تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خشم از شيطان و شيطان از آتش آفريده شده است و آتش با آب خاموش مى شود، پس هرگاه يكى ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815487745




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

سهم سازندگي پس از جنگ به آهن و آجر رسيد


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: سهم سازندگي پس از جنگ به آهن و آجر رسيد
نگاه ويژه حميدرضا آذرنگ به دفاع مقدس باعث شد تا نمايشنامه «خنكاي ختم خاطره» او سال گذشته در جايزه كتاب سال دفاع مقدس به عنوان اثر برگزيده شناخته شود.
نویسنده : احمد محمدتبريزي 


جنگ و تبعاتش در آثار آذرنگ جايگاهي ويژه دارد و او همواره با نگاهي متفاوت و به دور از كليشه‌هاي رايج در اين حوزه كار كرده است. آذرنگ در گفت‌وگو با «جوان» از دلايل فعاليتش در حوزه دفاع مقدس و تفاوت‌هاي نسل قديم و جديد به جنگ مي‌گويد و اعتقاد دارد پس از جنگ به جاي ساختن جنس بشر، فكر سازندگي از جنس آجر و آهن بوديم. شما جزو هنرمنداني هستيد كه در آثارتان نگاهي ويژه به جنگ داشته‌ايد. چقدر جنگ در زندگي‌تان تأثير گذاشته و نوشتن از آن دغدغه‌تان بوده است؟ من 18 سال در انديمشك زندگي كردم و انديمشك زمان جنگ از چند لحاظ براي عراق يك شهر استراتژيك بود. شهر موقعيت خيلي خطرناكي داشت و دروازه ورودي خوزستان به شمار مي‌رفت و عراق براي اشغالش برنامه‌ريزي‌هاي زيادي كرده بود. چون اگر انديمشك را مي‌گرفت ارتباط رزمندگان با خوزستان قطع مي‌شد و اگر اين شهر را مي‌گرفت انگار خوزستان را گرفته بود. روز اول جنگ دقيقاً خاطرم است كه عراقي‌ها تا پشت كرخه آمده بودند و با توپ شهر را مي‌زدند. چون انديمشك در گودي بود تعدادي بيشماري توپ به سمت شهر مي‌زدند و اگر گرايش را درست مي‌گرفتند و همه توپ‌ها به شهر مي‌خورد من الان با شما صحبت نمي‌كردم. انقدر نزديك شده بودند كه به راحتي شهر را مي‌زدند. به دليل شرايط استراتژيك شهر كه كنار دزفول هم واقع شده بود عراق بعد از اينكه از كرخه عقب رانده شد اين دو شهر را با موشك‌هاي دوربرد 12، 6 و 3 متري مي‌زد. آن زمان مردم كوچه و بازار لطيفه درست كرده بودند و مي‌گفتند موشك 12 متري را به كوچه سه متري زده‌اند. من آن زمان 10 ساله بودم و حضورم در انديمشك تا 17 سالگي‌طول كشيد و تمام سال‌هاي جنگ را در انديمشك بودم و جنگ را از نزديك مي‌ديدم. من فقط يك تجربه را برايتان بگويم؛ 57 هواپيما در يك روز در يك ساعت و 45 دقيقه انديمشك را بمباران كردند. اين زمان شايد در شرايط عادي خيلي طول نكشد ولي وقتي شرايطي مرگ‌آور بالاي سرتان رخ مي‌دهد اين زمان يك عمر مي‌شود. من و تمام مردمي كه آن زمان آنجا حضور داشتند لحظه به لحظه‌اش را به خاطر داريم. هيچوقت به اين موضوع پرداخت نكرده‌ايم و اصلاً تلويزيون چيزي از آن روز نشان نمي‌دهد. پس قطعاً در آن روزها شاهد صحنه‌هاي زيادي بوده‌ايد كه شايد هيچ‌گاه رهايتان نكند؟ هنگامي كه 57 هواپيما شهر را بمباران كردند به دليل وجود كميته، آموزش و پرورش و راه‌آهن در اطراف كوچه محل زندگي‌مان، محلمان به شدت زير آتش بود. يكي از دوستانم با موتور در حال رفتن بود كه به كوچه موشك خورد و من شكافته شدن سرش را ديدم. سركوچه‌مان مردي چارشانه و قوي با سبيل‌هاي كلفت به نام كرم زندگي مي‌كرد كه سه دختر داشت و خدا يك پسر هفت، هشت ساله هم به او داده بود و وقتي سر كوچه را زدند فقط صداي جيغ و داد شنيدم و به سمت صدا حركت كردم و ديدم دو پاي مرد قطع شده و دخترهايش مثل پروانه دورش مي‌چرخند. انقدر خون ازش رفت تا جلوي چشم بچه‌هايش مُرد. آن روز انقدر شهر را زده بودند كه از آسفالت كوچه آتش بيرون مي‌زد. لوله گاز يكي از خيابان‌ها را زده بودند و جنازه‌اي روي آتش‌هاي لوله مانده بود و جزغاله شده بود. آن روز شايد 200، 300 سرباز در ميدان راه‌آهن انديمشك شهيد شدند. يكي از دلايل اهميت انديمشك براي عراقي‌ها وجود راه‌آهن هم بود. چون راه‌آهن نيروها را به خط مرزي منتقل مي‌كرد و برمي‌گرداند. راه‌آهن هميشه مورد تهاجم عراق بود. باورتان نمي‌شود و شايد اگر اين حرف‌ها را به نسل جديد بگوييد بگويد خيالپردازي مي‌كنيد. تا يك هفته تكه‌هاي گوشت از درختان نزديك راه‌آهن روي زمين مي‌ريخت. تصويري كه آنجا بود تعداد زيادي پوتين و پاي قطع شده و لباس سربازي بود. اينها را شايد نسل امروز درك نكند ولي ما در آن شرايط زندگي كرديم و تمام اين چيزها را ديديم. به حدي وحشتناك بود كه يك حمام و دستشويي رفتن برايمان در حد گربه‌شور كردن بود تا اگر اتفاقي افتاد دور از خانواده نميريم. زمان‌هاي چادرنشيني‌ را خاطرم است. هر دفعه كه عراق موشك مي‌زد انقدر شرايط مرگ‌آوري در فضا حاكم مي‌شد كه مجبور مي‌شديم از شهر فاصله بگيريم و دور از شهر چادر بزنيم و بعد از مدتي دوباره سر زندگي‌مان برمي‌گشتيم. تصاويري از آن زمان به يادم مانده كه هرگز رهايم نمي‌كند. اين شرايط را براي چه كسي مي‌توان تعريف كرد؟ اين شرايط همراهم بود و نتيجه‌اش اين شده كه در بسياري از كارهاي من جنگ رنگ و تم اصلي پيدا مي‌كند. شايد اگر من جنگ را تجربه نكرده بودم يك درام‌نويس اجتماعي‌مي‌شدم. جنگ با من اين كار را كرد. من مقصر نيستم و شرايط و موقعيتي كه براي هر آدمي در جغرافيايي حادث مي‌‌شود باعث مي‌شود ادامه زندگي‌اش را متأثر از آن حوادث رقم بزند. مگر اينكه آسيب‌شناسي و درمان شود. الان خيلي‌ها هستند كه هنوز رنج جنگ را تجربه مي‌كنند و كسي به دادشان نمي‌رسد. كاش واقعاً بروند و ببينند مردم آن مناطق چقدر آسيب‌ديده هستند. ديدن شرايط آنجا دردناك است. اينها دلايل نوشتن من از جنگ است. جنگ پليدترين واژه هستي است، در همه جاي جهان هم همين است. هر كسي هم به حيات واژه جنگ دامن مي‌زند انسان كثيفي است. وقتي ديدم تبعات پس از جنگ گريبان مردم را گرفته خودم را موظف ديدم كه از اين تبعات بنويسم. درك همين شرايط هم باعث شده نگاهتان نسبت به جنگ متفاوت‌تر از ديگران شود؟ من سال 51 به دنيا آمدم، در 10 سالگي‌ام جنگ اتفاق افتاد و از 10 سالگي تا 17 سالگي‌ام كه عمر طلايي آدم براي شكل گرفتن است در جنگ گذشت. من در اين شرايط شكل گرفتم. دوران شكل‌گيري يك جوان براي كامل شدن را من در جنگ پيدا كردم. هم نسل‌هاي من هم در آن شرايط شكل گرفتند. مسلماً در جنگ فقط جراحت‌هاي فيزيكي نيست و آسيبي كه روح و روان آدم مي‌بيند خيلي بيشتر است. همدوره‌اي‌هاي من كه آن شرايط را تجربه كرده‌اند روحشان آسيب‌ديده و متأسفانه در هيچ دوره‌اي هيچ تلاشي براي درمان شكاف‌هاي روحي نشد. يادم است آن زمان مي‌شنيدم كه مي‌گويند جنگ تمام شده و الان مي‌خواهند با كمك مالي خانه‌هاي خراب را مرمت كنند. من آن زمان مي‌گفتم چرا خانه؟ سازندگي‌مان پس از جنگ در مسير آهن، تيرآهن و آجر بود و كسي به جنس بشر فكر نكرد. مسلماً بعد از آن يكسري تبعاتي را ديديم كه خودمان دليل به وجود آمدنشان بوديم. الان نسل جوان مخاطب بيشتر آثارتان هستند. فكر مي‌كنيد اين مخاطبان نسل جوان چقدر با مسائل مطرح شده در آثارتان ارتباط برقرار مي‌كنند؟ شما مطمئن باشيد اگر يك فيلم جنگي ساخته شود مخاطب نسل جديد نمي‌تواند باوري از آن داشته باشد چون مسير درستي را در فرهنگ‌سازي نرفته‌ايم. زمان جنگ و سال‌هاي پس از جنگ قهرمان‌پردازي‌هايي برگرفته از فيلم‌هاي هاليوودي مي‌كرديم. مي‌خواستيم قهرمان‌هايي را تعريف كنيم كه دقيقاً مثل شخصيت‌هاي هاليوودي با اسلحه‌اي كه 20 گلوله بيشتر ندارد در دل هزاران عراقي برود و با آن 20 گلوله همه را بكشد و يك بار هم خشاب عوض نكند. ما اينجوري قهرمان‌پردازي كرديم و واقعيت‌هاي جنگ را نگفتيم. هنوز هم از قبيح و وقيح نشان دادن جنگ مي‌ترسيم. كسي با دفاع مشكل ندارد و دفاع همه جاي دنيا مقدس است. وقتي متجاوز به شما حمله مي‌كند شما هر طوري دفاع كنيد مقدس است. چون فعل تجاوز فعل غلطي است. راجع به اين موضوع ما درست فرهنگ‌سازي نكرديم و نسل نو هم به همين دلايل آشنايي ندارد. دردآور است وقتي تلويزيون يك جانباز 70درصد كه بيشتر سال‌هاي پر از اميد و آرزوي عمرش را روي تخت بيمارستان و ويلچر نشسته نشان ‌دهد و بيننده كانال تلويزيون را عوض كند. چه كار كرده‌ايم كه اين جانبازان فقط در شعار مفاخر ما هستند؟ من هنوز آن آدم‌ها را دوست دارم و با پوست و خونم لمسشان كرده‌ام. هيچ چيزي نداشتند جز يك دست لباس خاكي كه گاهي اين لباس خاكي پر از خون مي‌شد و خودشان هم داخلش نبودند. اين خيلي بزرگواري مي‌خواهد. همين الان اگر دزد به خانه‌مان بزند خيلي از ما جسارت كمك كردن نداريم. آن سال‌ها مي‌ديدم آدم‌هايي كه به جبهه مي‌روند چقدر صميمي و خاكي‌اند. اواخر جنگ عراق شيميايي زده بود و در مسير بيمارستان شهيد بهشتي انديمشك زنان و مردان زيادي ايستاده بودند و براي آمبولانس‌هاي مصدومان شيميايي كِل مي‌كشيدند و دستمال تكان مي‌دادند. نمي‌فهميدي اين شادي و جشن است يا عزاست ولي يك شور عجيبي در فضا ايجاد مي‌كرد كه هيچ موقع يادم نخواهم رفت. الان هم كه يادش مي‌افتم بدنم مي‌لرزد. اينها را مي‌آوردند دم بيمارستان و يك سطل آب يخ رويشان مي‌ريختند و ولشان مي‌كردند. حالا ما به دوراني رسيده‌ايم كه بحث چالش آب يخ به ميان مي‌آيد. من اينها را مي‌بينم بدنم مي‌لرزد چون آن زمان را ديده‌ام. يك تانكر آب يخ گذاشته بودند كه جانبازان را سرپايي با يك سطل مداوا مي‌كرد. چطور مي‌توان به نسل جوان اين حرف‌ها را گفت. سياستمداران خيلي مسائل را به نفع خودشان تعريف كردند كه به ما خيلي لطمه زده است. اگر كارگردان‌هاي دغدغه‌مندي مثل شما در سينما و تئاترمان بيشتر شوند فكر مي‌كنيد نسل جوان بيشتر جذب اين مسائل ‌شوند؟ اين به كم لطفي سياستگذاران فرهنگي و هنري در دوره‌هاي مختلف نسبت به تئاتر برمي‌گردد. نسبت به اين هنر شريف و بزرگ و انسان‌ساز در تمام اين سال‌ها كم‌لطفي شده است و معرفي آن دوران به جوانان سياست و همت مي‌خواهد. البته برخي از هنرمندان هم نسبت به اين حوزه گارد دارند؟ اين هم به بد تعريف كردنمان برمي‌گردد. كسي كه مي‌خواهد راجع به جنگ بنويسد كاري مي‌كند كه در آخر در دفاع از جنگ بنويسد. اين به سياستگذارهايي برمي‌گردد كه به نظام ‌هم ربطي ندارند و سليقه‌هاي شخصي‌شان را اعمال مي‌كنند. پشت ميز مي‌نشينند و به دليل احساس خطري كه براي از دست دادن ميزشان مي‌كنند، هنرمند را مجبور مي‌كنند چيزي بنويسد كه استحكام ميزش باشد و به فكر استحكام و دوام و بقاي هنر نيستند. همين مي‌شود كه اين اتفاقات مي‌افتد. جشنواره دفاع مقدس هفت، ‌هشت دوره‌اي برگزار شد و داشت مي‌رفت همپايي كند با جشنواره فجر. در حال پيدا كردن وجاهت بين‌المللي بود. شايد خيلي‌ها خاطرشان نباشد ولي من در اغلب آن جشنواره‌ها بودم. چه كارش كردند؟ اول شد دو سال يك بار، بعد طور ديگري شد و آخر سر مسير ديگري رفت. در اين شرايط ديگر چه كسي كار مي‌كند؟ من هم چون به آن روزها اعتقاد دارم و آن آدم‌ها را مي‌شناسم براي اين آدم‌ها كار نمي‌كنم. بگذار آنهايي كه فكر مي‌كنند برنده‌اند لبخند بزنند ولي تاريخ اينجوري نمي‌ماند. قضاوت‌هاي تاريخي رحم ندارد. بگذار دنياي امروزشان را بخواهند ولي پس فردا يك عده آدم ديگر راجع به اينها حرف خواهند زد و قضاوتشان خواهند كرد.

منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۳۰ آبان ۱۳۹۴ - ۰۸:۳۰





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 10]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن