه به قلم هوشیار انصاری فر و یک ترجمه به قلم پیام یزدانجو. در ۱۹۵۶ سالی که براتیگان ۲۱ ساله به سانفرانسیسکو رفت دوران اوج جنبش بیت بود و نویسندگان و شاعران سرشناس این جنبش در این شهر فراوان یافت می شدند. افرادی مانند جک کرواک، آلن گینزبرگ، رابرت کریلی، و گری اشنایدر که آثار برخی از آنها به فارسی هم ترجمه شده. براتیگن نخستین بار در مجله گلستانه معرفی شد که جای آن بسیار خالی است. او تحت تاثیر جنبش بیت بود و نخستین مجموعه شعرش را در 21سالگی منتشر کرد. در تابستان ۱۹۶۱ با همسر و کودک خردسالش به آیداهو رفت و زندگی در چادر کنار رودخانه های پر از قزل آلای آنجا را تجربه کرد و رمان صید قزل آلا در امریکا حاصل همان دوران است که البته شش سال بعد منتشر شد و براتیگن را که در فقر مطلق به سر می برد و حتی در تامین غذای روزانه دچار مشکل بود از نظر مالی نجات داد. اتوبوس پیر و چند داستان دیگر را علیرضا طاهری عراقی در نشر مرکز، در رویای بابل با ترجمه پیام یزدانجو و در قند هندوانه با ترجمه مهدی نوید در نشر چشمه منتشر شده. پس باد همه چیز را با خود نخواهد برد و زن بدبخت با ترجمه حسین نوش آذر در انتشارات مروارید منتشر شده. شعرهای براتیگن هم هواخواهان زیادی دارد. کلاه کافکا را علیرضا بهنام و دری لولا شده به فراموشی را یگانه وصالی در نشر چشمه، خانه ای جدید در امریکا را محسن بوالحسنی و سینا کمال آبادی در نشر رسش منتشر کرده اند و لطفا این کتاب را بکارید با ترجمه مهدی نوید در نشر رخداد نو. «این روزها انسان ها بر روی ماه گام می زنند/ و رد پاهای شان را مثل کدو/ روی آن دنیای مرده می کارند. / در حالی که روی همین زمین زنده/ در سال بیشتر از سه میلیون نفر از گرسنگی می میرند.» براتیگن می گوید: «من هفت سال شعر نوشتم که یاد بگیرم چطور جمله بنویسم، چون واقعا می خواستم رمان بنویسم و تصور می کردم تا وقتی نتوانسته ام جمله ای بنویسم، رمان هم نمی توانم بنویسم.» مهدی نوید نامه های عاشقانه از یک تیمارستان دولتی را ترجمه کرده که نشر چشمه ناشر آن است. «گفتم: دوست ندارم قصه بگم. می خوام کتابم رو بخونم. چرا، می خوای برام قصه بگی. گفتم: چرا من؟ چون نگاه کردم و دیدم تو دهنت از همه بزرگ تره. پرسیدم: اگه برات قصه نگم اون وقت چی کار می کنی؟ با شیرین زبانی گفت: خب، هیچی. فقط تا اونجا که بتونم جیغ می کشم.»
پنجشنبه ، ۱۰دی۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اعتماد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]