واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گفتوگوی تفصیلی هادی نائیجی با دانش اقباشاوی در فارس/بخش نخست
اتفاقی که بیخ گلویم بود را به تصویر کشیدم/ عذاب وجدان هسته آتشفشانی «تاج محل»
هسته آتشفشانی «تاج محل» از یک احساس عذاب وجدان نشأت میگیرد. این روحیه از کودکی با من بوده و آزارم داده است.
خبرگزاری فارس_ گروه سینما: دانش اقباشاوی فیلمسازی جوان اما پختهای است، سابقه دستیاری فراوان با بزرگان سینمای ایران و تفکر بر موضوعات پیرامونش او را به یک فیلم اولی صاحب فکر و اندیشه که زبان سینما را هم میشناسد بدل کرده است. سعی کردیم در گفتگو پیرامون فیلم«تاج محل» از قائده مرسوم جدا شویم و بجای ما اینبار یک فیلم اولی دیگر بنام هادی نائیجی روبروی دانش اقباشاوی بنشیند و از جایگاه یک کارشناس گفتگو را آغاز کند. هادی نائیجی_ من فکر می کنم یک داستان گو و یا یک فیلم ساز قصه گو یک گزاره کلی دارد و آن هم این است که می خواهد از یک چیزی حرف بزند و اگر آن موضوع از وی دور باشد حرف زدن در موردش سخت تر است و هر آنچه که به آن موضوع نزدیک تر باشد حرف زدن در مورد آن برایش آسان تر است اما به شرط این که دچار احساسات نشود. تصور کنید یک مداح اگر خودش زیاد احساساتی شود نمی تواند کارش را انجام دهد. طالبی_ البته به نظرم نویسنده در اولین آثارش به موضوعی می پردازد که بیشترین اشراف را دارد. تنها به این دلیل که اگر از وی دور باشد مشکلات دیگری نیز برایش به وجود می آید. گاهی آنقدر به یک موضوع که دغدغه مان است نزدیک هستیم که نمی دانیم از کجا شروع کنیم. *دست های آلوده برای یک عصیانگر تعریف کلیشهای است نائیجی_ درسته. میخواهم وارد پرسش کلیشه ای نشویم به همین دلیل وارد این نکته شدم. من می فهمم که دانش اقباشاوی بچه آبادان است اما تم مرکزی داستان به نوعی به دست های آلوده نزدیک می شود. دست های آلوده فردی که صاحب اصول است. دست های آلوده برای یک عصیانگر تعریف کلیشه ای است. تو به عنوان فردی که اولین فیلمش را میسازد به دست های آلوده یک فرد با اصول توجه کردی. شاید وارد بحث که شدیم به این نتیجه برسیم که اصلاً این دست ها آلوده نیست و مسئله فیلم چیز دیگری است. معمولاً کسانی که با اصول و اعتقاد زندگی میکنند دستهای آلوده نباید داشته باشند؛ چرا اولین تجربهات در قصه به این سمت حرکت کرده است؟! تو نگران این هستی که کسانی که صاحب اصول میشوند بیشتر از بقیه در معرض خطا هستند
*احساس عذاب وجدان از دوران کودکی در من بوده است دانش اقباشاوی_ تو کارت را خوب بلدی به این دلیل که این همه در مورد فیلم با من مصاحبه شده است و بحث دستهای آلوده را کسی مطرح نکرد. چند پلان در این مورد دارم. اما ماجرا دست های آلوده نیست بلکه این چهره بیرونی ماجرا است. احساس عذاب وجدان از دوران کودکی در من بوده است. به همین دلیل الان احساساتی شدم چون با توجه به اشاراتی که در فیلم بود کسی به این موضوع اشاره نکرده بود. هسته آتشفشانی این نکته از یک احساس عذاب وجدان نشأت میگیرد. البته این عذاب وجدانها در زندگی شخصی خودم است. کلاً آدم عذاب وجدانیای هستم. این روحیه از کودکی با من بوده و آزارم داده است. *گم شدههایی دارم که ارزشهایم را در بر گرفته است مثلاً دائم به این فکر می کنم که نکند فلان کار گناه است یا برای دیگران نتیجه بدی حاصل شود. احساس گناه همواره در من وجود داشته است. نمیدانم این احساس گناه در من از کجا آمده. آیا به دلیل تربیت شیعی است؟ به دلیل تربیت خانوادگی است؟ یا تربیت اخلاق گرایانه ای است که در من شکل گرفته است؟! بگذارید مثالی بزنم در شب سال تحویل سال 69 یک شلوار جین 800 تومانی پدرم برایم خرید و من در تنهایی خودم گریه میکردم که یک نفر دیگری شلوار ندارد. این درحالی است که ما زندگی متوسط رو به بالایی داشتیم. خانواده من را در یک مدرسه خوب و به اصطلاح بالاشهری ثبت نام کردند و در آنجا مواردی را میدیدم که با تربیت من فاصله بسیار زیادی داشت. موارد تربیتی عجیب و غریبی که میدیدم بسیار برایم شُک بر انگیز بود همه این ها به عذاب وجدان من دامن میزند گویا من گم شده هایی دارم که ارزش هایم را در بر گرفته است. نائیجی: قهرمان های جهاد اصغر(جنگ بیرونی) تعدادشون زیاد است و در تاریخ فراوان توصیف شده اند و قهرمان های جهاد اکبر(جنگ درون) به شهادت همان روایت مشهور بیشتر شان گمنام هستند. تو از دوره ای حرف میزنی که قهرمانهای جهاد اصغر گذشته زندهاند اما دوره فیلم، دوره جهاد اکبر است. تو فیلم جهاد اصغر را نساختی ما با یک قهرمانی روبرو می شویم که قهرمان یک خانواده است و معلوم است که اصول و مبانیای دارد. در لابه لای پلان هایت اشارههایی هم به همان جهاد اصغر میکنی و با تصاویر امام (ره) به این موضوع نزدیک میشوی. کمکم از علائم دیگر وی چون راه رفتن متوجه می شویم که قهرمان جهاد اصغر و جنگ تحمیلی است. البته زندگی در آبادان یکی از این اقتضائاتش حتی اگر به دفاع مقدس هم باورمند نباشی این است که جنگ را تجربه کردی. در معرفی به زودی به مخاطب این مطلب را میرسانی که شخصیت فیلمت گذشتهای داشته که در جنگ سپری شده است. این فرد قهرمان دوره ای است که در حال حاضر در یک زندگی عادی به کار روزانه خود ادامه میدهد. کی این فیلمنامه را نوشتی؟ اقباشاوی: نزدیک به تولید فیلمنامه را با کریم نیکو نظر نوشتیم. اما عذاب وجدان و انسان ارزشی در محیط واقعگرایانه امروز وجود داشت. نائیجی: سعی کردی فیلمنامه فیلم اول خود را با تجربه زندگی خودت بنویسی؟ اقباشاوی: این شانس من بوده که با هم(کریم نیکونظر) در این زمینه همکاری داشتیم. در دوره دبیرستان هم با هم همکلاس بودیم. همدیگر را به خوبی می شناختیم.
*فیلمنامهای که به رکود اقتصادی اشاره دارد نائیجی: مثل یک کار گروهی در کنار هم زندگی کردید و رسیدید به این قصه و آن را نوشتید. یک تجربه مفصل دوران نوجوانیت تبدیل شد به یک فیلمنامه که این فیلمنامه مختصات و تجربه تو را نشان میدهد. به نظرم آدمها عوض شدهاند البته بعد از مرحله جنگ (جهاد اصغر) که به آن اشاره کردم حالشان تغییر کرده اما تغییر آنها را در فیلم تو تجربه نمی کنیم. اتفاقا در دورهای آنها را میبینیم که زندگی جاری است و همه چیز در جای خودش قرار دارد و آدم دوران جنگ الان هم معتقد در حال زندگی کردن است. تو اشاره جدی در فیلم به دوران رکود اقتصادی داری. *ارزشها در حال تغییر است اقباشاوی: اولین سوال تو در مورد دستان آلوده بود اما این عذاب وجدان از زمانی در من به وجود آمد که من در دوران بلوغ خود دچار تضاد شدم که دیدم ارزشها در حال تغییر است که در دهه هفتاد بیشتر این موضوع به چشم میخورد. نائیجی: برای همین این را میگویم، قبول داری که فیلمت ما را به یک رکود اقتصادی ارجاع میدهد؟ اقباشاوی: بله نائیجی: مربوط به چه دوره ای است؟ اقباشاوی: هر دوره ای باشد مشخصا به جای رکود اقتصادی میگویم سیاستهای تعدیل اقتصادی. نائیجی: اما ما در فیلمت شاهد تعدیل نیروهای انسانی هستیم. وقتی تعدیل نیروی انسانی را در فیلمت نشان میدهی خبر از دوران رکود اقتصادی میدهد.
*اتفاقی که بیخ گلویم بود را به تصویر کشیدم اقباشاوی: نه رکود نیست. دوره تعدیل ساختار اقتصادی است که تعدیل منابع انسانی هم جزوی از آن است. در فیلم کوتاهی که در سن بیست و دوسالگی ساختم به این موضوع اشاره داشتم که تندیس خانه سینما را نیز گرفت. ماجرای مردی کارگریست که اخراج شده و تامین اجتماعی هم ندارد و برای درمان همسرش ، کسی یاریگر او نیست در پایان تصمیم به دزدی می گیرد و پس از آن در حال عنابه در شب عاشورا به امامزادهای در آبادان میرود و خداوند ، حضرت رسول و علی (ع) را شاهد میگیرد که روز قیامت شهادت بدهید که شرایط اجتماعی من را به این سیئه کشانید . این اتفاق برای دوستم افتاد و تا آن لحظه در بیخ گلویم بود و باید آن را به تصویر میکشیدم. نائیجی: این تم در فیلم بلندت هم که ساختی وجود دارد. گویا تو مسئله ای در این رابطه داری. *دغدغهام از مشاهداتم نشأت میگیرد اقباشاوی: نه این مسئله به خانواده ارتباط ندارد. دغدغه من از مشاهداتم نشأت می گیرد. من دل نوشته هایم را دارم در آن زمان که این اتفاق برای دوستم و خانواده اش افتاد نوشتم که خصوصی سازی اقتصادی را نمیفهمم. تصور کنید در آن سن من هیچ تصوری از خصوصی سازی نداشتم. خصوصی سازی برای من در سن هجده سالگی پدر رفیقم بود که خودش را دار زد. خصوصی سازی را میفهمیدم به عنوان چیزی که خانواده ها را از هم می پاشاند. بحث رکود نیست. ادامه دارد.... انتهای پیام/ج
94/08/11 - 00:07
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 37]