تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 4 مرداد 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):زكات عقل تحمّل نادانان است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

دانلود رمان

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

الکترود استیل

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1807903220




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

شعر در دنیا به عقب رانده شده


واضح آرشیو وب فارسی:روزنامه بهار: شمس لنگرودی از سال ۱۳۵۵ که اولین دفتر شعرش «رفتار تشنگی» را منتشر کرد تا امروز حدود سی کتاب شعر، ترجمه و تحقیق منتشر کرده و سال ۱۳۸۹ با بازی در فیلم «فلامینگوی شماره ۱۳» به کارگردانی حمیدرضا علیقلیان در نقش یک شاعر تبعیدی اولین تجربه بازیگری اش را جلوی دوربین آزمود و بعد از آن هم در دو فیلم سینمایی «احتمال باران اسیدی» و «پنج در پنج» ایفای نقش کرد. شنبه، شمس لنگرودی برای اولین بار به عنوان بازیگر پا به صحنه تئاتر می گذارد و قرار است در نمایشی به عنوان «از این عکس سال ها می گذرد» به همراه «بهاءالدین مرشدی» و با کارگردانی «احسان گرایلی» «عکس خوانی» کند. با شمس لنگرودی درباره شعر، سینما و تئاتری که قرار است شنبه در تماشاخانه باران روی صحنه برود به گفت وگو نشستم.  شعر، سینما، موسیقی و درنهایت تئاتر... . به عقیده شما این ها چه مشابهت ها و تفاوت هایی با هم در ذات و فعل دارند؟ همه هنرها به هرحال به نحوی از درون به هم مربوط هستند. سال ها پیش در مجله تماشا مقاله ای خواندم. داستان از این قرار بود که آقایی در یک اتاق آکوستیک انواع موسیقی را از طریق یک دستگاه پخش کرده و فقط یک حفره در دیوار به عنوان تنها خروجی صدا کار گذاشته بود. پشت این حفره هم مقوایی گذاشته بود با پودرهای رنگی مختلف. متوجه شده بود که آهنگ های مختلف طرح هایی متفاوت از هم به وجود می آورند و عجیب این بود که نتیجه کار چیزی شبیه کار نقاشان رمانتیک شده بود. هنرها یک ریشه دارند و این ریشه عکس العملی است که هنرمند نسبت به ناملایمات هستی از خود نشان می دهد. درواقع یک وسیله دفاعی است که باعث می شود انسان ضربه ای بیش از آنچه متحمل شده نخورد و دیگری اینکه امکان زندگی بهتر را فراهم می آورد. پس طبیعتا همه هنرها به هم مربوط اند. اما همین حوزه های هنری اختلافات زیادی با هم دارند. به عنوان مثال زمان نوشتن شعر(که کار اصلی من است) احساس آرامش و امنیت عجیبی به من دست می دهد و وقتی نوشتن یک شعر را تمام می کنم هم این احساس آرامش و امنیت بیشتر می شود، اما تجربه ای که در سینما دارم درست برعکس است. یعنی هم زمان با بازی فشار زیادی روی من است و نیز زمانی که فیلمبرداری تمام می شود. دلیلش هم این است که وقتی شعر می گویم خودم هستم اما در سینما باید کس دیگری را بازی کنم که ممکن است سنخیتی هم با من نداشته باشد و برای آنکه آن شخصیت را درست از آب دربیاورم باید بهتر حسش کنم و از خودم دورتر شوم. این مسئله تاثیر سنگینی روی آدم دارد. وقتی هم که تمام می شود، خستگی اش بیش از رضایت خاطر است. به عنوان مثال بعد از یک هفته که «احتمال باران اسیدی» را شروع کردیم، کارگردان به من گفت: «آقای شمس حتی راه رفتنتان هم فرق کرده است.» راست هم می گفت.  شما تجربه نوشتن رمان «رژه برخاک پوک» را هم دارید. این تجربه ها چقدر به شما در ایفای یک نقش سینمایی یا حتی در تئاتر کمک خواهد کرد؟ من به معنای واقعی رمان نویس نیستم. نوشتن در خلوت اتفاق می افتد و زمانی شما حس و حال نوشتن دارید و می نویسید و زمانی این حس و حال در شما وجود ندارد پس نمی نویسید. به نوعی مختار هستید در امر نوشتن. به همین دلیل هم تصور می کنم خیلی کمکی نمی کند چون سازوکارشان کاملا با هم متفاوت است. شما در بازیگری باید در یک ساعت مقرر بروید و نقشی را بازی کنید. چه حسش را داشته باشید، چه نه. علت اینکه فشار عصبی زیادی هم روی آدم می آید هم همین است.  فعالیت دراین حوزه ها در کار هم خللی ایجاد نمی کند؟ علی الخصوص شعر که به قول خودتان کار اصلی است. . .  نه به این دلیل که برای من همه این ها یک نوع بازی است، به این دلیل که همه زندگی یک نوع بازی است. من وقتی سراغ چیزی می روم که شور رفتن به آن سمت را داشته باشم. به عنوان مثال ممکن نیست که من نقاشی بکشم، چون اساسا شور نقاشی در من نیست. بنابراین مانع هم نیستند. شعر و بازیگری در سینما و موسیقی جزو علاقه های جدی من هستند و فرق دارند با به عنوان مثال نقاشی.  وقتی انرژی را روی هنر دیگری می گذارید از انرژی تان برای شعر کم نمی شود؟ من به اندازه کافی شعر گفته ام و 40-30 سال برنامه شب و روز من شعر بوده. واقعیتش را بخواهید از فضایی که در شعر ایران وجود دارد، از بحث های بی مورد، نازل و بی حاصل هم خسته شده ام. بد نیست که مدتی از این فضا دور باشم. به همین علت به جای شعر انرژی ام بیشتر به سمت سینما رفته. . .  بعضی از منتقدان شما می گویند از وقتی به سمت سینما رفته اید شعرتان آن چنان چنگی به دل نمی زند. . .  یک عده مادرزاد منتقد هستند. برای اینکه من از سال 88 سه فیلم بازی کردم و هر کدامشان دو ماه وقتم را گرفته و بقیه اش را مشغول شعر بوده ام. هر کسی به هر صورت یک نظری دارد. شاید این عده راست می گویند. به هر صورت نظر است دیگر، و از دست من خارج.  خودتان چه فکری می کنید؟ من اصلا درباره این قضایا فکر نمی کنم و فقط سعی می کنم کار خودم را خوب انجام دهم. حال اینکه خوب انجام می شود یا نه بحث دیگری است. اما درواقع به قول نیما آنکه غربال به دست دارد از عقب سر می آید، نه کسانی که روبه روی من یا کنار من هستند.  بعضی ها می گویند شمس لنگرودی مخاطب چند سال پیشش را ندارد. . . قبول دارید؟ البته اینکه گویی شعر مسئله جهان امروز هم نیست برای خودش بحث مجزایی است.  واقعا نمی دانم و اصلا اطلاعی درباره این چیزها هم ندارم. من فقط شعر می نویسم و چاپ می کنم. حالا هر کس می خواهد بخواند و هر کس هم می خواهد نخواند. اما قبول دارم که امروزه شعر در تمام دنیا کمی به عقب رانده شده و دیگر جلوی صحنه حضور ندارد. قبلا شعر جلوی صحنه بود و امروز هنرهای دیگر جایش را گرفته اند. البته این به معنی بی اعتباری شعر نیست. وقتی که انسان خودش زیر سوال است چه فرقی می کند شعر من مخاطب داشته باشد یا نداشته باشد؟ مگر امروز برای حافظ یا وحشی بافقی فرقی می کند که شعرشان چقدر مخاطب دارد؟ من نمی دانم واقعا. البته شاید بعضی ها برای خودشان یک برآوردی داشته باشند، ولی من واقعا این طور نیستم.  همین منتقدان می گویند شمس لنگرودی دربست خودش را قبول دارد. . .  این نظر آنهاست و برای من هم خیلی قابل احترام نیست. من نمی دانم منتقد یعنی چه! اما تلاش خودم این است که کارهایم براساس استاندارد و متر و معیاری باشد که در نظرم اهمیت دارد. مثلا شعری که می نویسم شاید همان بار اول با معیارم جور دربیاید یا شاید هزاربار ویرایشش کنم. همان طور که گفتم براساس معیارهای خودم زندگی می کنم نه معیارهای دیگران.  