واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: روياي تاويلناپذيرنگاهي به نمايش ساعت صفر نوشته و كار آتيلا پسيانينمايش ساعت صفر، يك روياست چراكه در چارچوب يك اثر واقعي نميگنجد. در واقع هيچ نكته و لحظهاي از آن تابع يك تاويل واحد نيست حتي براي اذهان مختلف و در دقايق مختلف، اين برداشتهاي محتوايي متفاوت خواهد شد.
شايد بهترين تعبير درباره تازهترين نمايش آتيلا پسياني اين باشد كه همــانند يك رويــا، اين اثر هم رو به ويراني است. در اين نمايش يك مرد، خواب ديده مرد ديگري را كشته است. همچنين در اينجا اين مرد خوابگرد، خواب ميبيند كه يك زن راهبه به همراه دو زن ديگر ميآيند به سراغش و او را ميكشند.همين روال كشتن از سوي همين مرد بر سر مردي به نــام سامي مــيآيـــد كه به تــدريج مـــــرد در مييابد اين خود اوست كه خود را كشته است. در واقع روياي خودكشي است كه اين مرد را ميآزارد. شايد او در تدارك يك خودكشي است و حالا اين هم به دليل برهم ريختن نظم دروني اوست.بهترين تاويل آن است كه وجه زنانه اين مرد درصدد از بين بردن وجه مردانهاش است. اين وجه زنانه در قالب و لباس يك راهبه به سراغش ميآيد. مرد درگيري و چالش ذهني دارد كه مسالهاش بر سر پذيرش و طرد انگيزههاي ديني و غير ديني است؛ احتمالا او مطرود اجتماعي است. به هر تقدير اين مرد حال و روزخوبي ندارد. افسرده و روان پريش است. ميتوان اين گونه اين رويا را تعبير كرد؛ او گرايش شديد به باوري ديني دارد، اما از آن غفلت كرده و حالا دچار عذاب روحي شده است. تلاطم اين به هم ريختگي را در شكل يك كابوس عجيب و غريب خواهيم ديد.بستر حقيقي آفرينش آثار هنري همانا ناخودآگاه است. آتيلا پسياني اين بار نمايش خود را در ناخودآگاه شخصيت سروسامان ميدهد. او نميخواهد پايش را از آن بستر پيچيده و ناب بيرون بگذارد، چراكه خروجي آثار هنري از دريچه ناخودآگاه با نشانههاي واقعي و زندگي پيرامون سازگاري دارد؛ اما در عوض ماندن در اقيانوس ناخودآگاه، اثر را تاويلناپذير خواهد كرد، اگر هم تاويلي باشد، به سرعت فروكش خواهد كرد. به تعداد تماشاگران يك رويا تاويل وجود خواهد داشت كه همه آنها هم درست خواهد بود. براي آنكه بهتر بتوانيم آنچه را آتيلا پسياني در ساعت صفر آفريده است، درك كنيم، چاره كار رجعت به نظرهاي يونگ است. در رابطه با عنصر زنانه(آنيما) كارل گوستاو يونگ ميگويد:« مسائل پيچيده و دقيق اخلاقي تنها از طريق سايه پديد نميآيند و يك شخصيت دروني ديگر هم اغلب خود را نمايان ميسازد. اگر خواب بيننده مرد باشد به شخصيتي زنانه در ناخودآگاه خود دست خواهد يافت و اگر زن باشد به شخصيتي مردانه» بنابراين رويكرد آتيلا پسياني به لحاظ علمي منطبق با روانشناسي يونگ است و براي تكميل اين موضوع در ادامه دوباره به نظرات يونگ بر ميگرديم، جايي كه ميگويد: «عنصر آنيما، تجسم تمامي گرايشهاي زنانه در روح مرد است، همانند احساسات، خلق و خوهاي مبهم، حساسيتهاي غيرمنطقي، قابليت عشق شخصي، احساسات نسبت به طبيعت و سرانجام روابط با ناخودآگاه كه اهميتش از آنهاي ديگر كمتر نيست.»آتيلا پسياني يك مرد پريشانحال را در كنكاش رواني قرار داده است. هدف هم ارائه يك تصوير روشن از يك وضعيت به هم ريخته ذهني و رواني است. در اينجا نشانههايي مانند ماسك، خاك، نور، دشنه، رقص، پارچه و يك ميز بلند وجود دارد كه در اين رويا نقش به خصوصي را بازي ميكنند.بنابراين آتيلا پسياني درست به هدف زده است و مطابقت عين به عين نمايش او با حال و هواي ناخودآگاه و نيمه دوم شخصيتش بيانگر پيروي از اصول روانشناسي يونگ خواهد بود. اين خود ارزش اثر را بسيار بالا خواهد برد. البته او در نشان دادن اين دو جريان به هم پيوسته و از هم جدا از دو عنصر صدا و تصوير استفاده ميكند. صدا روايتگر خواب اين مرد متلاطم و به هم ريخته است كه در آن واحد تصاوير روياگونه او نيز كه گاهي منفك از صدا و گاهي همسو با صداست، در صحنه به نمايش درميآيد. باز هم اين روند از نظر يونگ به سرانجامي بايستــهتر نزديـــك خواهد شد:« جلوههاي فردي عنصر زنانه معمولا به وسيله مادر شكل ميگيرد و اگر مرد حس كند مادرش تاثيري منفي روي وي گذاشته، عنصر زنانه وجودش به صورت خشم، ناتواني و ترديد بروز ميكند.»آتيلا پسياني يك مرد پريشانحال را در كنكاش رواني قرار داده است. هدف هم ارائه يك تصوير روشن از يك وضعيت به هم ريخته ذهني و رواني است. در اينجا نشانههايي مانند ماسك، خاك، نور، دشنه، رقص، پارچه و يك ميز بلند وجود دارد كه در اين رويا نقش به خصوصي را بازي ميكنند.همين جريان روياگونه خود تاثير زيادي بر روند بازي آتيلا پسياني ميگذارد؛ يعني هيچ رفتاري منطق ندارد و همه چيز درهم و برهم است. او مدام در حال بازي كردن با اشياست يا با فيگورهاي مختلف دلالتي بر اين به هم ريختگي خواهد كرد. براي همين بيننده يك لحظه هم از اين خواب دست برنخواهد داشت. به نوعي ساختار روياگونه ساعت صفر با ضرباهنگي درست پيش خواهد رفت و از سوي ديگر اثر با الگوي خواب و رويا كاملا منطبق خواهد شد. اين موفقيت،پسياني را در مقام آفريننده اثر اثبات خواهد كرد. او آنچه را در ناخودآگاهش گذشته بر كاغذ آورده و طي تمرينهايي آن را براي صحنه آماده كرده است. فرآيندي كه ميتواند تماشاگر را مجذوب خود كند و اين همانند خود خواب بر ذهن و روان آدمي تاثيرگذار خواهد بود.بخش سينما و تلويزيون تبيان منبع:رضا آشفته/ جامجم
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 852]