تبلیغات
تبلیغات متنی
رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی
محبوبترینها
خرید سوسیس پرکن اصل با گارانتی
تشخیص دیسک و صفحه اصلی از تقلبی (6 راه ساده)
بهترین روش های چاپ جعبه محصولات + ویژگی ها و کاربردها
بهترین روش های چاپ جعبه محصولات + ویژگی ها و کاربردها
ده راهنمایی برای نوازندگان مبتدی یوکللی
بررسی دلایل قانع کننده برای خرید صنایع دستی اصفهان
راه های جلوگیری از جریمه های قبض برق
آشنایی با سایت قو ایران بهترین سایت آگهی و تبلیغات در کشور
بهترین شرکتهای مهندسی در آلمان
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1806678560
خطبه ناخوانده خطیب جمعه نیشابور/از شوق طلبگی تا مبارزه با طاغوت
واضح آرشیو وب فارسی:مهر:
خطبه ناخوانده خطیب جمعه نیشابور/از شوق طلبگی تا مبارزه با طاغوت
شناسهٔ خبر: 3008469 - پنجشنبه ۳ دی ۱۳۹۴ - ۱۰:۵۵
استانها > خراسان رضوی
مشهد- زندگی سراسر علم آموزی و مبارزه آیتالله عبدالجوادغرویان عضو خبرگان رهبری و خطیب ۳۳ ساله نیشابور که شامگاه گذشته به رحمت حق شتافت خطبهای ناخوانده است که بازخوانی آن خالی از لطف نیست. خبرگزاری مهر-گروه استانها: آیتالله عبدالجواد غرویان با حکم بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی(ره) مدت ۳۳ سال امامت جمعه شهرستان نیشابور بود تا اینکه دلیل کهولت سن در سالهای اخیر درخواستهایی مبنی بر جایگزینی فردی دیگر را بهعنوان امامجمعه نیشابور از محضر رهبر معظم انقلاب اسلامی مطرح کرد که هر بار معظم له بر ادامه فعالیت آیتالله غرویان تأکید کردند و سرانجام با درخواست ایشان در تیرماه سال ۱۳۹۱ موافقت شد. آیت الله غرویان در خاطرات مکتوب خود نوشته اشت: «اینجانب به سال ۱۳۰۵شمسى در شهر نيشابور در خانهای بسيار فقيرانه و عارى از همه تجمّلت و زرقوبرق مادّى متولد شدم. پدرم به نام ملّا محمدرضا غرويان فردى بود كه در امور دينى و اعمال عبادى بسيار موفق و اهل مسئله و قارى قرآن و نوافل آخر شب بود. شغل او صبّاغى (رنگ رزى) بود، معمولاً نخ و کرباسهایی كه با دستگاه (فَرَت) بافته میشد را رنگ میکرد و با درآمد كمى كه داشت با قناعت روزگار را میگذرانیدم. او به باغ دارى علاقه وافرى داشت. باغى را كه داراى انگور و سردرختى بود خريده بود و از میوههای آن باغ، علما و اقوام و دوستان را بهرهمندمی کرد. او صداى خوشى داشت و در شبهای زمستان كه از چايى و غذا فارغ میشد كتاب هاى فارسى اخلاقى، تاريخى، روايى و احياناً شعرى كه داشت با صداى خوش و آهنگ دلنشينى میخواند و در آخر به ذكر مصيبت حضرت سيّدالشّهدا(ع) میپرداخت خود گريه میکرد و جمع ما را به گريه میآورد. . مادرم به نام خديجه زن مؤمنه و عارفه اى بود كه رشحهای از عرفان را دارا بود و به مناسبت هر موضوعى شعرى میخواند. گاهى در شبها در گوشهای خارج از كرسى مینشست و لباسهای برادران و خواهرانم را كه مجموعاً شش نفر بوديم وصله میزد