جذابیت های سینما را گفتید. . . چقدر این جذابیت ها برایتان به شعر می چربد؟ شعر برای من چیزی است که خودم سناریوش را می نوشتم ( والبته می نویسم) و خودم آن را بازی، کارگردانی و تماشا می کنم تا متولد شود. یعنی شعر به نوعی خودکفاست و میدانی است که تمام بازیگرانش خودت هستی و این بازیِ تنها بعد از مدتی خسته کننده می شود. سینما درست برعکس است. در سینما شما فقط یکی از عوامل کار هستید. این برای من خیلی جذاب است. صبح که در خانه از خواب بیدار می شوم شروع می کنم به نوشتن و خواندن و این چیزها تا عصر. . . اما در سینما وضع این طور نیست. می روم سر لوکیشن و می بینم تعداد زیادی آدم حضور دارند و هر کسی دارد کار خودش را انجام می دهد. داستان ها و آدم ها و درنهایت همه چیزش برای من متفاوت است.  چقدر برای قبول کردن بازی در یک فیلم وسواس دارید؟ من برای قبول کردن بازی یکی دو شرط دارم. اول باید سناریو را بخوانم و اگر سناریویی مورد قبولم بود و دوستش داشتم آن وقت بازی می کنم. دراین مدت پیشنهادهای زیادی به من شد ولی به همین دلایل نپذیرفتم.  کارگردان ها ملاکشان برای انتخاب شما برای ایفای یک نقش بر چه اساسی بوده؟ شمس شاعر معروف یا شمسی که خوب می تواند از عهده بازی کردن نقش ها برآید؟ انتخاب اول از طرف آقای رسول یونان بود به اعتبار شمس شاعر اتفاق افتاد. همان طور که می دانید نقشی که در فیلم «فلامینگوی شماره 13» داشتم هم نقش یک شاعر تبعیدی بود. راستش را بخواهید آن زمان علاقه و کششی برای بازی کردن در سینما برایم وجود نداشت و به اصرار رسول یونان وارد این دنیا شدم. کم کم متوجه شدم که فضایش خیلی با تصور تقریبا منفی ای که داشتم فرق می کند. البته شاید شانس من بود که با آدم های خوبی این کار را شروع کردم و در ادامه هم این شانس ادامه پیدا کرد. نگرانی من اینطوری از بین رفت. فیلم دوم رضا کیانیان به اعتبار گذشته ای که از من سراغ داشت دنبالم آمد. هم شمس لنگرودی شاعر را می شناخت و هم شمس لنگرودی ای که دوره بازیگری دیده بود. خود من هم از فیلم دوم بود که متوجه شدم می توانم بازی کنم. در فیلم «پنج در پنج» که با کیانیان بازی کردم به این باور رسیدم.  قرار است برای اولین بار بازی در تئاتر را هم تجربه کنید. . .  تئاتر را خیلی دوست دارم و واقعا برایم جذاب است. به ویژه که بیش از نود درصد از نمایش هایی که می بینم، واقعا عالی هستند. به نظر از لحاظ متن، بازیگری، کارگردانی و... تئاتر ایران کاملا جهانی است. منتها برای خود من مقدور نیست که هر روز غروب بروم تمرین و مدتی طولانی هر شب بروم اجرا داشته باشم. این از نظر زمانی با من و روحیه ام سازگار نیست. به همین دلیل هم تئاتر را ادامه نمی دهم نه به این دلیل که معتبر نیست، نه. فقط برای اینکه فرصتش را ندارم. هر کدام این ها هم جذابیت های خودش را دارد. در سینما محتوا و در تئاتر فرم برایم بسیار اهمیت دارد و بعد از فرم، حرفی که قرار است زده شود. از تئاتر کمدی هم خوشم می آید. این تئاتر را هم که قبول کردم به خاطر آشنایی طولانی مدت با آقای بهاءالدین مرشدی و احسان گرایلی بود و خلاصه داریم مرتکب می شویم.


پنجشنبه ، ۲۳مهر۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: روزنامه بهار]
[مشاهده در: www.bahardaily.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 10]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن