تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835608556
گزارشی از پشت صحنه نمایشی که قبل از انقلاب مجوز اجرا نگرفت
واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
گزارشی از پشت صحنه نمایشی که قبل از انقلاب مجوز اجرا نگرفت فرهنگ > تئاتر - اعتماد نوشت:علی رفیعی میگوید: «هر کدام از صحنههای این نمایش برای من یک تابلوست. یک تابلوی به یاد ماندنی و شما اگر دقت نکنید تابلوی من خراب میشود...»
تماشاي او هنگام كارگرداني صحنه، با آن موي سپيد و گاه كمي آشفته، يادآور رهبري يك اركستر است. مواجهه او با جزء به جزء عناصر صحنه، تداعي كننده لحظاتي است كه رهبر اركستر سازها را گاه با ملاحت و گاه با تندي به سخن گفتن فراميخواند. ناصرالدين شاه آشفته بر تختش به خود ميپيچيد. دورتادور سالن بازيگراني كه در اين صحنه بازي ندارند به اين تابلو زل زدهاند. ناصرالدين شاه با حالتي كه نشان از روانگسيختگي او دارد، پريشان و خواب زده، امر مهدعليا مادرش را تاييد ميكند: «امشب كار يكطرفه خواهد شد... ميرزا تقيخان از حيات عاري و به عزل ابدي نائل خواهد شد...» درباريان و از جمله مهدعليا و ميرزا آقاخان او را دوره كردهاند... مهدعليا شادمان است و ناصرالدين شاه هنوز هم گويي اندك آگاهي از تصميمش دارد، با اين همه در ميان وسوسههاي درباريان كه چون وردي در گوش او ميخوانند تسليم شده است... اين تمرين «خاطرات و كابوسهاي يك جامهدار» است و اين صداي دكتر علي رفيعي است كه حالا بعد از ٣٨ سال در سالن تمرين طبقه هفتم تالار وحدت شنيده ميشود. «خاطرات و كابوسهاي يك جامهدار» خاطرات و كابوسهاي خود رفيعي هم هست. نمايشي كه منجر به بازداشت و استعفاي اجباري او از رياست تئاتر شهر در دوره پهلوي دوم شد. «روزي به ما اعلام كردند فرح ديبا قرار است به ديدن اين نمايش بيايد و ما هم بدون تشريفات و مثل همه تماشاگران معمولي از او استقبال كرديم. بعد از اجراي نمايش فرح ديبا دو جمله به من گفت؛ اول اينكه اين نمايش با اين سطح طراحي و اجرا ۵۰ سال تئاتر اين مملكت را به جلو برده است و جمله دوم نيز اين بود كه به نظر ميرسد شما دوران امروز را بيشتر زير سوال بردهايد تا زندگي
اميركبير را. همين جمله باعث شد فرداي آن روز من را با يك جيپ ارتشي به ساختماني با آجرهاي قرمز در خيابان سلطنتآباد ببرند و تا شب مورد بازجويي قرار دهند. نهايتا اين اتفاق به استعفاي من از مديريت تئاتر شهر منجر شد.» و حالا اين صداي زيباي بصري، قرار است دوباره پس از ٣٨ سال شنيده شود. در انتهاي سالن يك پرده سياه آويزان است كه تالار پادشاهي را تداعي ميكند. «با نقش شوخي نكنيد. آنها را در حد يك كاريكاتور پايين نياوريد. ميرزاآقاخان يك ديپلمات سطح اول كشور است. فقط خيانت پيشه است.» اين دقت وصفناپذير در حفظ شأن و منزلت شخصيتهاي نمايش همه را تحت تاثير قرار داده است. او از هيچ جزيياتي نميگذرد. اصرار فراوانش بر درك صحيح تاريخي و شناخت روان شخصيتها از او در مقام كارگردان تصويري به ياد ماندني به جا ميگذارد. قرار ميشود صحنه را دوباره بگيرند و دكتر رفيعي به صندلي خودش درست وسط صحنه باز ميگردد. «دستور ميدهيم ١٧ توپ شليك شود...» ناصرالدينشاه فرياد ميزند و درباريان لبخندي فاتحانه بر لب دارند «دستور ميدهيم باران ببارد... دستور ميدهيم شاخهها غنچه كنند... » لبخند بر دهان درباريان ميماند و شاه كم كم به گريه ميافتد. «دستور ميدهيم غنچهها بشكفند... دستور ميدهيم... دستور ميدهيم...» و
هربار خميدهتر ميشود و در خودش فرو ميريزد. و اين ميرزا تقيخان اميركبير است كه حالا فرمان را گردن مينهد: «اين لباس عاريتي را از تن من در آوريد. گويا به واسطه كثرت مشاغل چنين كه بايد و شايد نميتوانم به همه امور برسم. گويا زيادي كار مرا خسته كرده است.»رفيعي انگار از جهان بريده است و فقط قاب پيش رويش را ميبيند و حالا گويي راضيتر است«بهتر شد...». مهرداد ضيايي، دستيارش، ميگويد صحنه ديگري را بگيرند. همچنان كه بازيگران آماده ميشوند دكتر رفيعي با حميد پورآذري مشورت ميكند. از منشي صحنه زمان صحنه را ميپرسد و مهدي سلطاني آماده ميشود تا به روياي
ناصرالدين شاه پا بگذارد. «ميرزا تقيخان چيزي جز ترس در چشمهايشان ميبينيد؟... فقط چشمهاي مادرم است كه چيزي به من نميگويد. در اين چشمها ترس هست يا خشم ميرزاتقي خان؟» و پريشان خود را به ميرزاتقي ميرساند. سلطاني با وقاري برآمده از تصوير تاريخي ميرزاتقيخان قدم برميدارد و شاه را تسلي ميدهد«كاش راهي بود كه به راز دلهايشان پي ميبرديم...» زمان كوتاهي به عنوان استراحت اعلام ميشود. بازيگران به سمت آبدارخانه ميروند تا نان و پنيري ميل كنند و چاي بنوشند. اما دكتر رفيعي همچنان بر جايش ميماند و با دستيارانش و عوامل صحنه صحبت ميكند. بازيگران نقشهاي اصلي
هركدام در گوشهاي با يكي از دستياران درباره نقش صحبت ميكنند. «خاطرات و كابوسهاي يك جامهدار» حتي لحظهاي متوقف نميشود. حالا مهدعليا در ميانه درباريان نشسته است و آنها را تهييج ميكند تا عليه ميرزاتقي شاه جوان را بشورانند. «كجاي دنيا يك آشپززاده بر شاه مملكت چنين مسلط است... » و درباريان هم فقط تاييد ميكنند كه ناگهان شاه سر ميرسد و مهدعليا
برميآشوبد و شاه گويي مجالي يگانه يافته است.«مهد عليا من نياز به تكيهگاهي قوي دارم كه پايه و بنيادش بر درستي و خيرخواهي استوار باشد.» «نه! نه! اين يك جنگ نيست! تو در اين صحنه داري دل و جگرت رو پرتاب ميكني. داري از مادري كه نبوده، از تمام شبها و روزهايي كه بيمادر سر كردي و او مشغول خوشگذراني و عياشيهاي خودش بوده، گلايه و زاري ميكني... نجنگ باهاش! دعوا نكن! ما بايد ببينيم كه تو دل و جگر خودت را اينجا تكه تكه ميكني. تمام عقدههاي فروخوردهات رو... تمام بيمادريت رو...» من فراموش كردهام كه براي گزارش آمدهام. مثل همه آنها كه در سالن هستند محو رفتار و حس وحالي شدهام كه دكتر علي رفيعي خلق كرده است. درباريان حرفهاي مهدعليا را تاييد ميكنند و رفيعي بار ديگر صحنه را قطع ميكند. «شما فقط رباتهايي نيستيد كه تاييد ميكنند... شما عُلقه داريد به دستگاه قجري... اگر ميرزا تقيخان بماند همه شما از اين مُكنت و مالي كه داريد محروم خواهيد شد... بايد غيرت شما را نسبت به دستگاه قجري ببينيم.» تركيبي از تلخي و سياهي روزگار قجر و شاعرانگي نگارش و صدا البته صحنهآرايي كه نيست اما از ميزانسنها پيداست حس و دريافتي يگانه از نمايش را رقم ميزند كه خاص دكتر علي رفيعي است. دردانه هنر تئاتر ايران و كارگرداني كه همواره با آثارش براي مخاطبان تئاتر تاريخ ساخته است. نكتهاي كه مهدي سلطاني هم آن را تاييد ميكند: «دكتر رفيعي بزرگمرد تئاتر ايران است. به نظر من در حال حاضر در تئاتر ايران بزرگتر از آقاي رفيعي نداريم.» كار با علي رفيعي بيش از هرچيز آموزنده است. «من شخصا ميتوانم از محضرشان استفاده كنم. از سبكي كه استفاده ميكنند، از استيليزاسيوني كه در كارهايشان وجود دارد ميتوانم به عنوان يك كلاس درس بهره ببرم. كار با بزرگمرد تئاتر يك كشور يك شانسي است كه براي هر بازيگري اتفاق نميافتد اما من خوشحالم كه براي من اتفاق افتاد.» حالا من رو به قاب آينه نشستهام. آينه با خصلتي استعاري روايتي از تاريخ را بازميتاباند. گويي ديوارآيينهاي سالن تمرين خود تاريخ است كه احوال آدميان را بازگو ميكند. مهدعليا در صحنهاي كه يادآور شام آخر است آدميان پوشيدهاي را غذا ميدهد. چون مدير نوانخانهاي كه تلخ و سنگدلانه بيهيچ شفقتي و تنها از سر اجبار اين كار را ميكند. و حالا پيداست آنچه رفيعي از آن حرف ميزند. همان تابلويي كه او اينهمه بر سلامت و زيبايي آن تاكيد دارد. با همان جملاتي در ابتداي اين گزارش آمد. من تماشاگر تابلويي هستم كه تاريخي سياه را بيقضاوت به تماشا ميگذارد. «خاطرات و كابوسهاي يك جامهدار»، مرا هم دچار خودش ميكند. تلخ و سياه چنان يكه و زيبا و آراسته به دست علي رفيعي چون خاطرهاي روشن. اين اثر داستاني است كه جامهدار بازميگويد؛ شاهدان فراموش شدهاي كه هيچگاه محل اعتبار نبودهاند تا راوي تاريخ باشند. اما اين بار علي رفيعي اين واقعيت را از زبان او باز ميگويد. هنگامي كه بيرون آمدم چيزي با من مانده بود. آيا ما جامهدار نيستيم؟ آيا اين ما نيستيم كه واقعيت را در ذهن خود چنان باز ميسازيم كه بار ديگر و به هنگام بازگفتن نميدانيم آنچه ميگوييم كابوس است، يا خاطره يا واقعيتي راستين...؟ «خاطرات و كابوسهاي يك جامهدار» بيش از هر چيز دعوتي است به بازانديشيدن در واقعيت كژتاب تاريخ تا اكنون ما بر پايههاي وهم بنا نشود؛ دعوتي كه از هم اكنون آغاز شده و آبان ماه پذيراي مخاطبانش خواهد بود. ۵۷۲۴۴
کلید واژه ها: تئاتر - تئاتر شهر -
سه شنبه 21 مهر 1394 - 08:04:44
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 254]
صفحات پیشنهادی
دومین شماره هفتهنامه خط حزبالله منتشر شد حضور رهبر معظم انقلاب در پشت صحنه فیلم محمد رسولالله/ «مباهله
دومین شماره هفتهنامه خط حزبالله منتشر شدحضور رهبر معظم انقلاب در پشت صحنه فیلم محمد رسولالله مباهله در قرن ۲۱دومین شماره هفتهنامه خط حزبالله با یادداشت تحلیلی درباره منازعه تاریخی نظام اسلامی با نظام سلطه منتشر شد به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از پایگاه اطلاعرسانی دفتحضور رهبر معظم انقلاب در پشت صحنه فیلم محمد رسول الله/ «مباهله در قرن ۲۱»
دومین شماره هفته نامه خط حزب الله با یادداشت تحلیلی درباره منازعه تاریخی نظام اسلامی با نظام سلطه منتشر شد به گزارش "عصر دیلم" ب ه نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیت الله العظمی سیدعلی خامنه ای دومین شماره هفته نامه خط حزب الله با یادداشت تحلیلی دربارهآیت الله مقتدایی: هر فیلمی که یک روحانی در آن بازی می کند باید از حوزه مجوز بگیرد. آقای روحانی نیز قبول کردند
آیت الله مقتدایی هر فیلمی که یک روحانی در آن بازی می کند باید از حوزه مجوز بگیرد آقای روحانی نیز قبول کردند و در دستور کار شورای انقلاب فرهنگی قرار دهند تا تصویب و اجرایی شود ۱۵ ۰۷ ۱۳۹۴ - ۱۴ ۰۹دیدار مدیر بنیاد فارابی از پشت صحنه فیلمی با بازی فاطمه معتمدآریا
دیدار مدیر بنیاد فارابی از پشت صحنه فیلمی با بازی فاطمه معتمدآریا فرهنگ > سینما - علیرضا تابش مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی از پشت صحنه فیلم سینمایی در سکوت به کارگردانی ژرژ هاشم زاده و تهیهکنندگی سعید ملکان بازدید کرد به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین در بازدید از پشبازديد مديرعامل فارابي از پشت صحنه «در سکوت»
۱۴ مهر ۱۳۹۴ ۱۳ ۳۲ب ظ بازديد مديرعامل فارابي از پشت صحنه در سکوت موج- عليرضا تابش مديرعامل بنياد سينمايي فارابي از پشت صحنه فيلم سينمايي در سکوت نخستين تجربه کارگرداني ژرژ هاشم زاده به تهيه کنندگي سعيد ملکان بازديد کرد به گزارش خبرگزاري موج عليرضا تابش مديرعامل بنياد سينماقزوه در نشست «رستاخیز جان»: ذات شعر انقلاب خط شکنی است/ دفاعمقدس به داد شعر و ادبیات ما رسید/ ماجرا
قزوه در نشست رستاخیز جان ذات شعر انقلاب خط شکنی است دفاعمقدس به داد شعر و ادبیات ما رسید ماجرای بهترین شعری که شهریار شنیدعلیرضا قزوه گفت در بین هفت هنر شعر برای ما ایرانیها همیشه خط شکن بوده است شعر با کمترین ابزار و بیشترین انعکاس بالاترین تأثیر را در بین هنرها داشته امحمد کاسبی در گفتوگو فارس مطرح کرد دلیل کمکاریم در سینما و تلویزیون را باید مسئولین توضیح دهند!/ اولین تئات
محمد کاسبی در گفتوگو فارس مطرح کرددلیل کمکاریم در سینما و تلویزیون را باید مسئولین توضیح دهند اولین تئاتر بعد از انقلاب توسط گروه ما اجرا شدبازیگر سینما تئاتر و تلویزیون گفت در طول یک سال گذشته هیچ پیشنهادی در عرصه سینما و تلویزیون نداشتم به نظر خودم بهترین بازی عمرم را دپشت صحنهی سلفی رامبد جوان و عادل فردوسیپور در «خندوانه»
پشت صحنهی سلفی رامبد جوان و عادل فردوسیپور در خندوانه فرهنگ > سینما - حضور عادل فردوسیپور در برنامهی خندوانه هم بعد دیگری از این مجری و گزارشگر فوتبال تلویزیون ایران را به مخاطبان نشان داد و هم باعث خلق لحظات شادی برای مردم شد به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین درهبر انقلاب درپشت صحنه فیلم محمد(ص)/عکس
دومین شماره ی هفته نامه ی خط حزب الله تصویری از بازدید رهبر معظم انقلاب از پشت صحنه فیلم محمد ص را منتشر کرده است متن خبر نداردپنجشنبه ۱۶مهر۱۳۹۴فیلم: اشک غفوریان در پشت صحنه خندوانه
فیلم اشک غفوریان در پشت صحنه خندوانه شب گذشته مهران غفوریان در برنامه خندوانه حضور داشت و کمدی خود را به اجرا درآورد باشگاه خبرنگاران جوان شب گذشته مهران غفوریان در برنامه خندوانه حضور داشت و کمدی خود را به اجرا درآورد برای مشاهده ویدئو در گجت های اندرویدی و ios-
سینما و تلویزیون
پربازدیدترینها