واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نگاهی به مجموعه غزل «ترنم داوودی سکوتی»
فقط تماشا کن!/ بسامد بالای «سکوت» و «آینه» در شعر
مجموعه غزل «ترنم داوودی سکوتی» سروده قربان ولیئی است که انتشارات کتاب نیستان آن را منتشر کرده است.
خبرگزاری فارس - ادبیات انقلاب اسلامی: مجید سعدآبادی شاعر برای کتاب شعر «ترنم داوودی سکوتی» سروده قربان ولیئی یادداشتی نوشته که در ذیل می آید: سکوت، پنجره، دریا، فقط تماشا کن ورود رود به ژرفا، فقط تماشا کن وفور سرخی و سبزی، وقوف ناب نسیم سماع عرشی افرا، فقط تماشا کن به رنگ سیب و انار و بهار آمده است حقیقت است نه رؤیا، فقط تماشا کن بسیط خاک لبالب شده است از کلمات و باغ، رقص الفبا، فقط تماشا کن نزولِ ذاتِ قناری به روی داوودی هزار آیه ی آوا، فقط تماشا کن به حرف آمده گل با بلاغتی قدسی نه استعاره، نه ایما، فقط تماشا کن «مرا مرا بستایید» هر طرف جاری است ظهور کرده در اشیا، فقط تماشا کن وزید و برد مرا تا... رسیده ام، ها ها به رقص آمده ام با... فقط تماشا کن (صفحه15) اگر مخاطب جدی شعر باشید، حتمن نام قربان ولیئی را شنیدهاید. یکی از بزرگترین شاعرانی که در سالهای اخیر عارفانه دست به قلم برده است و طبیعت گرایی را هنوز فراموش نکرده است. به احتمال زیاد قلمش درختها و جوهرش رودخانهها هستند و کلمات ماهیهایی که با اشتیاق به قلابش میافتند. ماهیهایی که میدانند به زودی پرنده خواهند شد. ولیئی به استناد صفحه اول کتاب «ترنم داوودی سکوت» متولد 1349 است (در حقیقت 1346) و با افتخار از زادگاهش شهرستان صحنه یاد میکند. اگر تنها یکبار پای حرفهایش نشسته باشید میبینید چگونه کلامش شما را به لرزه در میآورد. مخصوصا زمانی که از حافظ و شمس و مولانا میگوید. نه بخاطر اینکه دکترای ادبیات دارد، نه، اتفاقا شعر معروف سید حسن حسینی را نقض میکند ( شاعری وارد دانشکده شد/ دم در ذوق خود را / به نگهبانی داد) و زیبایی گفتارش خارج از محتوای کلام، به سادگی و صمیمیتاش بر میگردد. صمیمیتی که در تمام آثارش جلوه کرده است. مجموعههایی همچون «درخت در خودش راه میرود»، «باید نوشت نام تو را با پرندهها»، «ترنم داوودی سکوت»، «با دو چشم دچار یکتایی» و نیز «لحظه جهان» سروده اوست. چند سال پیش با دوستی برای شرکت در جلسهای به همدان میرفتم که در راه بحث قربان ولیئی و شعرهایش شد. در میان صحبتها چیزی را شنیدم که بین خودمان باشد: «قربان به همدان زیاد میرود و ارادت ویژهای به مقبره شیخ محمد بهاری (شاگرد ملا حسینقلی همدانی) دارد». موضوع برایم جالب شد و به آرامگاه شیخ محمد بهاری رفتیم. پس از آن روز تاویل جدیدی از شعرهای قربان داشتم و هر بار که او را میدیدم برایم کسی دیگر بود. ما بره های گمشده در ذات ظلمتیم دنبال ما بگرد که چوپان ما تویی(صفحه42) این مقدمه را از آن جهت بیان کردم که زندگی و مشاهدات دکتر قربان ولیئی را با آثارش بررسی کنم. آن هم این روزها که شاعران بسیاری را میبینیم، که مینویسند از آنچه اعتقادی پشتش یافت نمیشود. شاید خواندن و دیدن فرهنگ غرب برای خیلیها دستاوردهایی داشته باشد، فیلمهای رنگارنگ هالیوود بتوانند ایدههایی به شاعران و نویسندگان بدهند اما به راستی کدام یک از این آثار ما را به خویشتنی که مولانا سالها پیش از آن سخن گفته بود میرساند و دوباره به جهانیان معرفی میکند؟ نه چشم، چشم نه، خورشید اول مرداد که با دمیدنش اشراق اتفاق افتاد (صفحه110) فزهنگ مشرق زمین، ایران کهن و اسلام شیعی از جمله نشانههایی است که در ادبیات بومی ما نقش زیادی دارند و نویسندگانی که این سالها در آثارشان از آن بهره بردهاند را میتوان خودی دانست و با احترام به آنها مدال افتخار داد. باید از دیگران پرسید مگر در فرهنگمان المانهای بومی یافت نمیشود که اینگونه به فرهنگ غرب خیره شدهایم و به هر نوشتهای که عنوان ترجمه میگیرد هورا میکشیم. مجموعه شعر «ترنم داوودی سکوتی» از جمله آثار دکتر ولیئی است که شامل 121 غزل در 229صفحه است و در سال 1385 توسط انتشارات کتاب انیستان به چاپ رسیده است. از ویژگیهای این کتاب آن است که شاعر، برای مخاطبانی شعر میگوید که انتظاری فراتر از نیازهای آشنا و کلیشهای معمول در حوزه شعر دارند و اشعارش حال و هوایی را میآفریند که هر کس به اندازه خود میتواند در خلوت خویش تجربهای مشابه آن داشته باشد. در حقیقت مناجاتی عاشقانه و عارفانه میان شاعر و معبود اوست که به زبان امروز سخن میگوید. در میان شاعران هم دوره خود و حتی در میان شاعرانی که مضامین فرا زمینی و دینی دارند، متفاوت است و تفاوتش در اندیشه ایست که او، از محتوای شعرش در قالب کلمات ارائه میکند. کلماتی مانند «سکوت» و «آینه» که بسامد بالایی دارند. واژه «سکوت» با عنوان مجموعه (ترنم داوودی سکوت) پیوند خورده است و واژه «آینه» با طرح جلد مجموعه، که مستطیلی نقرهای رنگ با کادری قهوهای، ارتباط پیدا میکند. نشد که آینه باشم برای دیدن تو بیا که آینه خواهم شد از رسیدن تو(صفحه130) در کارگاه آینه، پروردگار عشق گویی تراش می دهد اکنون بلور را (صفحه143) از خودم آیینه واری ساختم لیک می دیدم خودم را تا خدا (صفحه 162) حیرت درخشید، آیینه لرزید خود را خداوند، می دید در من (163) نگذاریم که بردارد موج مثل دریا نکنیم آینه را (صفحه 165) بی ثمر است آینه، در تو دوباره گم شدم چشمه آینه به من جز تو نمی دهد نشان (صفحه204) بشر و این همه آیینگی و شفافی؟ از چه خاکی مگر- ای - پاک سرشتند تو را؟ (صفحه218) آورد رو به آینه، در خود دقیق شد افتاد اتفاق و هراسان عمیق شد (صفحه68) در بی شمار آینه تکرار میشوی باید که روبه روی هر آیینه ایستاد(صفحه69) سکوت، جان مناجات است، و آینه ام مات است خراب نه که خرابات است، دل این قلندر دیرینم (صفحه35) آهی که کشید آینه انگار اثر داشت باد آمد و از سوی تو بسیار خبر داشت (صفحه135) به اعتقاد منتقدان زیادی برای شاعرِ «ترنم داوودی سکوت» استفاده فرم و صنایع ادبی در وجهه اول اهمیت ندارد و تنها معنا و محتواست که اولویت دارد. وقتی مخاطب از بَند تصویر و معنا رها میشود و دوباره آن را با دقت میخواند، متوجه میشود که این شعر لبریز از ظرافتهای فرمی و موسیقیایی نیز است. من هیچ هیچ هیچم و هیچ است جای تو خالی تر از خلا شدهام در هوای تو لبریزم از ترنم داوودی سکوت آمادهام برای ظهور صدای تو؟ از من گرفت عشق تو ایمان و کفر را دیگر چه مانده تا بدهم در بهای تو؟ خود را به شوق آمدنت سر بریدهام بردار این سری که نهادم به پای تو آه ای دل شکسته که متروک ماندهای خالی مباد وسعت بی انتهای تو تطهیر کن به خون و خدا را به خود بخوان " امن یجیب..." مژده که آمد خدای تو (صفحه27) شاعر «ترنم داوودی سکوت» چندان اهل خودنمایی و عرضه شعرهایش نیست. باید او را یافت و قدم به قدمش راه رفت. شاعری که طبیعت را در ذات خود شناخته است و شعرهایی میگوید که از حالت تصنع به دور است. در پایان باید گفت، این کتاب در قطع جیبی منتشر شده است و امیدوارم در چاپهای بعدی، قلم بزرگتری (فونت) را برای چاپ انتخاب کنند تا در خواندن آن به چشم مخاطب کلمات راحتتر دیده شوند و خوانش آن آسان تر شود. انتهای پیام/و
94/06/18 - 15:24
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 437]