تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 10 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام حسن عسکری (ع):مومن برای مومن برکت و برای کافر، اتمام حجت است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835768718




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بررسی اوضاع داخلی اسپانیا درآستانة فتح اسلامی - بخش دوم و پایانی اوضاع دینی و شرایط اقلیت های مذهبی اسپانیا


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: بررسی اوضاع داخلی اسپانیا درآستانة فتح اسلامی - بخش دوم و پایانی
اوضاع دینی و شرایط اقلیت های مذهبی اسپانیا
اسپانیا اولین منطقه از اروپاست که مسلمانان موفق شدند در زمان کوتاهی آن را تسخیر نمایند.

خبرگزاری فارس: اوضاع دینی و شرایط اقلیت های مذهبی اسپانیا



  شرایط نظامی و ساختار دفاعی اسپانیا علاوه بر بی ثباتی جایگاه سلطنت نزد گوت ها و رقابت خاندان های اشراف برای دستیابی به حکومت و تخت شاهی، یکی دیگر از مواردی که بر ضعف حکومت گوت ها می افزود، ساختار ارتش این کشور بود. همچنان که سپاه رومیان هنگام ظهور اسلام وحدت و روح قومی و نیروی معنوی خود را بدان سبب که از رعایای بیگانه و مزدوران تشکیل شده بود، از دست داده بود، لشکر اسپانیا نیز چنین بود. از دیر زمانی نیروهای اصلی آن را کشاورزان نیمه برده و یهودیان تشکیل می دادند که هیچ کدام از اینها بنا به عللی از حاکمیت گوت ها رضایت نداشتند. مری وات در این باره می گوید: یکی از علل عمده ضعف پادشاهان گوت، معلول وضع نابسامان سپاه بود. از حیث نظری، کلیه مردانی که می توانستند سلاح برگیرند، موظف بودند درصورتی که پادشاه آنان را احضار کند، به خدمت درآیند. این وظیفه از نوع تعهد یا وابستگی برده وار به خان که تحت نظام ملوک الطوایفی در قرون بعد در اروپا ظاهر شد، واسال(Vassal) نبود، بلکه هر فرد در رابطه مستقیم با پادشاه محسوب می شد و به وی وفادار بود. در اواخر قرن هفتم ظاهراً پادشاهان گوت در جمع آوری سپاه کافی به مشکلات عظیمی برخوردند. به نظر می رسد که ویژگی های نامطلوب سلطنت ناشی از مفهوم قبیله یا واحد سیاسی در نزد ژرمن ها بوده است که ویزیگوت های اسپانیا می کوشیدند تا در اوضاع و احوالی که مناسب آن نبود، آن را به کار ببندند (وات، 1359، ص 8-9). زمانی که گوت ها وارد اسپانیا شدند و طعم نعمت صلح را پس از آن همه جولانگری و جنگ و ستیز چشیدند و مراکز قدرت را اشغال کردند، برای دفاع از ملک و دولت خود به این ارتش متکی شدند؛ ارتشی که در صفوف آن جماعاتی از مردم سرکوب شده و خشمگین و انتقام جو نسبت به سروران و بزرگان خود، موج می زد. «در این تردیدی نبود که شمار نیمه بردگان در ارتش بسی بیش از آزاد مردان بود. معنی این امر جز این نبود که سپاهیانی که باید از دولت دفاع کنند، ترجیح می دادند که برای رهایی از ستم فرمانروایان خود، دست به دامن دشمن زنند (Dozy, 1972, p. 289). گوت ها مدت ها بود که خصال سپاهی گری را از دست فروهشته و به زندگی سراسر نوشخواری و لذت جویی گرویده بودند ودر آن رفاه و بی خیالی عیش و نوش، عزمشان سست و دلاوری هایشان به بطالت بدل شده بود و دیگر از آن جنگاورانی که رم را به زانو درآورده و سرزمین های میان دانوب و دریای محیط را زیرپی سپرده بودند، خبری نبود. آری زمانی که اعراب مسلمان به سرزمین اسپانیا حمله بردند، گوت ها در پسِ صخره های جبال پیرنه غرق در خواب خوشی بودند؛ نه پیرانشان برج و باروها را عمارت می کردند و نه جوانانشان درس شمشیر زنی و نیزه گذاری می آموختند (عنان، 1934، ص 28). بدین ترتیب، ضعف دستگاه هیئت حاکمه اسپانیا که این ضعف و ناتوانی به صورت مستقیم بر سایر بخش های جامعة آن روز اسپانیا اثرگذار بود، خود از عواملی گردید که پیروزی مسلمانان را تسریع نمود. برای مثال، آنچه مری وات به عنوان مشکل پادشاهان گوت در جمع آوری سپاه در اواخر قرن هفتم نام می برد، حاکی از اختلافات شدیدی است که بین نجیب زادگان و اشراف با شخص شاه وجود داشت که به رغم خواست شاه حاضر به همکاری با او نبوده و از اعزام نیرو برای یاری او خودداری می کردند، چنان که به گواه بسیاری از منابع، هنگام حمله مسلمانان به اسپانیا، این مسئله به خوبی خود را نشان داد و بخش عمده ای از سپاه اسپانیا که تحت سیطرة و حاکمیت نجیب زادگان مخالف رودریگ ـ پادشاه وقت اسپانیا ـ بودند، به مسلمانان پیوستند یا صحنه نبرد را به نفع مسلمانان ترک گفتند (ابن قوطیه، بی تا، ص 31). اوضاع دینی و شرایط اقلیت های مذهبی از لحاظ مذهبی دوره تسلط ویزیگوت ها بر اسپانیا را می توان به دو دوره تقسیم کرد. تا زمانی که گوت ها به آیین مسیحیت و خداپرستی روی نیاورده و در اعتقادات بت پرستانه خود بودند، مردم سزمین های اروپای غربی، اعم از مسیحی یا بت پرست، آزادی دینی بیشتری داشتند و فشاری از حکمرانان گوت بر مردم برای انتخاب دین و آیین نبود. اما از نیمه های قرن پنجم گوت ها با تحول فکری که در اندیشه مذهبی آنها به وجود آمد، تحت تأثیر مبشر قدرتمندی به نام اولفیلا (310ـ380 م) پذیرای آیین مسیحیت شدند.  مسیحیتی را که اولفیلا ترویج می کرد، مکتب آریانیسم بود که آریوس(Arius) رهبر کلیسای اسکندریه بنیان گذار آن به شمار می رود و براساس اعتقاد به خلقت و بندگی حضرت مسیح است؛ یعنی اینکه آنان بر این اعتقادند که با وجود اینکه حضرت مسیح به وصف خدایی موصوف شده است، ولی او مخلوقی بیش نیست که به دستور پروردگار و پدر همگان به وجود آمده و درنتیجه، مرتبه و شأن او پایین تر از مرتبه و ذات پروردگار است (آل علی، 1370، ص 11). این در حالی بود که اهالی بومی و لاتین نژاد اسپانیا بر آیین کاتولیک بودند و به همین علت رهبران کلیسا در تضاد و تقابل با ویزیگوت ها قرار گرفتند (کالمت، بی تا، ص 57). مسلک آریانی تشکیلات مرتب و مقتدری داشت و همانند سایر مذاهب دیگرِ مسیحیت، صاحب معبد و کلیسا بودند. کشیش های اعظم آریانی آزادانه از طرف شاه تعیین و منصوب می شدند. بنابراین، مقام سلطنت، نظارت و تسلط کاملی بر تمام دستگاه های مذهبی آرین داشت و به همین علت سلاطین ویزیگوت علاقه داشتند که برای پیشرفت مقاصد سیاسی خود از آریانیسم پشتیبانی کنند، زیرا آنان در تشکیلات کاتولیک نمی توانستند نفوذی داشته باشند (همان، ص 57-58). هرچند که در این دوره از طرف ویزیگوت های آریانی مذهب فشارهایی بر کلیسا و اربابان آن وارد می آمد، اما دوزی می نویسد که اسقفان و کشیشان کاتولیک مذهب، آنان را بر ژنرال های رومی که قبل از آنها در اسپانیا حاکمیت داشتند، ترجیح می دادند. وی در این باره می نویسد: بربرهای ویزیگوت گرچه فاقد فضل و تقوا بودند، اما حداقل به آنچه کشیشان تعلیم می دادند، باور داشتند. طبع آنان مذهبی بود و هنگام خطر فقط از خداوند طلب کمک می کردند و قبل از مبارزه، شاهان آنها در لباس هایی از جنس کرباس به مناجات می ایستادند که این عمل برای یک ژنرال رومی تمسخرآمیز می نمود و اگر موفق از میدان بیرون می آمدند، دست خالق ابدی را در آن دخیل می دانستند. علاوه بر این، آنان روحانیان را به دیده احترام می نگریستند و فقط روحانیون آریانی خودشان را درخور احترام نمی دانستند، بلکه کشیش های کاتولیک را هم که مورد تحقیر رومیان قرار داشتند محترم می شمردند (Dozy, 1972, p. 223). با این همه، پادشاهان گوت پس از چندی دریافتند که تحکیم و قوام پایه های سلطنت آنها در پذیرش مذهب اکثریت است. به همین علت در سال 587 م و در زمان پادشاهی ریکارد دگرگونی و تغییری اساسی در گرایش مذهبی گوت ها پدید آمد و آن، تحول مذهب آریانیسم به کاتولیسیسم بود که خود تغییرات و تحولات سیاسی- اجتماعی بسیاری را در پی داشت (Ibid, p. 224). اسقفان و کشیشان احترام و نفوذ خود را از این تاریخ به دست آورده و بسیاری از کارهای اداری و اجرایی را به دست گرفتند و کلیساها به صورت نیروی تازه ای در صحنه ظاهر گردیده و در آغاز، روزنه امیدی برای بردگان و طبقات تهیدست و محروم شدند؛ امیدی که عمر آن چندان به درازا نکشید. سادگی و اعتقادات راستین گوت ها آنان را به احترام و تجلیل اسقفان و رهبران کلیسا وامی داشت. پادشاه گوت ایمان و تدین را در اطاعت کشیشان می دید و معتقد بود که رهبران کلیسا می توانند حمایت و لطف حضرت مسیح را برای آنان تضمین کنند (آل علی، 1370، ص 16). با چنین سرسپردگانی هیچ وقت کلیسا خود را در اسپانیا اینچنین قدرتمند نیافته بود. توسعه نفوذ کلیسا بر طبقات مختلف به تدریج تناقص گفتار، رفتار و نیز اشتباهات آنان را آشکار کرد. از این زمان، کلیسا مالکیت خود را بر املاک و کاخ های متعدد و زمین های کشاورزی گسترش داد. با گسترش مالکیت کلیسا، رفتار کشیشان با بردگان برزگر و خدمت گزاران این املاک و مزارع، از رفتار مرد روحانی و خیرخواه و نصیحت گو به رفتار مالک و صاحب کاری ذی نفع و قدرتمند تغییر یافت و حالا که از صومعه ها به قصرها و خانه های بزرگ با صدها غلام و خدمتگزار تغییر مکان داده بودند، دیگر سخن از آزاد کردن بردگان و تساوی افراد در برابر پروردگار و حضرت مسیح در میان نبود (همان). دوزی در این باره می نویسد: روحانیون کاتولیک در هنگامی که بدعت آریانی شکوفا شد، ترحم پدرانه در حق فقرا ابراز می داشتند. آنان حتی برای فقرا بیمارستان می ساختند. اطمینان بر این بود که روحانیون بردگی را ریشه کن می سازند، زیرا این نهاد مغایر روحیات انسانی است. این هدف شریف که با ندای بلند توسط کلیسا در موقع ضعف و زوال آن تبلیغ می شد، مطمئناً آن موقع که کاملاً اقتدار یافته بود، می توانست به مرحله اجرا درآید، اما این خطایی بیش نبود! آن هنگام که روحانیون به قدرت رسیدند، اصولی را که هنگام درماندگی، حقارت و دوران شکنجه و عذاب خود پیشنهاد و مطرح نموده بودند، رد کردند. از این به بعد اینان مالک املاک با رعیت فراوان و کاخ های باشکوه و سرشار از غلامان گردیدند. این اسقف ها به زودی دریافتند که هنوز موقع و زمان مناسب برای آزادی غلامان فرا نرسیده است (Dozy, 1972, p. 224). دوزی سپس از اس ایذیدور(Isidore) یکی از اسقف های معروف اسپانیا نام می برد و می گوید: اسقف مشهور سویل که مدت ها مدیدی حیات و روح شوراهای تولدو را تشکیل می داد و توسط پدران آن شوراها، عزت کلیسای کاتولیک لقب گرفته بود. در بررسی مسایل بردگی هیچ گاه از مکتب همنام خود سخن به میان نمی آورد و به جای ترویج افکار مسیحیت در برابری و محبت به مخلوقات، به ترویج فلسفه و گفتار ارسطو که گفته است طبیعت بشر را دو گروه آفریده است، یکی آنکه فرمان دهد و دیگری آنکه فرمان برد، می پردازد و با این کار به رفتار کلیسا صحه می گذارد (Ibid, p. 225). علاوه بر مسایلی که به آنها اشاره شد، یکی دیگر از نتایج مهم تغییر مسلک ویزیگوت ها این بود که از این به بعد مقام سلطنت عملاً شریک سازمان های روحانی کاتولیک شد. علاوه بر جلسات مخصوص روحانی، جلسات دیگری نیز تشکیل می یافت که در آن، سران کاتولیک و اشراف و نجبای دربار متفقاً شرکت می جستند و در جلسات آن، که نوعی مجلس شورا بود، دربارة امور کشوری بحث و تصمیم گرفته می شد. ریاست این شورا را طبعاً پادشاه به عهده داشت و بدین ترتیب، فرمانروایی او از صورت مطلق، خارج و نسبی می شد، چون قاعدتاً بدون تصویب و تأیید شورا هیچ گونه عملی انجام نمی گرفت. البته اگر پادشاه مقتدر بود و شخصیت بارزی داشت، اعضای شورا تحت نفوذ او قرار می گرفتند و درنتیجه، نظریه های خود را خواه یا ناخواه اعمال می کرد، ولی برعکس اگر بی اراده و سست عنصر بود، شورا بر او تسلط می یافت. به هر حال، بعد از پذیرش مذهب کاتولیک توسط پادشاهان ویزیگوت، شاهد افزایش قدرت کلیسا و اربابان آن و در مقابل، کاهش توان و اختیارات شاه هستیم. گفتار دوزی در این مورد شاهدی است بر این مدعا. وی می نویسد: اسقف ها تنها هم خود را به شکل دادن قالب فکری و قلبی شاهان – ویزیگوت – محدود نکردند، بلکه قانونگذاری و مدیریت را نیز به عهده گرفتند. آنان می گفتند که از طرف حضرت مسیح انتخاب شده اند و به عنوان پاسداران ملت انجام وظیفه می نمایند. آن هنگام که اسقف ها در تولدو تجمع کرده بودند، شاه با اشک و ناله از آنان التماس کرد که بین او و خدا میانجی گری کنند و قوانین عاقلانه و خردمندانه ای برای دولت وضع نمایند. در آن هنگام که اسقف ها در شاهان الهام می آفریدند که خداپرستی بایستی عمده ترین فضایل انسانی محسوب گردد، شاهان به نوبه خود به خوبی دریافتند که خداپرستی، یعنی اطاعت از اسقف ها و حتی فاسدترین انسان ها در امور عمومی خود به هدایت و ارشاد کلیسا محتاج اند. بنابراین، قدرت جدیدی در دولت ایجاد گردید (Ibid, p. 224). با توجه به آنچه گفته شد، می بینیم که تسلط بساط مذهبی بر دستگاه های کشوری از چند طریق تحقق می پذیرفت: 1. با تشکیل مجامع روحانی و شورا، 2. با دخالت های مستقیم اسقف ها در سازمان های اداری و 3. به صورت صرفاً مذهبی و به اسم مبارزه با پیروان مسالک مختلف. مجامع روحانی، یا اصلی بود که در مرکز تشکیل می شد و یا فرعی که در مقر اسقف ها برقرار می گردید. در جلسات این مجامع، علاوه بر بحث و اخذ تصمیم دربارۀ امور مذهبی، به کلیه امور و شکایاتی که به آن ارجاع می شد، اعم از اداری و قضایی رسیدگی و احقاق حق و دستورات و احکام غیرقابل تغییر صادر می شد و در حقیقت، از لحاظ حقوقی، این مجامع یک نوع دیوان عالی تمییز به شمار می رفت. کلیه مأموران کشوری هنگام انجام وظیفه به وسیله سران روحانی راهنمایی شده و از آنان به موقع، کسب دستور می کردند (کالمت، بی تا، ص 59). خلاصه اینکه سازمان های مذهبی بر تمام دستگاه های کشوری و خصوصی نظارت عالیه داشتند. اما وظایف اصلی سازمان های روحانی کاتولیک، همانا مبارزه با سایر مذاهب و مسلک ها، بخصوص آریانسیم بود و نیروی خود را بیشتر در این راه به کار می بردند. همچنین از دوره سلطنت ریکارد مبارزه با یهودیان شروع شد (همان). این مبارزه به مرور زمان افزایش یافت، به گونه ای که در آستانه حمله مسلمانان به اسپانیا یهودیان در سخت ترین شرایط قرار داشته و مسلمانان را فرشته نجات خود می دانستند (همان). تا موقعی که دربار، پیرو مسلک آرین بود، یهودیان در آرامش به سر می بردند، چون آرین ها با آنان سرِ دشمنی نداشتند. در چنین محیطی یهودیان توانستند به فعالیت پرداخته و چون مردمی فعال بودند و اغلب صاحب اموال و ثروت فراوان شدند (همان). البته همواره مورد بغض و کینة مسیحیان بودند و نه تنها کسی به آنان اعتنایی نداشت، بلکه با انواع جوروستم و سرکوبی مبتلا بودند. از آن هنگام که کلیسا صاحب قدرت شد، همه همت خود را به مسیحی کردن یهودیان گماشت و برای تحقق این امر از هر سختگیری و طرد و ایذا خودداری نمی کرد (عنان، 1934، ص 28-29). مری وات دو عامل را در اذیت و آزار یهودیان مؤثر می داند و می گوید: عدم درک نیاز به تجارت از طرف ویزیگوت ها یکی از عوامل رفتار سخت با یهودیان در اسپانیا بوده است، زیرا بسیاری از یهودیان تاجرپیشه بودند. عامل دیگر، ارتباط نزدیک اسقف ها با پادشاهان بود و بسیاری از کارهای حکومت در شوراهای کلیسا فیصله داده می شد و این مراجع کلیسایی طبیعتاً تحت تأثیر ملاحظات کلامی و دینی قرار داشتند و یهودیان را دشمن می دانستند (وات، 1359، ص 10). در عصر یکی از پادشاهان گوت موسوم به سیزبرت شاه که ابن اثیر از او به نام سیفوط نام می برد (ابن اثیر، بی تا، ص 164)، یهودیان میان دو چیز مخیر شدند: یا مسیحی شدن و یا تبعید و مصادرۀ اموال، پس بسیاری از روی اکراه یا به دروغ در سال 616م کیش مسیحیت اختیار کردند (عنان، 1934، ص 29). اما چون دگرگون کردن کیش از محنت و آزارشان نکاست، دست به توطئه زده و به فکر انقلاب و آشوب افتادند. به همین سبب بسیاری از یهودیان با طرف های یهودی خویش در شمال آفریقا رابطه برقرار کردند که آنان را یاری دهند (وات، 1359 ، ص 10). البته توطئه بیش از آنکه به ثمر رسد کشف گردید.  اژیکا، شاه وقت گوت ها، فرمان داد که آنها را به شدت عقوبت کنند. کشیشان برای ابراز نظر درباره این تصمیم در طلیطله (تولدو) اجتماع کردند و فرمان شاه را تصویب نمودند و یهودیان را بدین اتهام که برای برانداختن حکومت توطئه کرده اند و از مسیحیت که پیش از این بدان گرویده بودند، مرتد شده اند، به زیر شکنجه کشیدند (عنان، 1934، ص 29). مقرر شد در سراسر ولایات اسپانیا املاکشان مصادره شود و در اختیار سلطان قرار گیرد. همچنین یهودیان از همه جا طرد شده و تا ابد بردۀ مسیحیان باشند و پادشاه حق دارد آنها را به هرکه خواهد به عنوان برده ببخشد و تا هنگامی که بر کیش خویش باقی هستند، از هیچ آزادی بهره مند نباشند. همچنین اگر نزد ایشان برده مسیحی هست، آزاد شود و برخی از اموالشان به بردگان آزادشده تعلق گیرد و نیز مقرر شد که فرزندانشان را از سن هفت سالگی از آنان جدا کرده و بر آیین مسیح پرورش دهند. مرد یهودی حق دارد کنیز مسیحی را به زنی گیرد و زن یهودی حق ندارد جز به مسیحی شوی کند (آیتی، 1340، ص 7-8). به هر حال، این گونه مبارزات مستبدانة مذهبی در نیمه دوم قرن هفتم ادامه یافت و موجب نارضایتی عدۀ بی شماری از اهالی کشور اسپانیا را فراهم ساخت. به قول کالمت چگونه ممکن است با این صدمات، حتی یهودیان هم دشمن سرسخت دربار ویزیگوت نشوند و به سهم خود در تهیه زمینه مساعد برای حمله اعرابی که منجر به انحلال فرمانروایی سلسله ویزیگوت می شد، با یکدیگر تشریک مساعی و جدیت ننمایند (کالمت، بی تا، ص 60). مری وات در این باره می گوید: ممکن است احساسات قوی یهودیان، مسلمین را به حمله و هجوم به اسپانیا تشویق کرده باشد و یهودیان آفریقای شمالی بدون شک حاضر بودند کلیه اطلاعاتی را که در دست داشتند، در اختیار مسلمین قرار دهند، به هرحال هنگامی که مسلمین سپاه ویزیگوت را شکست دادند، یهودیان مطمئناً همه کمک های لازم را به آنها کرده بودند (وات، 1359، ص 10). فیلیپ حتی پس از بیان گزارش های مربوط به اذیت و آزار یهودیان از همکاری نزدیک آنها با مسلمانان خبر می دهد و می نویسد: «از اینجا معلوم توان داشت که چرا مسلمانان در آن دولت که در اسپانیا به پیکار بودند، شهرهای مفتوح را به دست یهودیان می سپردند (حتی، 1366، ص 640). به هر حال، با توجه به همه این مطالب حتی اگر به اطمینان مری وات در مورد همکاری نزدیک یهودیان با مسلمانان فاتح سخن نگوییم، اما مسلماً شدت آزار و اذیت های پادشاهان گوت و کشیشان مذهبی در این مورد به حدی بوده است که حتی اگر آنها با مسلمانان همکاری جدی نداشته اند، دست کم در برابر ورود مسلمانان هم مقاومتی نکرده و ورود آنها را به اسپانیا فرصتی مغتنم برای آزادی خود می دانستند. اوضاع اجتماعی و شرایط طبقات جامعه علاوه بر مسائلی که به آنها اشاره شد، وضعیت نابسامان جامعه اسپانیا از حیث عدم رعایت عدالت و انصاف در بین طبقات مختلف این جامعه، ازجمله عواملی بود که پیروزی مسلمانان را تسریع کرد. نارضایتی قشرهای مختلف جامعه از حکومت گوت ها باعث شد تا این اقشار به امید دستیابی به خواسته های خود، حاکمیت کشور را در برابر حمله مسلمانان تنها گذارند. در یک بررسی اجمالی از اوضاع اسپانیا در زمان گوت ها و قبل از ورود مسلمانان به این سرزمین می توان گفت که در زمان حاکمیت گوت ها، تغییرات چندانی در اوضاع و احوال جامعه اسپانیای عصر رومی پدید نیامد. اشرافیت روم باستان همچنان ثروت و سیطرة خود را در اختیار داشت. آن دسته از شهرنشینان، بازرگانان و صاحبان مزارع کوچک که آزاد بودند، زیرنفوذ اقویا و در حالتی میان آزادی و بردگی روزگار می گذرانیدند (مونس، 1373، ص 41). دوزی از این طبقه با «برزگر یاد می کند و در توصیف آنان می گوید: برزگری حالتی بود بین غلامی و آزادی، اینان از یک طرف موظف بودند تا به عنوان کشاورز، زمین های بایر و متروک را آباد سازند، و از سوی دیگر، در صورت نیاز، به صورت سرباز در اختیار ارتش قرار گیرند. بنابراین، دارای سازمان و قوانین خاص خود بودند. برزگران که بر روی زمین مالک، کشت و زرع می کردند، موظف بودند سهم معینی از تولید محصول را به مالک دهند. اما در کل، وضع برزگران یهتر از غلامان بود؛ برخلاف غلامان آنان حق ازدواج قانونی داشتند و می توانستند مالک زمین بشوند و امکان کمی وجود داشت که اربابان، زمین برزگران را توقیف نمایند. ولی تحویل و واگذاری زمین به بیگانگان با موافقت ارباب مقدور بود و از نظر قانون آنان غلام و بردة صرف محسوب نمی شدند. برزگران مالیات های شخصی به دولت می پرداختند و مشمول خدمت اجباری هم می شدند. از طرف دیگر، برزگران همچون غلامان تابع قانون تنبیه بدنی بودند و نمی توانستند عفو و رهایی از مجازات را جست وجو کنند. آنها درواقع، غلامان و نوکران زمین بودند نه یک شخص مستقل؛ به زمین و اراضی که کشت می کردند وابسته بودند و در این راستا روابط موروثی و غیرقابل الغاء وجود داشت. مالک زمین بدون برزگران نمی توانست از زمین های خود بهره ببرد و بدون مزارع خود هم نمی توانست از برزگران سود جوید (Dozy, 1972, p. 216). بقیه مردم هم یا زمین برده (سر واژه) بودند و یا بردگانی که در راه تأمین منافع اقلیت ثروتمند حاکم جان می کندند (مونس، 1373، ص 41). دوزی در این باره می گوید: طبقه بدبخت دیگر، طبقه بردگان بود که مانند گاو و یا کالاهای خانگی خرید و فروش می شدند. این طبقه در مقایسه با اربابان خود، شمار زیادی را تشکیل می دادند و چه بسا مرد آزاده ای با وجود ضایعات و زیان های زیادی که در جنگ های داخلی متحمل شده بود، بیش از چهار هزار برده داشت. یک ارباب می توانست برده ای را به سیصد ضربه شلاق محکوم کند، به خاطر اینکه او را برای تهیه آب جوش منتظر گذاشته است (Ibid, p. 217). دوزی سپس به نتیجه این اعمال اشاره می کند و می گوید: برزگران و بردگان برای اینکه خود را از ظلم صاحبان خود و مالکین زمین و دولت خلاص کنند، یک تدبیر و راه چاره بیشتر نداشتند و آن هم گریز به جنگل ها و راهزنی کردن بود. ماندن و زندگی کردن در جنگل ها، زندگی انسان های اولیه را تداعی می کرد، اما با این وسیله ابنان انتقام خود را از ستمگران از طریق غارت عمارت های آنان می گرفتند. اگر ثروتمندی به چنگ آنها می افتاد می بایست غرامت گرانی بپردازد و شکنجه های دهشتناکی را بچشد و گاهی بسیاری از این گروه های چپاولگر به هم می پیوستند و با وحدت خود، تشکیل سپاه غارتگر می دادند. آن گاه دیگر خود را فقط به راهزنی محدود نمی کردند، بلکه حتی شهرها را نیز تهدید می کردند (Ibid, p. 218). هرچند در کنار این مسئله، شهرها در ایام ویزیگوت ها وضعی بسیار بدتر از ایام رومی ها داشتند و بسیاری از امتیازات شهری خود را از دست داده بودند که شاید علت آن را بتوان این گونه بیان کرد که به طور کلی ویزیگوت ها با زمینه فکری عقب افتاده شان مشکل بود که منافع تجارت و زندگی شهری را درک کنند (وات، 1359، ص 9-10). اما در کنار این طبقات که از آنها نام برده شد، ثروتمندان برای حفظ دارایی های خود، دست در دست گوت ها گذاشته بودند. گروه زیادی از آنان در مزارع به کشاورزی، اشتغال داشتند، اما اغلب ایشان در شهرها در اردوگاه هایی نظامی به سر می بردند و از طریق باج و خراج و مالیات های تحمیلی بر کشاورزان و شهرنشینان ضعیف امرار معاش می کردند. این تحمیل ها به قدری شدید بود که حال و روز این طبقه از مردم شدیداً به وخامت گرایید (عنان، 1934، ص 126). دوزی با تشریح وضعیت این طبقه (ثروتمندان) به خوبی نشان می دهد که اختلافات طبقاتی در جامعه آن روز اسپانیا تا چه اندازه زیاد بوده است، به گونه ای که این جامعه از درون، آماده طغیان و انفجار بود و تنها منتظر جرقه ای بود که حمله مسلمانان این جرقه را ایجاد کرد. وی در این مورد می نویسد: ثروتمندان و تمام کسانی که در دستگاه حکومت صاحب منصب رفیعی بودند و یا شاه صرفاً به آنان، عنوان و درجه اعطا کرده بود، از هرگونه مالیات که طبقه متوسط را در فشار گذاشته بود، معاف بودند. زندگی اینها مشحون از زنبارگی و ناز و نعمت لجام گسیخته بود. آنان در عمارت های باشکوهی در کنار رودخانه های آرام روزگار می گذراندند ؛ رودخانه هایی که تصویر تاکستان ها و درختان زیتون در آن جلوه می نمود. روزهای آنها صرف قمار، آوازخوانی، اسب سواری و جشن و سرور می شد. در آنجا در سالن های مملو از آویژه های گلدوزی شده و تزئینات پارسی و آشوری، غلامان هر روز بهترین نوع گوشت و غنی ترین شراب ها را بر روی میز غذا می چیدند و مهمان ها بر نیمکت هایی که بر روی آنها اشعاری بدیعه سرانه نوشته شده بود، می نشستند و کنسرت موسیقی دانان و نغمه خوانان، آنان را سرگرم می ساختند و یا دسته های رقاصان دختر به استقبال آنها می رفتند. آری چنین جلوه ای از ثروت و مال در بین ثروتمندان حاکم بود، اما این جلوه در مقابل، بر فقر و فلاکت طبقه بزرگ دیگری از جامعه می افزود (Dozy, 1972, p. 215-216). نکتة دیگری که در مورد گوت ها قابل گفتن است اینکه آنها به لحاظ ارزش های انسانی و تشکیلات، از دیگر طوایف وحشی مستقر در شبه جزیرة ایبری و حتی از خود واندال ها نیز منحط تر بودند، زیرا واندال ها بر سرزمین هایی که در آنها فرود می آمدند، به تقلید از امپراطوری بزرگ رومی ها که همه چیز را تحت پوشش خود قرار می داد، تکالیف مشقت باری تحمیل نمی کردند، بلکه نظام گذشته را با همه خوبی ها و بدی هایش از بین می بردند. اما گوت ها علاوه بر حفظ جنبه های منفی این نظام، بدی های خود را نیز بر آن افزودند و بدین ترتیب، ضرر و زیان آنها دامن همگان، از مزارع کوچک و بردگان بینوا تا ثروتمندان زمین دار را گرفت (Legendre, 1938, p. 167). واندال ها و سوئبی ها در امور مذهبی مردم دخالتی نکردند، اما گوت ها ـ چنان که گفته شد ـ در این زمینه نیز دخالت کرده، مخالفان دینی خود را تحت فشار و ستم قرار دادند. آن زمان که خود آرین کیش بودند با کاتولیک ها بدرفتاری و سخت گیری می کردند و سپس در دوران بعدی، بنای بدرفتاری با یهودیان را گذاشتند، به طوری که گرایش به رهایی از چنگال این حکومت در جان آنان جوانه زد و به سبب آزار و ستمی که بر آنها می رفت چند بار سر به شورش برداشتند، گرچه موفق نشدند و بسیاری از آنها ناچار دین مسیح را پذیرفتند (حسن، 1373، ص 390). بدین ترتیب، بلای گوت ها دامنگیر همه مردم شد. در یک جمع بندی کلی از آنچه که درباره اوضاع سیاسی، نظامی ، مذهبی و اجتماعی اسپانیا مقارن با حمله مسلمانان گفته شد می توان چنین نتیجه گرفت که ضعف و بی ثباتی دستگاه سلطنت، نزاع و رقابت میان اشراف و نجیب زادگان جنگ های داخلی، نبودن روح سربازی و سلحشوری در میان حاکمان گوت، خمودی، بی انگیزگی و عدم وابستگی افراد بومی و عادی به حکومت، اختلافات طبقاتی و فشارهای کمرشکن بر طبقات پایین جامعه و بالأخره تفتیش عقاید و بسیاری از مسائل دیگر، ازجمله حالاتی بودند که حاکمان گوت در زمان ورود اعراب مسلمان با آن روبه رو بودند. دوزی در توصیف اسپانیا مقارن با حمله مسلمانان می نویسد: «تمام بافت جامعه آن روز در وضع اسف باری بود. شرارت، حضوری مستمر داشت. از تمام آنچه که این سرزمین صاحب بود چیزی به نام اسپانیا بر جای نمانده بود (Dozy, 1972, p. 215). با این اوصاف که گفته شد، طبیعی بود که مسلمانان در حمله موفق خود به اسپانیا نه تنها با مقاومت آنچنانی روبه رو نشوند، بلکه به علت شرایط حاکم در آنجا بسیاری از بخش های جامعه، آنان را منجیان خود می دانستند که برای رهایی آنها آمده اند. نتیجه گیری براساس آنچه گفته شد، به نظر می رسد فتح سریع اسپانیا و عدم مقاومت و حتی همکاری مردم این سرزمین با مسلمانان در بسیاری از موارد نشان دهندة اوضاع نابسامان این کشور در آستانه ورود مسلمانان است. ویزیگوت ها پس از اینکه در ابتدای قرن پنجم میلادی با شکست دادن رومی ها بر سرزمین اسپانیا مسلط شدند، تغییر عمده ای در رفتارهای سیاسی- اجتماعی و مذهبی خود در مقایسه با رومی ها به وجود نیاوردند. این قوم از آنجا که مردمانی جنگجو و عاری از فرهنگ و تمدن بودند، پس از ورود به این کشور بسیاری از آبادی ها و آثار تمدن را در این کشور منهدم ساختند. از سوی دیگر، تغییر مذهب این قوم به آیین کاتولیک، باعث شد تا حاکمیت گوت ها تحت تأثیر کشیشان و اسقفان کلیسا به اذیت و آزار پیروان سایر ادیان پرداخته و محیطی مملو از وحشت و خشونت را در نتیجه این تفتیش عقاید به وجود آورند. در کنار این مسئله هرچه بر قدرت کلیسا و اربابان آن افزوده می شد، در مقابل توان و اختیارات شاه کاهش می یافت. به همین علت در آستانة حملة مسلمانان به اسپانیا پادشاهان این کشور شدیداً تحت تأثیر اربابان کلیسا قرار داشتند و در نتیجه این تأثیر فرمان هایی را صادر می کردند که خشم و نارضایتی مردم را به دنبال داشت. از طرف دیگر، سیستم طبقاتی موجود در اسپانیا در آغاز حملة مسلمانان ازجمله عوامل نارضایتی مردم این کشور بود. تقسیم مردم این کشور به طبقات اشراف و نجیب زادگان، اربابان کلیسا، مردمان عادی یا برزگران و طبقه غلامان یا بردگان باعث شده بود تا از عدالت و برابری در این سرزمین حتی نامی باقی نماند. اشاره دوزی به این مسئله که چه بسا اشراف زاده ای ممکن بود تا چهار هزار برده داشته باشد؛ آشکارا از گستردگی برده داری در اسپانیا حکایت می کند. وابستگی بسیاری از این بردگان به زمین ها و خرید و فروش آنها باعث گردیده بود که این افراد ضمن نارضایتی از حکومت وقت درپی فرصت و موقعیتی باشند تا خشم و نفرت خود را از این حاکمیت گوت ها آشکار ساخته و علیه آنها قیام کنند. ازجمله مسائل دیگری که در ضعف و ناتوانی حاکمان گوت مؤثر بود، ایجاد روحیه رفاه زدگی و فاصله گرفتن از خصلت های نظامی گری و خوی جنگجویی در میان آنها بود. ویزیگوت ها در آستانه حمله مسلمانان، دیگر آن جنگاورانی که روم را به زانو درآوردند، نبودند. ساختار ارتش ویزیگوت ها در این زمان متشکل از جماعاتی از مردم سرکوب شده، خشمگین و انتقام گیرنده از سروران و بزرگان خود بود که این صفوف را عمدتاً کشاورزان نیمه برده و یهودیان تشکیل می دادند؛ کسانی که به هیچ وجه از حاکمیت گوت ها رضایت نداشته و آرزوی نابودی آنها را در سر می پروراندند. از سوی دیگر، بی ثباتی جایگاه سلطنت در نتیجه انتخابی بودن نظام پادشاهی در میان گوت ها باعث می شد تا امرا و بزرگان گوتی پس از مرگ هر پادشاهی به اندیشه دستیابی به سلطنت افتاده و به رقابت و نزاع با یکدیگر بپردازند. درواقع، انتخابی بودن پادشاه باعث شده بود تا مقام سلطنت، هواخواهان بسیاری پیداه کرده و در نتیجه، همواره میان هواخواهان سلطنت و طرف داران آنها درگیری و نزاع وجود داشته باشد که این جنگ ها و منازعات داخلی در نهایت باعث تزلزل پایه های سلطنت و حکومت در میان گوت ها شد و آنها نتوانستند در مقابل حمله مسلمانان کاری از پیش ببرند. بدین ترتیب، می توان گفت که تزلزل موقعیت گوت ها در اسپانیا و نارضایتی مردم این کشور از وضعیت داخلی کشور و مخصوصاً حاکمان سرزمین خود، نشان دهنده اسقبال مردم ستمدیده اسپانیا از ورود مسلمانان به این کشور بوده است.   منابع ابن الاثیر، عزالدین، (1987م) الکامل فی التاریخ، بیروت، دارالکتب العلمیة. ـــــ ، (بی تا)، تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران، ترجمه عباس خلیلی، تهران، انتشارات علمی. ابن عبدالحکم، عبدالرحمن بن عبدالله، (1914م) فتوح مصر واخبارها، پاریس، مطبعة مجلس المعارف الفرنساوی. ابن عذاری، مراکشی، (بی تا) البیان المغرب فی اخبار الملوک الاندلس و المغرب، به کوشش لوی پروونسال، بیروت، دارالثقافة. ابن قوطیه، ابوبکرمحمدبن عمر،( بی تا) تاریخ فتح اندلس، ترجمه حمیدرضا شیخی، مشهد، آستان قدس رضوی ع. اسلامی زاد، حمید، (1375) اسپانیا، تهران، وزارت امورخارجه. آل علی، نورالدین، (1370) اسلام در غرب، تهران، دانشگاه تهران. آیتی، محمدابراهیم، (1340) آندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا، تهران، دانشگاه تهران. بلاذری، احمدبن یحیی بن جابر، (1367)، فتوح البلدان، ترجمه محمد توکل، تهران، نشرنقره. بیضون، ابراهیم، (1406ق)، الدولة العربیة فی اسبانیة من الفتح حتی سقوط الخلافة، بیروت، دارالنهضة العربیة. حتی، فلیپ (1366)، تاریخ عرب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، آگاه. حسن ،ابراهیم حسن،(1373) تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، جاویدان. طبری، محمدبن جریر،(1375) تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر. علی، امیر، (1366)، تاریخ عرب و اسلام، ترجمه فخرداعی گیلانی، تهران، گنجینه. عنان، محمد عبدالله، (1934م) دولة الاسلام فی الاندلس(العصرالاول)، قاهره، دارالحکمة. ـــــ ، (1366)، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، مؤسسه کیهان. کالمت، (1368)، تاریخ اسپانیا، ترجمه امیرمعزی(حسام الدوله)، تهران، دنیای کتاب. لوبون، گوستاو، (بی تا)، تمدن اسلام وعرب، ترجمه سیدهاشم حسینی، تهران، کتاب فروشی اسلامی. مونس، حسین، (1373)، سپیده دم اندلس، ترجمه حمیدرضا شیخی، مشهد، آستان قدس رضوی. وات، مونتگومری، (1359)، اسپانیای اسلامی، ترجمه محمدعلی طالقانی، تهران، بنگاه ترجمه ونشرکتاب. یعقوبی، احمدبن ابی یعقوب، (1374)، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمدابراهیم آیتی، چ هفتم، تهران، انتشارات علمی وفرهنگی. Bleye, Aguado,(1950) Manual de Historia de espana, vol.2, Madrid. Dozy, Reinhart, (1932), Historiredes musalmans despagne, leyden (Holland),e,l.Brills.a . ــــــــــــــــ,(1881) Historia de los Arabes en Espana, Madrid. ــــــــــــــــ,(1972), spanishislam, London, frank. Legendre ,Maurice, (1938), Nouuelle histoire d Espagne. Masdeu,J.F, (1940), Historia critica de Espana, Madrid. The encyclopaedia of islam,(1690) New edition, London, luzac & co.   سجاد دادفر: استادیار دانشگاه رازی کرمانشاه. تاریخ - سال دهم، شماره اول، پیاپی 34، انتهای متن/

http://fna.ir/KBYWVH





94/09/25 - 05:00





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 88]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن