تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 24 دی 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):به خداوند امیدوار باش، امیدی که تو را بر انجام معصیتش جرات نبخشد و از خداو...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1852944443




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

پیشنهاد کتاب برای مطالعه آخر هفته/ «رونوشت، بدون اصل» مجموعه داستانی با فضایی بین‌قاره‌ای و زبانی جهانی


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: پیشنهاد کتاب برای مطالعه آخر هفته/ «رونوشت، بدون اصل»
مجموعه داستانی با فضایی بین‌قاره‌ای و زبانی جهانی
مجموعه داستان «رونوشت، بدون اصل» فضایی بین‌قاره‌ای دارد و زبانی جهانی. بسیار مناسب برای ترجمه به تمام زبان‌های جهان تا هم نویسنده‌ بزرگ و روشن‌فکر ایرانی را بشناسند و هم با قدرت ادبیات داستانی ایران آشنا شوند.

خبرگزاری فارس: مجموعه داستانی با فضایی بین‌قاره‌ای و زبانی جهانی



خبرگزاری فارس - گروه کتاب و ادبیات: قبلا از «نادر ابراهیمی» مجموعه داستان «خانه‌ای برای شب» را خوانده بودم که چشمم را نگرفت و به دلم ننشست! شاید چون اولین مجموعه داستان ابراهیمی بود و شاید چون هنوز با قلم و روش او آشنا نبودم. اما به تازگی مجموعه داستان «رونوشت، بدون اصل» ابراهیمی را خواندم و حظ فراوان بردم و نادر ابراهیمیِ داستان‌نویس را شناختم و از این آشنایی به خود بالیدم. مجموعه «رونوشت، بدون اصل» شامل هفت داستان کوتاه است که در سال 56 منتشر شده (چاپ پنجم، سال 88 از انتشارات روزبهان را مطالعه کردم). به طرز چشم‌گیری مجموعه «رونوشت، بدون اصل» از مجموعه «خانه‌ای برای شب» سَری سَوا دارد. اما مانند دیگر آثار ابراهیمی، داستان‌ها متأثر از فضای فکری و تجربه‌های زیستی آن روزهای اوست؛ و نقطه مشترک این دو مجموعه زبان و فضای تمثیلی آن‌هاست. اما قطعاً «رونوشت، بدون اصل» داستان‌هایی قوی‌تر، ساختارمندانه‌تر و تأثیرگذارتر از «خانه‌ای برای شب» دارد. این مجموعه نمونه خوب تسلط یک نویسنده به مدیوم داستان کوتاه و شناخت ظرائف و ظرفیت‌های آن است. مثلِ اینکه می‌شود با یک داستان کوتاه کاری با احساس مخاطب کرد که یک رمان 400 صفحه‌ای می‌کند. داستان‌های این مجموعه، صاحبِ این عنوان‌ها هستند: گفت‌وگوی من و غریبه‌ صبحگاهی؛ کارمرگ؛ سکوت؛ قهرمان من، قهرمان ذلیل من؛ تپه؛ قصه‌ی نقاشی که عاشق شد و معشوق...؛ عشق من، چاد گفت‌وگوی من و غریبه‌ صبحگاهی داستانی سوررئال و اگزیستانسیالیستیِ رقیق که به نظر ادای دینی می‌آید به «تهوع» سارتر. گویی برداشت نه چندان آزادی است از تهوع. ستون داستان بر گفت‌وگوی صبحگاهی مردی بی‌حوصله با یک جوجه‌تیغی مؤدب بنا شده است. قدرت پرداخت گفت‌وگوها در این داستان با حفظ لحن، چشم‌گیر و آموختنی است و نویسنده از حیث گفت‌وگوهای رفت و برگشتی گلیم داستان را به خوبی از آب کشیده است. اینکه در جواب فحش فلسفه بگویی و در جواب ایدئولوژی از مهربانی سخن بگویی! گفت‌وگویی که با بد و بیراه شروع می‌شود و به تعامل و صَرف یک «صبحانه‌ای از یادنرفتی و باورنکردنی» ختم می‌شوند. کارمرگ داستان غریبی بود. داستان غریبی بود ... مثل سرزمینی که داستان در آن می‌گذرد. داستان در سرزمینی نامشخص روایت می‌شود. همان‌جایی که راوی درباره‌اش چند بار می‌گوید: «سرزمین غریبی بود. سرزمینی غریبی بود» در داستان هم بر این نامشخص بودن اصرار است. اما داستان برای همه مکان‌ها و زمان‌ها ملموس است؛ چون مرگ را ملموس کرده است! نمی‌توانم داستانی از این لذت‌بخش برای درک مرگ تصور کنم. کاری که خواندن این داستان با ذهنیت ما نسبت به مرگ می‌کند همان کاری است با راوی قصه می‌کند. اما راوی می‌میرد و لمس می‌کند و ما می‌خوانیم و لمس می‌کنیم؛ و این سحر کلمات نادر ابراهیمی است در «کارمرگ». خوانده و شنیده‌ام که در جریان هشت سال دفاع مقدس، رزمنده‌هایی بودند که شب‌های قبل از عملیات برای خودشان قبری مهیا می‌کردند و در حالتی که نهایت نزدیکی جغرافیایی به مرگ بود با خدای خویش راز و نیاز می‌کردند. نمی‌دانم چند نفر از رزمندگان داستان «کارمرگ» ابراهیمی را خوانده‌اند؛ اما اکنون که این داستان را خوانده‌ام بهتر می‌فهم آن رزمنده‌ها در سینه قبر چه حالی داشتند. آنها در قبر فرو می‌فتند و ما در داستان. و این سحر کلمات نادر ابراهیمی است در «کارمرگ». داستان غریبی بود. داستان غریبی بود... سکوت برای کسی که حرفی برای گفتن ندارد، ساکت‌ماندن هنر نیست؛ فعلیت است. اما برای کسی که حرف بسیار دارد، سکوت اگر به اختیار باشد حکمت و اگر به اجبار باشد عذاب است؛ عذابی دردناک و ویرانگر! «سکوت» داستان جدال کسی را با سکوت بیان می‌کند که حرف بسیار دارد و حریف بسیارتر... داستانی که در جلد قهرمان‌های امریکای لاتین می‌گذرد. امریکای لاتینی که در اوج دوران خفقان و دیکتاتوری سکوت بود. با مردانی که حرف بسیار داشتند. انتخاب جغرافیایی بس هوشمندانه... هر چند سکوتِ اجباری محدود به جغرافیا و مرز نیست!    قهرمان من، قهرمان ذلیل من این داستان یک کلاس کاملِ آموزش شخصیت‌پردازی و قهرمان‌سازی در داستان است! اما در دل یک داستان و با روایتی خاص و نمادین. متکی بر تجربه شخصی ابراهیمی؛ کار در بانک! ابراهیمی در این داستان با قهرمانی که خودش خلق کرده به گفت‌وگو می‌نشیند و نمی‌داند برای او چه ماجراهایی خلق کند که او را به فعلیت برساند. علاوه بر این‌که می‌گوید شخصیت چیست، از کجا می‌آید و به کجا می‌رود این را هم می‌گوید که شخصیت‌های ساخته‌شده‌ یک داستا‌ن‌نویس فراتر از دیوارهای ذهن و تخیل در دنیای واقعی با او چه می‌کنند و اگر به خوبی ساخته پرداخته نشوند چه بر سر صاحبشان می‌آورند. در این داستان می‌آموزیم که هر داستانی را اول شخصیت می‌سازد و سپس ماجراهایش؛ و اینکه اگر در ذهن نویسنده درست شکل نگیرد حتی در بیرون هم او را می‌آزارد. اگر نویسنده ذلیل باشد شخصیت ذلیل‌تَرَش می‌کند. مهم‌تر اینکه هر شخصیت داستانی جزئی از وجود خالق آن است که در داستان حلول کرده است. تپه دهن‌کجی به رویایی امریکایی از زبان یک سربازِ فیلسوف‌نمای امریکایی! چه فضایی خلق کرده ابراهیمی! با لحن درست و شناخت جالب ابراهیمی از آمریکا؛ آن هم چیزی در حدود سی‌سال پیش از این. به هر آنچه آمریکا به آن می‌بالد خندیده و رؤیای آمریکایی را به سخره گرفته است... گویی داستان را یک روشن‌فکر آمریکایی نوشته تا یک ایرانی روشن‌فکر! از جغرافیا و طبیعت و لذات دنیوی آمریکا می‌گوید و از زیاده‌خواهی‌شان و جالب اینکه در این آمریکایی‌ها در این زیاده‌خواهی ایالت به ایالت مشترکند! در یک داستان از سیاست بیهوده‌ جنگ‌افروزانه‌ آمریکا تا استفاده ابزاری از زنان و سیاه‌پوستان، سبک زندگی، ادبیات، سینمای یک آمریکا را را زیر تیغ برده است و قصه‌ای را روایت کرده که امثال کوبریک، کاپولا و ایست‌وود در فیلم‌های ضدجنگشان فقط کمی به آن پرداخته‌اند. داستان ادای دینی به همینگوی و آثار او دارد. اینکه چقدر همینگوی از آمریکا و آمریکا از همینگوی تأثیر گرفته است؛ و چه تأثیر احمقانه‌ای! من اسمش را ادای دین می‌گذارم وگرنه از این بدتر نمی‌شد همینگوی‌ای را که آمریکا به آن فخر می‌فروشد را برداشت و بر سر آمریکا و رویاهاش کوبید! «تپه» یک داستان ایرانی با لحن آمریکایی در نقد آمریکا برای مخاطب ایرانی است. او در این داستان بیش از یک تپه را تسخیر کرده و کوهی از حرف را بر همین داستان کوچک استوار کرده است. قصه‌ نقاشی که عاشق شد و معشوق... یک روایت ساده از خواسته عاشق از معشوق برای داشتنَش و خواسته‌های معشوق از عاشق؛ اینکه چطور خواسته‌ عاشق در برابر خواسته‌های معشوق رنگ می‌بازد. این داستان نه فقط به قلم ابراهیمی است که به خط ابراهیمی هم هست. می‌دانیم ابراهیمی در عرصه‌ طراحی کتاب و نگارگری هم فعالیت‌هایی داشته و این سابقه بر نگارش شکلی این داستان هم تأثیر گذاشته است؛ او داستان را به خطی خوش نگاشته و به مناسبت در بعضی فرازهای داستان به خط، شکلی داده و که لذت چشمی خواندن خطوط را هم به لذت خواندن می‌افزاید. فضای داستان شاید عاشقانه به نظر برسد اما این بستر عاشقانه و نمایش عشق، بهانه‌ای است برای حرف‌های دیگر... در این داستان فضای فکری و خواسته‌های یک هنرمند از عشق، لذت و زندگی را بیان کرده و آن را مقابل تفکری قرار داده که هنر را سرمایه‌دارانه و متلمکانه می‌بیند و در پی تصاحب همه‌ آن است. نتیجه اینکه در واقعیت، در بازیِ سرمایه‌دار و هنرمند و مخاطب، این سرمایه‌دار است که مالک هنرمند و مخاطبانش می‌شود. عشق من، چاد ابراهیمی از دل ماجراهای تلخ فرایند استعمار کشورهای آفریقایی داستانی نوشته که مشخص است از سرِ دردی با آگاهی و مطالعه بوده است. او هم فرهنگ و ادبیات استعمارگر (فرانسه) را می‌شناخته و در داستان فراوان به آن اشاره کرده و هم فرهنگ مستعمره (چاد) را می‌شناخته و از آن مثالی آورده است. ابراهیمی در این داستان پا را فراتر از اشاره می‌گذارد و در قالب یک پاورقی به خاطر استعمارگر بودن فرانسه، به ادبیات و ژان پل سارتر این کشور دهن‌کجی هم می‌کند! او از تلخی‌های و شرارت‌های گذشته در استعمار، دست روی پدیده انتقام گذاشته؛ استعمارگر می‌کُشد، استعمارشده می‌کُشد و باز استعمارگر می‌کُشد... اما زور چه کسی بیشتر است!؟ بدیهی است، آن‌که سیاه‌تر است... نامی بهتر از این روی این پدیده نمی‌توانم بگذارم: «انتقام سیاه!» توصیه‌ام به آنانی که وقت خواندنِ رمان‌های مانند «کلبه عموتم» و دیدنِ فیلم‌های مانند «12 سال بردگی» را ندارد، این است که بروند و «عشق من، چاد» را بخوانند و همان احساس و دریافت را بردارند و تلخی استعمار بر کام استعمارشدگان را زیر زبان حس کنند. و این مجموعه داستان، فضایی بین‌قاره‌ای دارد و زبانی جهانی. بسیار مناسب برای ترجمه به تمام زبان‌های جهان تا هم نویسنده‌ بزرگ و روشن‌فکر ایرانی را بشناسند و هم با قدرت ادبیات داستانی ایران آشنا شوند. در داستانی سراغ آمریکایی لاتین می‌رود. در داستان دیگری از ستعمار آفریقا می‌گوید. در یک داستان سراغ آمریکای شمالی می‌رود و در دیگر داستان‌ها فضایی را خلق می‌کند که متعلق به تمام دنیاست و هر جایی را می‌توان بستر وقوع این داستان‌ها دانست. هر چند همان جغرافیادارها هم جهان‌شمول هستند. چون زبانِ داستان زبانِ جهان‌شمولی است و ابراهیمی در این مجموعه ثابت کرد زبان داستان و داستان کوتاه را به خوبی می‌شناسد. اگر کسی بخواهد از «رونوشت، بدون اصل» که در کمتر از صد صفحه روی کاغذ آمده حظ و بهره‌ی بیشتری ببرد، بد نیست سراغی از تهوع سارتر بگیرد و سری به آثار جنگی همینگوی بزند و کمی هم در رمان‌های آفریقایی‌های رنج‌دیده از استعمار سیر کند؛ چون عصاره تمام این آثار را در این مجموعه می‌توان حس کرد؛ و این توانِ دیده‌نشده‌ داستان کوتاه و سحرِ نادیده‌ کلماتِ نخوانده‌ نادر ابراهیمی است. نوشته‌هایی که بدون حضور اصلِ نادر ابراهیمی، رونوشتی هستند برای یادآوری نویسنده‌ بزرگی که آن‌طور که باید خوانده نشد، قدر ندید و بر صدر ننشست. روحش شاد. یادداشت از: حاتم ابتسام انتهای پیام/و

94/05/28 - 12:02





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 93]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن