تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 9 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هان! ميان حق و باطل جز چهار انگشت فاصله نيست. از آن حضرت درباره معناى اين فرمايش س...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835408553




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

یک روز با اهالی «ترور» و خالق آن «ترور» حمیدرضا نعیمی در تئاتر شهر/ چگونه عشق یک زن مردی را تروریست کرد؟


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: یک روز با اهالی «ترور» و خالق آن
«ترور» حمیدرضا نعیمی در تئاتر شهر/ چگونه عشق یک زن مردی را تروریست کرد؟
این روزها ترور کلمه‌ای است که زیاد می‌شنویم و رفتاری که زیاد می‌بینیم.زمزمه‌های اجرای نمایش «ترور» حمیدرضا نعیمی به گوش می‌رسد. داستانی بر اساس یک واقعیت تا بدانیم چگونه عشق یک زن این مرد را تروریست کرد.

خبرگزاری فارس: «ترور» حمیدرضا نعیمی در تئاتر شهر/ چگونه عشق یک زن مردی را تروریست کرد؟



خبرگزاری فارس_علی‌اکبر دهبان: ساعت 3 بعد از ظهر است و قرار بود که در این ساعت سر تمرین یکی از نمایشهایی که طی روز‌های آینده می‌خواهد در سالن اصلی تئاتر شهر اجرا شود حاضر شوم و گزارشی درباره آنچه که اتفاق می‌افتد بنویسم تا مخاطبان پرو پا قرص تئاتر، مخاطبان همیشگی هنر نمایش از یک رویداد دیگر هنری مطلع شوند. چیزی زیادی از نمایش نمی‌دانم اما کارگردانش حمیدرضا نعیمی است. نیاز به معرفی ندارد او به واسطه گروه «شایا» که سال‌ها است فعالیت دارد و برای مخاطبان همیشگی تئاتر شناخته شده است. نویسندگی این نمایش را نیز خود او بر عهده گرفته است. آنقدر قرار و مدارمان برای حضور بر سر تمرین نمایش به سرعت اتفاق افتاد که فرصت نشد اطلاعات بیشتری در مورد نمایش و موضوع آن به دست بیاورم. *تصور می‌کنید «ترور» چگونه نمایشی است؟! نام نمایش «ترور» است. شما تصور می‌کنید «ترور» چگونه نمایشی است؟! کمی به نام آن فکر کنید؟! این روزها به یاد آوردن این نام قطعاً ما را به یاد اتفاق‌های ناگواری می‌اندازد. من هم مانند شما چند گزینه به ذهنم رسید. ابتدا با خودم فکر کردم قرار است درباره یکی از  افرادی که «ترور» شده است نعیمی نمایشی را به روی صحنه ببرد و شاید یکی از بزرگمردان دیگر کشورها.تا به مجموعه تئاتر شهر برسم همین طور فکر می‌کردم که «ترور» ماجرای چه کسی و یا چه چیزی است؟! خودم را بر سر تمرین می‌رسانم. وارد پلاتو می‌شوم. حمیدرضا نعیمی برای چند جوان مشغول توضیح دادن است. بهزاد فراهانی در گوشه‌ای نشسته و فرید قبادی را نیز می‌بینم که در گوشه‌ای دیگر مشغول تمرکز کردن است. یکتا ناصر هم که به جای میترا حجار در این نمایش حضور پیدا کرده راه می‌رود و چیزهایی را زیر لب تکرار می‌کند قطعاً دیالوگ‌هایش را مرور می‌کند او دیرتر از سایر افراد به گروه ملحق شده و زمان کمتری برای پرداخت نقش داشته است. سعید داخ را نیز می‌بینم و امیر مهدی‌کیا هم در بین جوان‌ها دیده می‌شود. دکوری هم وجود ندارد که برای فهمیدن ماجرای قصه کمکی کند لباس‌های بازیگران هم لباس تمرین است و همچنان موضوع نمایش برایم مجهول است.

حمیدرضا نعیمی جلو می‌آید و خوش آمد می‌گوید. گویا بر سر زمان استراحت رسیده‌ام. نعیمی رو به بازیگران می‌گوید: «خوب دوستان خداراشکر دیگه چون همه هستند چند تا از صحنه‌ها را بریده بریده تمرین می‌کنیم و بعد از آن خودمان را برای گرفتن اجرای کامل آماده می‌کنیم. از دو روز دیگر هیچ کسی حق دیر آمدن ندارد. بهانه هایی مثل این‌که آقا ما سر تمرین بودم، فیلمبرداری داشتم، مریض شدم و خونم دوره،.... کمی از بزرگترها یاد بگیرید «اشاره‌ای هم به بهزاد فراهانی دارد که در گوشه‌ای نشسته است» چطور سر ساعت می‌آیند. طی این چند روز فشار زیادی را باید تحمل کنیم. مجبور شدم دکور را تغییر دهم هم هزینه برد و هم زمان بیشتری را به خود اختصاص داد تا آماده شود. اما حداقل آن چیزی می‌شود که دوست داشتیم»

رابطه حمیدرضا نعیمی با جوان‌ترها و همچنین برخورد او با پیشکسوت‌ها برایم بسیار جالب بود. با جوان‌ترها مثل یک رفیق شفیق  برخورد می‌کرد و گاهی اگر لازم می‌شد تندی‌هایی را چاشنی کارش می‌کرد و زمانی که پیشکسوت‌های این عرصه نکته‌ای را می‌خواستند بیان کنند او بسیار با احترام و افتاده گوش می‌داد، جاهایی هم که نظرشان را قبول نداشت به احترام تست می‌کرد و در نهایت با پیشنهاد‌های دیگر به آنچه می‌خواست می‌رسید. می‌خواهند صحنه‌ای را تمرین کنند. چند جوان چوب به دست وارد می‌شوند سیاوش چراغی‌پور و امیر مهدی‌‌کیا را نیز در میان آنها می‌بینم. آهنگی که گویا عربی است پخش می‌شود جوان‌ها حرکات فرم هماهنگی را با چوب انجام می‌دهند نعیمی به دقت تک تک آن‌ها را نگاه می‌کند، به قول سینمایی‌ها به موقع کات می‌دهد، اصلاح می‌کند و دوباره همه چیز تکرار می‌شود. آنقدر این اتفاق رخ می‌دهد تا نعیمی راضی شود اما چقدر دیر، با وسواس، سخت‌گیری‌هایش خسته‌ام نمی‌کند چون نکته‌ای را می‌گوید که انصافاً با اصلاح نکته مورد نظر تغییر آن در نمایش حس می‌شود.

در جایی که حرکات فرم به اتمام می‌رسد بهزاد فراهانی وارد می‌شود و در مقابل آنها می‌ایستد. می‌خواهد وارد شود که کارگردان متوقفش می‌کند. نعیمی: خیلی عذر می‌خوام جسارتاً کمی سنجیده‌تر و آنطرف تر بایستید. ممنون استاد بفرمایید ادامه بدید. صحنه دوباره تکرار می‌شود و با پایان حرکات فرم شاهد ورود فراهانی هستیم چقدر خوب و روان دیالوگ می‌گوید تفاوت تجربه و تسلط وی را با سایر جوان‌ترها به خوبی می‌توان حس کرد زمانی که دیالوگ‌هایش را می‌گوید کاملاً گرمای بیشتری به روی صحنه احساس می‌شود همین طور که در ذهنم به این‌ها فکر می‌کردم فراهانی دیالوگش یادش می‌رود به قول قدیمی‌ها فکر کنم چشمش زدم. از ابتدا همه چیز تکرار می‌شود. این بار بر سر هماهنگی و چرخاندن چوب توسط افراد جوان نمایش متوقف شد. نعیمی کمی جدی‌تر توضیح می‌دهد. ساعت 4 بعد ازظهر است و او چنان با انرژی و دقت توضیح می‌دهد و با بازیگرانش شوخی‌ می‌کند که گویی همین الان از خانه آمده است انرژی او سایر افراد را سر ذوق می‌آورد. و خودش پا به پای هر کدام از آنها تمرین می‌کند آرام و قرار ندارد هر لحظه نعیمی را در جایی از صحنه می‌توانید ببینید یکبار ر سمت چپ گوشه دیوار پلاتو ایستاده، لحظه‌ای دیگر به روی زمین در زاویه دیگر نشسته و گاهی هم جزو بازیگران می‌شود.

