واضح آرشیو وب فارسی:فارس: دینانی در همایش «حکمت و معنویت»:
معنویت معادل روحانیت نیست/ کسی که از فلسفه بدش میآید، احمق است
چهره ماندگار فلسفه گفت: کسی در عالم نیست که معنویت را دوست نداشته باشد اما اینکه پرسیده شود معنویت چیست، معانی متفاوتی از آن برداشت میشود. بیشتر اوقات معنویت به معنای روحانیت ترجمه شده است که درست هم نیست.
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، همایش روز جهانی فلسفه با عنوان «حکمت و معنویت» عصر روز گذشته (دوشنبه 25 آبان) با حضور حجتالاسلام عبدالحسین خسروپناه رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، رضا داوری اردکانی رئیس فرهنگستان علوم، غلامحسین ابراهیمیدینانی چهره ماندگار فلسفه، آیتالله حسن رمضانی استاد عرفان حوزه علمیه، آیتالله سیدمصطفی محقق داماد استاد حقوق دانشگاه شهید بهشتی، حجتالاسلام حسین غفاری و سیدحسن شهرستانی، اعضای مؤسسه حکمت و فلسفه ایران و تنی چند از اساتید حوزه حکمت و فلسفه با همکاری انجمن و مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد. ابراهیمیدینانی در این نشست درباره «ارتباط حکمت و معنویت» گفت: امروز روز جهانی فلسفه بود، الحق باید جهان روزی به روز جهانی فلسفه اختصاص دهد. ابتدا اشاره کنم که هر حکیمی، فیلسوف است اما ممکن است یک فیلسوف، حکیم نباشد اما در اصول مبنایشان یکی است. وی با اشاره به اینکه واژه حکمت اسلامی و قرآنی است اما فلسفه یونانی است، توضیح داد: دوست داشتن مهمتر از دانستن است ممکن است کسی بداند اما اگر دوست نداشته باشد، فیلسوف نیست. بنابراین فیلسوف یعنی کسی که حکمت را دوست دارد و این واژه از زمان سقراط تاکنون بوده و حکمت نیز واژهای قرآنی است که از استحکام آمده و این استحکام در عقل و سپس عمل است. دینانی درباره کلمه و مفهوم معنویت گفت: همه شما با کلمه معنویت آشنایی دارید و آن را دوست دارید بنابراین کسی در عالم نیست که معنویت را دوست نداشته باشد اما اینکه پرسیده شود معنویت چیست، معانی متفاوتی از آن برداشت میشود. بیشتر اوقات معنویت به معنای روحانیت «Spirituality» ترجمه شده که درست هم نیست، پس معنویت معادل روحانیت نیست بلکه عمیقتر، وسیعتر و گسترده تر از روحانیت است منتها انگلیسیها لغتی برای جایگزینی آن ندارند. چهره ماندگار فلسفه ایران با طرح این پرسش که آیا ما معنی را اختراع، ساخت یا کشف میکنیم، توضیح داد: در هر سه مورد باید بدانیم که معنی چیست، درصورتی که ندانیم به نتیجه نمیرسیم. معنی همه جا وجود دارد یک نقطه در عالم هستی نیست که بیمعنی باشد، حتی بیمعنی هم یک معنی است. بنابراین معنی ظاهر نمیشود مگر در برخی شرایط روحانی، جسمانی، دنیوی، اخروی و ... . دینانی با اشاره به اینکه همیشه معانی با یک تفسیر آشکار میشوند و همه انسانهای کره زمین اهل تفسیر هستند بنابراین بدون تفسیر هیچ کلامی آشکار نمیشود، افزود: اگر معنی همه جا حضور دارد چرا بعضیها بیمعنی هستند؟ چرا دنبالشان میگردیم؟ بنابراین معانی با تفاسیر آشکار میشوند و ما با سخن تفسیر میکنیم، البته به جز حیوانات، جمادات و نباتات که تفسیر ندارند انسانها با تفاسیر به معانی میرسند نظیر نیوتن که زیر درخت نشسته بود و جاذبه را تفسیر کرد اما اگر همانجا یک انسان کمشعوری بود چنین تفسیری نمیکرد. وی در ادامه افزود: هر نویسندهای وقایع را براساس تفاسیر خود مینویسد اما دیگران نظیر فکر او تفسیر نمیکنند، یک بحثی هم در حوزه است که آیا دلالت لفظ بر معنی تابع قصد متکلم است یا خیر که همین بحث ماهها وقت طلبهها را میگیرد. الفاظ قرآن کریم بر معانی دلالت دارد، آیا دلالت آن بر معانی ظاهر دلالت دارد یا میخواهیم بدانیم قصد خداوند از این الفاظ چه بوده است؟ این بحث هم دامنه زیادی دارد. * «معنی» مهمترین مسئله امروز مغربزمین است عضو انجمن حکمت و فلسفه گفت: مهمترین مسئله امروز مغرب زمین و فلسفه جدید اروپا و آمریکا همین معنی؛ «meaning» است. برخی ممکن است معنی را در دلالت، عمل، کاربرد لفظ و ... بدانند. نکته دیگر این است که بررسی کنیم زبان در ماست یا ما در زبان؟ هر دو درست است، اما زبان الفاظ نیست بلکه یک ساختار است اینها همه مسائل روز هستند چرا که تمام زبانهای عالم ساختار دارند. وی در پاسخ به این سؤال که آیا اصل هستی سخن میگوید، گفت: بله البته اگر بخواهد سخن بگوید به زبان انسان سخن میگوید. هیچ زبانی بهتر از زبان انسان در عالم هستی نیست، پس هستی به زبان ما سخن میگوید و ما مخاطب زبان هستی هستیم. معنی در زبان و حکمت ظاهر میشود و کار فلسفه نیز همین است، فلسفه همان حکمت است. یک کسی به من میگفت که من از فلسفه بدم میآید، خب راست میگوید، او احمق است که از فلسفه بدش میآید! بنابراین مدام نپرسید که کار فلسفه و حکمت چیست؟ دینانی در پایان اظهار داشت: فلسفه یعنی معنی را آشکار ساختن و فکر را از اسطوره جدا کردن؛ بشر اولیه به زبان افسانه یا اسطوره سخن میگفت بنابراین زبان اولیه بشر شعر و اسطوره بود اما فلسفه میخواهد بگوید که اسطوره و غیر اسطوره چیست، کدام معنی درست و کدام درست نیست؟ بنابراین فلسفه به دنبال معنی است. علم میگوید این هست و این نیست اما فلسفه میگوید حال این معنیاش چیست. قرنها پیش ارسطو یک کلام گفت که تا قیامت هم معنی دارد «ما هو و هل هو: آن چیست و آیا هست؟» انتهای پیام/ک
94/08/26 - 08:37
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 37]