و با خود زمزمه میکرد و به اشعار سعدى و حافظ متمثّل میشد. او قصههای قرآن را خوب نقل میکرد و در امور زندگى بسيار ظريف كار، مدير، مدبّر و قانع بود وزندگی ما را با آن درآمد كم بهخوبی اداره میکرد. ما فرزندان حالت قناعت و شوق به قرآن، نماز و مجالس دينى را از اين مادر و پدر آموخته بوديم. آنها چون عنايتى به تربيت فرزندانشان داشتند بنده را از حدود ششسالگی به مدرسه فرستادند و در ايّام تعطيلى مدارس در تابستان به مکتبهای مرسوم آن زمان میبردند كه کتابهای متداول آن مکتبها مانند كتاب صد كلمه، عاق والدين، موش و گربه، استغفرالله و امثال اينها را بخوانم. پدرم كه اشعار كتاب نصاب الصبيان را از حفظ داشت برای من میخواند و لغات او را معنا میکرد تا اينكه دوره دبستان بنده به اتمام رسيد. دوران تحصيل دوره دبستان كه به آخر رسيد مدّت دو سال در دكان عطّارى و بقّالى شاگردى كردم و در اين ميان شب ها كتابهاى حماسى آن زمان را مانند رستم نامه، شيرويه(هفت جلد)، حيدربك، فلك ناز، اميرارسلان میخواندم. در دكان كه بودم گاهى میدیدم طلبه كوچكى هم سن خودم عمامه تميز سفيدى بر سر و عبا و قباى مرتّبى در بردارد، شوق طلبگى در وجودم قوّت میگرفت تا عاقبت شاگردى را ترك گفتم و در مدرسه گلشن كه تحت سرپرستى حجةالاسلام والمسلمين جناب حاج شيخ محمدحسین نجفى اداره میشد وارد شدم. روزها دو سهساعتی به پدرم كمك میکردم و اغلب شب ها را در مدرسه میخوابیدم. خداوند متعال شوقى به من عنايت كرده بود كه در مدّت كوتاهى جامع المقدّمات را تمام کردم و كتاب سبوطى و شرح مختصر را شروع كردم و در اواسط كتاب سبوطى بودم كه كتاب شرح نظّام را نيز درس گرفتم و در طى همه اين درسها آنچه را كه درس گرفته بودم تدريس می کردم. در آن زمان مرحوم حاج شيخ محمدرضا محقق كه اديبى كامل و سخنوری توانا بود براى ما درس سبوطی میگفت: او خود چون داراى مناعت نفس بود و نمیخواست كه از سهم امام استفاده كند صفات و ملكات عالى او در شاگردانش اثر میگذاشت كه اگر دو سه روزى در ايّام طلبگى گرسنه میماندیم و يا سختیهای ديگر بر ما فشار میآورد حاضر نبوديم پيش كسى اظهار کنیم. حاج شيخ محمدرضا محقق، مبارزى نستوه بود كه با صوفى ها و بهائى ها و مردم متحجّر هميشه در ستيز بود و ما در حقيقت روحيّه مبارزه با مرام هاى باطل و ناپسند را از او گرفتيم و اين روحّیه سر منشأ مبارزات بعدى من شد. سفر مشهد و آشنایی با آیتالله خزعلی زمانى كه وارد مشهد مقدّس شدم در مدرسه ميرزا جعفر حجره گرفتم مدّت كوتاهى به درس مغنى اديب رفتم، ولى درس او را نسبت به درس حاجى محقق نپسنديدم، امّا درس آيت اللّه خزعلى در مدرسه نواب موردپسندم شد. از آن زمان دوستى بنده با آيت اللّه خزعلى برقرار شد كه تتمّه مغنى و مطول را در نزد ايشان خواندم و كتاب كبرى فى المنطق و حاشيه ملّاعبداللّه را پيش آقاى سيّدى كه با آقاى خزعلى همدرس و هم مباحثه بودند، خواندم. پس از اتمام ادبیات وارد كتابهاى فقهى و اصولى شدم. كتاب معالم، شرح لمعه و مقدارى از قوانين را در درس حاج ميرزا احمد مدرّس كه مايه افتخار حوزه علميّه مشهد بودند، تمام نمودم. مكاسب، رسایل و كفايه را نزد اساتيد فرا گرفتم؛ مانند حاج شيخ على اكبر صدرزاده و آيةاللّه حاج شيخ هاشم قزوينى و در مدّت كوتاهى حاج شيخ كاظم دامغانى و نيز مقدارى از مكاسب را از آيت اللّه آقا ميرزا جواد آقا تهرانى كه اين بزرگان در تقوا و گريز از علقه هاى مادّى معروف بودند. پس از طى مراحل سطوح فقه و اصول در درس خارج آيت اللّه آقاميرزا جوادآقا تهرانى شركت كردم. بنده ساليانى كه در مشهد مقدّس بودم درس ايشان را ترك نكردم و تقريباً همزمان با درس ايشان از فقه حضرت مستطاب فقيه كامل آيت اللّه حاج شيخ حسنعلى مرواريد، استفاده می کردم كه مبانى فقه و اصول بنده در خدمت اين دو بزرگوار پايه گرفت تا زمانى كه حضرت آيةاللّه ميلانى، وارد مشهد مقدّس شدند. بنده مدّت ها در درس فقه ايشان كه شب ها در مسجد جامع گوهرشاد افاده می کردند شركت می كردم و تا زمان رحلت آن مرد بزرگ درس ايشان را مغتنم می شمردم. آثار و تأليفات در باره تأليفات و تحقيقات علمى بايد بگويم كه بنده با وجود بزرگانى كه اهل تأليف و تحقيق بودند خود را لايق نمى ديدم چيزى تأليف كنم، ولى بعد از رحلت آيت اللّه ميرزا جواد آقا تهرانى مكرّر دوستان از بنده سؤال مى كردند كه تو سال هاى متمادى با ايشان مأنوس بودى، خاطرات خودت را هر چه از استاد دارى نقل كن تا در مجلّه اى و نوشته اى بياوريم، بنده استنكاف مى كردم. چون اصرار بعضى را ديدم بر اين شدم كه خودم در باره معظّم له چيزى بنويسم و از خداوند بزرگ و روح بلند خود استاد مدد جستم و نوشته كوچكى به نام جلوه هاى ربّانى در حالات آيت اللّه تهرانى را تأليف کردم كه به چاپ رسيد و مورد استقبال فراوان علاقه مندان و مشتاقان قرار گرفت و اينك سفارش مى كنم كه هر كس آن كتاب را نديده از قم انتشارات شفق تهيّه كند و بخواند كه لذت بخش خواهد بود. استقبال گرم به آن كتاب سبب شد كه تصميم بگيرم چيزهايى را كه در باره قرآن كريم متفرّقاً يادداشت كرده بودم همه را بازنويسى كنم و به صورت كتابى درآورم، از اين رو، اين اثر ناچيز هم به نام جلوه هاى قرآنى يا نردبانى به سوى عالم انوار به اتمام رسيد كه آن هم در قم انتشارات نبوغ به طبع رسيده است. و كتاب سومى كه مجموعه درس هايى است كه براى بعضى از دوستان اهل علم و جمعى ديگر از علاقه مندان گفته ام به نام ذرّه خاكى يا انسان متعالى كه از خودِ نام پيدا است كه مسير انسان را از زمان تولد تا زمان مرگ و عالم بعد از مرگ تا دروازه عالم آخرت ترسيم نموده است. تدريس حوزه بنده از همان زمانى كه مشغول تحصيل علم عربى شدم از ادبيّات گرفته تا فقه و اصول، معمولاً هر كتابى را كه درس گرفتم تدريس کردم و اين مرام بنده بوده از اوّل صرف مير تا مكاسب و رسائل و تا زمانى كه در مشهد مقدّس بودم، معمولاً روزى سه درس مى گفتم؛ ولى از آن روز كه امامت جمعه نيشابور را پذيرفتم كارها يكى پس از ديگرى رو به رويم قرار گرفت و مخصوصاً كه حضور در جبهه ها و كمك رسانى به رزمندگان را وظيفه مقدّم خود دانستم كه بر تدريس ترجيح می دادم. پس از پايان جنگ تحميلى، بار ديگر در حوزه نيشابور مشغول تدريس كتاب شرح لمعه و مكاسب شدم. دورانى كه در مشهد مقدّس به درس و بحث اشتغال داشتم با پشتيبانى و مساعدت آيةاللّه مرواريد مدرسه علميّه اى به نام مدرسه بعثت تأسيس كردم كه از صرف مير شروع شد و بحمداللّه طلّاب خوبى در آن تربيت شدند كه وارد درس خارج گشتند، بنده خيال مى كنم كه اگر عملى خداپسندانه داشته باشم تربيت همان طلّاب مى باشد وبس. مبارزه با طاغوت ايّامى كه پنجم ابتدايى را تمام كرده بودم و به عنوان شاگردى در نزديكى مدرسه گلشن در مغازه اى كار مى كردم و ضمناً در بين الطلوعين از اوّل صرف مير درس مى گرفتم، با طلبه ها آشنا شده بودم. روزى وارد مدرسه شدم ديدم طلبه ها اطلاعيه اى را كه بر تنه درخت توتى زده شده بود قرائت مى كردند و به هم نگاه مى کردند، بنده جلو رفتم ديدم اطلاعيه به نام (صداى نجف) از مرحوم شهيد نوّاب صفوى بود. جمله اى كه به ياد نگه داشتم و در دل انسان اثر مى گذارد اين است: «اى مردم شريف ايران! ما در نجف حاضر نشديم كه جسد خبيث رضا شاه از آسمان نجف بگذرد، شما چه طور حاضر شديد كه در خاك ايران دفن گردد». نواب صفوی در نیشابور بنده غايبانه به نوّاب صفوى عشق مى ورزيدم و محبّت او دلم را گرفته بود تا اينكه صداى منحوس احمد كسروى بلند شد و نوّاب صفوى وارد ايران شد كه شرّ و فساد آن ملعون را از سر مردم كم كند. نوّاب پس از كشتن احمد كسروى مدتى در نيشابور به سر مى برد با اينكه در صدد گرفتن او بودند، ولى او به مسجد مى رفت به مدرسه مى آمد و براى اساتيد مدرسه و طلبه هاى بزرگ سخنان داغى در ستيزه با شاه و دار و دسته اش بر زبان جارى مى كرد. او هنگام سخنرانى، فانى در محبّت اهل بيت عصمت و طهارت(ع) بود. شال سبزى در كمر و عصاى ظريفى در دست داشت كه عصا هم آهنگ سخنانش بالا و پايين مى رفت و چنان شيرين سخن مى گفت كه دل همه را صيد مى کرد. ديدن نوّاب و حالات خوش او در شكل بخشيدن روحيّه مبارزاتى در بنده اثر گذاشت كه هميشه مايل بودم با نوّاب و امثال او باشم و با دشمنان اسلام و قرآن بجنگم. آشنايى با رهبر كبير انقلاب حضرت امام خمينى(ره) آشنايى با آن حضرت از آن زمان پيدا شد كه شنيدم فقيهى پارسا و زاهد داراى شجاعتى بى نظير به نام حاج آقا روح اللّه خمينى در قم در جريان انجمن هاى ايالتى و ولايتى عليه رژيم كثيف پهلوى به پاخاسته و شاه را كه بعد از رحلت آيةاللّه العظمى بروجردى مى خواست نفس راحتى بكشد به ترس و اضطراب انداخته است، دلم براى ديدنش پر مى زد. تا روزى با يكى از دوستان در بازار سرشور مشهد ناگهان ديديم كه سيّدى جليل القدر با قامتى بلند و