تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 15 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):انسان با ايمان نيرومند، نزد خداوند بهتر و محبوب تر است از انسان با ايمان ناتوان...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1838020308




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

چشم انداز ادبيات داستاني پس از انقلاب (3)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
چشم انداز ادبيات داستاني پس از انقلاب (3)
چشم انداز ادبيات داستاني پس از انقلاب (3)   نويسنده : رضا رهگذر   * احياي‌ِ نسبي شخصيت و منزلت واقعي زنان   تبعيض ميان زن و مرد و اجحاف مردان نسبت به زنان ـ به اتكاي وضعيت جسماني متفاوت و نيروي بدني و روحيه مبارزه‌جويي و جنگاوري بيشتر، همچنين، در دست داشتن‌ِ مناصب حكومتي و قانونگذاري و قضاوتي و اقتصادي ـ از جمله مسائل كهن زندگي بشري، در همه فرهنگها و سرزمينهاست. هرچند، برخي معتقدند، در دوران‌ كوتاه، در برخي مناطق و سرزمينها، زنان استيلاي بيشتري بر جوامع و خانواده‌هاي خود داشته‌اند. در مقابل، داستانها و اشعار عاميانه و غيرعاميانه باقي‌مانده از ادوار گذشته،‌ حاكي از آن است، كه در بزنگاههاي بسياري، زنان، با استفاده از امتيازهاي ويژه‌ خدادادي‌اي همچون باروري و زايش، شيردهي، جاذبه‌هاي متعدد جنسي، ظرافت، فتانت و زيركي (به تعبير عده‌اي از ادبا: حيله‌گري)، صبوري، تساهل و تسامح، نرمش و... ـ كه مردان اغلب فاقد آنها، يا كمتر از آنها برخوردارند ـ توانسته‌اند بر مردان غلبه يابند، يا دست‌كم، حقوق طبيعي خود را از آنان بگيرند و استيفا كنند. در عين حال كه، در اين ميان، در همه عصرها، زنان شاخص و برجسته‌ يا متعلق به طبقات مرفه و بالاي اجتماع، از حقوق و امتيازاتي بسيار، و در مواردي، نزديك به مردان، ‌برخوردار بوده‌‌اند. وجود الهه‌هاي زن يا تجسم فرشتگان به صورت مؤنث يا بتهاي مشهوري همچون لات و منات و ع‍ُز‌ّي در هيئت زن، در آيينها و كيشهاي شرك‌آلود، همه حاكي از شأن و جايگاه ويژه‌اي است كه زن ـ علي‌رغم همه تبعيضها ـ در ذهن جامعه غالباً مردسالار باستان داشته است. همچنان كه، زنده به گور كردن نوزادان و دختربچگان ـ ‌از بيم فقر، اسارت و ننگ و بدنامي ـ در ميان اعراب بدوي و عمدتاً فرودست، در زمان جاهليت پيش از اسلام نيز، واقعيات انكارناپذيري است كه كاملاً وجود داشته است. همان‌گونه كه، امروزه روز نيز، در قلب دنياي به اصطلاح متمدن غرب، تجارت زنان و دختران‌ِ كشورهاي عقب‌مانده يا در حال توسعه يا گرفتار ركورد اقتصادي‌ِ ناشي از تحولات سياسي (همچون كشورهاي وابسته به بلوك شرق سابق) يا ضرب و شتم زنان‌ِ همان كشورهاي موسوم به متمدن، توسط شوهرانشان، يا سوءاستفاده جنسي از دختران كم‌سن و سال توسط بزرگ‌ترها ـ حتي محارمشان ـ يا تجاوز به عنف به زنان از سوي رؤسا، همكاران و زندانبانان مرد (در ارتش، پليس، زندانها و...)، در سطح گسترده و فراگير، از امور بسيار رايج است. در ايران باستان و پيش از اسلام، در ميان خاندانهاي سلطنتي و وابستگان به دربار، بعضاً شاهد وضعيت مثبتي براي زنان، و وجود آزاديها، اختيارات و شئوني براي آنان هستيم. با تدقيق در شاهنامه فردوسي، به زنان نامداري از اين سنخ، همچون هماي ـ همسر هرمز ـ ، پوراندخت، آذرميدخت و... برمي‌خوريم. در نصيحه‌الملوك غزالي، از قول خسرو پرويز ـ شاه ساساني آمده است كه "منادي فرمود كردن؛ كه به تدبير و رأي زنان [منظورش "شيرين " است] كار مكنيد. كه هر آن كس كه به تدبير و رأي و فرمان‌ِ زنان كار كند، بر هر درمي، دو درم، زيان كند. "15 "اسلام، با تعاليم و دستورات كاملاً معقول و مترقيانه خود ـ كه نمود‌ِ بخشي از آن را در سيره و رفتار رسول اكرم (ص) و امامان شيعيان (ع) و وابستگان به ايشان شاهديم ـ كوشيد تا اين تفكرات و نظرگاه‌هاي نادرست را اصلاح كند و به آن تبعيضها و ستمهاي تاريخي ـ در قالبي معقول و عملي ـ پايان بخشد. اينكه آموزه‌هاي اسلامي در اين‌باره، در ميان ملل مسلمان، تا چه حد فهم و عمل شده است، بحثي ديگر است؛ كه پاسخ آن، چه مثبت و چه منفي باشد، خدشه‌اي بر حقانيت‌‍ِ اصل‌ِ آن تعاليم و دستورات و دين اسلام، وارد نمي‌كند. اما، به گواهي شواهد انكارناپذير تاريخي، كه بخشي از آن نيز در ادبيات نمود يافته است، از اين نظر، به طور مشخص، تا پايان قرون وسطاي مسيحي و حتي اواخر قرن نوزده ميلادي، زنان در كشورهاي اسلامي، از شرايطي به مراتب انساني‌تر و برتر، نسبت به همجنسان خود در كشورهاي غربي و غير اسلامي برخوردار بوده‌اند. كتاب آسماني قرآن و احاديث رسيده از پيامبر و امامان (ع)، انباشته از آموزه‌ها، دستورات و احكامي است كه در مجموع، مخاطب‌ِ دقيق و منصف را به اين نتيجه مي‌رساند كه زن، جنس دوم و پست نيست؛ بلكه كسي است در رديف و عداد مرد؛ با تفاوتهايي در حقوق و وظايف؛ كه ناشي از تفاوتهاي ـ نه نقصانهاي ـ خلقتي او نسبت به مرد، و اقتضائات‌ِ زيستي و اجتماعي اين تفاوتهاست. از پيامبر بزرگ اين دين، ‌كه كامل‌ترين انسان و آفريده خدا و بهانه خلقت (لولاك، لم خلقت الافلاك) است؛ و خود، انگيزه بعثتش را به انجام و كمال رساندن مكارم اخلاقي ذكر كرده است (بعثت لاتمم مكارم الاخلاق)، نقل شده، كه فرموده است: از دنياي شما، سه چيز را دوست مي‌دارم: نماز، زن و عطر را (نقل به مضمون). نيز فرموده است: "كامل‌ترين مؤمنان، آن كس است كه خ‍ُلقش نيك‌تر است. و از همه شما نيك‌تر، كساني‌اند كه براي زنان خود، نيك‌ترند. "16 تاريخ اسلام،‌ حاوي نام زنان بسياري است، كه در پرتو آموزه‌ها و شرايط رواني، فرهنگي، اجتماعي و سياسي‌ِ فراهم آمده توسط اين مكتب‌ِ عقلاني و رهايي‌بخش، حتي در زمانهاي بسيار دور گذشته و سلطه حكومتهاي جابر و بي‌فرهنگ، در علم و دانش و تقوا، به مقاماتي بسيار عالي رسيده‌‌اند. براي نمونه: "علامه شيخ آقا بزرگ تهراني،‌ در مجموعه بيست و چند مجلدي الذريعه الي تصانيف الشيعه، ‌از شماري [از] نويسندگان‌ِ زن‌ِ شيعه ايراني ياد مي‌كند، كه در نگاه نخست، شگفت‌آور است. در كشف‌الغرور17، شرح احوال زنان نيكو س‍ِي‍َر، و زنان زشت‌صورت آمده است؛ كه [در نوع خود] جالب است. شيخ ذبيح‌الله محلاتي، ‌در كتاب، پنج مجلدي رياحين الشريعه18 در ترجمه زنان دانشمند شيعه، شرح احوال زنان شيعه ايراني و غير ايراني را ارائه مي‌دهد؛ كه در اين نمايه و شروح، احوال زنان شاعر، نويسنده، حاكم، مدرس و... به صورت الفبايي آمده؛ و چهره‌هاي برگزيده‌اي چون...، فخرالملوك ـ ‌دختر ناصرالدين شاه قاجار ـ و... با نقد و تحليل علمي ياد شده؛ كه انصافاً پژوهشنامه‌اي گرانمايه به شمار مي‌آيد. علي‌اكبر مشير سليمي، كتاب زنان سخنور را، از يك هزار سال پيش، تا سال 1337 خورشيدي، در سه مجلد فراهم آورده است. در اين مجموعه [فقط يك قلم] شرح [حال] بيش از سيصد زن شاعر آمده؛ و نمونه‌هايي از آثارشان نيز ارائه شده است. "19 "در سده‌هاي ميانه، شمارشمايان توجهي از زنان مسلمان، به انجام دادن پژوهشهايي در خور نگرش، به ويژه در فقه و حديث دست يازيدند؛ و تعداد انبوهي از آنان، در موسيقي و خواندن مهارت داشتند. "دستنوشت ارزشمندي به نام نزهه الجلساء في ‌اخبار النساء، نگارش سيوطي، در كتابخانه طاهريه دمشق نگهداري مي‌شود، كه زندگينامه كوتاهي از سي و هفت زن را، با گزيده‌اي از شعرهاي نغزشان، ‌در بر دارد. "20 به عنوان يك نمونه: "گويند كنيزي به مبلغ ده هزار دينار، به هارون‌‌الرشيد پيشنهاد شد. دليل گرانبها بودن او، تنها زيبايي نبود. بلكه در رشته‌هاي گوناگون‌ِ دانش، مايه داشت. رشيد، به شرط آزمودن‌ِ آن زن، پذيرفت. از اين رو، برجسته‌ترين دانشمندان علم‌‌ِ كلام، فقه، تفسير، پزشكي، ستاره‌شناسي، فلسفه، ادبيات و شطرنج را، فراخواند. اينان، آن كنيز را آزمايش كردند. او، نه تنها به همه پرسش‌هاي آنان پاسخ گفت، بلكه در پايان از هركدام پرسشي كرد، كه ياراي پاسخ دادن به او را، نداشتند. پس از اطمينان به استعداد و دانستنيهاي آن زن، آن گران‌مبلغ را، برايش پرداخت. "21 سديدالدين محمد عوفي، در اثر مشهور خود، جوامع‌الحكايات و لوامع‌الروايات22 آورده است: "آفريدگار، سبحانه و تعالي... بعضي از ايشان [:زنان] را چون به حلي‍ّت حيا و وقار و زينت عفاف و عصمت آرايش مي‌دهد و ذهن‌‌ِ صافي و طبع پاكيزه كرامت مي‌گرداند، از مقنعه ايشان باربند عقل‌ِ دستارداران مي‌سازد... تا همه مردان، به تقديم ايشان اعتراف مي‌دارند؛ و همه كلاهداران، سر پيش ايشان بر زمين مي‌نهند. " بدين‌گونه، "بسيار زن باشد، كه مقنعه دوگزي ايشان، به دستار سي‌گزي مردان، ترجيح دارد. " در ميان آثار ادبي دوره اسلامي، شاهديم كه حكيم ابوالقاسم فردوسي، در شاهنامه خود، اكثر زناني كه به تصوير كشيده (سيندخت، رودابه، تهمينه، منيژه، گردآفريد، شيرين) افرادي خردمند، فرزانه، پاكدامن، دلير، بزرگمنش، و در عين حال، بهره‌مند از جوهر زنانه‌‌اند. در هزار و يك شب ـ كه ظاهراً‌ راوي آن يك زن است‌ ـ شاهد قضاوت و نمايشي منصفانه و واقعيتگرايانه از زنان هستيم. اين اثر، كه داستانهاي آن عمدتاً در بغداد و عراق‌ِ زمان‌ِ حكومت‌ِ عباسيان ـ خاصه هارون الرشيد ـ‌ و ديگر سرزمينهاي مشرق‌زمين ـ جز ايران ـ مي‌گذرد، شاهد زنان باهوش و خردمند، زنان بي‌خرد، زنان آزاده، زنان هوسران و افسونگر و خيانتكار، زنان باوفا، زنان داراي استقلال مادي و خانوادگي، زنان شاعرپيشه، سخنور، فقيه، رياضيدان، زنان جنگاور شجاع و رزمنده، زنان جادوگر، زنان سودايي و عاشق‌پيشه، زنان رامشگر و آوازخوان، زنان همجنس‌باز، زنان بدسرشت، زنان پاك‌سرشت، زنان دريايي و... هستيم. به تعبير صريح شهرزاد، "هر كه گمان كند كه زنان همه يكسان‌اند، او از خرد بيگانه است؛ و جنون او، معالجت‌ناپذير است. " زنان قهرمان اين قصه‌ها، از استقلال فكري برخوردارند. در عين حال، شاهد نگاه و بحثهاي فمينيستي رايج در زمان حاضر، در اين اثر حجيم نيستيم. "شهرزاد، در عين حمايت از زنان، هميشه برتري پدر بر مادر، و برادر بر خواهر را، مي‌پذيرد. "23 با اين‌همه، قهرمان نهايي و واقعي اين اثر، يك زن، يعني همان شهرزاد است. او، به جاي در پيش گرفتن شيوه مبارزه رودرروي قهرآميز، كه حاصلي جز فرسايش نيرو و در نهايت نابودي وي نخواهد داشت، با بهره‌گيري از عنصر خردمندي و هوش، انعطاف‌، نرمش، صبوري و جاذبه زنانه خود، نيز، شناخت و استفاده از نقطه ضعف حريف زورمند بي‌منطق، سرانجام، هم جان خود را نجات مي‌دهد و سوگلي و محبوب سلطان مي‌شود، و هم عملاً، با جلوگيري از تداوم ريخته شدن‌ِ خون‌ِ دختران بي‌گناه ديگر، به دفاع از حقوق و حيات همجنسان خود مي‌پردازد. "ملك شهرباز گفت: اي شهرزاد! مرا زاهد كردي؛ و از كشتن زنان و دختران پشيمان گشتم، و از كردار ناصواب خود، به ندامت اندرم. "24 با وجود همه تبعيضها و ستمهاي تاريخي‌ِ روا شده نسبت به زن ـ ‌كه ريشه آن را بايد در فقر فرهنگي و فقدان قوانين رسمي‌ِ حمايت‌كننده از زنان جستجو كرد ـ‌ در مجموع، در كشور ما، در ميان اهالي علم و فضل و تدين و حتي توده مردم، نوع‌ِ نگاه نسبت به زنان و رفتار با آنان، به مراتب انساني‌تر، بهتر و مثبت‌تر از نگاه و سلوك‌ِ جهان‌ِ غير مسلمان و خاصه غرب با اين نيمه ديگر‌ِ‌ جوامع انساني بوده است. ادبيات رسمي و عاميانه، يا گفتارها و نوشتارهاي انديشمندان باقي‌مانده از هر دوران، خود، بهترين گواه بر اين مدعاست (براي نمونه، به زنان اثيري‌اي همچون شيرين، ليلي، عذرا و امثال آنها مي‌توان اشاره كرد). اين در حالي است كه در غرب‌ِ به اصطلاح متمدن، ما شاهد حتي فلاسفه نامداري همچون شوپنهاور و نيچه در قرن نوزده و اوايل قرن بيستم ميلادي هستيم، كه معتقدند "خانم اروپايي مخلوقي است كه اصلاً نبايد وجود داشته باشد. مخلوقي كه بايد وجود داشته باشد، زن خانه‌دار است؛ و دختري كه اميدوار باشد كه زن خانه‌دار بشود. بنابراين نه با تبختري نخوت‌آميز، بلكه بر مدار اهليت و اطاعت پرورش بيابد. "25 يا "چون به سراغ زنان مي‌روي، شلاق را فراموش مكن. "26 قابل تصور است كه با آغاز نهضت فراگير ترجمه آثار غربي به فارسي، از مشروطه به اين سو، نوع نگرش ناصواب‌ِ آن زمان‌ِ غرب نسبت به زن نيز ـ همچون ديگر آموزه‌هاي غلط آنان ـ به تحصيلكردگان و جامعه روشنفكري ايران منتقل، و بعدها در آثار آنان، بازتاب يافته باشد. از آن جمله، شاهد انتشار كتابهايي امثال تأديب النسوان (1312 هـ. ق) يا كلثوم ننه، در ذم زنان، در دوران قاجار هستيم. كه البته، همانها نيز از سوي زنان بي‌پاسخ نمانده؛ و براي مثال، بانويي به نام بي‌بي‌خانم استرآبادي (1274 ـ؟ هـ. ق) با انتشار كتاب معايب الرجال، به پاسخگويي به آن تبليغات منفي و حمله به مردان و مذمت ايشان پرداخته است.27 در عين حال كه، در همين دوران، شاهد انتشار تذكره‌هايي خاص زنان شاخص و هنرمند ـ از جمله خيرات حسان، از محمدحسن‌خان اعتمادالسلطنه ـ هستيم. نقش مهم و مؤثر زنان در تحقق‌ِ فتواي‌ِ ميرزاي‌ِ شيرازي در تحريم تنباكو، يا تهييج و تحريك مردان به ايستادگي در برابر اولتيماتوم زورگويانه دولت روسيه تزاري به ايران، بيانگر آن است كه زنان ايراني، با وجود نداشتن جايگاه و حضور مؤثر در عرصه اجتماع، در برابر مسائل مهم اجتماعي و رويدادهاي سرنوشت‌ساز سياسي، افرادي چشم و گوش و دست و پا بسته و به كلي منفعل، نبوده‌اند. به علاوه، در دوران قاجار، شاهد انجام تحركات قابل توجهي از سوي زنان براي احقاق حقوق خود هستيم؛ كه اگرچه هميشه آبشخور صحيح و قابل اعتمادي نداشته، اما در كل، بيانگر‌ِ وجود‌ِ نوعي آزادي و ميدان نسبي براي فعاليت آنان است.28 در اين دوران، همچون هميشه تاريخ، زنان نيز همچون مردان در عالم داستانها حضور دارند. ولي اين حضور، يا به صورت سنتي، يا در آثار داستان‌نويسان غربگرايي وطني (همچون صادق هدايت، صادق چوبك و هوشنگ گلشيري و...) به شكل شخصيت نقش دوم و پايين‌تر، و اغلب با تأكيد ويژه و بيمارگونه بر جاذبه‌هاي جنسي و جسمي (سكس) است. به عبارت ديگر، اين نكته ديگر امروز بر همه دست‌اندركاران مقوله داستان و حتي خوانندگان عادي‌ِ آن روشن است كه از جمله مهمترين و بنيادي‌ترين عوامل ايجاد كشش در داستانهاي گذشته كشور، عنصر جنسيت (سكس)، آن هم از نوع غالباً كاملاً بي‌بند و بار رايج در غرب، بود. اين ويژگي، چه در داستانهاي غرب‌زده‌ها و چه شرق‌زده‌ها و چه هُرهُري‌مذهب‌ها، تقريباً به يك اندازه مورد سوءاستفاده قرار مي‌گرفت. به نحوي‌كه، اگر عنصر جنسيت را از آن آثار مي‌گرفتند، ديگر چيزي از آنها باقي نمي‌ماند و حتي نيمي از آن خوانندگان قبلي خود را نيز نمي‌توانستند براي خود حفظ كنند. با اين تلقي و نگاه ـ درست مانند قسمتِ اعظم داستانهاي غربي ـ زن در داستانهاي ما عمدتاً نقشي درجه دوم به پايين داشت؛ و در بسياري موارد نيز، منحصراً جزو عوامل رنگ و لعاب و مزه‌دهنده به داستان، براي تحريك هر چه بيشتر خوانندگانِ منحرف و بيمار يا محروم، به مطالعه آنها بود. براي مثال، يكي از شاخص‌ترين چهره‌هاي شبه روشنفكري عرصه ادبيات داستاني جديد و معاصر كشور، صادق هدايت است. او از زن ايراني متنفر و بالعكس، شيفته زن غربي بود. او، اين موضع و گرايش را، علاوه بر زندگي خصوصي (ن. ك. به: ياد صادق هدايت (انديشه‌هاي هدايت؛ ص 625) در آثارش نيز نشان مي‌دهد. از جمله، در داستان بلند علويه خانم، تقريباً همه زنها ـ خاصه علويه خانم ـ زشت، نفرت‌انگيز، فاسد و زناكارند! در قضيه نمك تركي و قضيه دست بر قضا (از مجموعه ولنگاري)، زنهاي ايراني همه فاسد، و فرزندان آنها، حرامزاده معرفي شده‌اند! شخصيتهاي مهم زنِ داستان كوتاه طلب آمرزش، (خانم گلين و عزيزآقا) هر دو، زنان خبيث و نفرت‌انگيزي هستند. در داستان كوتاه مرده‌خورها (از مجموعه زنده‌ به گور)، بدبختي، بدذاتي، بي‌فرهنگي و بي‌وفايي زن ايراني نسبت به همسرش، توأمان، نشان داده شده است. در داستان كوتاه صورتكها، راوي به اين سبب با خجسته طرح دوستي و عشق ريخته است كه او شبيه يك دختر اروپايي است كه راوي قبلاً وي را دوست مي‌داشته است. جالب اينكه، در نزد شخصيت اصلي داستان كوتاه عروسك پشت‌پرده (از مجموعه سايه و روشن)، يك دخترِ جوانِ ايراني كاملاً‌ وفادار به نامزدش، حتي به اندازه يك مجسمه و مانكن بي‌روحِ مدل زن غربي نيز ارج و مقام ندارد! به گونه‌اي كه او، آن مجسمه را، به اين موجود زنده، ترجيح مي‌دهد. در توپ مرواري عمده زنها و دخترهاي ايراني، زشت ، وقيح و فاسدند و.... در آثار ديگر نويسندگان متعلق به اين طيف ـ كه اكثريت قريب به اتفاق داستان‌نويسان آن دوران كشور را تشكيل مي‌دهند ـ نيز، زنان ايراني، بيش و كم، چنين وضعيتي دارد. اما روي ديگر اين مقوله ظهور داستان‌نويسان زن ايراني در اين عرصه است؛ كه تاريخچه‌اي چندان طولاني ندارد. همچنان كه در اروپا و غرب نيز ، از تك چهر‌ه‌اي همچون مادام دولافايت در قرن هفدهم ميلادي كه بگذريم، نويسندگان زن، با تأخيري حدوداً دويست ‌ساله، و عملاً از اوايل قرن نوزده وارد عرصه رمان‌نويسي شدند، و چهره‌هاي شاخص آنان در اين عرصه هم، در آن زمان، بيش از چهار ـ پنج29 نفر نبودند، در عرصه داستان جديد ايراني نيز، زنان با تأخيري چند دهه‌اي نسبت به همكارانِ مردِ خود و با فاصله زماني‌اي تقريباً يكصد و پنجاه ساله از همكاران همجنس خود در غرب، در اين زمينه ظاهر شدند. نخستين زني كه در اين دوران، شاهد انتشار كتاب داستاني از او هستيم، مريم فيروز است؛ كه در سال 1323، كتاب افسانه و افسر من را 74 صفه قطع خشتي به چاپ رسانده است. چهار سال بعد، در سال 1327، سيمين دانشور (1300ـ ) با مجموعه داستان، ضعيف آتش خاموش، نام خود را به عنوان دومين نفر در اين عرصه، به ثبت رساند.30 تفاوت قابل توجه آثار نويسندگان زني همچون دانشور با داستانهاي نويسندگان مرد، اغلب در دو وجه خود را مي‌نماياند: نخست، انتخاب زنان و دختران به عنوان شخصيتهاي اول. دو ديگر، به تصوير كشيدن واقعي‌تر و ريزپردازانه‌تر احساسات و عواطف اين جنس خاص. به عبارت ديگر، زنان كه تا اين زمان با واسطه مردان ـ و طبعاً با برداشت يك جنس متفاوت از بيرون ـ در داستانهاي ايراني ظاهر مي‌شدند، از اين پس، از نگاه و ديد يك نويسنده زن، و با قلم او، خود را به نمايش گذاردند؛ كه به طور طبيعي، تفاوتهايي چشمگير با گذشته پيدا مي‌كردند.31 در واقع، زن ايراني، كه در داستانهاي نويسندگان معاصر مرد، تا آن زمان، به تعبيري، يا به صورت لكاته ظاهر مي‌شدند يا اثيري32، در اين گونه آثار، به هويت واقعي خود، نزديك‌تر شد. از مريم فيروز، بعدها اثري داستاني منتشر نشد. اما دانشور، جز آتش خاموش و مجموعه داستان شهري چون بهشت (1340)، رمان سووشون (1348) را نيز منتشر كرد؛ و پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، همچنان به كار در اين زمينه ادامه داد. جز اين دو، با يك فاصله‌ بيست و يك ساله نسبت به دانشور، گلي ترقي (1318ـ ) با مجموعه داستان من چه‌گوارا هستم (1348) وارد اين عرصه شد. او كه در كنار نوشتن به ترجمه و تدريس نيز اشتغال داشت، با نوشتن فيلمنامه "بي‌تا "، نام خود را به عنوان نخستين زن فيلمنامه‌نويس ايران نيز به ثبت رساند. (اين فيلم در سال 1351 به نمايش درآمد.) ترقي، پس از پيروزي انقلاب اسلامي، به فرانسه مهاجرت كرد. اما در اواخر دهه 60 به ايران بازگشت، و آثاري چند در اين زمينه منتشر كرد. هفت سال بعد از گلي ترقي، شهرنوش پارسي‌پور (1324ـ ) با داستان بلند سگ و زمستان بلند (1355)، نام خود را به عنوان پنجمين زن داستان‌نويس معاصر، به ثبت رساند. او پس از پيروزي انقلاب اسلامي، چندي به خارج كشور رفت. بعد به ايران بازگشت و چند رمان (از جمله زنان بدون مردان و طوبا و معناي شب) را منتشر كرد. سپس باز به آمريكا مهاجرت كرد؛ و اكنون با وضعيت رواني نامناسبي در انگليس به سر مي‌برد. غزاله عليزاده (1327 ـ 1367)، نويسنده مشهدي، در سال 1356، نخستين مجموعه داستان خود با نام سفر ناگذشتني را انتشار داد. وي، در بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، پس از انتشار رمان حجيم خانه ادريسيها به سرطان مبتلا شد؛ و در سال 1367، اقدام به خودكشي كرد. زنان ديگري نيز در پيش از انقلاب، با انتشار يك تا دو كتاب داستان كم‌اهميت، گام به اين وادي نهادند؛ كه شاخص‌ترين آنها عبارت بودند از ميهن بهرامي (1324 تهران ـ )، با مجموعه داستان زنبق‌ ناچين (1341)، فريده گلبو(؟ ـ )، با داستان بلند جاده كور (1343)، مهشيد اميرشاهي (1319ـ ) با مجموعه داستان كوچه بن‌بست (1345)، مهري يلفاني(؟ ـ )، با مجموعه داستان روزهاي خوش (1345)، پوران فرخزاد (1312ـ ) و... ويژگيهاي نسبتاً عام نويسندگان زن پيش از انقلاب، ورود ديرهنگام به اين عرصه ـ نسبت به همكاران مردشان ـ ، كم‌شماري، كم‌كاري و تعداد آثار اندك و آغاز كردن كار با داستان كوتاه است. به علاوه، جز سيمين دانشور، هيچ يك از اين افراد نيز، اثري قابل توجه در پيش از انقلاب پديد نياوردند. از اين عده، كساني كه بعد از استقرار نظام جمهوري اسلامي در ايران به كارشان ادامه دادند، بيشترين، حجيم‌ترين و مطرح‌ترين آثار خود را در همين دوران نوشتند و منتشر كردند. با اين همه، جز جزيره سرگرداني و ساربان سرگردان دانشور و تا حدودي خانه ادريسيها (صرف‌نظر از محتوايش) از عليزاده و زنان بدون مردان و طوبا و معناي شب (منهاي پرده‌دريهاي آنها)، در قياس با زنان نويسنده پا گرفته در پس از پيروزي انقلاب اسلامي، آثار اين عده چندان جلوه‌اي نيافت و نامشان مطرح نشد. افتخارِ بسيار بزرگ ادبيات داستاني ما در پس از انقلاب اين است كه ـ حال يا تحت تأثير جوّ عمومي اخلاقي حاكم بر كشور، يا ممانعت اداره نگارش وزارت فرهنگ و ارشاد و يا تغيير ديدِ نويسندگان نسبت به زن ـ توانسته است لااقل در تعدادي قابل توجه از آثار اين عرصه، زن را در مقام و منزلت نزديك به واقعيِ خود بنشاند، و چهره تحريف‌شده و مورد سوءاستفاده قرار گرفته او را، تا حدودي زياد تصحيح و زنگارزدايي كند؛ و با اين همه، موفق به ارائه داستانهايي داراي كشش و جذابيت كافي براي مخاطبانِ‌ خود شود. از اين نمونه‌اند: زن به عنوان مادر آگاه يك رزمنده يا يك شهيد، زن به عنوان همسر آگاه، صبور و مقاوم يك شهيد، زن به عنوان همسر ايثارگر يك جانباز، زن به عنوان خواهر مبارز يك شهيد، زن به عنوان يك مجاهد راه خدا، زن همچون يك قديسه و... اين اتفاق، البته به‌سادگي يا در اثر تصميم عده‌اي نويسنده، در ادبيات داستاني ما رخ نداد. بلكه ـ همان‌گونه كه اشاره شد ـ در واقع، چيزي جز بازتابِ ادبيِ تحولات بنياديني كه در درون جانها و اعماق وجود انسان معاصر ـ و در اينجا، به طور خاص، زن ـ ايراني روي داده و به تبع خود، آن انقلاب بزرگ فرهنگي ـ سياسي ـ اجتماعي را پديد آورده بود، نبود. نسل اول انقلاب، هنوز فراموش نكرده‌اند كه چه در قيام خونين پانزده خرداد 1342 و چه مبارزات زيرزميني يا علني پس از آن، زنان متعهد و مذهبي ما، حضوري قابل توجه داشتند. در جريانِ خيزشِ همگاني مردم در سالهاي 1356 ـ 1357 به رهبري امام خميني، اين حضور، بسيار فراگيرتر و جدي‌تر شد. در اين دوران، زنان متدين و انقلابي ما، با حفظ شئون اسلامي، پيگيرانه وارد مبارزه عليه رژيمِ دست‌نشانده پهلوي شدند و دوش به دوش مردان ـ در موارد متعددي، حتي در صفوف جلو آنان ـ در "تظاهرات "‌ها و ساير فعاليتهاي انقلابي، شركت كردند. به گونه‌اي كه بنيانگذار و رهبر انقلاب، درباره آنان گفت: "بانوان اين نهضت را پيش بردند. براي اينكه بانوان ريختند توي خيابان. مردها، اگر يك سستي هم احتمال مي‌رفت در آنها باشد، همين معنا، آنها را شجاع كرد. "33 با ظهور انقلاب و نيز پس از پيروزي آن، رفته‌‌رفته، بسياري از مظاهر غربزدگي و خودنمايي و جلوه‌فروشي و سوءاستفاده ابزاري از عناصر جنسيتي زنان ـ كه تحت عنوان آزادي و ترقي و پيشرفت تبليغ مي‌شد ـ به يك قبح اجتماعي و اخلاقي تبديل شد؛ و طوعاً يا كرهاً، از عرصه اجتماع رخت بربست يا به حداقل رسيد. نتايج حاصل از اين امر، گرايش هر چه بيشتر جوانان به ازدواج، استحكام بناي خانواده و جهت داده شدن وقت و انرژي مادي و معنوي زنان در مسير كسب علم و دانش و فعاليتهاي سازنده و مفيد بود. تا آنجا كه، كشوري كه در پيش از انقلاب، در برخي رشته‌هاي دانشگاهي (مثلاً رشته‌هاي فني دانشگاهي همچون "علم و صنعت ايران ") به ضرب و زور اختصاصِ رانتهاي ويژه، زنان و دخترانش مي‌توانستند حداكثر بيست درصد ظرفيت را به خود اختصاص دهند، هم‌اكنون با اشغال حدود شصت درصد ظرفيت دانشگاهها ـ آن هم بدون استفاده از هيچ سهميه و حمايت ويژه‌اي ـ كار را به جايي رسانده‌اند كه كم‌كم از سوي برخي، از لزوم اعمال برخي محدوديتها در سهميه آنان در آموزش عالي كشور سخن مي‌رود! از طرفي، به خلاف آنچه از سوي مخالفان و دشمنان نظام جمهوري اسلامي تبليغ مي‌شود، اين نظام، با اعمال برخي مقررات در نحوه پوشش و ظاهر شدن زنان و ـ كمتر ـ مردان در سطح جامعه و مبارزه با فساد و فحشا، باعث احساس امنيتِ به مراتب بيشتر زنان و دختران و خانواده‌هاي آنان در جامعه ـ نسبت به پيش از انقلاب ـ و حضور حداكثريِ اين بخش از پيكره جامعه در فعاليتهاي اجتماعي شده است. ضمن آنكه، تحولات شگفتي چون انقلاب و جنگ تحميلي هشت‌ساله، عرصه‌اي ويژه و متعالي را براي بروز و تجلي استعدادهاي زن ايراني مهيا ساخت؛ كه در شرايط ديگر، با اين ابعاد و اَشكال، قابليت ظهور نمي‌يافتند. شايد هنوز بسياري از مردم ما ندانند كه نخستين فيلمنامه پس از انقلاب (مريم و ماني، 1358) به قلم يك زن، به نام كبري سعيدي (شهرزاد) است. به تعبير يكي از پژوهشگران اين عرصه: "حوادث انقلاب و رويدادهاي آن، افكار جامعه از روزمرگيها و ابتذال، به حفظ و حراست ارزشها سوق داد و آثار ادبي ويژه‌اي خلق كرد. "34 "مروري بر آثار زنان داستان‌نويس، نشان از افزايش و رشد فعاليت ايشان بعد از دهه اول دارد. دهه اول، كه هنوز دوره ركود قلمي‌ زنان را طي مي‌كند، با آغاز دهه دوم، جهشي اساسي مي‌يابد. زن در آثار اين دهه، از مرتبه جسمانيت و جاذبه‌هاي ظاهري، به مرتبه‌اي والا ارتقا يافت. نگاه داستان‌نويس اين دوره، توقع او از زن را، به مرزهاي تعالي سوق داد. در اين آثار، زن، چهره مبتذل و فاسدي ندارد. از اماكن فحشا و عشقهاي سطحي، در آن خبري نيست. چهره زنان، چهره‌اي توأم با نجابت و عفت است. حضور زن در محيط و محفل خانواده، بخش عمده‌اي از داستانها را به خود اختصاص مي‌دهد. "35 برخي از داستانهاي پس از انقلاب، كه زنان در آنها حضوري برجسته و يا در مجموع مثبت دارند، عبارت‌اند از: زمين سوخته و مدار صفردرجه از احمد محمود، كليدر و جاي خالي سلوچ از محمود دولت‌آبادي، نخلهاي بي‌سر، از قاسمعلي فراست، باغ بلور، حوض سلطون و دو چشم بي‌سو (مجموعه)، از محسن مخملباف، جزيره سرگرداني و ساربان سرگردان از سيمين دانشور، كوچه اقاقيا و نرگسها (مجموعه)، از راضيه تجار، توپچنار از انسيه شاه‌حسيني، چراغها را من خاموش مي‌كنم و عادت مي‌كنيم از زويا پيرزاد، بامداد خمار از فتانه حاج سيدجوادي و... بعضي از خصوصيات شخصيتهاي زنِ داستانهاي متعهد پس از انقلاب، به اين قرار است: ـ زنان نجيب و پايبند خانواده مورد تجليل واقع مي‌شوند و زنان داراي گرايشات شبه‌روشنفكري و غربزده مورد انتقاد قرار مي‌گيرند.36 (از نمونه‌هاي نوع دوم مي‌توان به آخرين دفاع (از مجموعه امروز بشريت) از مهدي شجاعي و بن‌بست (از مجموعه زيارت) از قاسمعلي فراست اشاره كرد.) ـ در آثار هنرمندان مرد، زنها واقعي‌تر و واقعگراتر آفريده شده‌اند... اما زنها، خود را آرماني‌تر و ايدئولوژيك‌تر ديده‌اند. [به تعبيري ديگر] معمولاً در آثار مردان، زنها ناخودآگاه‌تر آفريده مي‌شوند. بدين معني كه، فطري‌تر و به طبيعت خود، نزديك‌ترند. در اين گونه آثار، شخصيتهاي زن، كارهاي خيلي خوبي انجام مي‌دهند. ولي انتخابي و عقلاني نيست. طبيعتاً، قهرمانهايي كه زنان آفريده‌اند، آگاه‌تر و انتخاب‌كننده‌ترند. [به عبارت ديگر] مردان، قهرمانهاي زني كه آفريده‌اند، عامي‌ترند. يعني به اقشار كوچه و بازار مردم نزديك‌ترند. برعكس، زنهايي كه در آثار هنرمندان زن ديده مي‌شوند، روشنفكرترند. مردها در آثارشان كمتر تحمل دارند كه زنهاي پيچيده بيافرينند. برعكس، زنها تحمل اين معنا را دارند. در آثار هنرمندان مرد، قهرمانان زن، بيشتر خصلتهاي فردگرايانه دارند. در حالي‌كه در آثار هنرمندان زن، بيشتر خصلتهاي جمعگرايانه دارند. يعني اجتماعي‌ترند. در آثار زنان، دايره ارائه تواناييهاي وجودي زن، وسيع‌تر مي‌شود. به كوچه، محله و جامعه كشيده مي‌شود. اما مردان سعي مي‌كنند آثار مربوط به زنان را در چارچوبهاي خانواده يا در ارتباط با يك مرد ارائه دهند. در آثار آقايان، زنان استقلال‌طلب، كمتر ديده شده‌اند. "37 ـ "شخصيت‌پردازي زن در داستانهاي زنان نويسنده، جاندار و باروح است؛ و مردان نويسنده، گاه در ارائه شخصيت زنان، چندان موفقيتي ندارند؛ و يا اينكه به شخصيت ظاهري او بيشتر پرداخته‌اند تا شخصيت دروني‌اش. "38 ـ فمينيسم، به معناي تعريف‌شده و رايج آن در غرب، در هيچ يك از آثار داستاني زنان نويسنده ما ـ حتي آناني كه به جناح شبه‌روشنفكري متمايل‌اند ـ جايي ندارد. اعتراض و انتقاد و عدالتخواهي در حقوق هست، اما اصالت زن وجود ندارد. ـ برخي از پرفروش‌ترين رمانهاي پس از انقلاب، نوشته زنان نويسنده است. از جمله: جزيره سرگرداني، ساربان سرگردان، چراغها را من خاموش مي‌كنم، عادت مي‌كنيم، بامداد خمار، اغلب آثار نويسنده بازاري‌نويس، فهيمه رحيمي و... (بخشي از جذابيت داستانهاي نويسندگان زن، در اين است كه دنياي زنان، ناشناخته‌تر از دنياي مردان است.) ـ بيشترين داستانهاي بازاري نازلِ پاورقي‌گونه پس از انقلاب، كه اغلب نيز جزء پرفروش‌ترين آثار داستاني كشورند، متعلق به زنان نويسنده‌اند. از جمله اين زنان، مي‌توان به فهيمه رحيمي و نسرين ثامني اشاره كرد. ـ با وجود همه خصايصي كه برشمرده شد، وجوه مشترك ميان داستانهاي نويسندگان زن و نويسندگان مرد، به مراتب بيش از وجوه افتراق آنهاست. بنابراين، منظور از طرح اين مطالب، ادعاي ظهور ادبيات داستاني‌اي به نام ادبيات داستاني زنانه نيست. چه، اصولاً چنين ادبياتي، نه مي‌تواند واقعاً وجود داشته باشد، و نه نيازي به وجود آن هست. "همان‌طور كه ناتالي ساروت مي‌گويد: ادبيات زنانه به معني دقيق آن، وجود ندارد. همان‌طور كه نمي‌توان از موسيقي زنانه يا فلسفه زنانه سخن گفت. به نظر من، فقط ادبيات وجود دارد. البته مي‌توان از نويسندگان زن مانند خواهران برونته و يا ويرجينيا وولف سخن گفت. اما موقعي آثار آنها را مي‌خوانم، به هيچ وجه احساس نمي‌كنم كه نوشته زنانه مي‌خوانم. من معتقدم زماني كه يك نويسنده مي‌نويسد، "منِ " او وجود ندارد... ابلهانه است كه رمان را از روي جنسيت نويسنده داوري كنيم. "39 يا به تعبير نويسنده زن نامدار انگليسي، ويرجينيا وولف: "ادبيات ـ در اينجا داستان ـ همدردي فراگيري را مي‌طلبد، كه بر فراز احساسات هر دو جنس قرار گيرد و آنها را درك كند. هنرمند بزرگ، بايد دوجنسي باشد. "40 سويه ديگر اين مقوله، به عرصه رسيدن و ظهور عده زيادي نويسنده زن در پس از انقلاب است؛ كه بيشترين و قوي‌ترين آثار داستاني پديد آمده در اين دوران توسط بانوان نيز، متعلق به آنان است. به گونه‌اي كه، عمده جوايز تعلق‌گرفته به آثار زنان نويسنده در جشنواره‌هاي مختلف، به كتابهاي همين افراد اختصاص يافته است. يك پژوهش نشان مي‌دهد كه از ميان نويسندگانِ فعالِ شناخته‌شده در عرصه داستان‌نويسي براي بزرگسالان، در دهه اول پس از پيروزي انقلاب اسلامي، در ازاي 710 نويسنده مرد، 168 نويسنده زن حضور دارند41؛ كه اين به لحاظ رشد كمي، حتي با كل دوران پنجاه و هفت ساله پيش از انقلاب غيرقابل مقايسه است؛ و بيش از ده برابر، رشد را نشان مي‌دهد. به اذعان يكي از نويسندگان متعلق به طيف غيرمذهبي: "در شرايط فعلي، ما به مقطعي رسيده‌ايم كه زنان دارند به حقوق خودشان مي‌رسند؛ و اكنون در دانشگاههاي ما، تعداد دانشجويان زن، بيشتر از دانشجويان مرد است. زنان در حال حاضر، فعال‌تر هستند و به همين دليل درصد آنها در دانشگاهها بيشتر شده است. اين مسئله در تمام زمينه‌هاي اجتماعي مشاهده مي‌شود. به لحاظ اينكه كار ما ادبيات هست، اين موضوع [حضور گسترده زنانِ نسل سوم انقلاب در ادبيات داستاني] را مي‌توان در اين چارچوب تحليل كرد. "42 برخي از زنان شاخص نويسنده نسل انقلاب، در عرصه ادبيات داستاني پس از انقلاب و نخستين اثر منتشره‌شان عبارت‌اند از: منيژه آرمين (1324ـ ) با آثاري همچون سرود اروندرود (1368)، اي كاش گل‌سرخ نبود، راضيه تجار (1326ـ ) با مجموعه نرگسها (1368)، منصوره شريف‌زاده (1332ـ ) با مجموعه مولود ششم (1363)، زويا پيرزاد با مجموعه مثل همه عصرها (1370)، فرشته مولوي (1332ـ ) با مجموعه پري آفتابي (1370)، فتانه حاج‌سيدجوادي (1324ـ )، با رمان بامداد خمار (1374)، زهره حاتمي (1334ـ ) ناهيد طباطبايي (1337) با مجموعه با نوجواني‌ خويش (1370)، انسيه شاه‌حسيني با رمان توپچنار (1371)، منيرو رواني‌پور (1333ـ ) با مجموعه كنيزو (1367)، فرشته ساري (1335ـ ) با رمان مرواريد خاتون (1369)، فرخنده آقايي (1335ـ ) با مجموعه تپه‌هاي سبز (1366)، بنفشه حجازي با مجموعه داستانهاي به هم پيوسته گزارشي از ستونزار (1366)، خاطره حجازي (1340ـ ) با رمان شب ايلياتي (1371)، سميرا اصلانپور (1343ـ ) با مجموعه كوههاي آسمان (1368)، مريم جمشيدي (1343ـ ) با مجموعه عالم و آدم (1367)، طاهره ايبد با رمان دور گردون (1378)، زهرا زواريان (1341ـ ) با مجموعه نجواي حرير (1369) فريبا وفي، مريم صباغزاده ايراني، سهيلا عبدالحسيني، منيژه جانقلي با داستان بلند در جستجوي من. همچنين، فريده رهنما، زهرا اسعدي‌پور بهزادي، معصومه اصغري، مهين افخم رسولي، شيرين برمر، شيرين بني‌صدر، روح‌انگيز شريفيان، فروغ شهاب، شهره وكيلي، پري صابري،... در عرصه ادبيات كودك و نوجوان نيز مي‌توان از اين افراد، نام برد: شكوه قاسم‌نيا، فريبا كلهر، سرور كتبي، فروزنده خداجو، سوسن طاقديس، مريم روحاني، معصومه‌سادات ترابيان، شكوفه تقي، افسانه شعبان‌نژاد، مژگان شيخي، شراره وظيفه‌شناس، نورا حق‌پرست، فروغ مير محمدصادقي، طليعه خادميان، نسرين صمصامي، مينوش صامت، زهره پريرخ و... منبع : خبرگزاری فارس ادامه دارد... /ج  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 485]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن