تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):زباله را شب در خانه هاى خود نگه نداريد و آن را در روز به بيرون از خانه منتقل كنيد،...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805614664




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

داستان زندگی مردی که با چماق زنش را کشت!


واضح آرشیو وب فارسی:بویرنیوز: یکی بود یکی نبود زیر این گنبد کبود، ۲برادر به نام های قلی و غلام زندگی می کردند. غلام مغازه داشت و … این سرآغاز قصه ای بود که هر شب برای دخترم تعریف می کردم تا در آغوشم خوابش ببرد، اما حالا که مادر دختر کوچکم را به خاطر یک لحظه عصبانیت کشته ام، نمی دانم به او چه پاسخی بدهم، این موضوع بیشتر از هر چیزی عذابم می دهد و … به گزارش خراسان مرد جوان افکارش را به دوران نوجوانی سوق داد و گفت: تا کلاس اول راهنمایی در روستای میامی مشهد درس خواندم، اما هیچ گاه علاقه ای به درس نداشتم و همواره نمراتم پایین بود، به همین دلیل هم ترک تحصیل کردم و در یک اغذیه فروشی مشغول کار شدم. در همین دوران بود که برای اولین بار کشیدن سیگار را تجربه کردم و گاهی به اتفاق دوستانم و به طور پنهانی سیگار می کشیدیم. ۱۹ساله بودم که برای گذراندن خدمت سربازی عازم استان سیستان و بلوچستان شدم. هنوز خدمت سربازی ام تمام نشده بود که با موادمخدر آشنا شدم و گاهی به طور تفننی مواد مصرف می کردم، اما آرام آرام معتاد شدم به طوری که خودم هم نفهمیدم چگونه به دام مواد افیونی افتادم. سال ۱۳۷۷ بود که بنا به درخواست مادرم با دخترعمه ام ازدواج کردم. پدرم ۳زن و ۱۳فرزند داشت، ولی از نظر مالی همه ما را تأمین می کرد. تا این که ۴سال بعد و در حالی که تعدادی گوسفند داشتم زندگی مشترک با دخترعمه ام را آغاز کردم، اما وقتی خشکسالی شد، گوسفندانم را فروختم و پس از خرید یک دستگاه پراید، بقیه پول را در بانک سرمایه گذاری کردم، در حالی که دارای ۲فرزند دختر و پسر شده بودم هر روز از نظر مالی ضعیف تر می شدم. آن روزها با خودروی پراید مسافرکشی می کردم، اما به خاطر اعتیادم دیگر نمی توانستم به درستی کار کنم. این بود که پراید را فروختم و پولش را در بانک گذاشتم. مدتی به همراه چند تن از دوستانم عازم تهران شدیم تا در یک شرکت ساختمان سازی کار کنیم ولی طولی نکشید که آن کار را رها کردیم و دوباره به روستایمان بازگشتیم. در این شرایط بیکار شده بودم و سپرده گذاری های بانک را کم کم بر می داشتم و به همسرم می گفتم این پول ها را ازکارگری به دست آورده ام. تا این که پس اندازهایم تمام شد. سال گذشته همسرم گردنبند طلایش را فروخت تا برای دختر ۶ساله ام گوشواره و النگو بخرد. در همین حال از من قول گرفت تا در آینده گردنبندش را برایش بخرم ولی من دیگر پولی نداشتم و حتی پدرم مخارج زندگی مرا تأمین می کرد. این در حالی بود که روزی ۵ هزار تومان هم موادمخدر مصرف می کردم. همسرم اصرار داشت از پول های سپرده در بانک برداشت کنم، اما من نمی توانستم به او بگویم همه پول ها را خرج کرده ام. فرزندانم علاقه عجیبی به من داشتند به طوری که تا قصه غلام و قلی را برای دخترم نمی گفتم، خوابش نمی برد. شهریور امسال با کمک برادرم ۱۵ روز در کمپ ترک اعتیاد بستری شدم، اما ۷ روز بعد از آن دوباره استعمال مواد را آغاز کردم. شب گذشته وقتی دوباره ماجرای گردنبند به میان آمد، ناگهان عصبانی شدم و در یک لحظه نقشه کشتن همسرم به ذهنم خطور کرد. این بود که فرزندانم را بیرون بردم و همسرم را با چماق به قتل رساندم حالا هم …


یکشنبه ، ۸آذر۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: بویرنیوز]
[مشاهده در: www.boyernews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 17]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن