تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 13 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم(ص):هیچکس حقیقت ایمان را کامل نمی کند مگر اینکه جدال لفظی را رها کند، هر چند حق با او باش...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820417763




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

تحلیل جامعه شناختی افزایش سن ازدواج؛ با تاکید بر عوامل فرهنگی - بخش دوم و پایانی عوامل فرهنگی افزایش سن ازدواج


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: تحلیل جامعه شناختی افزایش سن ازدواج؛ با تاکید بر عوامل فرهنگی - بخش دوم و پایانی
عوامل فرهنگی افزایش سن ازدواج
علی رغم اینکه ازدواج و نشکیل به موقع خانواده، از سفارش های مؤکد دین اسلام، و در پاسخ به نیاز فطری و غریزی بشر بوده، منشأ آرامش، کمال و بهداشت فرد و جامعه و بقاء و تداوم نسل بشری است، این امر به یکی از مسائل اجتماعی جامعه اسلامی ما تبدیل شده است.

خبرگزاری فارس: عوامل فرهنگی افزایش سن ازدواج



  2. نظریه کارکردگرایی ساختاری تالکوت پارسونز از دیگر نظریات جامعه شناسان در تحلیل مسائل و مشکلات خانوادگی، نظریه کارکردگرایی ساختاری پارسونز می باشد. وی معتقد است: چگونگی شکل گیری رفتارهای فردی به وسیله ساختارها صورت می گیرد. در مدل پارسونز، چهار خرده نظام فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مرتبط با یکدیگر هستند و به ترتیب، عهده دار کارکرد حفظ و تداوم الگوها، نیل به اهداف، انطباق با شرایط محیطی، ایجاد همبستگی، یگانگی و انسجام اجتماعی می باشند. در هر خرده نظام می توان این چهار کارکرد را جست وجو کرد (اسکیدمور، 1372، ص 178). پارسونز، بر خلاف جوامع گذشته که خانواده در آن گسترده بود، به موضوع فرآیند هسته ای شدن خانواده در جوامع جدید پرداخته، جایگاه شغلی افراد را براساس متغیرهای الگویی خویش دارای اهمیت بسیار می داند که ناشی از ماهیت نظام تقسیم کار اجتماعی در جوامع صنعتی جدید است. از نظر وی، از جمله آثار پیچیدگی نظام این است که شغل یک رکن اصلی پایگاه اجتماعی افراد است. پایگاه شغلی یک فرد عموماً ناشی از فرآیند طولانی سرمایه گذاری و حضور مستمر و بلندمدت در نظام آموزش می باشد. از سوی دیگر، از جمله تحولات ناشی از زندگی در جوامع صنعتی زمانی فرا می رسد که خانواده عموماً دیگر از لحاظ پایگاه شغلی، منشأ هیچ کمکی برای فرد نمی باشد (بودن، 1373، ص 111). بنابراین تحلیل، فرد زمانی می تواند ازدواج کند که شاغل بوده، و از نظر تأمین مخارج و معاش زندگی خویش دغدغه ای نداشته باشد؛ زیرا مفروض این است که وابستگی فرد از نظر اقتصادی به والدین مجوزی برای ازدواج نخواهد بود؛ به عبارت دیگر، هنجار پذیرفته شده در این جامعه این است که فرد شاغل می تواند ازدواج کند و نه فردی که از نظر تأمین معاش به دیگران وابسته است. بدین ترتیب، شغل فرد در سن ازدواج موثر است. جوانان غالباً زمانی ازدواج می کنند که یقین داشته باشند از عهده تأمین معاش خانواده، طبق آداب و رسوم طبقه اجتماعی خود برمی آیند. حال سؤال این است که فرد برای اینکه ازدواج کند، چه زمانی می تواند شاغل باشد؟ از نظر پارسونز، در جامعه کنونی ما مشاغل جدید در برابر مشاغل سنتی، به گونه ای طراحی شده اند که عموماً از کانال نظام آموزشی می گذرند. به عبارت دیگر، فردی می تواند شاغل باشد که دارای تحصیلات عالیه باشد. داشتن تحصیلات عالی، خود نیازمند حضور فعال در طی سال های طولانی در نهادهای مربوط است که این امر فی نفسه، موجب بالا رفتن سن ازدواج افراد می شود (مجدالدین، 1386، ص 142). از سوی دیگر، ازآنجایی که هنجار پذیرفته شده دینی در جامعه اسلامی این است که پسران باید پیش قدم برای ازدواج باشند، آنها پس از اتمام دوران تحصیلات متوسطه که دست کم دارای 18 سال سن می باشند، و حضور چهار سال در نظام آموزشی برای مقطع لیسانس و نیز دو سال سربازی و یک سال نیز برای یافتن شغل مناسب، دست کم باید دارای بیست و پنج سال سن باشند! تا بتواند ازدواج کند. از این رو، نوع شغل افراد اهمیت پیدا می کند و به عنوان مانع اساسی فراروی ازدواج جوانان قرار می گیرد. بنابراین، بر اساس نظریه پارسونز، نهاد اقتصاد و نهاد خانواده، به عنوان دو نهاد اجتماعی مرتبط و پیوسته در نظام اجتماعی هستند و رابطه زن و شوهر در ازدواج به طور بسیار برجسته به موقعیت اقتصادی آنان وابسته است؛ زیرا در نظام اجتماعی ما، فردی که بیکار است، در مقایسه با فرد شاغل و صاحب درآمد، در موقعیت متفاوتی از ازدواج قرار دارند. براساس این تئوری، ازدواج و تشکیل خانواده حاصل تعامل تمامی خرده نظام های جامعه با یکدیگر است؛ زیرا لازمه ازدواج برخورداری فرد از تحصیلات مناسب، شغل، درآمد و مسکن مناسب است. نتیجه طبیعی این فرایند، افزایش چشمگیر سن ازدواج است. عوامل فرهنگی افزایش سن ازدواج ازآنجایی که این مقاله، به تحلیل جامعه شناختی مهم ترین عوامل فرهنگی مؤثر بر افزایش سن ازدواج می پردازد، برخی از مهم ترین این عوامل عبارتند از: 1. تغییر سبک زندگی در دهه های اخیر، تحوّلات جدی در الگوهای رفتاری خانوادها به وجود آمده است؛ تغییر در الگوی مصرف، نوع پوشاک، مسکن، افزایش سطح انتظارات و توقعات خانواده ها، روحیه تنوع طلبی، تجملاتی شدن زندگی اجتماعی و تأثیرپذیری از فرهنگ غربی، بستر مناسبی برای تغییر سبک زندگی اسلامی جامعه ما فراهم آورده است. برخی جوانان بر این باورند که ازدواج موجب ایجاد محدودیت در بسیاری از خواسته ها و نیازهای آنان می شود. از این رو، ترجیح می دهند به شکل مجرد و آزاد زندگی کنند! این گرایش نه تنها در بین پسران، بلکه بسیاری از دختران نیز ازدواج را نوعی محدودیت و موجب سلب آزادی های فردی خود می دانند. متأسفانه این روحیه پس از ازدواج نیز در باروی زنان تاثیر گذاشته، برخی فرزنددار شدن را مانع رشد اجتماعی مطلوب و کار و تحصیل خود می دانند و لذا به ندرت حاضر به داشتن فرزند می شوند و یا دست کم در سنین بالا حاضر به این کار می شوند. این سبک زندگی، غربی و الگو گرفته از ماهواره و شبکه های اجتماعی است. چالش های ما بین ارزش های سنتی و مدرن، نیز ورود فناوری و فرهنگ نهفته در بطن آن، به علاوه تحولات عمیق و گسترده سیاسی و اقتصادی و پیدایی طبقه متوسط شهری، افزایش بی سابقه مصرف کالاهای جدید، ورود امکانات جدید ارتباطی نظیر اینترنت و شبکه های ماهواره ای به زندگی شهروندان، موجب تغییرات سبک زندگی و تغییرات ارزشی شدید در جامعه ما شده اند (آزاد ارمکی و خادمی، 1382، ص 12).  به عبارت دیگر، با ترویج فرهنگ بیگانه از طریق رسانه های ماهواره ای و شبکه های اجتماعی، و ورود این ارزش های بیگانه با بافت فرهنگ بومی، ملی، دینی و در نتیجه فعال شدن منابع خارجی تغییر در ارزش ها و ناسازگاری این ارزش ها با بستر و محیط اسلامی جامعه دینی، زمینه تغییر و تحولات گسترده ارزش های حاکم بر نهاد خانواده را فراهم ساخته، خود زمینه ساز برخی تغییرات از جمله، نوع انتخاب همسر، فرزندآوری، تغییر سن ازدواج، فاصله سنی زن و مرد، و ... در خانواده شده، در نهایت، سبک زندگی دینی را با چالش های جدی و تغییراتی مواجه ساخته است. 2. ادامه تحصیل و تحول موقعیت اجتماعی از دیگر عواملی که موجب افزایش سن ازدواج شده، نهادینه شدن تحصیلات عالی و اشتغال به عنوان پیش شرط ازدواج در بین جوانان، بویژه بانوان است. امروزه تلقی اغلب پسران و دختران این است که ازدواج فرصت ادامه تحصیل را از آنان سلب می کند. به ویژه تحول موقعیت اجتماعی جوانان و گرایش آنها به تحصیلات عالی موجب شده که سن ازدواج افزایش پیدا کند. در جوامع سنتى، بیشتر فنون و مهارت ها در خانواده و به صورت غیررسمى به نسل جدید آموخته مى شد. افراد وقتی به سن نوجوانى می رسیدند، غالباً مهارت شغلى خود را فرا گرفته بودند و نیازى به صرف سالیانى برای یادگیرى فنون و مهارت هاى مورد نیاز خود نداشتند و عملاً، همزمان با بلوغ جنسی، عاطفی، بلوغ اجتماعی و اقتصادی رخ می داد. اما در جوامع جدید، به دلیل افزایش توقعات و انتظارات و برخورداری از یک زندگى قابل قبول و متناسب با توقعات جامعه، داشتن مدارج تحصیلی بالا ضروری شده است. به عبارت دیگر، کسب مدارک تحصیلى، موجب اعتبار اجتماعى و اقتصادى افراد مى گردد و زمینه استخدام آنان را آسان تر مى کند. بنابراین، یک جوان براى داشتن موقعیت اجتماعى و اقتصادى برتر، ناگزیر باید دهه دوم زندگى خود را صرف تحصیل، و یا انجام خدمت سربازی (پسران) سپری کند. این امور، امکان ازدواج بسیارى از جوانان را از بین مى برد؛ زیرا جوانانى که از امکانات مالى خوبى برخوردار نیستند، نمى توانند در کنار تحصیل، هزینه یک خانواده را نیز تأمین کنند. این موضوع در مورد دختران جوان نیز صادق است؛ تحصیلات عالى، براى زنان برای افزایش موقعیت اجتماعى آنان بسیار اهمیت دارد. زنانى که دارای تحصیلات بالاترى هستند، معمولاً مى توانند با مردانى ازدواج کنند که از موقعیت اجتماعى و اقتصادى بالاترى برخوردارند. مک دونالد هیول (1944) پژوهشی تحت عنوان بررسی علل افزایش سن ازدواج انجام داد. در این پژوهش، یکی از مهم ترین عوامل مؤثر، تحصیلات عالی زنان است که با تأخیر ازدواج همبستگی نشان می دهد (هیول، 1388، ص 88). در پژوهشی دیگر، میزان تحصیلات با افزایش سن ازدواج رابطه مستقیم دارد، به طوری که هر چه فرد تحصیلات بیشتری داشته باشد، توقع بالاتری از اشتغال و سطح زندگی دارد. بنابراین، دیرتر ازدواج می کند (کاظمی پور، 1383، ص 15). در یک پژوهش، 65 درصد مجردها و 7/45 درصد متأهلین دارای تحصیلات عالیه بوده اند (پورگتابی و غفاری، 1390).  بنابراین، جوانانِ در سن ازدواج در جامعه ما، با هدف کسب تحول موقعیت و پایگاه اجتماعی خود و به دست آوردن زوج مناسبی برای خویش، ادامه تحصیل را به عنوان پلی برای کسب ارتقاء منزلت اجتماعی خود تلقی کرده، آن را بر ازدواج ترجیح می دهند. بدیهی است که در این تحلیل، ادامه تحصیل خود فی نفسه هدف و موجب تحول موقعیت و پایگاه اجتماعی فرد می شود؛ زیرا از منظر قرآن نیز دانا بر نادان رجحان دارد: قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لایَعْلَمُونَ (زمر: 9). همین امر در جامعه اسلامی ما به روشنی به یک هنجار عمومی تبدیل شده است؛ زیرا از نظر جوانان امروزی، ازدواج با یک فرد باسواد و برخوردار از مدارج عالی علمی، صرف نظر از اینکه شاغل باشد و یا بیکار، به مراتب بر فرد کم سواد و یا دارای مدارج علمی پایین رحجان دارد. این تحلیل مطابق نظریه پارسونز نیز قابل توجیه است؛ زیرا از نظر وی کسب پایگاه اجتماعی مناسب برای یک فرد، جهت کسب منزلت اجتماعی بالا، در گرو حضور مستمر و بلندمدت در نظام آموزش می باشد. لازمه طبیعی تحقق این امر و کسب مدارج عالی علمی و در نتیجه ارئقاء منزلت اجتماعی، افزایش سن ازدواج می باشد. 3. اولویت یافتن اشتغال و استقلال اقتصادی در جامعه از دیگر عوامل تأثیرگذار بر افزایش سن ازدواج، اولویت یافتن و ترجیح اشتغال، در میان جوانان نسبت به ازدواج است. این فرهنگ، ناشی از مسائل و مشکلات اقتصادی و تأثیرپدیری از سبک زندگی غیردینی است. در جامعه ما این فرهنگ نهادینه شده است که جوانان، به ویژه دختران وقتی شاغل می شوند، توان اقتصادی آنان بالا می رود و به استقلال اقتصادی می رسند. از سوی دیگر، پسران به دلیل مشکلات اقتصادی، و هزینه های سرسام آور ازدواج و زندگی پس از آن، ترجیح می دهند با زنان شاغل که دارای درآمد مناسب هستند، ازدواج کنند. افزون بر این، به دلیل وجود مسائل و مشکلات اقتصادی در جامعه، یکی از نگرانی های دختران در خانه، احساس سربار خانواده بودن است، این نگرانی و معضل با اشتغال و رسیدن آنان به استقلال اقتصادی از بین می رود. بنابراین، دخترانی که به دلیل مشکلات اقتصادی خانواده، و از هزینه های سنگین تهیه جهیزیه و هزینه های جانبی ازدواج نگرانند، اگر با به دست آوردن شغل مناسب، به منبع اقتصادی خوبی برسند، دلیلی برای ازدواج ندارند و تا مجبور ازدواج نمی کنند؛ زیرا از منظر آنان دو چیز اهمیت دارد: تشکیل خانواده و ازداوج، و اشتغال، ارتقاء منزلت و ازدواج بهتر. طبیعی است که در این نگاه انتخاب دوم رجحان دارد. از سوی دیگر، دختری که شاغل و از نظر اقتصادی مستقل است، معمولا خواستگاران بیشتری نسبت به سایر دختران دارد. از این رو، چنین فردی از تأخیر انداختن ازدواج نگران نیست؛ زیرا شانس خود را برای ازدواج، حتی با وجو سن بالا، زیاد می بیند. افزون بر این، این امر نیز در جامعه ما به یک فرهنگ تبدیل شده است که داشتن شغل از این جهت که هم منبع اقتصادی و هم سرگرمی خوبی است، می تواند در انسان نشاط و شادی به وجود آورد. گاهی علاقه به شغل در دختران چنان زیاد می شود که به خاطر ترس از دست دادن آن، ازدواج نمی کنند. چنین افرادی به خواستگاران خود به بهانه های گوناگون پاسخ رد می دهند (ر.ک: حسین زاده، 1387). در پژوهشی، 3/25 درصد از دختران مجرد و 4/18 درصد دختران متأهل اعتقاد دارند که هزینه از دست دادن فرصت ازدواج، بسیار کمتر از هزینه از دست دادن سایر فرصت ها، به خصوص تحصیلی و شغلی است (پورگتابی و غفاری، 1390). بنابراین، این انگیزه ازدواج دختران، که آنان با ازدواج مونس و همدمی پیدا می کنند، با شاغل شدن آنان از بین می رود؛ زیرا به زعم آنان، شغل جانشین مناسبی برای ازدواج است.  با توجه به این واقعیت که زنان شاغل و بالطبع تحصیل کرده، اغلب دیرتر ازدواج مى کنند، بسیارى از صاحب نظران با تأکید بر نقش عناصر فرهنگى، معتقدند که اشتغال، جایگزین مناسبی براى ازدواج فراروى زنان قرار مى دهد و زنان به این دلیل که مزایاى اقتصادى اشتغال، امنیت و رضایت شخصى بیشترى در مقایسه با ازدواج براى آنان فراهم مى آورد، به اهداف شغلى اولویت بیشترى داده، در نتیجه، ازدواج را به تأخیر مى اندازند (بستان، 1383، ص 13). این تحلیل، مطابق نظریه پارسونز نیز قابل توجیه است؛ زیرا از نظر وی، از جمله آثار پیچیدگی نظام این است که شغل یک رکن اصلی پایگاه اجتماعی افراد است. کسب پایگاه شغلی مناسب برای یک فرد، ناشی از حضور مستمر و بلندمدت در نظام آموزش و کسب مهارت لازم می باشد. به همین دلیل، با اولویت یافتن اشتغال، به طور طبیعی سن ازدواج افزایش می یابد. 4. آداب و رسوم و تشریفات ازدواج در هر جامعه ای هنجارها و قواعد رفتاری، ارزش ها و آداب و رسوم پذیرفته شده، مجموعه اى از بایسته هاى رفتاری از جمله ازدواج و سن مناسب آن را تعیین مى کند. در جامعه ما، وجود تشریفات و آداب و رسوم دست و پاگیر ازدواج، عرصه را برای جوانان تنگ کرده است؛ مهریه سنگین، داشتن شغل مناسب، تحصیلات عالی، خانه مستقل، و ماشین، شیربهاى زیاد، جهیزیه درخور، مراسم پرهزینه عروسى، و مانند اینها، معمولاً موجب مى شود زوج هاى جوان نتوانند در زمان بلوغ جنسی و یا سن مناسب ازدواج کنند. رواج این گونه گرایشات فرهنگی دست و پا گیر و زائد ازدواج در سطح جامعه، از جمله عوامل افزایش سن ازدواج است. این امر ناشی از تلاقی دو فرهنگ دینی و غربی است. در فرهنگ مذهبی و سنتی، ازدواج سنت پیامبر اکرمصل الله علیه و آله است، گرایش خانوادها بر این است که فرزندان خود را برای دوری از آثار مخرب تجرد، گناه و انحرافات اخلاقی به ازدواج به هنگام و تشکیل خانواده تشویق و ترغیب کنند. در مقابل، فرهنگ غربی مبتنی بر آموزه های لیبرالیسم، اومانیسم، فمنیسم، و شعار آزادی و...، ازدواج را نوعی محدودیت می پندارد. از این رو، از طریق رسانه ها و وسایل ارتباط جمعی گسترده خود، در پی نهادینه سازی فرهنگ غربی است و از این طریق، هنجارها و ارزش های دینی را به شدت مورد تهاجم قرار می دهند. ترویج روابط آزاد خارج از چارچوب حقوقی و اخلاقی ازدواج، شکستن قبح و قداست ازدواج، با ورود ملاک های مادی همانند مهریه و جهیزیه سنگین و جایگزین شدن الزامات قانونی به جای پایبندی به معیارهای اخلاقی، وجود تشریفات زائد و دست و پاگیر و... زمینه ساز افزایش و تأخیر سن ازدواج شده است. این عامل را می توان بر اساس چارچوب نظریه جانسون این گونه تحلیل کرد: در فرایند صنعتی شدن جوامع، و به اصطلاح، سلطه فرهنگ غربی در جوامع دیگر، ارزش های بیگانه با فرهنگ ملی، بومی و دینی اسلامی، در جامعه اسلامی رواج یافته، زمینه تغییر و تحولات گسترده ارزش های حاکم بر نهاد خانواده را فراهم ساخته است. به گونه ای که به تعبیر جانسون، این مظروف و محیط جامعه اسلامی، با ارزش های ناهمسو با هنجارها و ارزش های پذیرفته شده مواجه شده است. برخی از این ارزش های ناسازگار عبارتند از: میل به استقلال طلبی زنان در ازدواج، گرایش به محدود کردن مسئولیت های ناشی از زندگی مشترک، کم رنگ شدن نقش خانواده ها در انتخاب همسر، در مقابل نقش پررنگ فرزندان در این زمینه، کم رنگ شدن سنت ها و آداب و رسوم بومی و گرایش به سبک زندگی غربی و مجردی، تفاوت در نوع نگرش به زندگی، تفاوت در نیازها و چگونگی زندگی، تفاوت در سطح توقعات و انتظارات، خواست ها و آرمان ها و... به عبارت دیگر، فشارهای ارزشی، زمینه تغییرات ساختاری خانواده را فراهم ساخته (ر.ک: جانسون، 1363، ص 73)، این تغییرات زمینه ساز افزایش سن ازدواج شده است. 5. آزادی روابط دختر و پسر و ولنگاری فرهنگی می توان گفت: ازجمله مهم ترین عوامل و انگیزه های ازدواج، بلوغ جنسی و بلوغ عاطفی و ارضای این نیاز انسان و علاقه به جنس مخالف است. با توجه به این واقعیت، اگر جامعه ای به اعضای خود اجازه دهد، بدون ازدواج و خارج از چارچوب تشکیل خانواده و پذیرش مسئولیت های ازدواج، بتوانند با یکدیگر روابط جنسی برقرار کنند، و از این طریق، نیاز جنسی و عاطفی خویش را تأمین کنند، دستیابی به شریک جنسی و پذیرش مسئولیت و تعهد نسبت به جامعه و باروری و تداوم نسل بشر، نمی تواند انگیزه ازدواج جوانان باشد. در نتیجه، بسیاری از جوانان ترجیح می دهند از ازدواج امتناع ورزیده، نیاز جنسی خویش را با هزینه های بسیار کمتر برآورده سازند. از این رو، بالا رفتن سن ازدواج در کشورهای غربی، با رشد فزاینده همخانگی یا زندگی مشترک زنان و مردان ازدواج نکرده، همراه است (بستان، 1383، ص 25). در واقع، کشورهای غربی، متناسب با فرهنگ خود، فاصله و گسست بلوغ جنسی و عاطفی را با بلوغ اجتماعی و اقتصادی از همین طریق حل کرده اند؛ جوانی که به سن بلوغ جنسی و عاطفی رسیده، این نیاز را خارج از چارچوب خانواده تأمین می کند. این امر در فرهنگ غربی، که بر اصالت سود و لذت مبتنی است، و ازدواج را مانعی در راه آزادی و لذت بردن بی حد و حصر از شهوات می داند، امری طبیعی است. به همین دلیل، بنیان خانواده در غرب به شدت متزلزل شده است. اما این راه حل در فرهنگ و جامعه دینی رفتاری نابهنجاری است که پیامدهای بسیار ناگواری در پی دارد. با این حال، این فرهنگ تاحدودی در جامعه ما هم نفوذ کرده و امروز شاهد هستیم که بسیاری از جوانان در سن بلوغ جنسی حاضر به ازدواج نیستند؛ زیرا به زعم ایشان کارکرد ازدواج کارکرد جنسی است که آن را هم می توان با برخورداری کمابیش آزاد از روابط آزاد دختر و پسر و تمتعات جنسی در جامعه تأمین کرد و نیازی به ازدواج و پذیرش مسئولیت های سنگین آن را برای خود نمی بینند. به همین دلیل، بین افزایش سن ازدواج و انحرافات اخلاقی رابطه ای دو سویه وجود دارد. برخی پژوهش ها هم نشان می دهند که روابط آزاد دختر و پسر و امکان تمتُع و ارضای جنسی، نیاز به ازدواج را در جوانان کم رنگ کرده است. در تحقیقی که مشکلات و موانع ازدواج جوانان، به ویژه دختران را مورد بررسی قرار داده است، به این نکته اشاره شده که برخی جوانان برای ارضای غرایز طبیعی خود به ارتباط با جنس مخالف بسنده می کنند. در نتیجه، وجود زمینه های انحرافی و روابط آزاد دختر و پسر، به عنوان یکی از عوامل افزایش سن ازدواج شمرده شده است (حبیب پور، 1390، ص 13). بنابراین، و بر اساس تحلیل جانسون، در فرایند صنعتی شدن جوامع، و سلطه فرهنگی غرب بر جوامع اسلامی، رسانه های ارتباط جمعی غربی با ترویج ولنگاری جنسی، فرهنگی و فرهنگ برهنگی، سن بلوغ عاطفی و جنسی جوانان را به شدت پایین آوردند و زمینه تغییر و تحولات گسترده ارزش های حاکم بر نهاد خانواده را فراهم ساخته، زمینه ساز برخی تغییرات ارزشی در خانواده، از جمله آزادی جنسی، آزادی روابط دختر و پسر پیش از ازدواج را در این کشورها فرهم ساختند. این امر تاحدودی زمینه ارضای نیاز عاطفی و جنسی جوانانِ در شرف ازدواج را فراهم ساخت. از این رو، اغلب جوانان در چنین شرایط و محیطی نیازی به ازدواج ندارند. بدین سان، آزادی روابط دختر و پسر در جامعه، بستر مناسبی برای افزایش سن ازدواج گردید. 6. سیاست های تنظیم خانواده یکی دیگر از علل فرهنگی افزایش سن ازدواج را باید در سیاست های فرهنگی و اجتماعی جست وجو کرد. سیاست های تنظیم خانواده و کنترل باروری در ایران پس از انقلاب از جمله عواملی است که بر افزایش سن ازدواج مؤثر بوده است. در ایران، سیاست های جمعیتی و تنظیم خانواده، طی دو مرحله به اجرا گذاشته شد: ابتدا، پیش از انقلاب و از سال های 1341 برای اولین بار دولت به مسایل جمعیتی توجه کرد. در برنامه سوم عمرانی، مسئله جمعیت مورد توجه قرار گرفت و در سال 1346 واحدی به نام بهداشت و تنظیم خانواده در وزارت بهداری وقت شکل گرفت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مدت کوتاهی برنامه های تنظیم خانواده به بوته فراموشی سپرده شد. نتیجه این امر، افزایش سریع موالید و رشد جمعیت (9/3 درصد) بود (کلانتری، 1378، ص 13). از این پس، موضوع کنترل جمعیت و لزوم تنظیم خانواده مطرح و اجرایی گردید. همین امر موجب شد که سیاست های تعدیل رشد جمعیت از طریق تشویق و ترغیب برنامه های تنظیم خانواده و کاهش سطح زاد و ولد و باروری در کشور گرفته شود. تدوام این سیاست طی سال های 65 تا 84، سطح باروری در ایران با سرعتی استثنایی و کم سابقه کاهش داد. به طوری که شاخص های باروری و به تبع آن، میزان زاد و ولد در مقایسه با سال 1365، به کمتر از نصف تقلیل یافت. میزان باروری کل از 5/6 نوزاد زنده برای هر زن در سال 1365، به کمتر از 3 نوزاد زنده و به تبع آن، میزان رشد طبیعی سالانه جمعیت از 2/3 درصد در سال 1365، به کمتر از 5/1 درصد در حال حاضر تنزل یافته است (احمدی، 1388). اینکه چگونه این سیاست، منجر به کاهش جمعیت و به تبع افزایش سن ازدواج گردید، بر اساس نظریه جانسون قابل تحلیل است؛ زیرا رسانه های خارجی با تبلیغات پردامنه، گسترده و با حمایت و پشتیبانی نظریه های علمی از جمله نظریه مالتوس، به شدت سیاست کاهش جمعیت، افزایش سن ازدواج، و به طورکلی ارزش های حاکم بر خانواده را در چندین دهه اخیر تعقیب کرده، در این زمینه نیز در بسیاری از کشورها موفق شدند. اما در ایران، هر چند در شرایط جنگ و اندکی پس از آن، اجرای سیاست کنترل جمعیت بجا و مناسب بود، اما در چند دهه اخیر تداوم و اجرای این سیاست و شعار پُرجاذبه فرزند کمتر، زندگی بهتر، بسیاری از افراد را به این نتیجه رهنمون کرد که برای نیل به شعار زندگی بهتر، ازدواج دیرتر صورت گیرد. انگیزه داشتن فرزند، که پیش از این از انگیزه های اصلی ازدواج بود، کم کم در جامعه ما کم رنگ شد.  به گونه ای که آمارها نشان می دهد زنانی که تا 25 سالگی ازدواج نکرده اند، عملاً تعداد فرزندانشان کمتر از زنانی است که در سنین پایین تر ازدواج کرده اند (ر.ک: سیمبر، 1389، ص 84؛ سمیعی نسب و ترابی، 1389، ص 181). علاوه بر اینکه، سن ازدواج نیز به شدت افزایش یافت؛ زیرا اجرای این سیاست در بلندمدت، منجر به حاکمیت ارزش های و هنجارهای ناسازگار با جامعه اسلامی در خانواده گردید. از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد: میل به استقلال طلبی زنان، آزادی های بی حد و حصر آنان، اختلاط روابط دختر و پسر، گرایش جوانان به سبک زندگی غربی و مجردی، ترویج روابط آزاد خارج از چارچوب ازدواج، شکستن قبح ازدواج، ولنگاری فرهنگی و... (فولادی، 1392، ص 166)، که همگی برگرفته از شعارهای به ظاهر جذاب فمینسیت هاست. این فرایند فشارهای ارزشی بیرونی، منجر به کاهش شدید جمعیت و افزایش سن ازدواج در ایران گردید. نتیجه گیری از مجموع آنچه گذشت، می توان گفت: علی رغم اینکه ازدواج و نشکیل به موقع خانواده، از سفارش های مؤکد دین اسلام، و در پاسخ به نیاز فطری و غریزی بشر بوده، منشأ آرامش، کمال و بهداشت فرد و جامعه و بقاء و تداوم نسل بشری است، این امر به یکی از مسائل اجتماعی جامعه اسلامی ما تبدیل شده و امروز ما با پدیده ای به نام افزایش سن ازدواج مواجه هستیم. این امر، علاوه بر پیامدهایی نظیر کاهش جمعیت و خاکستری شدن آن، زمینه انواع انحرافات و بی بند و باری های اخلاقی را در جامعه فراهم آورده است. در یک تحلیل جامعه شناختی، عوامل فرهنگی این مسئله اجتماعی را می توان چنین برشمرد: 1. ازدواج و تمایل به جنس مخالف، تابع شرایط زیستی و با بلوغ جنسی و عاطفی آغاز می شود. این هر دو اما، تابع رضایت طرفین و خانواده آنان، آداب، رسوم و سنن مربوط به ازدواج، بلوغ اقتصادی و اجتماعی است؛ صرفاً بلوغ جنسی و یا عاطفی، تعیین کننده زمان ازدواج و تشکیل خانواده نیست. به همین دلیل، امروزه بین بلوغ جنسی و عاطفی، که سرشت فرد آن را تعیین می کند و بلوغ اقتصادی، اجتماعی و عقلی، که جامعه والدین و شرایط اجتماعی آن را تعیین می کند، فاصله افتاده است. این ناهمزمانی و گسست در فرایند جدید عمیق تر شد؛ زیرا از یک سو، رسانه های ارتباط جمعی بیگانه با ترویج فرهنگ بی بند و باری و برهنگی، موجب بلوغ زودرس جنسی و عاطفی شده و از سوی دیگر، وجود مسائل و مشکلات اقتصادی و هزینه های سرم سام آور ازدواج، بلوغ اقتصادی و اجتماعی را افزایش داد. 2. در تحلیل جانسون، در فرایند صنعتی شدن جوامع، و سلطه فرهنگ غربی بر جوامع دیگر، در کنار دگرگونی بافت زندگی شهری و توسعه شتابان شهرنشینی، نهادهای اجتماعی به شدت تأثیر پذیرفته، زمینه تغییر و تحولات گسترده ارزش های حاکم بر نهاد خانواده را فراهم ساخت. این امر عمدتاً ناشی از منابع فشار محیطی و تغییرات ارزشی است. از نظر پارسونز نیز الگوی گستره خانواده در فرایند صنعتی شدن، به خانواده هسته ای تبدیل شد. در این خانواده، شغل یک رکن اصلی پایگاه اجتماعی افراد محسوب گردید که نیازمند حضور مستمر و بلندمدت در نظام آموزش است. از این پس، خانواده عموماً از لحاظ پایگاه شغلی، منشأ هیچ کمکی برای فرزندان نیستند؛ فرد زمانی می تواند ازدواج کند که شاغل و صاحب درآمد مستقل باشد. 3. افزایش سن ازدواج در جامعه اسلامی ما، علی رغم تأکید آموزه های دینی به ازدواج به هنگام، پدیده ای غربی و متأثر از فرهنگ سکولار و مدرنیته است. در اثر تعامل فرهنگ ها، و سلطه بلامنازع رسانه های ارتباط جمعی غربی بر زندگی و بهره برداری غیرفرهنگی و نادرست از این رسانه ها، خانواده در ایران، مانند هر پدیده دیگر اجتماعی، دچار تحولات گسترده ای شده و با تغییر نقش ها، بخشی از کارکردهای خانواده دچار اختلال گردید. این تغییرات، زمینه تغییرات ساختاری خانواده را فراهم ساخته که از آن جمله می توان به افزایش سن ازدواج اشاره کرد. 4. افزایش سن ازدواج در خانواده، امنیت خانواده را به مخاطره انداخته و آسیب های فراوانی همچون افزایش طلاق، ولنگاری جنسی، ارتباطات نامشروع، عدم تمایل به باروری، کم رنگ شدن انگیزه ازدواج، تغییر سبک زندگی، و... را در پی داشته است. افزون بر این، افزایش سن ازدواج و ازدواج در سنین بالا، موجب عدم تمایل به باروری و فرزندآوری شده، زمینه هسته ای شدن خانواده ها را به دنبال دارد. این امر، خود موجبات کاهش و خاکستری شدن جمعیت را فراهم می سازد.   منابع آﺑﺮﺧﺖ، ﻓﺎﻃﻤﻪ، 1384، ﺑﺮرﺳﯽ دﻻﯾﻞ اﻓﺰاﯾﺶ ﺳﻦ ازدواج دﺧﺘﺮان، ﭘﺎﯾﺎنﻧﺎﻣﻪ ﮐﺎرﺷﻨﺎﺳﯽ ارﺷﺪ ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﯽ، داﻧﺸﮑﺪه ﻋﻠﻮم اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ، تهران، داﻧﺸﮕﺎه ﻋﻼﻣﻪ ﻃﺒﺎﻃﺒﺎئﯽ. آزاد ارمکی، تقی و حسین خادمی، 1382، ترجیهات ارزشی دانش آموزان تهرانی، پژوهش فرهنگی، سال هشتم، ش 8، ص 19. آزاد ارمکی، تقی، 1386، جامعه شناسی خانواده ایرانی، تهران، سمت. اسکیدمور، ویلیام، 1372، تفکر نظری در جامعه شناسی، ترجمة علی محمد حاضری و دیگران، تهران، سفیر. اﯾﻨﮕﻠﻬﺎرت، روﻧﺎﻟﺪ،1382، ﺑﺮرﺳﯽ ﺳﻦ ازدواج ﺑﺎﻧﻮان ﺷﻬﺮ ﯾﺰد، ﺣﻮزه ﺳﯿﺎﺳﯽ-اﻣﻨﯿﺘﯽ، ﺷﻮرای اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ اﺳﺘﺎﻧﺪاری، وزارت ﮐﺸﻮر، ﺗﺤﻮل ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﭘﯿﺸﺮﻓﺘﻪ ﺻﻨﻌﺘﯽ، ﺗﺮﺟﻤة ﻣﺮﯾﻢ وﺗﺮ، چ دوم، ﺗﻬﺮان، ﮐﻮﯾﺮ. بستان، حسین، 1383، اسلام و جامعه شناسی خانواده، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه. بودن، ریموند، 1373، تحرک اجتماعی، ترجمة مومن کاشی، گناباد، مرندیز. پناهی، علی احمد، 1385، ازدواج در اسلام؛ با نگاهی به کارکردهای تربیتی و روان شناختی، معرفت، ش 104، ص 34-44. پیشوایى، مهدى، 1380، سیماى پیشوایان در آیینه تاریخ، قم، دارالعلم. جانسون، چالمرز، 1363، تحول انقلابی؛ بررسی نظری پدیده انقلاب، ترجمة حمید الیاسی، تهران، امیرکبیر. حسین زاده، رسول، 1387، بررسی عوامل جامعه شناختی مؤثر در تأخیر ازدواج وانان شهرستان گرمسار، پایان نامه کارشناسی ارشد جامعه شناسی، سمنان، دانشگاه آزاد گرمسار. رجبی، عباس، 1386، سن ازدواج؛ عوامل افزایش و راهبردهای کاهش آن، معرفت، ش 112، ص 143-154. ساروخانی، باقر، 1378، چالش های حقوق زنان و خانواده، تهران، بی نا. ـــــ ، ساروخانی، باقر، 1375، مقدمه ای بر جامعه شناسی خانواده، تهران، سروش. سمیعی نسب، مصطفی و مرتضی ترابی، 1389، شاخص ها و سیاست های جمعیتی در ایران، برداشت دوم، سال هفتم، دوره جدید، ش 11 و 12، ص 143-188. سیمبر، معصومه، 1388، دستاوردهای تنظیم خانواده در ایران، مجلة دانشکده بهداشت و انستیتو تحقیقات بهداشتی، دوره 8، ش 1، ص 81-92. شجاعی، محمدصادق، 1384، تحلیل روان شناختی افزایش سن ازدواج؛ و نقش آن در انحرافات اخلاقی جوانان، معرفت، 97، ص 46-53. ﺻﯿﻔﻮری ﻃﻐﺮاﻟﺠﺮدی، ﺑﺘﻮل، 1382، ﺑﺮرﺳﯽ ﻋﻮاﻣﻞ اﻗﺘﺼﺎدی، اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ و ﺟﻤﻌﯿﺘﯽ ﻣﺆﺛﺮ ﺑﺮ ﺳﻦ اوﻟﯿﻦ ازدواج: ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻣﻮردی زﻧﺎن ﻣﺘﺄﻫﻞ 15 -49 ﺳﺎﻟﻪ روﺳﺘﺎﻫﺎی ﺷﻬﺮﺳﺘﺎن زاﺑﻞ در اﺳﺘﺎن ﺳﯿﺴﺘﺎن و ﺑﻠﻮﭼﺴﺘﺎن اﯾﺮان، ﭘﺎﯾﺎنﻧﺎﻣﻪ ﮐﺎرﺷﻨﺎﺳﯽ ارﺷﺪ ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﯽ، شیراز، داﻧﺸﮕﺎه ﺷﯿﺮاز. عبدوس، محمدتقى، بی تا، فرازهایى برجسته از سیره امامان شیعه، قم، دفتر تبلیغات اسلامى. فولادی، محمد، 1390، بررسی و نقد نظریه ها و سیاست های جمعیتی؛ با تأکید بر سیاست جمعیتی اخیر ایران، معرفت فرهنگی اجتماعی، ش 14، ص 145-172. کلینى، محمدبن یعقوب، 1350، کافى، تهران، دارالکنب الاسلامیه. کاظمی پور، شهلا، 1384، تحول سن ازدواج در ایران و عوامل جمعیتی مؤثر بر آن، پژوهش زنان، ش 3. ﺣﺒﯿﺐﭘﻮر ﮔﺘﺎﺑﯽ، ﮐﺮم و ﻏﻼﻣﺮﺿﺎ ﻏﻔﺎری، 1390، ﻋﻠﻞ اﻓﺰاﯾﺶ ﺳﻦ ازدواج دﺧﺘﺮان، ﭘﮋوﻫﺶ زﻧﺎن، دوره 9، ش 1، ص 7-34. کلانتری، صمد، 1378، جمعیت و تنظیم خانواده، اصفهان، فروغ ولایت. گیدنز، آنتونی، 1388، پیامدهای مدرنیت، ترجمة محسن ثلاثی، تهران، مرکز. لوزیک، دانیلین، 1383، نگرشى نو در تحلیل مسایل اجتماعى، ترجمة سعید معیدفر، تهران، امیرکبیر. لوکاس، دیوید و پاول میر، بی تا، درآمدی بر مطالعات جمعیتی، ترجمة حسین محمودی و دیگران، تهران، دانشگاه تهران. مجدالدین، اکبر و احمدرضا جمالی، 1386، بررسی دلایل و اثرات افزایش سن ازدواج دختران روستایی در ایران، جامعه شناسی دانشگاه آزاد آشتیان، سال دوم، ش 4. ﻣﺤﻤﻮدﯾﺎن، ﺣﺴﯿﻦ، 1383، ﺳﻦ ازدواج در ﺣﺎل اﻓﺰاﯾﺶ: ﺑﺮرﺳﯽ ﻋﻮاﻣﻞ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎن، ﻋﻠﻮم اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ، ش 24، ص 69-85. ﻣﺮﮐﺰ آﻣﺎر اﯾﺮان، 1385، ﺳﺮﺷﻤﺎری ﻋﻤﻮﻣﯽ ﻧﻔﻮس و ﻣﺴﮑﻦ، ﻣﺮﮐﺰ ﭘﮋوﻫﺶﻫﺎی ﺑﻨﯿﺎدی (1372) ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺆﺛﺮ ﺑﺮ ﺳﻦ ازدواج، ﻣﻌﺎوﻧﺖ ﭘﮋوﻫﺸﯽ وزارت ﻓﺮﻫﻨﮓ و ارﺷﺎد اﺳﻼﻣﯽ. مرکز آمار ایران، 1388، تحلیلی بر ویژگی های ازدواج در ایران، تهران. هیول، مک دونالد 1388، بررسی علل افزایش سن ازدواج، ویژه نامه علمی استانداری مازندران. ﯾﻌﻘﻮﺑﯽ ﭼﻮﺑﺮی، ﻋﻠﯽ، 1378، ﺑﺮرﺳﯽ ﻋﻮاﻣﻞ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺧﺘﯽ ﻣﺆﺛﺮ در ﺑﺎﻻ رﻓﺘﻦ ﺳﻦ از دواج ﺟﻮاﻧﺎن ﺷﻬﺮ رﺷﺖ، ﭘﺎﯾﺎنﻧﺎﻣﻪ ﮐﺎرﺷﻨﺎﺳﯽ ارﺷﺪ ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﯽ، کرمان، داﻧﺸﮕﺎه ﺷﻬﯿﺪ ﺑﺎﻫﻨﺮ. کرم حبیب پورگتابی و غلامرضا غفاری، 1390، علل افزایش سن ازدواج دختران، زن در توسعه و سیاست، ش 32، ص 7-34. http://www.bartarinha.ir/fa/news/28802/90 http://www.jahannews.com/vdcdn90xnyt0nf6.2a2y.html. Amir ahmadi, H, & Parvin, M,(EDS), Post-Revolutionary Iran. Aghajanian,A, 1988, ẓ Post-Revolutionary Demographic Trends in :Boulder London:Westview Press. Iran   محمد فولادی: استادیار مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره. معرفت فرهنگی - سال پنجم، شماره چهارم، پیاپی 20، انتهای متن/

http://fna.ir/TFKE9B





94/09/29 - 04:16





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 78]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن