پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه می‌تواند برندینگ کسب‌وکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1849153317
خاطره‌‌ی نویسنده‌ی سریال «پاورچین» از قسمتی با نام «مومیایی»/عکس
واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
خاطره‌‌ی نویسنده‌ی سریال «پاورچین» از قسمتی با نام «مومیایی»/عکس فرهنگ > تلویزیون - مهراب قاسم‌خانی نویسنده‌ی سریال «پاورچین» تصویری از مهران مدیری، جواد رضویان و سیامک انصاری را به همراه خاطره‌ای در رابطه با یکی از قسمت‌های این سریال منتشر کرد.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین مهراب قاسم‌خانی که هراز گاهی خاطره‌ای درباره‌ی کارهای قدیمیش منتشر می‌کند، این بار به سراغ سریال «پاورچین» رفته و با انتشار تصویری از این سریال خاطره‌ای را درباره‌ی یکی از قسمت‌های آن به نام «مومیایی» در صفحه‌اش منتشر کرده است: یه قسمت براى سريال پاورچين نوشته بودم به اسم موميايى.
براى اون قسمت احتياج داشتيم به يه تابوت كه قرار بود موميايى توى اون باشه. تابوت رو كه برامون آوردن متوجه شديم كه قبلاً ازش استفاده شده بوده و واقعاً متوفايى رو توش خوابونده بودن. يكى از بچه هاى تداركات هم كه براى پايين آوردنش از وانت كمک كرده بود، بعد از اين كه متوجه اين قضيه شد خيلى ترسيده بود و حالش بد شده بود. اين شد كه با پيمان و مهران و محسن چگينى يه نقشه خيلى پست فطرتانه به فكرمون رسيد. نيم ساعت بعدش مهران همون همكارمون رو كه پسر جوونى بود و به بازيگرى هم خيلى علاقه داشت صدا كرد و گفت براى اين قسمت يه نقش خوب برات در نظر گرفتم. نقش موميايى. پسره كه اولش خيلى خوشحال شده بود وقتى متوجه نقشش شد نگران شد و اومد پيش من و پيمان كه بفهمه قراره چيكار كنه. ما هم با خونسردى گفتيم هيچى، فقط بايد بخوابى توى تابوت و شروع كرديم به تعريف قصه هاى ترسناک در مورد كسانى كه توى تابوت خوابيدن، كه ميگن روح آخرين متوفى ميره توى تن اون آدم يا اين كه اون روح تا آخر عمر دست از سرش برنميداره. ولى گفتيم كه نگران نباشه و ايشالله كه اين اتفاقا نميفته و فقط قراره شب بره اون تو و ببريمش ته باغ و يكى دو متر هم بيشتر قرار نيست روش خاک بريزيم و اگه روح اومد سراغش كافيه جيغ بزنه كه درش بياريم.
طفلى پسره كه داشت سكته ميكرد رفت پيش محسن و ازش خواهش كرد كه اين نقش رو بازى نكنه و محسن هم گفت وقتى آقاى مديرى تصميم بگيرن بايد انجام بشه و هيچ راه ديگه اى نيست... هيچى ديگه، يه ربع بعدش طفلى از لوكيشن فرار كرد و تا يه هفته كلاً ناپديد شد و جواب تلفن هيچ كسى رو نميداد تا بالاخره بچه ها با بدبختى پيداش كردن و به سختى بهش فهموندن كه شوخى بوده و برش گردوندن سر كار. پ.ن: ما يه همچين شوخى هاى ظريف و شيرينى ميكرديم با هم.»
57245
کلید واژه ها: تلویزیون - سریال ایرانی -
پنجشنبه 5 آذر 1394 - 06:45:00
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
-