نعیمی مشغول توضیح یکی از صحنه های نمایش برای جوان‌ترها است که به شوخی صدایش را بالا می‌برد و با او تند حرف می‌زند و البته از جایگاه شاگرد استادی نوازشش هم می‌کند به او می‌گوید خبرگزاری فارس اینجا است ملاحظه‌ات را می‌کنم وگرنه....... متوجه می‌شود که من مشغول نوشتن هستم. شور حسینی می‌گیردش سمت من می‌آید با صدای بلند و تشر دوستانه می‌گوید: «خدایا چی می‌نویسی تو....هر چیزی که من می‌گم ننویس... با لحن طنز مخصوص خودش .... اینو کی آورده اینجا.... (همه می خندند) این خطرناکه اصلاً چی می نویسی.» دفترم را می‌گیرد می‌خواند «وای خدای من هر چی که من گفتم نوشته، نوشته که گفتم، چون خبرگزاری فارس اینجا است حالت را نمی‌گیرم» دفترم را می‌دهد گویا او هم متوجه انرژی کم برخی از افراد در پایان تمرین شده بود با این کارها همه را سر ذوق و شوق آورد. حمیدرضا نعیمی خوب می‌داند که چه می‌کند. نعیمی: صحنه بعد را می‌گیریم. مرادی آماده شو. فرید قبادی پا می‌شود با خودم می‌گویم این که قبادی است نه مرادی شاید اشتباه شنیده‌ام. یکتا ناصر هم بلند می‌شود. چادری را به سر دارد که کمی خاص و ویژه است.

  یکتا ناصر دیالوگ‌هایش را می‌گوید: داخل شو. درو دیوار که محرم نامحرم نمی‌شناسد.«قبادی داخل می‌شود. یکتا ناصر سجاده می‌اندازد و می‌خندد»..... فرید قبادی در نقشی که هنوز نامش را نمی‌دانم می‌گوید: تو کی هستی شیطان؟! یکتا ناصر: قُطام.

  قطام نام آشنایی برای همه ما است و من نام مرادی را درست شنیده بودم. فرید قبادی در نقش ابن ملجم مرادی است اما حمیدرضا نعیمی همه چیز را تا جایی که توانسته به گونه‌ای طراحی کرده تا مخاطب فکر نکند با یک نمایش تکراری مواجه است. او حتی نام نمایش را طوری انتخاب کرده است که برای بسیاری وسوسه‌انگیز است. «ترور» نامی که می‌تواند سر زلف عصر جدید را با تاریخ گره بزند. «قطام دختر «شحنة بن عدى «عیسى» از قبیله «رباب» بود صورت زیبایش و جمال دلربایش او را شهره شهر کرده بود به طورى که او را «ماهروى کوفه» لقب داده بودند، او از کسانى بود که بعد از واقعه نهروان و کشته شدن برادر و پدرش در زمره مخالفان حضرت على علیه السّلام را گرفت ، قطام دخترى حیله گر، مکار و پیوسته در صدد انتقام جویى از قاتلان پدر و برادرش بود. قطام زنی بود که در تاریخ برای رسیدن مرادی به وصال خودش برای وی شرطی گذاشت و آن ریختن خون امیرالمومنین بود.» دست‌های قُطام هم به خون امام علی (ع) آلوده است که در نهایت عشق یک زن این مرد را تروریست کرد. همه چیز برایم جالب شد زمانی که متوجه شدم ماجرای این نمایش درباره تردید مرادی در ترور امام علی (ع) است و مقایسه این ماجرای مهم تاریخی در کنار حرکات نمایشی گروه و نوع دیالوگ‌هایی که شنیده بودم من را مشتاق‌تر ساخت تا ببینم گروه «شایا» این بار برای مخاطب خود چه غافلگیری را به همراه دارد. از نعیمی خواستم ماجرای «ترور» را تعریف کند او نگاه جذابی از نمایش را براین تصویر کرد و گفت: : نمایش «ترور» سی و سومین نمایش از گروه تئاتر «شایا» است که به روی صحنه می‌رود نویسندگی و کارگردانی این نمایشنامه بر عهده من بوده است و قرار است در سالن اصلی تئاتر شهر اجرا شود.این نمایش درباره زندگی و تنهایی یک تروریست است که انتخاب خودش را انجام داده است و در کشتن شخصی که در نظر دارد هیچ شکی ندارد اما مادر این تروریست معتقد است فرزند وی سی و پنج سال پیش در هنگام تولد مرده است چون جسدش دفن نشده است این جسد هر لحظه در دست شیاطین قرار گرفته است که در این مسیر با دختری آشنا می‌شود. کارگردان نمایش «سقراط»‌گفت: چگونه می‌شود که انسانی آنقدر به یقین و اعتماد در قضاوت برسد که به حذف فیزیکی شخص مقابل خویش بیندیشد و یا در این جهت حرکت و عمل کند. این آن‌چیزی است که من در نمایشنامه «ترور» بر اساس یک اتفاق مهم تاریخی به دنبال جست‌وجو کشف و فهم آن هستم. مطالعات زیادی به روی متن انجام گرفته است اما تمام تلاش ما این بود که واقعه شهادت امام علی (ع) را منتصب به یک اتفاق در هزار و چهارصد سال پیش ندانیم چرا که امام علی (ع) در هر عصری می‌توانست مورد ترور واقع شود. این بحث بحث مهمی است چرا باید فردی چون امام علی (ع) اساساً مورد ترور قرار بگیرد؟ او اظهار داشت: نمایشنامه «ترور» با توجه به آنچه که در موردش گفتم باید بگویم تمام مواردش مربوط به عصر حاضر است. این نمایشنامه مشخصاً مربوط به عصر حاضر است. تمام نمایشنامه هایی را که می‌نویسم بر اساس ضرورت است اگر این ضرورت در این زمان و این لحظه احساس نشود من دست به انتخاب اشتباهی زده‌ام. وسط صحبت‌مان می‌گویند باید سالن را ترک کنیم. حرف‌مان قطع می‌شود به داخل سالن اصلی تئاتر شهر می‌رویم. افرادی مشغول درست کردن دکور نمایش هستند قرار است با یک دکور بسیار عظیم مواجه شویم. نعیمی به روی یکی از صندلی ها می‌نشیند خوب به صحنه نگاه می‌کند در ادامه صحبتمان در مورد «ترور» می‌گوید.  در نمایش «ترور» همه نشانه‌هایی را که می‌بینیم نشانه‌هایی است که امروز هم می‌توانیم ببینیم و برای مخاطب امروز به هیچ عنوان یک اثر تاریخی به حساب نیاید. زبان ما در نمایشنامه خیلی تاریخی نیست البته باید گفت که خیلی هم محاوره‌ای نیست. اعتقاد دارم که بعد از انقلاب فیلم ها و نمایش‌نامه های زیادی در زمینه موضوعات مذهبی نوشته شده است اما بسیاری از این آثار به جنبه آفرینش هنری نرسیده‌اند یعنی یک اتفاق هنری محسوب نمی‌شوند چند اتفاق افتاده که به نظر من کم و اندک هستند. تلاشم را کردم تا به آن آفرینش هنری که در نظر دارم برسم. با وجود این که اثر بر گرفته از نام‌هایی است که سندیت تاریخی دارند اما اثر من یک مستند تاریخی نیست به این دلیل نیست که سعی کردم در هر جایی از تخیل خودم استفاده کنم و کمک بگیرم این به معنای مخدوش کردن ذهن مخاطب و تحریف نیست. او درباره حساسیت این موضوع برای مخاطب گفت: تماشاگر هیچ گاه در این نمایش این احساس را نمی‌کند ذره‌ای به باورهایش گزندی رسیده است چون من هم همانند او به امام علی (ع) با تمام وجود به شخصیت وی و اندیشه او و حتی بُعدهای دیگر شخصیت امام علی (ع) همانند سیاسی، اجتماعی و هنری‌اش ایمان و اعتقاد دارم و برایم قابل احترام است اما به دلیل اینکه من نمی‌توانم چهره امام علی (ع) را نشان دهم در نمایشم وجود ندارد در نتیجه بازیگر مقابل وی «قاتل امام علی (ع)» را به روی صحنه مورد کنکاش قرار داده‌ام. زوایای زیادی از جنبه روحی و روانی و حتی خانوادگی این شخصیت را مورد بررسی قرار داده‌ام. چیزی که در کتاب‌های ما فراموش شده است دشمن شناسی است. ما در این نمایش‌نامه ابن ملجم را می‌شناسیم وقتی این اتفاق بیفتد قطعاً بیشتر می‌توانیم امام علی (ع) را بشناسیم. صحبت‌مان که تمام می‌شود به او می‌گویم صبح با انرژی زیادی تو را دیدم که با همه کلنجار می‌رفتی تا به چیزی که در ذهن داری نزدیک شوی و حالا که ساعت نزدیک به 9 شب است و تو کارت تا ساعت ده شب ادامه دارد به همان اندازه انرژی و اشتیاق داری. با او خداحافظی می‌کنم از پله های تئاتر شهر با فکر قَُطام و مرادی و اشعث و... بالا می‌آیم و «ترور» رفتاری که این روزها بسیار می‌بینیم و کلمه‌ای که زیاد می‌شنویم این کلمه دیگر برایم در مورد نمایش حمیدرضا نعیمی مجهول نیست آنطور که خودش می‌گفت قرار است زاویه جدیدی از یک اتفاق و ترور تاریخی را برای‌مان به نمایش بگذارد. در دنیایی که ترور تیتر اول تمام رسانه‌ها است شاید بتوان گفت این‌بار «ترور» به تئاتر شهر رسید. انتهای پیام/



94/08/24 - 11:24





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 112]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن