تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 9 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):اى مردم اگر در يارى حق كوتاهى نمى كرديد و در خوار ساختن باطل سستى نمى نموديد، كسان...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819339055




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

جیک جیلنهال: جذاب، مرموز و آینده دار


واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
جیک جیلنهال: جذاب، مرموز و آینده دار




جیک جیلنهال متولد 1980در لس آنجلس و فرزند استیون جیلنهال کارگردان و نائومی فومر فیلم نامه نویس است. پدر او از اصیل زاده های سوئد و مادرش یک یهودی اهل نیویورک است و جیلنهال بر تبار یهودی اش بسیار تاکید و توجه دارد.





مجله روشن - روزبه صدرآرا، روزنامه نگار: جیک جینلهال  متولد 1980در لس آنجلس و فرزند استیون جیلنهال کارگردان و نائومی فومر فیلم نامه نویس است. پدر او از اصیل زاده های سوئد و مادرش یک یهودی اهل نیویورک است و جیلنهال بر تبار یهودی اش بسیار تاکید و توجه دارد. او از لحاظ سیاسی بسیار فعال و در جنبش حفظ محیط زیست هم سهم فعالانه ای داشته است و یکی از انگیزه های مهم او در انتخاب فیلم هایش گرایش سیاسی مستتر در آن هاست. او به صراحت بر جابجایی نقش بازیگران و سیاست مداران تاخته است و بر منش دموکرات خود در برابر سیاست های جمهوری خواهان پافشاری می کند.


جیک جیلنهال: جذاب، مرموز و آینده دار



جیلنهال نخستین تجربه بازیگری اش را در 10 سالگی آزمود اما نقش کوچکی داشت. کمی بعد در 12 سالگی در دومین فیلم به کارگردانی پدرش با عنوان «یک زن خطرناک» به همراه خواهرش مگی نیز ایفای نقش کرد اما در سومین فیلم، «آسمان اکتبر» به کارگردانی «جو جانستن» بود که توانست نقشه اصلی را به چنگ بیاورد و به اردوگاه بازیگران حرفه ای بپیوندد. جیلنهال شروع آرام و پیوسته ای داشته و برخلاف برخی زا بازیگران آمریکایی که در کودکی یا نوجوانی اندکی درخشیدند و به زودی ستاره بخت شان رو به افول گذاشت، رفتار نکرد؛ البته نمی توان هویت هنری خانواده اش و تاثیر آن را در سلوک بازیگری او انکار کرد.


جیک جیلنهال: جذاب، مرموز و آینده دار


 
جیلنهال در فاصله 2001 تا 2005، نه فیلم بزی کرد که دو قله و اوج را می توان در کارنامه بازیگری او تشخیص داد اولی فیلم «دنی دارکو» (2001) به کارگردانی «ریچارد کلی» با فیلم نامه ای حساب شده که از لحاظ تجاری ناموفق بود اما بازی جیلنهال در این درام علمی تخیل چشم منتقدان را گرفت و او را به سوی یک فیلم مهم دیگر «کوهستان بروکبک» (2005) ساخته «آنگ لی» هدایت کرد. هم بازی جیلنهال «هیث لجر» بود- که در فیلم «شوالیه تاریکی» بازی پیچیده ای ارائه داده بود- فیلم «آنگ لی»، روایت عشق دو کابوی را تصویر می کرد که پس از 20 سال با مرگ جیلنهال ناکام ماند. فیلم نامتعارف لی، هم جیلنهال و هم لجر را به سمت ستاره شدن شتاب داد اما جر، پس از بازی در فیلم کریستوفر نولان «شوالیه تاریکی»، در 2008 خودکشی کرد و در میانه راه ماند.

کوهستان بروکبک جایزه شیر طلایی ونیز و چهار جایزه گلدن گلوب و چهار جایزه اسکار و جایزه بفتا را برد و جیلنهال در رقابت با جورج کلونی گوی سبقت را ربود. جیلنهال ولی توانست جایزه بزرگ مرد مکمل مرد بفتا را به چنگ بیاورد.


جیک جیلنهال: جذاب، مرموز و آینده دار



جیلنهال در 2007 روی دیگر سکه بازیگری اش را نشان داد. دیوید فینچر برای بازی در فیلم «زودیاک» از جیلنهال دعوت کرد. فیلمی که به پیچیده ترین پرونده جنایی آمریکا می پردازد و درباره یک قاتل زنجیره ای با نام مستعار زودیاک است. جیلنهال در مقام یک کارتونیست و روزنامه نگار تمام زنگی اش را رها می کند تا هویت واقعی زودیاک را برملا کند؛ حتی زندگی زناشویی اش تا مرز فروپاشی پیش می رود.

جیلنهال در این فیلم توانست لایه پیچیده روایی فیلم را در بازی اش لحاظ و درونی کند؛ او از سویی یک هنرمند با روحیه ای شکننده و از طرف دیگر یک کارآگاه خودخوانده است که پی گیری فوق العاده ای برای کشف هویت راستین قاتل دارد و از حیث دیگر پدر و نیز شوهری  است که کم کم از زندگی شخصی و عاطفی اش جدا می شد و از سوی همسرش به بی مسوولیتی در قبال خانواده اش متهم می شود.

این فیلم و توجه منتقدان به آن، به زودی جیلنهال را به سوی نقش هایی هدایت کرد که از لحاظ روان شناختی پیچیدگی بیش تری داشتند و ظرفی بالاتری را از بازیگری طلب می کردند.


جیک جیلنهال: جذاب، مرموز و آینده دار



در 2009 جیلنهال در فیلمی هم بازی توبی مگوایر و ناتالی پورتمن و سام شپارد شد که یک دارم ضد جنگ را از منظری خاطره انگیز و شکننده روایت می کند. «برادرها» ساخته جیم شریدان حکایت دو برادر سام (مگوایر) و تامی (جیلنهال) است که سام برای جنگ در افغانستان خانواده اش را به تامی که تازه از زندان آزاد شده می سپارد و هلی کوپتر سام در افغانستان سقوط می کند و او به دست نیروهای شورشی افغان می افتد و به اشتباه خبر مرگ سام را به زنش گریس (پورتمن) می دهند و رابطه تامی و گریس به خیال این که سام کشته شده، رو به گرمی می گذارد تا این که خبر آزادی و بازگشت سام به گریس می رسد.

این فیلم بار تعلیقی را به دوش می کشد که در غیاب فرساینده مگوایر و حضور پررنگ جیلنهال در یک درام تنش آمیز خانوادگی کلید می خورد و نشان می دهد که فینچر در دعوت از جیلنهال در یک تریلر رازآمیز روان شناختی کاملا برحق بوده چرا که کارگردان کهنه کاری چون شریدان بلافاصله جیلنهال را به یک نقش دقیق و ظریف در یک درام روان شناختی پرحادثه و ماجرا وصل کرده است.

جیلنهال دقیقا در فیلم شریدان نقش شکننده یک میانجی عاطفی را در سه یا دقیق تر چهار سو دارد؛ یک سو رابطه با گریس و یک سوی دیگر رابطه با سام هم قبل از اسارت و هم بعد از آن، و باز یک سوی دیگر رابطه پدر- عمو با دختران سام و گریس. جیم شریدان همان کارگردانی است که در فیلم های «پای چپ من» (1989) و «به نام پدر» (1993) بازی های درخشانی از دنیل لی لوییس گرفت.


جیک جیلنهال: جذاب، مرموز و آینده دار



سلوک حرفه ای جیلنهال در همکاری با دنی ویلنوو، کارگردان کانادایی- فرانسوی جهش دیگری به کارش داد و یک دوگانه مهیج «زندانی ها» و «دشمن» هر دو در 2013 را در کارنامه جیلنهال رقم زد. جیلنهال در «زندانی ها» به همراه هیو جکمن بار دیگر به شیوه ای متفاوت «زودیاک» را تداعی می کند. جیلنهال در نقش پلیس خسته و پی گیری که در پی رسیدگی به یک پرونده بچه دزدی است، با جکمن در نقش پدر یکی از همان بچه های ربوده شده که مرد سرسخت و رنج دیده ای است وارد تعامل می شود و خصیصه پی گیری وسواس گونه هردوشان، این دو مرد متفاوت را به هم پیوند می دهد.

این فیلم شاید غنای فیلم های فینچر و شریدان را نداشته باشد اما ترکیب خوبی از بازی جیلنهال و جکمن را در یک دارم پرماجرا نشان می دهد، آن هم «هیو جکمن»ی که احتمالا در سلسله فیلم های «ایکس من» به کلیشه لوگان- ولورین بدل می شد.

فیلم «دشمن» هم در کارنامه جیلنهال و هم در کارنامه ویلنوو یک پرش بلند است که بازیگر اصلی اش جیلنهال را در نقش دو همزاد بی اطلاع از وجود یک دیگر- یک بازیگر (آنتونی کلر) و یک مدرس دانشگاه (آدام بل)- در برابر هم قرار می دهد که یک تراژدی را رقم بزند؛ در حالی که بل یک مرد روان گسیخته و به شدت خودنگر است؛ در مقابل کلر، مردی حریص و برون گراست که مشخصات فیزیک شان با هم مو نمی زند حتی زخم های بدن شان.

بازی جیلنهال چندان دقیق و جزئی انگارانه است که مخاطب می پذیرد که این دو یک بازیگر نیستند بلکه کاملا دو بازیگر مجزایند و این خصیصه بازی جیلنهال درام پیچیده ویلنوو را به ظرافت پیش می برد.


جیک جیلنهال: جذاب، مرموز و آینده دار



جیک جیلنهال حضور هوش مندانه و صعود مبتکرانه ای در سینمای آمریکا داشته است. او پیوسته و بسیار آرام به حیطه نقش های ظریف و پیچیده نزدیک شده تا بتواند این نقش ها را از آن خود کند بی آن که در نقش هایش کیشه و تلف شود. بازی او در فیلم «شبگرد» ساخته دن گیلروی در 2014 ثابت می کند که جیلنهال می تواند بی آن که در ژست های یک تیپ فرو برود، به یک کاراکتر خلاق تبدیل شود و نقش های کاملا متفاوتی را بپذیرد. اخیرا و تا به امروز که این متن نوشته می شود، نگاه منتقدان به فیلم «چپ دست» که جیلنهال نقش یک بوکسور ازپا افتاده و مساله دار را ایفا می کند جلب شده است و خلاصه سلوک جذاب و یکه جیلنهال است که رو به پیش دارد.


جیک جیلنهال: جذاب، مرموز و آینده دار








تاریخ انتشار: ۲۲ آذر ۱۳۹۴ - ۰۸:۵۷





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 6]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن