واضح آرشیو وب فارسی:فارس: یادداشت مهمان/
«آقا و خانم سنگی» یک اثر تاریخ گذشته است
یک منتقد معتقد است سریال «آقا و خانم سنگی» بیشتر از آن که یک سریال هدفمند و مفرح باشد، یک هجویه دمده و تاریخ گذشته است.
به گزارش خبرنگار رادیو و تلویزیون خبرگزاری فارس، «محسن سلیمانی فاخر» راجع به مجموعه تلویزیونی «آقا و خانم سنگی» نقدی نوشته و در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده که متن کامل آن در ادامه میآید: به نظر می رسد رسانه ملی باید برای ژانر کمدی و سطح سلیقه عموم نظریه و مفهوم جدیدی را عرضه کند تا مخاطب بفهمد آیا کمدی اثری است که در بیننده شادی و نشاط ایجاد می کند و به خوبی و خوشی به پایان رسد و علامتی که می شنود و می ببیند معنی و مفهوم آن این است که هیچ توقعی از محتوا و احترام بر خود در نظر نگیرد و اگر خواست با زور قدری به خود و دیگران بخندد. تلویزیون با این سریال و سریالهایی از این دست که همسو با نیاز مخاطب حرکت نمی کنند نشان می دهد که این رسانه حداقل یک دهه از مردم و نیازها و تعاملات آنان دور است. سریال «آقا و خانم سنگی» بیشتر از آن که یک سریال هدفمند مفرح باشد یک هجویه دمده و تاریخ گذشته است که با جمع کردن چند جوان در یک خوابگاه دانشجویی داعیه طنز می کشد و غافل از آن که کاش این هزلیه لااقل بر مد روز و نیاز مخاطب داستان سرایی و شخصیت پردازی می کرد که نتیجه حاکی است که همچنان فاصله ذهنیت سازندگان با آنچه در جامعه میگذرد، در حال افزایش است، گویی آنان در کرات دیگری زیست می کنن که نبض جامعه را نمی دانند. اگر به موضوع قصه رجوع شود به همان سریال «خانهبهدوش » میرسیم که در میان مردم، با نام شخصیت اول داستان یعنی مراد برقی معروف بود که در سال ۱۳۵۲ و به کارگردانی «پرویز کاردان» ساخته شد و از تلویزیون ملی ایران پخش شد. این سریال در زمان پخش خود، بسیار محبوب و پرطرفدار بود، به گونهای که هنگام پخش آن، خیابانهای تهران خلوت و عاری از ترافیک میشد. همین رویکرد نشان می دهد این سریال در همان حال و هوا درجا زده است ،داستان سریال دربارهٔ آدم یکلاقبایی به نام «آقا مراد» است که کارش تعمیر لوازم برقی منازل است. او مرسدس بنز کهنه ای دارد که در خیابانها میگردد و به دنبال مشتری است. تا آنکه روزی گذارش به خانهای میافتد که هفت دختر با پدر و مادرشان در آن زندگی میکنند. مراد برقی به کوچکترین دختر این خانواده دل میبازد؛ اما مشکل اینجاست تا آن ۶ خواهر بزرگتر ازدواج نکنند و سرو سامان نگیرند، مراد برقی به وصال یار نخواهد رسید. همین موضوع، ماجراهای گوناگون و طنزآمیزی به بار میآورد که منطبق با نیاز و سطح شعور همان برهه زمانی است و حال همین موضوع با تغییرات اندک و مثلا به روز شده محور اصلی این قصه شده که هیچ بداعت و انتقادی در حوزه اجتماع ندارد و فیلمساز غافل از آن است که اگر مراد برقی در آن روزگار باید منتظر ازدواج خواهران معشوقش می نشست امروز دیگر این رویکرد در اصل ماجرا خنده دار است چرا که محور درام و عطف قصه به کلی بار سفر بر بسته است و حتی اگر بخواهیم از طریق فرم و شخصیت ها به مقایسه برسیم به سریال روزگار جوانی بر می خوریم که پنج جوان دانشجو که چهار نفرشان شهرستانی است، با یکدیگر خانهای را اجاره میکنند و با هم زندگی میکنند. هر یک از این پنج نفر، شخصیت متفاوتی دارند و در هر قسمت با ماجرای تازهای روبه رو میشوند، اما در نهایت با کمک هم بر مشکلات غلبه میکنند ، داستان سریال حول مسائل اجتماعی، روابط شخصیتها و اشاراتی به زندگی هر یک از آنهاست ،اما خانم و اقا سنگی حتی در فرم روایت هم سالها از ان سریال عقب مانده است. این سریال ساده انگارانه ترین و مضحک ترین نوع درک شعور و نیاز مخاطب است که برای ایجاد لحظات شاد از هیچ بی احترامی به مخاطب کوتاهی نمی کنند و برای غنا بخشیدن به یک اثر مثلا کمدی به مفهومی بودن آن هیچ اشاراتی ندارند و در فضایی پوچ و رها آدمهایی سرگردان آن هم از جنس دانشجو و فرهیختگان جامعه با دیالوگهای بیسروته، بیمعنی و چالش هایی غیرمنطقی، عملا یک توهین بزرگ و جدی به این قشر را یدک می کشد. طنز تیغ دو لبه ای است که رفتن به محدوده آن هم مهارت و دانش می خواهد و هم شهامت بازگویی و درشت نمایی معضلات اجتماعی یا حتی سیاسی، اینکه چند جوان دانشجو را از هر خطه و اقلیمی جمع کنید که داعیه ملی گرایی داشته باشید و تنها به استفاده ابزاری و ساده لوحانه از آنان بسنده شود، آیا این رویکرد در شان جامعه است؟ آیا دانشجویان تا این حد بایستی به تقلیل گرایی برسند که تمام دغدغه های انان مشکلات ازدواج خواهران نامزد همکلاسی شان است. مگر نه انکه طنز باید با زبانی انتقادی معضلات را با نیش و کنایه گوشزد کند، ایا شخصیت های اگزجره نباید در محتوا کاملا جدی واقعی در کالبد طنز ارائه شود و حاوی پیام در لایه های زیرین قرار بگیرد، اینها معضلات قشر دانشجوست؟ آیا این شلختگی چند جوان شهرستانی که تنها کاری که نمیکنند درس خواندن است با شخصیت های کارتونی یک اثر انتقادی معضلات اجتماعی است، آیا بیکاری و مدرک گرایی و رابطه گرایی ها و نزول جایگاه درس و دانشگاه، مشکلات هویت یابی ها و پوچ گرایی ها و ازدواج و .. نیاز ماجرا نیستند که به راحتی و ساده می گذرند. آقا و خانم سنگی سریالی ضد اجتماع و بر علیه اجتماع است و هیچ قرابتی برای بازنمایی واقعیت آدمها و جامعه ندارد و این ها در حالی است که دیگر کشورها که قصد تهاجم فرهنگی را بر جامعه ایرانی دارند زیرکانه از تخصص روانشناسان و جامعه شناسان بهره می گیرند و حال نقش کارشناسان اجتماعی در سریال های رسانه ملی خاموش و بی رنگ است و معلوم نیست که مدیران مسئول و ناظران کیفی در چه مکان و زمانی سیر می کنند که فرسنگها فاصله میان تفکرات آنها با مردم کوچه و بازار است. انتهای پیام/
94/07/18 - 13:44
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 112]