محبوبترینها
آیا میشود فیستول را عمل نکرد و به خودی خود خوب میشود؟
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1854715377
دریافتم «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» یعنی چه
واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: یکشنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۴ - ۱۶:۳۸
سومین نشست از سری نشستهای هفتگانه «شبهای شیدایی» 25 مهرماه (مصادف با سومین روز از ماه محرم الحرام) در انجمن شاعران ایران برگزار شد. به گزارش ایسنا، بر اساس گزارش رسیده، در ابتدای نشست سهیل محمودی صحبت های خود را با خواندن این شعر آغاز کرد: «لب تشنه ام از سپیده آبم بدهید جامی ز زلال آفتابم بدهید من پرسش سوزان حسینم یاران با حنجره عشق جوابم بدهید . . .» او با اشاره به اینکه شعر و ادبیات فارسی بخش مهمی از زندگی مردمی است که در جغرافیای فرهنگی ایران زندگی می کنند گفت:« در هر دوره تاریخی از دوره سامانیان تا امروز، شعر فارسی همراه غم ها و شادی های مردم و انعکاس زندگی آنها بوده است؛ به طوری که می بینیم همه وجوه زیست انسان ایرانی در شعر متجلی شده است و یکی از این تجلی ها برگزاری و برپایی آئین های محرم و عاشوراست. » بعد از صحبت های عضو هیئت مدیره انجمن شاعران ایران، خواندن قرآن با صوت سید حسین موسوی بلده مطابق شب های گذشته آغازگر این جلسه به طور رسمی بود. در ادامه عبدالجبار کاکایی برای شعرخوانی دعوت شد که بعد از گفتن خاطره ای از دوران کودکی اش در شب های محرم این شعر را برای حاضران خواند: «آب اگر چه بی صداترین ترانه بود تشنگی بهانه بود من به خواب های کوچک تو اعتماد داشتم چشم های عاشق تو را به یاد داشتم می وزید عطر سیب سمت خواب های ساده و نجیب من به جست و جوی تو در هوای عطر موی تو رفت و آمد کبود گاهواره ها زیر چتر روشن ستاره ها تا هنوز عاشقم تا هنوز صبر می کنم ابر می رسد باد مویه می کند چکه چکه از گلوی ناودان یاس تازه می دمد تا هنوز تشنه ام تا هنوز تشنگی بهانه است آب بی صدا ترین ترانه است» کاکایی در ادامه غزلی را برای حاضران خواند: «یک شهر دعا کرد و بلا کم نشد امسال خون شد جگر خلق و محرم نشد امسال ای ماه چه دیر آمدی از راه و عجیب است دلواپس تو عالم و آدم نشد امسال پیش از تو محرم شد و پیش از تو عزا بود مویی ز عزاداری تو کم نشد امسال جایی ننشستیم که یادی نشد از درد شعری نسرودیم که ماتم نشد امسال صد خیمه ی خاموش به تاراج جنون رفت یک خاطر آسوده فراهم نشد امسال در گریه نهفتیم عزای شب خود را تاوان تو زخمی ست که مرهم نشد امسال» سپس جلسه با صحبت های سهیل محمودی درباره حضور هرساله اهل هنر در شب های شیدایی انجمن شاعران همراه بود. در ادامه رضا امیرخانی برای سخنرانی دعوت شد. این نویسنده صحبت های خود را این گونه آغاز کرد:« همیشه فکر می کنم اگر روزی دیگر در این دنیا نباشم یکی از چیزهایی که دلم برایش تنگ می شود همین دهه محرم است.» او در ادامه با یاد کردن از خاطره ای، متنهایی را در سوگ حضرت اباعبدالله (ع) با دو نثر کهن و معاصر برای حاضران خواند: «و بارها مادرانِ مدینه ناگاه دستِ کودکانشان را فشردهاند که: - نگاه! پیامبرِ خدا اینگونه راه میرفت... و پدران در مسجد به انگشتِ اشاره فرزندان را متوجه کردهاند: - ببین! پیامبرِ خدا همینگونه نماز میخواند... و پابهسنگذاشتههای لشگر نیز همین که ورا دیدند، سربرگرداندند که: - وای بر تو عمر سعد! ما را به جنگِ پیامبرِ خدا آوردهای؟! به سمتِ میدان که راه میافتد، هیچکدام از زنانِ اهلِ حرم، نگرانِ زخم نیستند، جملگی نگرانِ چشمزخماند. پس صدقه کنار میگذارند و تعویذ میخوانند که مبادا ورا چشمِ شومی بیازارد. اما راوی بایستی ظاهربین باشد. پس از چشمزخم نمینویسد و مینویسد که زخمها از شماره بیرون بود. حتا از نگاشتنِ ظواهر نیز عاجز است! و حالا همه پردهگیان کناره درگاهِ خیمه ایستادهاند و از او مهلتی میخواهند تا سیر ببینندش. راه رفتنِ موزونِ علی را نشانه میگیرند و موزون میگویند: “مهلاً مهلا“ بیتوجه به سجع موزون و مقفایی که ساعتی بعد راوی خواهد نوشت: “و او را قطعهقطعه کردند؛ ارباً اربا“ نزدیک است میانِ چهار قبیله بزرگِ عرب، جدالی عظیم دربگیرد. روسای چند قبیله ظرفی از خون فراهم میکنند و دستهای خود را در آن فرو میبرند تا پیمان ببندند که مبادا دستِ دیگری افتخارِ نصبِ حجر را از ایشان برباید. لاشهخواران جدالی عظیم را به انتظار نشستهاند. عاقبت حکمیت جوانی تازهوارد را میپذیرند. پس حجرالاسود را میانِ عبای جوانی میگذارند، که به نقلِ پیشگویان، مهرِ پیامبری بر شانه دارد. مردمان هلهله میکنند برای آن که پس از این پیامبر خواهد شد چرا که جدالی ختم به خیر شده است. و عبا از میراثِ پیامبر است. همان پیامبری که پروردگار در کتابش -نه به طعنه- فرموده بود: “هل جزاء الاحسان الا الاحسان؟ و حالا چهل قبیلهی بزرگِ عرب به جدالی عظیم فرا خوانده شدهاند. و این بار نه در ظرفِ خون که در دشتِ خون دست آلودهاند و پیمان بستهاند مبادا که فتحی چنین شکوهمند نصیبِ دیگران شود. و همان عبا اینبار از دوشِ پسرِ همان پیامبر برداشته میشود و روی زمین پهن میشود تا به جای سنگی سیاه، گوهری سرخ بر آن نهاده شود. شبیهترین مردمان به همان پیامبر را در عبای همان پیامبر میگذارد. چرا که پارههای جسمِ او را نمیتواند به بر بگیرد. پس اینبار اطرافِ عبا را جوانانِ بنیهاشم میگیرند و نه حجر را به کعبه، که گوهر را به خیمه میبرند... مردمان برای آن که پسرِ پیامبر است، هلهله میکنند چرا که جدالی ختم به خیر شده است. و فدیناه بذبح عظیم! » امیرخانی متن دیگرش را اینگونه خواند:«بم که میرفتیم قرار گذاشتیم که کم نیاوریم. گفتیم یل برویم و شل برگردیم اما یول برنگردیم. خدا توفیق داد و همه کار کردیم. از گچ گرفتن تا بیل زدن... برگشتنه با سیصد و سی رفتیم کرمان و قرار شد از آنجا برگردیم به تهران. توی فرودگاه دنبالِ هواپیما بودیم که ناگهان از داخلِ یک ایرباس صدامان زدند که امدادگر کم داریم. سه تایی دویدیم. از پلهها بالا رفتیم. واردِ هواپیما که شدیم ناخودآگاه ایستادیم. پساپس رفتیم. باورکردنی نبود. تمامِ صندلیهای ردیفِ وسط و چپِ هواپیما را باز کرده بودند. با باندهای پانسمان طنابهایی نزدیک به سقف کشیده بودند. قفسههای بارِ بالای صندلیها را باز گذاشته بودند و این طنابها را به کشی که برای نگهداری چمدانها در هر قفسه وجود دارد، گره زده بودند. باندهای پانسمان مثلِ خطخطی کردنِ کودکی بازیگوش فضای بالای هواپیما را پر کرده بودند. به هر باند چندین باندِ دیگر متصل بود و همین که کمی نگاهت را پایین میآوردی متوجه سرمهایی میشدی که به این باندها آویزان بود. صحنهای غریب و باورنکردنی که در هیچ سینمایی مشابهش را نشان ندادهاند. صد و پنجاه مجروح روی کفِ بدونِ صندلیِ هواپیما دراز کشیده بودند و ناله میکردند... از قطعِ نخاعی تا مجروحِ عادی. سرمها آویزان بودند و با حرکتِ هواپیما به سببِ اتصالشان به کشِ قفسه بار، در حرکتی عجیب موزون نیم متر بالا و پایین میرفتند. وضعیتِ ناجوری بود. دو پزشکِ ایرانایر و پرستاری که با آنها همکاری میکرد، ما را صدا کردند و نیامده یکی یک آمپول مسکن دستمان دادند که در سرمِ آنهایی که زیاد فریاد میکشیدند، تزریق کنیم. هواپیما از روی زمین بلند شد. ایرباسِ آ-300 ششصد که مخصوصِ پروازهای خارجی بود، با خدمهی مرتب که سالهای سال آموزش دیده بودند تا سینیِ فنجانِ قهوه را چگونه بایستی یکدستی تعارف کرد... سرمهماندار کاملمردی بود. همان ابتدای کار دکمه یقهاش را باز کرد و اسامیِ ما را پرسید. بعد فریاد کشید: - هادی! سرمِ فیزیولوژی را پرت میکنم، روی هوا بگیر... و راست میگفت، تکانهای هواپیما اجازه نمیداد که به راحتی از بینِ مجروحان عبور کنیم. هر لحظه امکان داشت بیافتیم روی مجروحان. با هر تکانِ هواپیما یکی داد میکشید و یکی نعره میزد... وظیفه ما تعویضِ سرمهایی بود که خالی میشدند و هواگیری از سرمهایی که به دلیلِ تکانهای هواپیما و وضعیتِ خوابیدنِ مجروحان، قطع میشدند. خدمه پرواز با نگاهی حسرتبار به هواپیماشان نگاه میکردند که به چه روزی افتاده بود. قوطیهای خالیِ سرم، پانسمانهای خونآلود، سرنگهای مصرف شده... خدمه چیزی را میدیدند که در هیچ استانداردی نمیگنجید. هواپیماهای حملِ مجروح در دنیا کلی ملزومات دارند... آرام آرام خدمه هم شروع کرده بودند به کمک کردن. - آقا مهدی! این مریض خیلی ناله میکند... و شاید صدها برابرِ طولِ این دالانِ دراز را پیمودیم تا دو پزشک بتوانند به راحتی به همه بیماران رسیدهگی کنند. سرمهماندار سرِ یکی از دخترخانمها داد کشید: - چرا بیکاری؟ لااقل برو با یکی از این دختربچهها حرف بزن، شاید بتوانی آرامش کنی... این کار که از دستت برمیآید. همه میدویدیم و کار میکردیم. یکی دو نفر خیلی بدحال بودند. یکی مشکلِ تنفسی داشت که مجبور شدیم از مخزنِ اکسیژنِ اضطراریِ داخلِ هواپیما برایش ماسک بزنیم. همان ماسکهایی که خدمه همیشه اولِ پرواز نحوه استفادهاش را آموزش میدادند و حالا همه گاوگیجه گرفته بودند که چگونه راه میافتد! نمیدانم چقدر وقت گذشته بود. هواپیما چرخهایش را باز کرد و آماده شد برای نشستن. باز هم مشغول بودیم. ثانیههای آخر، سرمهماندار داد کشید که اقلا جایی را محکم نگه دارید که نیافتید... هواپیما نشست. تازه فهمیدیم که به اصفهان رسیدهایم و مانده بودیم حالا چهجور نصفِ شب برگردیم تهران! مجروحان را پیاده کردیم. با مقواهای کارتنِ سرم برای قطعِ نخاعیها و آنهایی که کمر و لگنشان آسیب دیده بود، بکبرد درست کردیم و... آرام آرام هواپیما تبدیل شد به یک سالنِ خالی... مهماندار به ما گفت که میرویم به تهران، شما هم همسفرید با ما. نشستیم کفِ سالنِ هواپیمای ایرباس. با دو پزشک و خانمِ پرستار و خدمه... همه خسته بودند. لباسهای جینِ ما و روپوشهای سفیدِ پزشکها، خیسِ خون و عرق بود، نمیدانم چرا. اما یادِ دورِ هم نشستن بچههای هیات خدمتگزاران افتاده بودم. آخرِ شبهایی که دعاخوان و آشپز و میاندار و سینهزن و شاعر دورِ هم مینشستیم و در دلمان به خونِ خدا میگفتیم و لاجعله الله آخر العهد منی لزیارتکم... هواپیما روی باند سرعت گرفت، کاپیتان با لحنی غیرمتعارف، به عوضِ آرزو برای دیدار در پروازهای بعدیِ هما، گفت: - همگی خسته نباشید، هیچکسی به فکر ما نبود. بعد از این که خودتان چای خوردید برای ما هم بیاورید... یکی