واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری موج:
۳ آبان ۱۳۹۴ (۱۶:۳۶ب.ظ)
بعد از واقعه کربلا؛ سرنوشت شمر لعين چه شد؟ موج - نقش شمر خبيث در واقعه کربلا، سال 61 هجري قمري که حسين بن علي به سمت عراق در حرکت بود، شمر اخبار اين حرکت را دقيقاً پي گيري ميکرد. در تاريخ اين واقعه، شمربن ذي الجوشن در چند جا نقش اساسي داشت.
به گزارش خبرگزاري موج، شمر از جمله افرادي بود که «عبيدالله بن زياد» حاکم کوفه، او را براي پراکنده کردن مردم کوفه از اطراف مسلم بن عقيل، يار حسين بن علي، به دارالاماره فرستاد. زماني که عمر بن سعد، فرمانده لشکر کوفه در نامهاي براي حاکم کوفه نوشت که حسين بن علي حاضر شده که يا برگردد و يا با او بيعت کنند «عبيدالله حاکم کوفه» نظر داد که بايد پذيرفت ولي وقتي شمر از اين نامه مطلع شد، او را منع کرد و گفت که اگر حسين بن علي خود را تسليم نکند و برود، بعداً قدرتمند ميشود. پس بهتر است نگذاريد برود.
عبيدالله هم نظر شمر را قبول کرد او را فرمانده سپاه با 4000 جنگجو کرد و همراه با نامهاي به طرف عمربن سعد فرمانده کوفه در کربلا فرستاد، تا از حسين بخواهد که يا تسليم شود و يا به جنگ تن در دهد و به دنبال اين نامه، گفت اي عمر سعد، اگر اينکار را انجام نميدهي از لشکر ما کناره بگير و لشکر را به شمربن ذي الجوشن واگذار.
آخرين ساعتهاي روز دهم محرم، زماني که حسين بن علي جراحتهاي زيادي در سر و بدن داشت، شمر، با چکمه و خنجر برهنه بر سينه او نشست و سر او را از تن جدا کرد.
بعد از واقعه جاندار کربلا و به درک واصل شدن شمر
شمر بعد از واقعه کربلا، توانست از چنگ مختار بگريزد اما مختار دسـتـور داد کـه او را هـر کجا رفته اسـت، پـيـدا کـنـنـد و بـه سـزاي اعمال ننگينش برسانند. شمر در ماجراي شورش کوفه بر ضدّ مختار از عاملان اصلي بود. در تنيجه يکي از غلامان مختار، به دنبال او رفت ولي غلام شمر او را کشت و بعد به قريه ديگري فرار کرد و از آنجا هم باز به قريه «کلتانيه» تا اينکه سپاهيان مختار در آن جا، او را محاصره کردند.
«مـسـلم ضـبـائي که هم قبيله شمر بود، ميگويد: «ما فرار کرديم و خود را به محلي در مسير کـوفـه و بصره به نام ساتيدما رسانديم و در نزديکي آن محل، دهکده کوچکي به نام کلتانيّه در حوالي سواحل فرات قرار داشت. ما در کنار تپّهاي مخفي شديم که توسط يک روستايي جاي ما لو رفت. شب هنگام بود که ماموران مختار ما را محاصره کردند. شمر را ديدم که جامهاي خوشبافت به تن داشت و بدنش پيس (بيماري برص) بود. ما حتي فرصت سوارشدن بر اسب را نيافتيم. درگيري شديدي رخ داد. ساعتي بعد صداي الله اکبر شنيدم و کسي فرياد زد خداوند، خبيثي را کشت».
«شمر را دستگير کردند و نزد مختار آوردند. مختار دستور داد گـردن او را زدند و جسدش را در ديگ روغن جوشيده افکندند و يکي از ياران مختار با پاي خود سر شمر را لگد ميکرد.»
«عبدالرحمن بن عبد ميگويد: من شمر را به هلاکت رساندم. مختار تا نگاهش به سر بريده شمر افتاد، سجده شکر به جاي آورد و دستـور داد آن سـر را بـالاي نـيـزه کـنـنـد و مقابل مسجد جامع شهر در معرض ديد مردم قرار دهند تا موجب عبرت همگان باشد».
ياران شمر همگي پا به فرار گذاشتند. خود او هم فرصت نکرد تا لباس رزم بپوشد، پارچهاي به خود پيچيد و با نيزه در مقابل سپاه مختار ايستاد تا اينکه از پاي در آمد. اقوال ديگري نظير اينها هم هست. ابوعمره، شمر را دستگير کرد و نزد مختار آورد. مختار ثقفي، سر او را از بدن جدا کرد و بدنش را درون ديگي پر از روغن جوشان انداخت. ياران مختار سرش را لگدکوب کردند و نزد محمد بن حنفيه فرستادند تا تسکيني بر وي باشد.
شيخ طوسي نيز در کتاب «امالي» خود درباره اعدام شمر توسط مختار چنين نوشته است: «... ابوعمره با گروهي به تعقيب شمر رفتند و طي يک درگيري مسلحانه او را زخمي کردند و سپس به اسارت درآمد، او را به نزد مختار آوردند، مختار دستور داد او را گردن زدند و جسد او را در ديگ روغن جوشيده افکندند و يکي از اطرافيان مختار، سر شمر را با پاي خود لگدکوب کرد.
برگرفته از کتاب تاريخ طبري
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاری موج]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 22]