محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830147176
یادی از یک سنت رو به فراموشی
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: فیلمها و سریالها در روایتهای درِ گوشی
یادی از یک سنت رو به فراموشی
تاریخ انتشار : یکشنبه 29 شهریور 1394 ساعت 20:30 | شماره خبر : 2101166622343147551 تعداد بازدید: 0
پ پ
«ـ دیشب تونستی مَثَلآباد رو تماشا کنی؟ ـ آره! چه بامزه بود. راستی ضربالمثل این قسمتش چی بود؟ ناخوش... ناخوش... یادم نمیآد! ـ ناخوش خر خورده!» اینها نمونهای از دیالوگهایی بود که فردای نمایش یکی از قسمتهای ـ مثلا ـ سریال تلویزیونی مثلآباد میان ما در حیاط مدرسه (هنگام زنگ تفریح) یا درِ گوشی و لابهلای درسهای معلم رد و بدل میشد!
به یک معنا اگر ما چیز عجیب یا جالبی در تلویزیون میدیدیم (یا در رادیوی پررونق آن سالها میشنیدیم) آن را با خود به مدرسه، کوچه و بازار و حتی مهمانیها و جمعهای خانوادگی میبردیم. *** «ـ دیشب میشل استروگف رو دیدی؟ ـ نه! راستی توی این قسمتش چه اتفاقهایی افتاد؟ چی شد؟ ـ خیلی دردناک بود، در حالی که دستای میشل استروگف رو بسته بودن، یه نفر چیزی شبیه شمشیر یا خنجر داغ رو گذاشت روی چشمهاش و اونو کور کرد...» جدای از تأثیرگذاری چنین صحنههایی که برای نسل ما در آن سن و سال تا حدی خشن و وحشتناک بود، چنین «تعریف»ها و بازگوییهایی که از داستان فیلمها، سریالها و کارتونها میکردیم، کار همیشگی ما در آن ایام بود. بگذریم که هنوز هم میتوان رد پای این تعریفها و بازگوییهای شفاهی را در نسل ما و یکی دو نسل قبلتر دنبال کرد. نمونه نوشتاریاش نیز همین سلسله مطالبی است که میخوانید و با تکیه فراوانی بر حافظه نگارنده هر بار به رشته تحریر درمیآید. به نظرم یک علت اینکه تا این حد، شرح اوضاع و احوال و اوصاف آن روزگار در ذهن نسل ما مانده است همان حرفهای در گوشی یا جمعیای است که آن زمان میان آدمها جاری بود... *** بازگو کردن قصه و توصیف شرایط قهرمانان فیلمها و سریالها عادتی نسبتا قدیمی است که خود ریشه در برخی عادتهای قدیمیتر ایرانیان دارد. یکی از مهمترین و زیباترین آنها سنت قصه گفتن و شنیدن در آخر شب و پیش از خوابیدن بود که بیشتر بچههای قدیم آن را در آغوش گرم مادران به یاد دارند و متأسفانه جای خود را به کارهای مدرنتر (و البته بیگانهتر با روح انسانی آن سنتهای زیبا و رو به زوال) داده است. کارهایی مانند نشستن پای کامپیوتر که حالا از همان بچگی آسیبهایی را جدای از محاسنش بر نونهالان این ملک وارد میکند یا بازی با گوشی موبایل و ورود به یک جمع مجازی (شبکههای اجتماعی) که در واقع تنهایی بیشتری را به انسان تحمیل میکند و بیش از پیش او را به خلوت (بخوانید: گوشهگیری) خودش فرو میبرد... . قصهگویی مادران و مادربزرگها اما کاری ریشهدار بود که مضمون و موضوع قصهها به فراخور وضعیت کودک یا نوجوان و گاه با هدف تأثیرگذاریهای تربیتی و تذکرهای غیرمستقیم در قالب روایت، تغییر میکرد و به قول امروزیها بهروز میشد! این سنت (روایت شفاهی) با تأسیس نخستین سالنهای سینما در ایران به حواشی بومی و اینجایی هنر هفتم افزوده شد. چراکه به دلایل مالی (یا مذهبی و اعتقادی) و حتی دوری مسافت شهرهای کوچک و روستاها به شهرهای مهمتری که بتدریج صاحب سینما میشدند، امکان بهره بردن مستقیم عدهای را از سینما سلب میکرد و آنها که اوصاف سینما را شنیده یا دستکم یکبار در همراهی با بزرگترها هنگام سفر به شهرهای صاحب سینما آن را از نزدیک تجربه کرده بودند. با این روایتهای دست دوم تا حدی سیراب میشدند که از قدیم نیکو گفتهاند: «وصفالعیش، نصفالعیش»! *** گفتیم که بازگو کردن قصه فیلمها و سریالها به محض ورود سینما و تلویزیون به ایران به شکل یک شغل (یا دستکم مشغله) درآمد و هواخواهانش شب و روز و داخل اتوبوس هنگام سفرهای درونشهری و بیرونشهری یا اداره و توی صف نانوایی یا هنگام خوردن چای در قهوهخانه (که اصلا از زمانی خود قهوهخانهدارها، گیرنده تلویزیون را هم به رادیو و دیگر جاذبههای موجود در چنین جایی افزودند) به این کار سرگرم بودند. برخی سیر تا پیاز رخدادهای فیلم یا سریال را تعریف و درواقع بازسازی میکردند. برای بعضیها نیز فقط بازگو کردن تکههای بامزه یا پرهیجان (غافلگیرکننده) داستان، کفایت میکرد. به هر حال در همراهی با تلویزیون، رادیو و سینما، آب و برق شهری و تلفن و اتومبیل و موتورسیکلت هم به ایران وارد شده بودند (البته جدای از تجهیزاتی مثل هواپیما و بویژه نوع جنگی آن و بمب و اسلحه...) که هر یک با خود ضرورتهای تازهای را برای روایتهای پرطرفدار عصر تجدد پیش میکشیدند. اینگونه بود که بازگو کردن قصه یا جزئیاتی از داستان فیلمها و سریال، قدری روایتها را مدرنتر (و به روزتر) از حسین کرد شبستری و امیر ارسلان نامدار جلوه میداد و تا حدی پاسخگوی نیازهای تازه آدمها بود. *** وسط حیاط مدرسه غوغایی برپا بود. وحید (همان همکلاسی باهوش، شلوغ کار و تنومندم که در یکی دو شماره پیش حکایتهایی را از او برشمردم) داشت نقش مفتش سریال «هزاردستان» با بازی زندهیاد جهانگیر فروهر را بازسازی میکرد و به یکی از بچهها که بیچاره «ناغافل» و از سر اجبار توسط وحید در قالب یکی از متهمان یا بازجوییشوندگان درخصوص قتل اسماعیلخان، رئیس انبار قله قرار گرفته بود میگفت: ــ سقز در دهان میجوی؟! آن بیچاره هم که ناخودآگاه توی این چاله افتاده بود واقعا نمیدانست چه باید بکند و وحید هم دقیقا همین را میخواست! درست مثل آدمهای کوچه و بازار که مورد پرسش مفتش قرار میگرفتند و همینطور هاج واج با او برخورد میکردند. چراکه یا تازه از خواب بیدار شده بودند، یا آنکه میخواستند لقمهای بخورند و بر گرسنگی فائق آیند. البته وحید (که برخلاف مفتش هزاردستان، چاق بود، اما همچون او قد بلندی داشت) آنقدرها زرنگ و حاضر به جواب و بدیههساز بود که هر صحنهای را با خندهسازی یا دستکم خلق موقعیتی جالب به پایان میبرد! *** روایتهای شفاهی ما از قصه یا بخشهایی از فیلمها و سریالها، بتدریج روشن میکرد که کدام یک از ما راویان خوبی هستیم. از دیرباز همیشه در دیار ما، کسانی که از قدرت روایت و سخنوری برخوردار بودهاند به چهرههای محبوبی بدل شدهاند (دستکم در میان فامیل یا دوست و آشنا). بگذریم که همین نوع روایتها در کشف و شناساندن افرادی که به شغل شخیص خالیبندی(!) شهرهاند نقش مهمی بازی کرده یا دستکم استعداد شگرف این افراد را به خود آنها معرفی کرده است. دقیقا میخواهم بگویم که در بازگو کردن قصه فیلمها نیز هر یک از ما راویان قهار(!) به روایت مو به مو و دقیق و درست آنچه دیده بودیم بسنده نمیکردیم و هر کدام به سهم یا بهزعم خود کمی تا قسمت زیادی به قصه فیلم و سریال موصوف میافزودیم! درواقع به این وسیله میکوشیدیم رویاهای شخصی خودمان را هم (که اصلا بهخاطر آنها قهرمانان تلویزیونی و سینمایی را دوست میداشتیم) قاطی ماجرا کنیم! بگذریم که نگارنده کمکم و در تجربیات حرفهایاش در این رشته از روایت شفاهی، پی برد که عدهای هم هستند بدون آنکه فیلم یا سریالی را که مشغول تعریف و بازسازی قصهاش هستند دیده باشند، با اتکا به چیزهایی که از کسان دیگری (فقط) شنیده بودند مشغول ساختن یک روایت دست سوم هستند! خب، طبیعی است که گروه اخیر آدمهای بسیار زرنگی بودند و به اصطلاح دست ما راویان صادق(!) را که حداقل یکبار اصل ماجرا را روی پردههای کوچک و بزرگ سینما و تلویزیون دیده بودیم بسته بودند. به هر حال هر کس نان زرنگی خودش را میخورد دیگر... . *** کسانی که در این سو و آن سوی شهر، تکیهکلامهای کاراکترهای فیلمها و البته بیشتر سریالهای تلویزیونی را تکرار میکنند و بویژه تا زمانی که پخش همه قسمتهای این سریالها به پایان نرسیده بر رونقشان میافزایند، در مقابل ما راویان شفاهی و باسابقه، افراد خردهپایی بیش نیسنتد! این گروه، در یک کلام با تکرار این تکیهکلامها فقط میکوشند آدمهایی بامزه یا دستبالا حاضر به جواب، جلوه کنند. اما آدمهای شاغل به پیشه شخیص روایت شفاهی قصه فیلمها و سریالها جدای از برخوردار بودن از قدرت روایت (هرکدام، کمی تا قسمتی!) کسانی هستند که به هر حال، درام را میشناسند! یادش بخیر، زمانی، یکی از فیلمسازان مطرح دهه 60 که با خیل تیرها و تیغهایی که از سوی برخی منتقدان بدبین روبهرو شده و به تنگ آمده بود، اعضای صنف منتقد را فیملسازانی ناکام نامید که چون نتوانستهاند بر صندلی کارگردانی جلوس کنند، به ناچار به پیشه نقادی پناه آوردهاند. او البته در آن زمان از رانتهای مختلف فیلمسازی بوفور بهرهمند بود و این منتقدان بختبرگشته فقط به قلم زدن در این نشریه یا آن رسانه دلخوش داشتند. این مثال را زدم تا بگویم که شاید ما راویان شفاهی نیز کسانی بودیم که آرزوی فیلمساز شدن را در سر میپروراندیم. بگذریم که عاقبت هم کسی مثل نگارنده به همان رشتهای که آن فیلمساز میگفت پناه آورد و البته برخی از افراد نسل ما نیز امروز سینماگران قابلی هستند... . علی شیرازی - قاب کوچک
تاریخ انتشار : یکشنبه 29 شهریور 1394 ساعت 20:30 | شماره خبر : 2101166622343147551 تعداد بازدید: 0
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 39]
صفحات پیشنهادی
خود فراموشی فرهنگی و مدیریت شعارمند را بنیادی ترین چالش فرهنگی در مازندران
خود فراموشی فرهنگی و مدیریت شعارمند را بنیادی ترین چالش فرهنگی در مازندران ساری - ایرنا - مسوول واحد پژوهش اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی مازندران خود فراموشی فرهنگی و مدیریت شعارمند را بنیادی ترین چالش فرهنگی دراستان اعلام و گفت به همین دلیل است که فرزندان اما اسطوره های غربی راامام جمعه تبریز: اشعار مذهبی شهریار هرگز غبار فراموشی نمی گیرد
امام جمعه تبریز اشعار مذهبی شهریار هرگز غبار فراموشی نمی گیرد تبریز- ایرنا- نماینده ولی فقیه در آذربایجان شرقی و امام جمعه تبریز گفت اشعار و آثار بی مانند مذهبی استاد شهریار هرگز غبار فراموشی به خود نمی گیرد آیت الله محسن مجتهدشبستری روز چهارشنبه با صدور پیامی به کنگره بین الممحلههای سنتی در برجسازی امروزی
محلههای سنتی در برجسازی امروزی فرهنگ مذهب و سنت از مسائلی است كه در ساختمانهای بلندمرتبه بايد ديده شود امير محمدخانی مدير مركز معماری حوزه هنری در گفتگو با خبرنگار حوزه میراث و گردشگری گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان گفت شكل سنتی شهرهای ايران به صورت محل/جمعه با منتظران/ نظر علمای اهل سنت درباره ولادت امام زمان(عج)
جمعه با منتظران نظر علمای اهل سنت درباره ولادت امام زمان عج علیرغم ادعای وهابیان وجود و صحت روایات مهدی عج از منظر اهل سنت امر قابل انکاری نیست چرا که راویان احادیث مهدی عج از اهلسنت بسیارند همچنین بسیاری از بزرگانشان بر تواتر و صحت این روایات تصریح کردهاند به گزارش خبرنامام جمعه اهل سنت جاسک:دهه ذیحجه بسیار پرخیر و برکت است
امام جمعه اهل سنت جاسک دهه ذیحجه بسیار پرخیر و برکت است جاسک-ایرنا-امام جمعه اهل سنت جاسک گفت دهه ذیحجه بسیار پرخیر و برکت بوده وصالح و نیک در این ایام بسیار پسندیده است به گزارش ایرنا شیخ محمد عقیل شیهک زهی در خطبه های نماز جمعه اهل سنت جاسک اظهار داشت ازاعمال نیکی که می توحضور بهداد در «سنتوری مرد پاییز» قطعی نیست
حامد بهداد در ویژه برنامه یک فیلم یک سلام مهر داریوش مهرجویی بیان کرد حضور حامد بهداد در سنتوری مرد پاییز قطعی نیست حامد بهدادداریوش مهرجویی کارگردان سینما و تئاتر با اشاره به فیلم سینمایی سنتوری مرد پاییز گفت پیش تولید فیلم سینمایی سنتوری مرد پاییز بعد از پایان اجرایآمده ام موسیقی سنتی را با مردم آشتی دهم/هنرمندان قربانی سیاست شده اند
پرواز همای آمده ام موسیقی سنتی را با مردم آشتی دهم هنرمندان قربانی سیاست شده اند خبرگزاری پانا پرواز همای در نشست رونمایی آلبوم خود گفت موسیقی سنتی در سراشیبی قرار گرفته اما حالا یک نفر آمده و در عرض سه ساعت فضایی را فراهم کرده که ۱۶ هزار بلیت به فروش میرسد من آمدهام که موساکران «محمد رسول الله (ص)» ويژه اهل سنت و تشيع کردستان
۲۳ شهريور ۱۳۹۴ ۱۱ ۳۳ق ظ اکران محمد رسول الله ص ويژه اهل سنت و تشيع کردستان موج-صبح روز يکشنبه 22 شهريور 94 ماموستا خدايي نماينده مردم استان کردستان در مجلس خبرگان رهبري و امام جمعه سنندج به همراه جمعي از علماي اهل سنت و تشيع استان با حضور در پرديس سينمايي بهمن سنندج به تماصدا و سیما موسیقی رپ و پاپ را بر موسیقی سنتی ترجیح می دهد |اخبار ایران و جهان
صدا و سیما موسیقی رپ و پاپ را بر موسیقی سنتی ترجیح می دهد حذف برنامه دستان شاید این گزاره را به ذهن متبادر کند که در سیاستهای سازمان صدا و سیما موسیقی و پرداختن به موسیقی چندان جایگاهی ندارد اما بد نیست در برنامههای تلویزیون سرافراز اندکی مداقه کنیم شاید برگ برنده سرافراز دربرگزاری جشنواره نان و شیرینی های سنتی با حضور کودکان و نوجوانان آستارایی
برگزاری جشنواره نان و شیرینی های سنتی با حضور کودکان و نوجوانان آستارایی آستارا - ایرنا - جشنواره نان و شیرینی های سنتی در مرکز شماره دو کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شهرستان آستارا برگزار شد مسوول مرکز شماره دو کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آستارا روز یکشنبه در حاشیه-
سینما و تلویزیون
پربازدیدترینها