از خانمهای مهماندار بلند شد. اما سرمهماندار جلوش را گرفت. رفت و برای همه چای آورد. توی یک سینی بزرگ. نه با قوری و دنگ و فنگهای مرسوم... تلوتلوخوران سینی را جلو آورد و گذاشت بینِ ما که روی زمین نشسته بودیم. به جای بفرمایید و هییر یو آر گفت: - اجرِ همهتان با امام حسین! دریافتم که کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا یعنی چه. حتی اگر یوم شب باشد و ارض، ارتفاعِ سیهزار پایی...» سپس جلسه با شعرخوانی علی زارعان همراه بود: قطعه « نشانی ات را گم کردم از مادرت از مادرت پرسیدم گفت: قطعه 62، ردیف اول آمدم و یادم آمد می گفتی: قطعه، همان غزل است اگر سر نداشته باشد تو هم غزل بودی قطعه، قطعه...» سهیل محمودی در ادامه این نشست بعد از خواندن چند شعر عاشورایی از هاشم و محمد احمدوند برای اجرای آواز و نواختن عود در مایه افشاری دعوت کرد و این بخش از جلسه با موسیقی همراه بود. بعد از اجرای موسیقی جلسه با روایت بخش هایی از تاریخ بلعمی توسط ساعد باقری، شعر خوانی حسین اسرافیلی، صحبت های جواد یحیوی و نوحه خوانی همراه بود. باقری پیش از خواندن روایت حماسه محرم از تاریخ بلعمی به کوتاه بودن جملات و نزدیک بودن افعال در زبان و نوع نثر آن دوره اشاره کرد و گفت:« مشخص ترین ویژگی این شکل از زبان سادگی و روان بودن متن است و این متون با هیچ متنی در روزگار ما قابل مقایسه نیستند. » در ادامه جلسه با شعرخوانی حسین اسرافیلی همراه بود و وی شعری را با مضمون واقعه عاشورا برای حاضران خواند. سپس جواد یحیوی شعری از هوشنگ ابتهاج را برای حاضران خواند: «عشق شادی ست ، عشق آزادی ست عشق آغاز آدمی زادی ست عشق شوری ز خود فزاینده ست زایش کهکشان زاینده ست تپش نبض باغ در دانه ست در شب پیله رقص پروانه ست عشق آتش به سینه داشتن است دم همت بر او گماشتن است زندگی چیست ؟ عشق ورزیدن زندگی را به عشق بخشیدن زنده است آن که عشق می ورزد دل و جانش به عشق می ارزد » در بخش پایانی این نشست از ساعد باقری دعوت شد تا یکی از نغمههای عاشورایی را برای حاضرین با همراهی هاشم احمدوند (خواننده) بخواند . باقری هم بخش هایی از این شعر را با همراهی خواننده برای حاضران به صورت نوحه خواند: « رخصت بده آه ای عمو شور وصالم در سر است/ من عاشقم در کام من مرگ ار عسل شیرین تر است...» پایان این مجلس بعد از نوحه خوانی، با صحبت های حجت الاسلام حسین فتحی رئیس دفتر هنر و ادبیات هلال درباره واقعه عاشورا و نوحه خوانی وی همراه بود. انتهای پیام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 35]
صفحات پیشنهادی
نماینده مردم آذربایجان غربی در مجلس خبرگان رهبری: «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» یک شعار صرف نیست
نماینده مردم آذربایجان غربی در مجلس خبرگان رهبری کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا یک شعار صرف نیستنماینده مردم آذربایجان غربی در مجلس خبرگان رهبری گفت کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا یک شعار صرف نیست بلکه باید مفهوم آن را استخراج کنیم به گزارش خبرگزاری فارس از ارومیه حجتالاسلام عسگربا نمایش مستند «کربلا جغرافیای یک تاریخ» شصت و یکمین جلسه «سینما روایت» عاشورایی میشود
با نمایش مستند کربلا جغرافیای یک تاریخشصت و یکمین جلسه سینما روایت عاشورایی میشودشصت و یکمین جلسه سینما روایت به اکران و بررسی فیلم مستندکربلا جغرافیای یک تاریخ میپردازد به گزارش خبرگزاری فارس کربلا جغرافیای یک تاریخ به کارگردانی داریوش یاری مستندی سینمایی است که به روایت ومهمترین اتفاقهای هنرهای تجسمی در هفتهای که گذشت ادعای دایه دلسوزتر از مادر در بیینال ونیز/آخرین روزهای سمپ
مهمترین اتفاقهای هنرهای تجسمی در هفتهای که گذشتادعای دایه دلسوزتر از مادر در بیینال ونیز آخرین روزهای سمپوزیوم مجسمهسازی نمایش عکسهای عاشوراییادعای یک ایتالیایی مبنی بر معرفی فرهنگ ایران در بیینال ونیز رونمایی از گلچین آثار یدالله کابلی آخرین روزهای هفتمین سمپوزیوم مجسمهمرثیه عاشورایی علی معلم دامغانی/ کربلایی است هر کجای زمین
مرثیه عاشورایی علی معلم دامغانی کربلایی است هر کجای زمین فرهنگ > ادبیات - علی معلم دامغانی رییس فرهنگستان هنر به مناسبت فرا رسیدن ایام محرم مرثیه عاشورایی منتشر کرد به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین این شاعر در مرثیه خود سروده است «قصه باغ جنت و حوراگلچین صوت های شب دوم ماه محرم گلچین شب دوم محرم حاج منصور ارضی گلچین مداحی شب دوم محرم حاج محمدرضا طاهری گلچی
وارث گلچین شب دوم محرم حاج منصور ارضی گلچین مداحی شب دوم محرم حاج محمدرضا طاهری گلچین شب دوم محرم حاج محمود کریمی گلچین مداحی شب دوم محرم حاج حسن خلج گلچین شب دوم محرم حاج سید مجید بنی فاطمه گلچین شب دوم محرم حاج حسین سیب سرخی گلچین محرم شب دوم محرم حاج عبدالرضا هلالی گلچین مداحنشست مقامات امنیتی عراق در خصوص حفظ امنیت مراسم عاشورا در کربلا
نشست مقامات عراقی جهت اتخاذ تدابیر امنیتی در مراسم محرم و عاشورا در کربلا آزادسازی دو روستا در صلاح الدین و به آتش کشیدن نسخ خطی در کتابخانه ای در استان نینوا از تحولات عراق است به گزارش شبکه خبر دانشجویان البرز اسنا به نقل از المسله شورای استانداری کربلا امروز نشست ویژه ایمکتب عاشورا یعنی ایستادگی در برابر بی عدالتی ها
عاشورا نقطه زرین در تاریخ پُربار اسلام می باشد و از جایگاه ویژه ای برخوردار است مطلب فوق توسط حجت الاسلام و المسلمین محمد امین محقق امام جمعه حصه اول بهسود به مناسبت فرا رسیدن ماه محرم الحرام در گفتگو با خبرگزاری آوا عنوان شد حجت الاسلام امینی گفت عاشورا در حقیقت مکتبی است ککربلا؛ يعني مقاومت و ايستادگي
۲۳ مهر ۱۳۹۴ ۱۰ ۲۵ق ظ کربلا يعني مقاومت و ايستادگي موج-حادثه کربلا و قيام و قيامت حضرت امام حسين ع آ نقشه کامل و جامع و مانع راه آزادگي و مقاومت در برابر استبداد و درس مقاومت آفريني آن هم پايان ناپذير است درسي که همه انسانها و جوامع به ان نياز دارند به گزارش خبرگزاري موجگریزی به شش بخش از یک اثر عاشورایی در رثای شش ماهه کربلا
به گزارش خبرنگار حوزه دین و ادبیات نارین نیوز تولدی برای عاشورا کتابی است که در حوزه کتاب های عاشورایی خوش درخشیده و علاوه بر اینکه در کنگره سراسری شعر و نثر عاشورایی به عنوان نثر برگزیده انتخاب شده تاکنون بیش از شش نوبت به چاپ رسیده است چاپ چهارم این کتاب از سوی مجمع جهانیگلچین مداحی شب عاشورا کربلایی محمد حسین پویانفر
وارث روضه دریافت فایل شاه هست حسین زمینه دریافت فایل شاه هست حسین پادشاه هست حسین دین است حسین دین پناه است حسین سر داد و نداد دست در دست یزید حقا که بناء لا اله هست حسین هفتاد و دو مرد در کنارش بودند این قدر مگو که بی سپاه هست حسین ای وای ز دور خواهرش می بیند وقتی که میان قتل-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها