تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837886261
بررسی تطبیقی دلالت معجزه بر صدق ادعای نبوت - بخش دوم و پایانی دلالت منطقی معجزه بر صدق نبوت
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: بررسی تطبیقی دلالت معجزه بر صدق ادعای نبوت - بخش دوم و پایانی
دلالت منطقی معجزه بر صدق نبوت
پدیده معجزه امری خارق عادت است که آن را انبیای الهی به منزله دلیلی بر صدق نبوت خود به مخاطبان نشان می دهند.
نقد و بررسی دیدگاه ابن رشد هرچند هدف اصلی این پژوهش بررسی تطبیقی دیدگاه ابن رشد و علّامه طباطبائی درباره نوع دلالت معجزات است؛ اما مقدم بر این تطبیق، بیان برخی از نکات درباره دیدگاه ابن رشد لازم و ضروری است. 1ـ4. بررسی اشکال اول در پاسخ به نخستین ایراد ابن رشد درباره عدم سنخیت میان معجزات و ادعای نبوت می توان گفت که مقایسه ای که بر اساس مثال ها بیان شده است، مقایسه صحیحی نیست. اولاً ادعای توانمندی در درمان بیماری ها، از جمله اموری است که صدق و کذب آن کاملاً از راه های بشری تشخیص پذیر است و به همین سبب هیچ یک از شواهد یادشده مانند راه رفتن بر روی آب و یا اموری عجیب تر و شگفت انگیزتر از آن در اثبات صدق دعاوی مطرح شده، نمی توانند برای مخاطب یقین آور باشند. در مثال های مزبور با توجه به اینکه اموری مانند درمان بیماری ها از جمله پدیده هایی اند که نحوه حصولشان برای عموم مردم کاملاً شناخته شده است و همه انسان ها می دانند که چگونه می توان پزشک شد، عقل هیچ گاه با مشاهده امور شگفت انگیزی که مخاطب برای اثبات ادعای خود انجام می دهد به یقین نخواهد رسید. به تعبیر دیگر کار پزشک درمان بیماری از راه های تجربی است و چون مخاطب می تواند از شیوه درمان او از راه تجربی آگاه شود، بنابراین عقل او هیچ یک از شواهد یادشده را برای ادعای توانمندی در درمان بیماری نمی پذیرد. این در حالی است که دریافت وحی و کیفیت چگونگی آن اساساً از سطح توان عموم مردم فراتر است و بر همین اساس نیز تنها اموری مانند معجزات، که انجام آنها از سطح توان عموم مردم بالاتر است، می توانند مؤید آن باشند و نه صرفاً هر امر شگفت انگیز و خارق عادتی که مایه اعجاب همگان باشد. به همین سبب، از جمله ویژگی های مهم معجزات، قابل تعلیم و تعلم نبودن و شکست ناپذیری آنهاست که هر دوی این ویژگی ها، معجزات را از دیگر اموری که اعجاب انگیزند، متمایز می کنند. در واقع سنخیت میان دلیل و مدعا در بحث معجزات و نبوت، بر مبنای ویژگی های یادشده تبیین پذیر است و این دو ویژگی در هیچ کدام از مثال های یادشده وجود ندارند. راه رفتن بر روی آب و یا هر امر شگفت آور دیگر از جمله اموری اند که افراد با ریاضت های نفسانی و تمرین های ویژه می توانند آنها را انجام دهند؛ اما معجزات هیچ گاه نه با تمرین های سخت و دشوار، و نه با تعلیم و تعلم، دست یافتنی نیستند. درباره سنخیت میان دلیل و مدعا این نکته در نظر ابن رشد کاملاً به درستی بیان شده است که تنها فعل خاص نبوت است که می تواند مؤید صدق نبوت باشد؛ اما ابن رشد در عین حال بدین نکته مهم توجه کافی نداشته است که معجزه به دلیل ویژگی های خاصی مانند قابل تعلیم و تعلم نبودن و فراتر بودن از سطح توان عموم مردم، کاملاً از همه امور خارق عادت دیگر متمایز است و حقیقتاً فعل خاص نبوت به شمار می آید. براین اساس سنخیت میان دلیل و مدلول در موضوع معجزات و اثبات نبوت، کاملاً تبیین پذیر است. 2ـ4. بررسی اشکال دوم ابن رشد درباره اعتراف به وجود انبیا و امکان عقلی وقوع نبوت، موضعی دوگانه دارد. وی در نقد متکلمان، اعتراف به وجود انبیا را از جمله پیش فرض های اثبات نشده ای می داند که عقل میان امکان و امتناع وقوع آن در تردید است؛ درحالی که در بیان دیدگاه خود وجود انبیای الهی را امری معلوم می داند که به دلیل تواتر مورد اتفاق عموم مردم است. ابن رشد به رغم ایرادات پرشماری که نسبت به دلالت توان معجزه بر نبوت دارد، خود او در بیان دیدگاهش به طور ضمنی به این اصل معترف است. در دیدگاه ابن رشد ملاک صدق سخن افراد در دریافت وحی الهی، اخبار از غیب است و اخبار از غیب از مصادیق معجزات به شمار می رود. براین اساس هرچند در این دیدگاه تنها معجزات علمی معیار صدق نبوت اند، باز هم این قضیه که هر کس توان معجزه دارد نبی و فرستاده خداست پذیرفته شده است؛ هرچند که دایره مصادیق معجزه تنها منحصر به نوعی ویژه از معجزات است. 3ـ4. بررسی اشکال سوم در نقد اشکال سوم ابن رشد توجه به دو نکته اساسی ضرورت دارد: نخست اینکه حقیقتاً هیچ کدام از امور خارق عادتی که توسط اولیای الهی و یا در مراتب پایین تر به دست مرتاضان و ساحران انجام می شوند، هیچ گونه دلالتی بر نبوت ندارند، و این بدان سبب است که امور یادشده در حوزه مقدورات و توانمندی های بشری اند و همچنان که گذشت با ریاضت و تمرین تحقق پذیرند. علاوه بر این حتی درباره اولیای معصوم که انجام معجزات ـ و به تعبیر دقیق تر کرامات ـ در حوزه مقدورات آنان است، هیچ یک از این امور همراه با تحدی نیستند و این امر مسلمی است که تحدی از مقومات معجزه است. به عبارت دیگر سایر امور خارق عادت که توسط مرتاضان و ساحران انجام می شوند، نمونه های مشابه فراوانی دارند و دیگران نیز می توانند با ورود به این حوزه، نمونه هایی از آن را انجام دهند؛ اما معجزات پیامبران که در عصر خود آنان منحصر به فرد آنان بوده تنها اختصاصی خود آنان است و حتی نزدیک ترین افراد به آنان نیز توان انجام آن را ندارند. در واقع هرچند هم معجزات و هم امور خارق عادت مانند سحر و جادو از حوزه توانایی عموم مردم بیرون هستند، تفاوتی که میان این دو پدیده وجود دارد این است که معجزه نمونه مشابه ندارد و هیچ کس جز پیامبر نمی تواند آن را انجام دهد؛ اما سحر و جادو یک فن است که با آموزش قابل رواج است. علاوه بر این همچنان که اشاره شد، شکست ناپذیری معجزات و غلبه آن بر نمونه های مشابهی همچون سحر و جادو می تواند برای عموم مردم در این زمینه راه گشا باشد. در واقع هرچند عموم مردم هم در برابر معجزات و هم در برابر سحر و جادو دچار اعجاب و شگفتی می شوند، غلبه معجزه بر سحر و جادو این ابهام را از ذهن مخاطب برطرف می کند. در واقع شکست ناپذیری معجزات در برابر سحر و جادو، شاهدی دیگر بر فراتر بودن معجزات از حوزه توانمندی های بشری است. همچنین حتی اگر مخاطبان از راه های یادشده توانایی تشخیص معجزات حقیقی را از دیگر امور مشابه مانند سحر و جادو نداشته باشند، باز هم با توجه به حکمت خداوند و محال بودن اغرا به جهل، لطف خداوند اقتضا می کند که کذب مدعی دروغین نبوت را بر همگان آشکار سازد. برای نمونه اگر کسی در قلمرو حکومت فردی ادعای نمایندگی حاکم را داشته باشد، سکوت حاکم در برابر این ادعا نشانه صحت این ادعا، و اعتراض حاکم نشانه کذب ادعای اوست. مطلب دوم اینکه هم زمانی وقوع معجزات با ادعای نبوت امری تکوینی است و اساساً معجزات لازمه نبوت اند؛ چراکه معجزه الهی از سوی خدای سبحان، تنها به دست پیامبر آشکار می شود و لازمه رسیدن به مقام نبوت، قدرت بر انجام معجزه است. ایراد اساسی ابن رشد عدم توجه به تمایز ماهوی معجزات از دیگر کرامات و امور خارق عادت است و همین امر سبب شده است تا شرط هم زمانی از نظر ابن رشد به منزله امری قراردادی تلقی شود که به واسطه آن معجزات دلیلی بر اثبات نبوت به شمار می آیند؛ درحالی که اساساً ماهیت معجزات به گونه ای است که فی نفسه آنها را از امور دیگر متمایز می سازد. البته شناخت این تمایز از دو راه امکان پذیر است: نخست از راه نظر در خود معجزات که اغلب برای عموم انسان ها میسر نیست و دوم توجه به نشانه هایی همچون قابل تعلیم و تعلم نبودن و شکست ناپذیری، که این راه اخیر برای عموم انسان ها تشخیص پذیر است. 4ـ4. بررسی اشکال چهارم ابن رشد در مقایسه تطبیقی میان مثال فرستاده و پادشاه با معجزات بر این نظر است که بر خلاف مثال معروف، در مواجهه با معجزات، نه از راه ابلاغ عمومی پروردگار که همان راه شرع است و نه از راه عقل نمی توان به این یقین رسید که این فرد فرستاده پروردگار است؛ اما به نظر می رسد که راه سومی نیز در رسیدن به این مرتبه از یقین وجود دارد و آن این است که ماهیت معجزات به گونه ای است که فی نفسه دلالت بر ارسال از سوی پروردگار دارد. به عبارت دیگر، نفس معجزات و مقایسه آن با دیگر امور مقدور بشر، مخاطب را به این اطمینان و یقین می رساند که در تحقق این پدیده، مبدأیی فراتر از توانمندی های معمول در میان بشر مؤثر است. البته این امر بدیهی است که امور خارق عادت و فراتر از توان بشر دارای مراتبی متعددند و عالی ترین مرتبه آن که فراتر از همه توانمندی های بشری است، ویژه انبیای الهی است و چه بسا مخاطبان عادی در برخی از موارد نتوانند میان امور خارق عادت مقدور بشر و معجزات تمایزی صحیح قائل شوند؛ اما نکته مهم این است که مخاطبان در مواجهه با معجزات، بدون نیاز به ابلاغ پیشین پروردگار و یا کشف عادت و رویه خدای سبحان در اختصاص نشانه ای خاص به انبیای الهی، بدین مرتبه از یقین می رسند که در تحقق این پدیده نیرویی فراتر از توان بشر مؤثر است. براین اساس می توان گفت که انحصار راه وصول به یقین به دو راه یادشده صحیح نیست. بر مبنای چنین تحلیلی می توان گفت که ایرادات ابن رشد بر این قضیه که هر کس که توان معجزه دارد، فرستاده خدا است وارد نیست و از تأمل در خود پدیده معجزه، می توان به صدق این قضیه حکم کرد. به عبارت دیگر صدق این قضیه وابسته به شرع و یا تجربه مکرر این موضوع توسط انسان ها نیست و با توجه به تحلیل یادشده، می توان این قضیه را در حوزه معرفت شناسی دینی از قضایای اولی دانست. وجه تسمیه معجزات به بینات در قرآن کریم، به نوعی مؤید این تحلیل است؛ چراکه بیّن به امری اطلاق می شود که فی نفسه روشن و آشکار است (اسراء: 101؛ قصص: 36؛ احقاف: 7). 5. دیدگاه علّامه طباطبائی درباره رابطه معجزه و صدق ادعای نبوت علّامه طباطبائی نیز از جمله اندیشمندانی است که مسئله ارزش دلالتی اعجاز را بررسی کرده است. به نظر علّامه راه اثبات نبوت انبیای الهی منحصر در ظهور معجزات است و پدیده معجزه تنها دلیلی است که می توان با استناد به آن صدق ادعای نبوت را اثبات کرد. 1ـ5. دلالت منطقی معجزه بر صدق نبوت علّامه طباطبائی بر خلاف ابن رشد بر این عقیده است که معجزه دلیل اقناعی برای عموم مردم نیست، بلکه در واقع دلیل عقلی در اثبات نبوت است که مفید یقین برای هر دو طیف مخاطب عام و خاص به شمار می آید. به عبارت دیگر معجزه برای عموم انسان ها اعم از انسان های عادی (که توانایی درک استدلال های پیچیده عقلی و براهین منطقی را ندارند) و نیز مخاطبان خاص (کسانی که از این توانایی برخوردارند) یقین آور است. علّامه طباطبائی در ضمن تفسیر آیات اسْلُکْ یَدَکَ فىِ جَیْبِکَ تخْرُجْ بَیْضَاءَ مِنْ غَیرِ سُوءٍ وَ اضْمُمْ إِلَیْکَ جَنَاحَکَ مِنَ الرَّهْبِ فَذَانِکَ بُرْهاَنَانِ مِن رَّبِّکَ إِلىَ فِرْعَوْنَ وَ مَلَایْهِ إِنَّهُمْ کَانُواْ قَوْمًا فَسِقِینَ (قصص: 32) (طباطبائی، 1374، ج8، ص 271) و یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَکُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَأَنْزَلْنا إِلَیْکُمْ نُوراً مُبیناً (نساء: 174)، (همان، ج 5، ص 248)، معجزات را همانند برهان یقین آور می شمارد. به نظر علّامه طباطبائی برهان به معنای سلطان است و به سببی گفته می شود که یقین آور باشد. برهان بر قلب آدمی تسلط دارد و معجزه نیز از این جهت در قرآن کریم برهان نامیده شده است که یقین آور است (همان، ج 11، ص 173). 2ـ5. تبیین عقلی رابطه دلالت معجزه بر صدق نبوت علّامه طباطبائی بر خلاف دیدگاه کسانی که منکر دلالت معجزات بر صدق ادعای نبوت هستند، قایل به رابطه منطقی میان معجزات و نبوت است. به نظر علّامه طباطبائی، منکران نبوت در مواجهه با دعوت انبیای الهی دو نوع واکنش نشان دادند: گروهی با تأکید بر بشر بودن انبیای الهی و شباهت آنان با عموم مردم در جنبه های بشری، در انکار نبوت انبیا این اشکال را مطرح ساختند که عموم انسان ها ارتباط با ماورای طبیعت را در نفس خود نمی یابند و با توجه به اینکه انبیا نیز مانند سایر مردم انسان هایی عادی و معمولی هستند بنابراین هیچ دلیلی ندارد که از میان عموم مردم تنها افرادی خاص قادر به درک معارف وحیانی از راه ماورای طبیعت باشند. آیات متعددی از قرآن ناظر به این نوع از انکار منکران بر مبنای شباهت انبیای الهی با سایر مردم در جنبه های بشری است. انبیای الهی نیز در پاسخ به این اشکال، ضمن تأکید بر جنبه های بشری خود، رسالت را منـتی خاص از سوی خدای سبحان معرفی کرده اند که اختصاص آن به برخی از انسان ها هیچ محذور عقلی ای را به دنبال ندارد (طباطبائی، 1374، ج1، ص 134؛ ج 12، ص 42؛ همو، 1362، ص 44). واکنش دوم مردم در مقابل دعوت انبیای الهی این بود که در برابر ادعای رسالت و نبوت از انبیای الهی طلب شاهد و دلیلی کردند که همان معجزات است. مطابق آیات قرآن ادعای نبوت و رسالت همواره با ادعای وحی و سخن گفتن با خدای سبحان به صورت باواسطه و بی واسطه مطرح شده است و ازآنجاکه پدیده نزول وحی از جمله اموری است که با حواس ظاهری انسان ادراک پذیر نیست و در تجربیات عادی بشر نمی گنجد، به همین سبب از دو جهت مورد اشکال عموم مردم واقع می شود: نخست اینکه انبیای الهی چه دلیلی بر نزول وحی و مخاطب سخن خدابودن دارند؛ دیگر اینکه نزول وحی و گفت وگو با خدا و وضع شریعت، از جمله اموری اند که برای بشر ملموس و محسوس نیستند و علاوه بر آن، قوانین شناخته شده جاری علت و معلول نیز آنها را رد می کنند. براین اساس هر گاه پیامبری ادعای سخن گفتن با خدا را داشته باشد و در دعوی خود نیز صادق باشد، لازمه ادعای او این است که با ماورای طبیعت اتصال و ارتباط داشته باشد و به نیرویی الهی مؤید باشد که به واسطه آن می تواند خرق عادت کند و بر سخن گفتن با خدای سبحان که امری خارق عادت است، توانا باشد. با توجه به این امر اگر پیامبری از این نیرو برخوردار باشد، همچنان که عمل خارق عادت گفت وگو با خدا برای او ممکن و میسر است، انجام دیگر اعمال خارق عادت نیز باید برای او ممکن و میسر باشد؛ چراکه به حکم قاعده حکم الامثال فیما یجوز و ما لا یجوز واحد، هیچ تفاوتی میان امور خارق عادت وجود ندارد. اگر منظور خدای سبحان، هدایت مردم از راه خارق عادت یعنی نزول وحی و سخن گفتن با پیامبران است، باید پدیده نبوت و وحی نیز با امر خارق عادت دیگری مانند معجزات فعلی تأیید شود تا مردم آن را بپذیرند و هدایت موردنظر خدای سبحان محقق گردد (همو، 1374، ج1، ص 134؛ ج2، ص 231). به عبارت دیگر آنچه منکران بدان اشکال گرفته اند، حقانیت محتوای معارف وحیانی نیست، بلکه اصل پدیده نزول وحی، به منزله نوعی ارتباط و اتصال با ماورای طبیعت است. پیامبران نیز معجزات را به منزله شاهدی برای اثبات معارف حقه نازل شده از راه وحی اظهار نمی کردند؛ چراکه بخش مهمی از معارف وحیانی، برهانی و عقلی است و برای اثبات، احتیاجی به معجزات ندارد؛ بلکه معجزات در واقع شاهد و دلیلی بر صدق و راستی گفتار انبیای الهی در ارتباط و اتصال با ماورای طبیعت است (طباطبائی، 1362، ص 42). 3ـ5. انحصار اثبات صدق نبوت از راه معجزات نکته درخور تأمل این است که از نظر علّامه طباطبائی چون معجزات در حقیقت تأییدی بر اصل نبوت است، بنابراین حتی با وجود امکان اثبات عقلانی محتوای وحی و برهانی بودن این معارف، باز اثبات صدق نبوت انبیا تنها در پرتو معجزات امکان پذیر است و اثبات عقلی معارف وحیانی هیچ گاه نمی تواند شاهدی بر صدق نبوت یک پیامبر باشد. به بیان دیگر، اثبات صدق ادعای نبوت دلیلی جدا از اثبات حقانیت معارف وحیانی می طلبد و تنها به صرف اینکه شریعت یک پیامبر عقلانی باشد و بتوان معارف نازل شده از راه وحی را با براهین عقلی اثبات کرد، نمی توان ادعای او را درباره ارتباط با مبدأ وحی و مأموریت یافتن از جانب خدای سبحان برای انتقال پیام الهی پذیرفت (همان، ص 43؛ طباطبائی، 1378، ص 145؛ همو، 1374، ج1، ص 129). به عبارت دیگر از نظر علّامه طباطبائی اثبات عقلی معارف وحیانی هیچ گاه نمی تواند شاهدی بر ارتباط آورنده وحی با خدای سبحان باشد و این ارتباط تنها با تحقق معجزات فعلی اثبات پذیر است. شخصی که ادعا می کند از جانب خدای سبحان مبعوث شده است، باید شاهدی بر این ارتباط داشته باشد و تنها شاهد در این زمینه، معجزه ای است که خدای سبحان بر دستان او آشکار می سازد. اثبات عقلانی محتوای شریعت تنها می تواند شاهدی بر وحیانی بودن آن و نه شاهدی بر ارتباط آورنده وحی با خدای سبحان باشد. 6. نقد و بررسی دیدگاه علّامه طباطبائی می بینیم که علّامه طباطبائی با استناد به قاعده عقلی حکم الامثال فیما یجوز و ما لا یجوز به تبیین عقلی رابطه خداوند با انبیا می پردازد و معجزات را چه از نوع فعلی و چه از نوع معرفتی در حکم مثل می شمارد. بر اساس این قاعده، اشیا همانند دارای حکمی واحد هستند و حکم هر شیء، حکم مانند آن نیز هست. اگر موجودی به حکمی از احکام محکوم شود، موجود دیگری که مانند موجود اول است، به همان حکم محکوم خواهد شد (ابراهیمی دینانی، 1380، ج1، ص171). نکته بسیار مهمی که در استناد به این قاعده باید بدان توجه کرد این است که این حکم درباره اموری که در ذات خود مانند هم هستند و هیچ گونه اختلافی ندارند نیز جاری است. در واقع پدیده هایی می توانند در حکم مثل باشند که هیچ تفاوتی از لحاظ ذات با هم نداشته باشند؛ ماهیت آنها یکی باشد؛ کمالات ثانوی آنها و شرایطی که در آن هستند نیز یک سان باشد و فقط دو فرد از یک ذات باشند. در این صورت اگر یکی از این دو ذات از ویژگی و یا خاصیتی برخوردار باشد، فرد دیگر نیز از همان ویژگی برخوردار خواهد بود و محکوم به همان حکم اولی است (مطهری، 1377، ج 13، ص 412). با توجه به این امر، پرسش مهمی که می توان مطرح ساخت این است که آیا معجزات فعلی و پدیده وحی را می توان در حکم دو مثل دانست؟ آیا حقیقتاً معجزات فعلی از نظر ذات و ماهیت با پدیده وحی یک سان اند و این دو هیچ تفاوتی از هیچ جهت با یکدیگر ندارند تا با استناد به قاعده حکم الامثال بتوان صدق نبوت را از راه معجزات فعلی اثبات کرد؟ آنچه در بیان علّامه طباطبائی آمده، بیانگر این است که عموم مردم در مواجهه با معجزات فعلی بدین مرتبه از یقین می رسند که این عمل از حوزه توان بشری خارج است و آورنده معجزه با ماورای طبیعت در ارتباط است. پس ادعای دیگر او نیز مبنی بر دریافت وحی به سبب این توانمندی در معجزات فعلی صادق است؛ چراکه هم وحی و هم معجزات فعلی دو پدیده مثل هم هستند. با این حال باید توجه کرد که به آسانی نمی توان اثبات کرد که وحی و معجزات فعلی در حکم امثال هستند و از نظر ذات و ماهیت هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند. تنها وجه اشتراک و همانندی میان این دو پدیده (وحی و دیگر معجزات) این است که هر دو خرق عادت اند و به تعبیر دقیق تر، از مرتبه توانایی های بشری فراترند؛ اما تنها این وجه اشتراک نمی تواند مبنایی برای همانندی معجزات فعلی و وحی از همه جهات باشد. به عبارت دیگر هرچند علّامه طباطبائی بر اساس قاعده ای عقلی به تبیین دلالت عقلی معجزات پرداخته است، نکته ای که در این استدلال نیاز به توضیح بیشتر دارد اثبات همانندی و مثلیت معجزات فعلی و پدیده وحی است. گفتنی است که غرض از بیان این نکته، نه رد نظر علّامه در دلالت عقلی معجزات، بلکه تنها یادآوری این نکته است که استدلال مزبور نیاز به تکمیل دارد و چنانچه بتوان همانندی و مثلیت معجزات فعلی و پدیده وحی را تبیین کرد، این استدلال می تواند تبیین کننده دلالت عقلی معجزات باشد. در پایان باید توجه کرد که انحصار راه اثبات نبوت به معجزات فعلی، مسئله ای دیگر است که جدا از نوع دلالت معجزات می تواند کانون تأمل قرار گیرد. این مطلب را که آیا تنها از راه معجزات فعلی می توان به صدق ادعای نبوت دست یافت، یا اینکه شواهدی مانند امی بودن یک پیامبر، حقانیت محتوای وحی به همراه برخی از ویژگی های شخصیتی پیامبران مانند راست گویی، امین بودن و بدیع بودن محتوای متعالی وحی در زمان و مکان نزول وحی نیز می توانند مؤیداتی بر ارتباط با خدا تلقی شوند، باید در پژوهشی مستقل بررسی کرد. نتیجه گیری تأمل در دیدگاه ابن رشد و علّامه طباطبائی درباره نوع دلالت معجزه و رابطه آن با صدق نبوت بیانگر این است که هرچند از نظر این دو اندیشمند دینی، معجزه دلیلی بر صدق ادعای نبوت است، درباره این موضوع تفاوت های جدی و اساسی میان دیدگاه آنان وجود دارد. مهم ترین تفاوت میان دیدگاه این دو اندیشمند در نوع دلالت معجزات است. ابن رشد با تأکید بر عدم سنخیت میان معجزات فعلی و ادعای نبوت و نیز نقد برخی از مبانی مورد پذیرش متکلمان در دلالت معجزات، رابطه منطقی میان معجزات و صدق نبوت را رد می کند و دلالت معجزات را از نوع دلالت های اقناعی می داند. در مقابل، علّامه طباطبائی این دلالت را از نوع دلالت منطقی می داند و با استناد به قاعده حکم الامثال به تبیین این رابطه می پردازد. از نظر ابن رشد معجزه فعلی متناسب با عامه مردم است که قدرت درک تشخیص حقایق وحیانی از معارف بشری را ندارند و یقین حاصل از مواجهه با معجزات، نوعی از یقین روان شناختی است. در مقابل، به نظر علّامه طباطبائی مخاطب معجزات، همه انسان ها اعم از صاحبان درک عقلی و افراد عادی اند و یقینی که از مشاهده معجزات برای مخاطبان حاصل می شود، یقین منطقی است. ابن رشد با تأکید بر عدم سنخیت میان معجزات فعلی با ادعای دریافت وحی الهی، تنها معجزه متناسب برای اثبات نبوت را وضع شریعت بر اساس وحی الهی می داند. به بیان دیگر تنها از تأمل در محتوای شریعت و درک تفاوت جدی آن با دیگر معارف بشری می توان به صدق نبوت انبیای الهی پی برد؛ درحالی که به نظر علّامه طباطبائی اثبات صدق نبوت انبیا تنها در پرتو تحقق معجزات فعلی امکان پذیر است و تنها به صرف اینکه شریعت یک پیامبر عقلانی است و اینکه می توان معارف نازل شده از راه وحی را با براهین عقلی بتوان اثبات کرد، نمی توان ادعای او را درباره ارتباط با مبدأ وحی و ماموریت یافتن از جانب خدای سبحان برای انتقال پیام الهی پذیرفت. منابع ابراهیمی دینانی، غلامحسین، 1380، قواعد کلی فلسفی در فلسفه اسلامی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. ابن رشد، محمدبن احمد، 1998م، الکشف عن مناهج الادله، بیروت، مرکز الدراسات الوحده العربیه. صدر، سیدمحمد باقر، 1395 ق، مبانی منطقی استقراء، ترجمه احمد فهری زنجانی، بی جا، اسلامی. طباطبائی، سیدمحمدحسین، 1362، اعجاز قرآن، تهران، مرکز نشر فرهنگی رجاء. ـــــ، 1374، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی همدانی، قم، جامعه مدرسین. ـــــ، 1378، شیعه در اسلام، قم، دفتر نشر اسلامی. طوسی، خواجه نصیر، 1407 ق، تجرید الاعتقاد، قم، دفتر تبلیغات اسلامی. طوسی، محمدبن حسن، 1406 ق، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، بیروت، دارالاضواء. قاضی، عبدالجبار بن احمد، 1422 ق، شرح الاصول الخمسه، بیروت، دار احیاء التراث. مطهری، مرتضی، 1377، مجموعه آثار، تهران، صدرا. Kein, Certainty, 2000, in A Companion to Epistemology, Ed. Dancy Jonatan and Sosa Ernest, Oxford, Blackwell. وحیده فخار نوغانی: استادیار دانشگاه فردوسی مشهد. سیدمرتضی حسینی شاهرودی: استاد دانشگاه فردوسی مشهد. معرفت کلامی سال پنجم، شماره اول، پیاپی 13، پاییز و زمستان 1393. انتهای متن/
http://fna.ir/QAS1DY
94/10/01 - 03:42
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 106]
صفحات پیشنهادی
بررسی تطبیقی دلالت معجزه بر صدق ادعای نبوت - بخش اول برایند ناپذیرفتنی انحصار معجزات به پیامبران
بررسی تطبیقی دلالت معجزه بر صدق ادعای نبوت - بخش اولبرایند ناپذیرفتنی انحصار معجزات به پیامبرانپدیده معجزه امری خارق عادت است که آن را انبیای الهی به منزله دلیلی بر صدق نبوت خود به مخاطبان نشان می دهند چکیده پدیده معجزه امری خارق عادت است که آن را انبیای الهی به منزله دلیبررسی تاریخی وضعیت خمس در عصر حضور ائمه (ع) - بخش دوم و پایانی وجوب خمس در عصر ائمه (ع)
بررسی تاریخی وضعیت خمس در عصر حضور ائمه ع - بخش دوم و پایانیوجوب خمس در عصر ائمه ع براساس دیدگاه ائمه اطهار ع مصداق خمس تنها غنایم جنگی نبوده بلکه تمامی منافع و عواید سالیانه را شامل میشود عصر امام کاظم علیه السلام امام کاظم علیه السلام نیز همانند دیگر اجدادش بر مسبررسی اوضاع داخلی اسپانیا درآستانة فتح اسلامی - بخش دوم و پایانی اوضاع دینی و شرایط اقلیت های مذهبی اسپانیا
بررسی اوضاع داخلی اسپانیا درآستانة فتح اسلامی - بخش دوم و پایانیاوضاع دینی و شرایط اقلیت های مذهبی اسپانیااسپانیا اولین منطقه از اروپاست که مسلمانان موفق شدند در زمان کوتاهی آن را تسخیر نمایند شرایط نظامی و ساختار دفاعی اسپانیا علاوه بر بی ثباتی جایگاه سلطنت نزد گوت ها وبخش دوم بررسی آسیب شناسی تجربه و گفتمان توسعه در ایران
بخش دوم بررسی آسیب شناسی تجربه و گفتمان توسعه در ایران برنامه زاویه چهارشنبه ساعت 23 آسیب شناسی تجربه و گفتمان توسعه در ایران را پی می گیرد به گزارش جوان به نقل از روابط عمومی شبکه چهار زاویه همانند برنامه گذشته با حضور محسن رنانی دکترای اقتصاد و استاد دانشگاه اصفهان و حجت اجایگاه سیاسی مردم در رویکرد اسلام و اندیشة سیاسی غرب بر معیار معرفت - بخش دوم و پایانی ارکان معرفتشناختی حاکم
جایگاه سیاسی مردم در رویکرد اسلام و اندیشة سیاسی غرب بر معیار معرفت - بخش دوم و پایانیارکان معرفتشناختی حاکم بر اندیشة اسلامینتیجة دائرمداری معرفتِ حق بر منظر افراد نسبیتگرایی و شکگراییِ مهلکی است که غبار تردید را بر همۀ اندیشههای انسانی نشانده و در نهایت وجود واقعیت و حقیقرابطة علوم انسانی اجتماعی با گفتمان و الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت - بخش دوم و پایانی علوم انسانی و بُعد معرفت
رابطة علوم انسانی اجتماعی با گفتمان و الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت - بخش دوم و پایانیعلوم انسانی و بُعد معرفتی تمدن اسلامیتوجه به مسئلة پیشرفت جامعه یکی از علقه های نظری برای متفکران ایرانی به ویژه پس از دورة قاجار بوده و پس از انقلاب اسلامی ایران این مسئله به یکی از مهم ترین ضراماکن زیارتی منتسب به امام زمان (عج) - بخش دوم و پایانی جایگاه منبر حضرت قائم(عج)
اماکن زیارتی منتسب به امام زمان عج - بخش دوم و پایانیجایگاه منبر حضرت قائم عج از ویژگی های تربت امیرالمؤمنین ع این است که از کسانی که در آن سرزمین دفن شوند عذاب قبر و سؤال نکیر و منکر برداشته میشود چنان که در روایات صحیح به آن تصریح شده است در احادیث&تحلیل جامعه شناختی افزایش سن ازدواج؛ با تاکید بر عوامل فرهنگی - بخش دوم و پایانی عوامل فرهنگی افزایش سن ازدواج
تحلیل جامعه شناختی افزایش سن ازدواج با تاکید بر عوامل فرهنگی - بخش دوم و پایانیعوامل فرهنگی افزایش سن ازدواجعلی رغم اینکه ازدواج و نشکیل به موقع خانواده از سفارش های مؤکد دین اسلام و در پاسخ به نیاز فطری و غریزی بشر بوده منشأ آرامش کمال و بهداشت فرد و جامعه و بقاء و تداوم نسنظریة «استخدام» و خاستگاه ارزشی «عدالت» - بخش دوم و پایانی آزادی تنها در چارچوب و حدود هدا
نظریة استخدام و خاستگاه ارزشی عدالت - بخش دوم و پایانیآزادی تنها در چارچوب و حدود هدایت طبیعت مشروع استبحث عدالت از مباحث بنیادین فلسفة سیاسی اسلامی است و در این میان مقولة ارزش و خاستگاه عدالت یکی از مباحث چالشی و بحثبرانگیز بوده است 3 دیدگاه استاد مصباح یزدی استاد مصباح یزمناسبات فقه و سیاست از منظر سه دیدگاه وکالت، نظارت و ولایت فقیه با تأکید بر دورة معاصر - بخش دوم و پایانی فقه
مناسبات فقه و سیاست از منظر سه دیدگاه وکالت نظارت و ولایت فقیه با تأکید بر دورة معاصر - بخش دوم و پایانیفقه و سیاست در گرایش ولایتی فقهمکتب قم به دلیل ظهور تاریخی متأخرش میتواند حاصل و برآیند همه مکاتب فقهی پیش از خود باشد و لذا میتوان ظرفیت سیاسی و مدیریتی فعال شده در آن را ب-
گوناگون
پربازدیدترینها