استوار از آن سر بازار به طرف مسجد گوهرشاد مى آيد، هر كسى او را مى ديد، مى ايستاد و به او نگاه مى كرد، كسبه بازار در جلو دكان هاى خود مى ايستادند و به او احترام مى گذاشتند دوستم به من گفت: «فلانى، حاج آقا روح اللّه خمينى است». ما دو نفر جلو رفتيم سلام كرديم، آقا جواب دادند و به ما محبّت کردند فرداى آن روز در منزل آيت اللّه حاج شيخ على اكبر نوقانى كه جلسه هفتگى بود و نوعاً بزرگان و علماى عظام مى آمدند، رفته بودم آقايان علما در موضوعى با هم بحث مى كردند و اظهار نظر مى کردند كه ناگاه ديدم امام وارد شد، تمام بزرگان و علما حركت كردند. امام كه نشست سكوت محضى همه را فرا گرفت، همه مبهوت جمال او بودند، امام نگاهى به يكايك جمع حاضر در جلسه کرد و دل همه را مى ربود و آرامش می بخشيد. نگاهش هر دلى تسخير مى كرد دل ديوانه را زنجير می كرد، اين بود تا زمانى كه مبارزات امام علنى شد و همه جا را گرفت و رژيم سفّاك پهلوى امام را ربود و به تهران برد، پس از آزادىِ امام و بازگشت به قم، ما جمعى از طلّاب در حدود ۴۵ نفر با صلاحديد و رهبرى آيت اللّه مرواريد و آيت اللّه حاج شيخ مجتبى قزوينى با معيّت خودشان به ديدن امام آمديم و به طور نوبتى وارد اتاق امام شديم كه در آن ملاقات حضرت آيةاللّه خزعلى جمعيّت را معرّفى كرد. سپس امام سخنان گرمى در باره طلّاب مشهد مقدّس ايراد نمودند. بنده و امثال بنده قدرتى در نفس خود پيدا كرديم كه مبارزات علنى را شروع کنیم. مسجد فقيه سبزوارى كه بنده در آن اقامه نماز مى كردم مركز مبارزه شده بود، نوعاً ساواكى ها شب ها با لباس هاى مبدّل مى آمدند كه در آنجا حركتى انجام نگيرد. در مدرسه ميرزا جعفر كه بنده درس مى گفتم و معروف شده بودم كه از نزديكان آيةاللّه تهرانى هستم، ساواكى ها هميشه در رفت و آمد بودند و مترصّد بنده بودند. روزى ديدم يكى از آنها خود را به من رساند و پرسيد: «غرويان تو هستى؟» گفتم: آرى. گفت: «تو و جواد تهرانى (مقصودش آيت اللّه تهرانى بود) فردا خود را به اطلاعات شهربانى معرّفى كنيد». اين را گفت و رفت. بنده جريان را با بعضى از دوستان در ميان گذاشتم، ابتدا، مايل نبودم خودم را معرّفى كنم، امّا به توصيه دوستان براى دفاع از موقعيّت و شخصيّت آيت اللّه تهرانى به اطلاعات شهربانى رفتم، پس از توهين و تهديد برگ هاى مقابلم گذاردند تا تكميل كنم، سپس سراغ ميرزا جواد آقا را از من گرفتند، به آنها اين گونه تفهيم كردم كه ايشان از اساتيد و مدرّسين بزرگ حوزه هستند و شأن ايشان اجلّ از اين است كه به شهربانى جلب شوند، به اين ترتيب اطلاعات شهربانى از جلب آيت اللّه ميرزا جواد آقاى تهرانى منصرف شد. تأسيس مدرسه بعثت و تربيت نوآموزان و طلّاب نكته اى كه براى طلّاب امروزى مى تواند سرمشق خوبى باشد، اين است كه تحصيل با مبارزات دينى و فرهنگى منافاتى ندارد؛ چه اينكه در مدرسه بعثت كه خودم تأسيس كرده بودم طلبه هاى مبارز و سياست شناس با اين كه در همه تظاهرات و سخنرانى هاى حضرت آيت اللّه طبسى، رهبر معظّم انقلاب و شهيد هاشمى نژاد شركت مى كردند، ولى در عين حال از همه بهتر درس مى خواندند و نوعاً افرادى باسواد و مبارز بودند. علاوه بر اين، مسجد فقيه سبزوارى واقع در كوى طلّاب كه بنده اقامه نماز مى كردم، به مركز مبارزه تبديل شده بود و اعلاميه هاى امام به طور مرموزى در ميان نمازگزاران پخش مى شد و مأموران نمى فهميدند كه چگونه پخش شده است و همه را از من مى دانستند. يادم نمى رود كه شبى بعد از سلام نماز يكى از همين مأموران اعلاميه اى در دست داشت و آمد كنار من نشست و گفت: «در اين اعلاميه كه به شخص اوّل مملكت توهين شده، در مسجد شما پخش شده و تو كه امام جماعت هستى مسئولى». بنده بلافاصله با صداى بلند گفتم: آى مردم! به اين مرد نگاه كنيد اعلاميه اى كه به شخص اوّل مملكت توهين شده است در دست او است و به من مى گويد: تو مسئولى؟ آيا من مسئولم يا اين مرد كه چنين اعلاميه اى در دست دارد؟ او فوراً از مسجد فرار كرد. خلاصه با همه مبارزات به لطف الهى نه تبعيد شدم و نه به زندان افتادم و نه كتكى خوردم و خودم را در حرز و حفظ حضرت رضا(ع) مى ديدم. اين به سبب حرزى است كه از آن حضرت نقل شده و بنده آن را هميشه، با خود داشته و دارم. فعّاليّت هاى بعد از پيروزى انقلاب اسلامى در اواخر سال ۱۳۶۰شمسى بود كه آيت اللّه طبسى كه بنده را خوب مى شناخت مرا به حضور طلبيد وقتى كه به خدمتشان رسيدم فرمود: «ما يك لباس پرافتخارى براى شما بريده ايم و آن امامت جمعه نيشابور است». بنده عذر آوردم كه من در اينجا مشغول مبارزه هستم، دو سه تا درس مى گويم، مسجد را اداره مى كنم، مدرسه بعثت را دارم، فرمودند: «از نيشابور جمعى زياد از روحانى و غير روحانى آمده اند و متقاضى امام جمعه هستند و اكثراً شما را اسم مى برند و من هم كه شما را خوب مى شناسم وظيفه مى دانم كه قبول كنيد». خلاصه كار را بر من حتم كردند و بالاخره به نيشابور منتقل شدم. دوران دفاع مقدس از همان دوران اوّل جنگ، از مشهد مقدّس به جبهه اعزام شدم در نيشابور تمام همّت بنده در كمك رسانى مالى و انسانى به جبهه بود و خودم مرتّب در جبهه ها حاضر مى شدم. پشتيبانى مردم نيشابور از رزمندگان، در دوران دفاع مقدّس بعد از مشهد مقدّس بالاترين رتبه را به خود اختصاص داده بود. از اين رو، پس از مشهد بيشترين شهيد را نيشابور دارد. گرچه مردم شريف نيشابور، مردمى خوب و فداكار بودند، ولى تبليغات يك امام جمعه و حضور مستمر او نيز بى اثر نبود. نمايندگى مجلس خبرگان رهبری پيش از دوره اوّل مجلس خبرگان رهبرى زمزمه ها بلند شد كه بايد كسانى عضويّت در مجلس خبرگان بشوند كه حقيقت ولايت را به طور كلّى و ولايت فقيه را در زمان غيبت كبرى به طور جزئى درك كرده باشند تا بتوانند مسائلى را كه در ارتباط رهبرى محور بحث هاى مجلس خبرگان است بفهمند و نظر بدهند. براى اين موضوع، حضرت مستطاب جناب آيت اللّه طبسى و جمع ديگرى از علما و انقلابيون به بنده اصرار كردند كه از استان خراسان كانديدا بشوم و چون يكى از شرايط كانديدا شدن در آن مجلس، اجتهاد بود، آقايان حضرت آيت اللّه شيرازى، آيت اللّه مرواريد و آيت اللّه فلسفى كتباً صلاحيّت بنده را تأييد كردند و بنده با اينكه خود را لايق اين كار نمى ديدم احساس وظيفه کرده و قبول كردم. پس از رأى گيرى وارد مجلس شدم و در دوره دوم نيز به دلايلى احساس وظيفه ام شدّت پيدا كرد بار ديگر، كانديدا شدم و در مجلس حضور يافتم. در طول اين دوران آنچه از همه دردناكتر بود ارتحال حضرت امام(ره) بود كه غم او از دلها بيرون نخواهد شد و مردم مثل او را نخواهند ديد، چه اينكه ابعاد وجودى او را زبانى و قلمى نتواند گفت. ولى بايد گفت كه سنّت سنيّه و رحمت واسعه پروردگار، اين امت غم زده به پاخاسته و فداكار را بدون رهبر نگذاشت و با انتخاب حضرت آيةاللّه خامنهاى - مدّظلّه العالى - بزرگ ترين تسليت را به مردم گفت و آب سردى بر دل هاى سوخته دوستان پاشيد و آتشى سوزان بر دلهاى خشك دشمنان افروخت، دل مضطرب دوستان را آرامش بخشيد و قلب اميدوار دشمنان را مضطرب ساخت. آرى، در آن جلسه كه بحث از رهبرى بعد از امام مطرح شد، روشن بود كه دستى از غيب به كمك آمده و ناخدايى نامرئى اين كشتى متلاطم را به ساحل نجات هدايت مى كند.» پایان خاطرات زندگی سراسر مبارزه و علم اندوزی آیت الله عبدالجواد غرویان پس از ۳۳ سال اقامه نماز جمعه در نیشابور شامگاه چهارشنبه پایان یافت و این عالم فرهیخته پس از مدتی مریضی به علت کهولت سن وعارضه قلبی وکلیوی دعوت حق را لبیک گفت وبه دیدار حق شتافت و علاوه بر آثارفرهنگی بر جای مانده موسسه خیریه الزهرا(س) از جمله یادگار های این روحانی فرهیخته است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 44]
صفحات پیشنهادی
آیت الله«عبدالجواد غرویان»امام جمعه سابق نیشابور به رحمت حق شتافت
به گزارش خبرنگار مهر آیت الله غرویان از مبارزان انقلابی نیشابور به شمار می رفت که پس از پیروزی انقلاب اسلامی سالیان سال عهده دار سمت امام جمعه نیشابور بود و همچنین سالیان متمادی در مجلس خبرگان رهبری عضویت داشت وی یکی از علمای برجسته نیشابور و خراسان رضوی بود که سابقه بیش از ۲خطیب نماز جمعه بوشهر: وحدت نخبگان؛ ایجاد انسجام اجتماعی و بستن راه نفوذ بیگانه
بوشهر خبرگزاری صداوسیما سیاسیامام جمعه موقت بوشهر گفت وحدت نخبگان در دانشگاه ها و حوزه های علمیه انسجام اجتماعی ایجاد می کند و راه نفوذ بیگانه را می بندد به گزارش خبرگزاری صداوسیما حجت الاسلام سیدغلامرضا هاشمی در خطبه های نماز جمعه بوشهر با گرامیداشت 27 آذر سالروز شهادت دکترهشدار خطیب جمعه تهران به حکومت نیجریه
هشدار خطیب جمعه تهران به حکومت نیجریه خطیب جمعه تهران گفت دولت نیجریه بداند که با این جنایتش آب به آسیاب وهابی های تکفیری پرور داعشی های بوکوحرام و رژیم جلاد صهیونیستی ریخته و با این جنایت های فجیع در گرداب افتاده است به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر حجت الاسلام والمسلمیآیت الله جنتی خطیب نماز جمعه این هفته تهران
آیت الله جنتی خطیب نماز جمعه این هفته تهران نماز عبادی سیاسی جمعه این هفته تهران به امامت آیتالله احمد جنتی در مصلای بزرگ امام خمینی اقامه میگردد به گزارش ایسنا در نماز جمعه این هفته تهران آیتالله اراکی دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی به مناسبت سالروز حماسه نهم دی روزانتقاد خطیبان جمعه لبنان از ائتلاف نمایشی سعودی
انتقاد از سیاستهای عربستان و ائتلاف نمایشی سعودی ضد تروریسم از مهمترین موضوعات مطرح شده در خطبه های نماز جمعه خطیبان لبنان بود به گزارش خبرگزاری تقریب تنا شیخ ماهر حمود دبیرکل اتحادیه جهانی علمای مقاومت در خطبه های نماز جمعه این هفته صیدای لبنان اقدام مخدوش کنندگان چهره اسلامدرخواستی برای ممنوعیت خطبه نمازجمعه/عکس
استاد دانشگاه تونس درخواستی برای ممنوعیت خطبه نمازجمعه عکس محمد الطالبی از مقامات تونس خواست که با تدوین قانونی ایراد خطبههای نماز جمعه در تمامی مساجد تونس را ممنوع کنند به گزارش سرویس دینی جام نیـوز محمد الطالبی اندیشمند و استاد دانشگاه تونس از مقامات این کشور خواست که قانامام جمعه زاهدان: دولت نیجریه به جای مسلمانکشی با گروه تکفیری بوکوحرام مبارزه کند
امام جمعه زاهدان دولت نیجریه به جای مسلمانکشی با گروه تکفیری بوکوحرام مبارزه کندامام جمعه زاهدان گفت دولت نیجریه به جای مسلمانکشی و کشتار شیعیان بیگناه با گروه تکفیری بوکوحرام مبارزه کند به گزارش خبرگزاری فارس از زاهدان آیتالله عباسعلی سلیمانی امروز در خطبه&zwخطیب نماز جمعه این هفته تهران
خطیب نماز جمعه این هفته تهران نماز جمعه این هفته تهران به امامت آیتالله جنتی در مصلای تهران اقامه میشود خبرگزاری مهر نماز جمعه این هفته تهران به امامت آیتالله جنتی در مصلای تهران اقامه میشود نماز جمعه این هفته تهران جمعه ۴ دی ماه به امامت آیتالله احمد جنتی امام جمعه مامام جمعه باغین: مبارزه با تروریسم بهانهای برای خشونتطلبی شده است
امام جمعه باغین مبارزه با تروریسم بهانهای برای خشونتطلبی شده استامام جمعه باغین گفت مبارزه با تروریسم و دفاع از صلح در خاورمیانه به بهانههایی برای خشونتطلبی و زورگویی تبدیل شده است به گزارش خبرگزاری فارس از کرمان حجتالاسلام عبدالرضا محیالدینی ظهر امروز در خطبه&خطیب نماز جمعه تهران مشخص شد
به گزارش نماینده آیت الله سیداحمد خاتمی جمعه این هفته تهران را در مصلای امام خمینی اقامه خواهد کرد این مراسم از ساعت ۱۰ ۲۵ آغاز می شود و حجت الاسلام دژاکام امام جمعه شهرستان جهرم و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی و استاد حوزه و دانشگاه به مناسبت سالگرد شهادت آیت الله شهید مفت-
گوناگون
پربازدیدترینها