تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 9 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):هرچیز بهاری دارد و بهار قرآن ماه رمضان است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819289377




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

گزارش ساعت به ساعت از روز عاشورا با ترکيب اوقات شرعي کربلا با متن مقاتل


واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری موج:


۲ آبان ۱۳۹۴ (۱۱:۲۷ق.ظ)
روايت روز واقعه؛ گزارش ساعت به ساعت از روز عاشورا با ترکيب اوقات شرعي کربلا با متن مقاتل موج - طبق محاسبه مرحوم دکتر احمد بيرشک در «گاه شماري ايراني» واقعه کربلا به حساب گاه شماري شمسي مي شود ٢١ مهر سال ٥٩ شمسي.
به گزارش خبرگزاري موج، تاريخ شمسي هم که مثل قمري نيست که تغيير کند. موقعيت زمين نسبت به خورشيد ثابت است و مي شود با در آوردن اوقات شرعي شهر کربلا در اين تاريخ حرف هاي مقتل نويسان را به ساعت و دقيقه برگرداند. ما اوقات شرعي روز ٢١ مهر به افق کربلا (که در طول قرون حداکثر ٣-+ دقيقه اختلاف مي تواند داشته باشد) را استخراج کرده ايم و روايات مقتل نگراها را با اين ساعت ها تنظيم کرده ايم.


٥:٤٧ اذان صبح
امام (ع) بعد از نماز صبح براي اصحابش سخنراني کرد. آنها را به صبر و جهاد دعوت کرد.
و بعد دعا خواند:
اللهم انت ثقتي في کل کرب... خدايا تو پشتيبان من هستي در هر پيشامد ناگواري.
آن طرف نماز را به امامت عمر سعد خواند و بعد از نماز صبح به آرايش سپاه و استقرار نيرو مشغول شدند.

حدود ٦
امام حسين(ع) دستور داد تا اطراف خيمه ها خندق بکنند و آن را با خاربوته ها پر کنند تا بعد آن را آتش بزنند و مانع از حمله سپاه از پشت سر بشوند.


٧:٠٦ طلوع آفتاب
کمي بعد از طلوع آفتاب. امام سوار بر شتري شد تا بهتر ديده شود.
رو به روي سپاه کوفه رفت و با صداي بلند براي آنها خطبه اي خواند.
صفات و فضايل خودش و پدر و برادرش را يادآوري کرد و اينکه کوفيان به امام (ع) نامه نوشته اند.
حتي چند نفر از سران سپاه کوفه را مخاطب قرار داد و از حجّار بن ابجر و شبث ربعي پرسيد که مگر آنها او را دعوت نکرده اند؟
آنها انکار کردند. امام نامه هايشان را به طرف آنها پرتاب و خدا را شکر کرد که حجت را بر آنها تمام کرده است.
يکي از سران جبهه مقابل از امام (ع) پرسيد چرا حکم ابن زياد را نمي پذيرد و آنها را از ننگ مقابله با پسر پيامبر نمي رهاند؟
اينجا امام آن جمله معروفشان را فرمودند: أَلَا وَإنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيِّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ: بَيْنَ السِّلَّه وَالذِّلَّه؛ وَهَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه...
فرد پستي که پسر فرد پست ديگري است. من را بين کشته شدن و قبول شدن و قبول ذلت مجبور کرده. ذلت از ما دور است.
سخنراني امام (ع) حدوداً نيم ساعت طول کشده است.

حدود ٨
بعد از سخنراني امام (ع) چند نفر از اصحاب آن حضرت به روايتي بُرَير که «سيد القرآء» (آقاي قرآن خوان هاي) کوفه بود (الفتوح) و به روايتي زهير (تاريخ يعقوبي و طبري) خطاب به کوفيان سخنان مشابهي گفتند.

بعد از سخنان زهير و برير، امام فرياد معروف «هل من ناصر ينصرني» را سر داد.
چند نفري دچار ترديد شدند؛ از جمله حُر. فرد ديگري به نام ابوالشعثا و دو برادر که در گذشته عضو خوارج بودند.
بعيد نيست که کساني ديگري هم با ديدن شدت گرفتن احتمال جنگ، از سپاه کوفه فرار کرده باشند.

حدود ٩
روز به وقت چاشت رسيده بود که شمر به عمر سعد پرخاش کرد که چرا اين قدر تعلل مي کند؟
عمر سعد عاقبت رضايت به شروع جنگ داد. اولين تير را به سمت سپاه امام (ع) رها کرد و خطاب به لشگريانش فرياد زد: «نزد عبيدالله شهادت بدهيد که من اولين تير را رها کردم.»
بعد از انداختن تير توسط عمر سعد، کماندارهاي لشکر کوفه همگي با هم شروع به تيراندازي کردند.
امام به يارانش فرمودند: «اينها نماينده اين قوم هستند. براي مرگي که چاره اي جز پذيرش آن نيست. آماده شويد.»
چند نفر از سپاه امام در اين تير باران کشته شدند. تعداد دقيق را نمي دانيم . تعداد کشتگان تير اندازي. با تعداد کشتگان حمله اول ٥٠ نفر ذکر شده.


حدود ١٠
بعد از تيراندازي، «يسار»، غلام «زياد بن ابيه» و «سالم» غلام عبيدالله ابن زياد از لشکر کوفه براي نبرد تن به تن ابتداي جنگ بيرون آمدند.
عبدالله بن عمير اجازه نبرد خواست. امام حسين(ع) نگاهي به او کرد و فرمود:
به گمانم حريف کشنده اي باشي» عبدالله آن دو نفر را کشت. البته انگشتان دست چپش قطع شد.
بعد از اين نبرد تن به تن، حمله سراسري سپاه کوفه شروع شد. ابتدا حجار به جناح راست سپاه امام حسين (ع) حمله کرد؛ اما حبيب و يارانش در برابر او ايستادگي کردند. زانو به زمين زدند و با نيزه‌ها حمله را دفع کردند.
همزمان شمر به جناح چپ سپاه امام‌(ع) حمله برد. زهير و يارانش به جنگ مهاجمين رفتند. خود شمر در اين حمله زخم برداشت بعد از عقب نشيني هر دو جناح کوفي، عمر سعد ٥٠٠ تير انداز فرستاد که دوباره سپاه امام(ع) را تير باران و آن حملات، علاوه بر از پا درآمدن هر ٢٣ اسب لشکريان امام(ع) تعدادي ديگر از اصحاب شهيد شدند. الفتوح آن نفرات را ٥٠ نفر و اين شهر آشوب ٣٨ نفر ذکر کرده است.
اولين شهيد، ابوالشعثا بود و ٨ تير انداخت که ٥ نفر از دشمن را کشت. امام(ع) او را دعا کرد.
گروهي از سپاه شمر خواستند از پشت سر به امام(ع)حمله کنند زهير و ١٠ نفر به آنها حمله کردند.

حدود ١١
بعد از اين حملات، امام‌(ع) دستورتک تک به ميدان رفتن را به ياران داد.
اصحاب با هم قرار گذاشتند تا زنده‌اند نگذارند کسي از بني‌هاشم به ميدان برود. انگار براي شهادت با هم مسابقه داشتند.
بعضي «در مقابل نگاه امام‌(ع)» شهيد شدند. يکي از اولين کساني که کشته شد، پيرمرد زاهد، جناب برير بود. مسلم بن عوسجه بعد از او کشته شد. حبيب بر سر بالين او رفت و گفت کاش مي‌توانستم وصيت‌هاي تو را اجرا کنم. مسلم با دست امام حسين(ع) را نشان داد و گفت: «وصيت من اين مرد است.»
يک بار هفت نفر از اصحاب امام‌(ع) در محاصره واقع شدند، حضرت عباس(ع) محاصره آنها را شکست و نجاتشان داد.

١٢:٥٠ اذان ظهر
حبيب بن مظاهر موقع اذان ظهر شهيد شد. چون که نوشته‌اند امام(ع) خطاب به اصحاب گفت يکي برود با عمر سعد مذاکره بکند و بخواهد براي نماز ظهر جنگ را متوقف کنيم.
يکي از لشکر کوفه صدا زد:
«نماز شما قبول نمي‌شود.» حبيب به او گفت: «اي حمار! فکر مي‌کني نماز شما قبول مي‌شود و نماز پسر پيامبر(ص) قبول نمي‌شود؟» به جنگ او رفت اما از سپاه کوفي به کمکش آمدند و حبيب کشته شد.
امام(ع) از شهادت حبيب متاثر شد و براي اولين بار در روز عاشورا گريست. رو به آسمان کرد و گفت: «خدايا رفتن جان خودم و دوستانم را به حساب تو مي‌گذارم.»
امام‌(ع) نماز را شکسته و به قاعده «نماز خوف» خواند. گروهي از اصحاب به امام‌(ع) اقتدا کردند و بقيه به جنگ پرداختند.
زهير و سعيد بن عبدالله حنفي خودشان را سپر امام کردند.
نوشته اند سعيد بن عبدالله ۱۳ تير و نيزه خورد و به شهادت رسيد. در آخرين نفس از امام پرسيد: «آيا وفا کردم؟»

حدود ساعت ۱۳
۳۰ نفر از اصحاب امام(ع) تا وقت نماز زنده بودند و بعد از اين ساعت شهيد شدند.
بعد از کشته شدن اصحاب، نوبت به بني هاشم رسيد. اولين نفر، حضرت علي اکبر پسر امام حسين(ع) بود. البته الفتوح عبدالله بن مسلم بن عقيل را اولين شهيد بني هاشم خوانده است
اين عبدالله بن مسلم، به طرز ناجوانمردانه‌اي شهيد شد. شهادت او بر جوانان بني هاشم گران آمد. دسته جمعي سوار شدند و به دشمن حمله بردند. امام آنها را آرام کرد و فرمود: «اي پسرعموهاي من بر مرگ صبر کنيد. به خدا پس از اين هيچ خواري و ذلتي نخواهيد ديد.»

حدود ساعت ۱۴
عاقبت امام حسين(ع) و حضرت عباس(ع) تنها ماندند. عباس(ع) اجازه ميدان خواست اما امام او را مامور رساندن آب به خيمه ها کرد.
دشمن بين دو برادر فاصله انداخت. عباس(ع) دلاور در حاليکه با شجاعت تمام سعي در آوردن مشک آب براي زنان و کودکان داشت در محاصره دشمن دو دستش قطع شده و با عمودي آهنين بر سرش زدند که از اسب بر زمين افتاد.
اباعبدلله سراسيمه خود را بر پيکر قطعه قطعه برادر رساند. دشمن کمي به عقب رفت.

حدود ساعت ۱۵
امام(ع) به طرف خيمه‌ها برگشت تا خداحافظي بکند. همچنين پيراهنش را پاره پاره کرد و پوشيد تا بعدا در وقت غارت کردن توسط دشمن برهنه‌اش نکنند. وقت وداع با اهل بيت، کودک شيرخواره اش علي اصغر را به ميدان برد تا او را سيراب کند که به تير حرمله کشته شد.


امام(ع) به ميدان رفت اما کمتر کسي حاضر به مقابله با ايشان مي‌شد. بعضي تير مي‌انداختند و بعضي از دور نيزه پرتاب مي‌کردند. شمر و ده نفر به مقابله امام(ع) آمدند. بعد از شهادت امام(ع)، بر پيکر مبارکش جاي ۳۳ زخم نيزه و ۳۴زخم شمشير شمرده شد.
در مقاتل نوشته اند زماني که امام(ع) در آستانه شهادت بود اما کسي جرات نمي‌کرد به سمت ايشان برود اهل حرم از صداي اسب ايشان ذوالجناح متوجه شده و بيرون دويدند. کودکي به نام عبدالله بن حسن (ع) دويد و به طرف مقتل امام آمد. او را در بغل عمويش کشتند. امام ناراحت شدند و کوفيان را نفرين کردند: «خدايا باران آسمان و روييدني زمين را از ايشان بگير!»


١٦:٠٦ اذان عصر
وقت شهادت امام(ع) را وقت نماز عصر گفته‌اند.
روايت تاريخ طبري به نقل از وقايع‌نگار لشکر عمر سعد چنين است: «حميد بن مسلم گويد: پيش از آن که حسين کشته شود شنيدم که مي‌گفت «به خدا پس از من کس را نخواهيد کشت که خداي از کشتن او بيش از کشتن من بر شما خشم آرد.»
گويد: آن‌گاه شمر ميان کسان بانگ زد که «واي شما منتظر چيستيد؟ مادرهايتان به عزايتان بنشينند، بکشيدش!» گويد در اين حال سنان بن انس حمله برد و نيزه در قلب امام(ع) فرو برد...»

حدود ساعت ۱۷
بعد از شهادت امام(ع)، عده‌اي لباس‌هاي آن حضرت را غارت کردند که نوشته اند تمام اين افراد بعدها به مرض‌هاي لاعلاج دچار شدند.
غارت عمومي اموال امام حسين(ع) و همراهانش آغاز شد. عمر سعد ساعتي بعد دستور توقف غارت را داد و حتي نگهباني براي خيمه‌ها گذاشت.
يکي از شيعيان بصره به اسم سويد بن‌مطاع بعد از شهادت امام به کربلا رسيد و براي دفاع از حرم امام جنگيد تا شهيد شد.
نزديک غروب آفتاب است. سر امام را جدا مي‌کنند و به خولي مي‌دهند تا همان شبانه براي ابن زياد ببرد...














این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبرگزاری موج]
[مشاهده در: www.mojnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 17]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن