تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):سنگهاى زیربناى اسلام سه چیز است: نماز، زکات و ولایت که هیچ یک از آنها بدون دیگرى درست ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826607438




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مرگ فانتزي


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: مرگ فانتزينمايش "سوکاريس" که مدتي است در کارگاه نمايش تئاترشهر به صحنه رفته، اثري کمدي درباره مرگ است. نمايش با فضايي فانتزي و دو پاره تلاش دارد چهره‌اي متفاوت از اسطوره را نشان دهد.
سوکاريس
"سوکاريس" داستان ساده‌اي را درباره نويسنده‌اي ورشکسته روايت مي‌کند مردي که خود را يک نويسنده معروف مي‌پندارد و اين خود انگيزه‌اي شده براي سر کيسه کردن همه! مثلاً رمان صد سال تنهايي گابريل گارسيا مارکز را به ناشري سپرده که تنها او و کارشناسانش از هويت چنين رماني بي‌اطلاع بوده‌اند. اين مرد متقلب پول کلاني را از ناشر گرفته و حالا همه حشر و نشرش هوس‌آلود و دروغين است. او همه را سرکيسه مي‌کند تا يکي از قهرمانان رمان‌هايش شوند. که اين مسئله باعث مي‌شود تا در موقعيت‌هاي سخت و دشواري قرار گيرد و در پي خلق اثري جاودانه و جهاني تصميم بگيرد با سوکاريس الهه مرگ ملاقات کند تا او نورمن را از دنياي پوشالي نجات دهد. او حتي از دروغ به نامزدش ابايي ندارد و براي حفظ اين زندگي دست به هر کاري مي زند و با زيبا جلوه دادن زن صاحبخانه (که اينطور نيست) با احساسات زنش بازي مي کند. اين زن، مرد متقلب را از زنجير(ناشر با وسائل به ظاهر شکنجه وارد اين خانه مي‌شود و مرد را براي فروش کتاب ديگران در کمد به زنجير مي‌کشد) باز مي‌کند و طبق قرارشان از او مي‌خواهد هم اينک و براي انجام عقد و عروسي به محضر بروند. زن تا فردا صبح به مرد متقلب براي دادن جواب مثبت فرصت مي‌دهد.مرد آرزوي مرگ مي‌کند براي گريز از چنگ ناشر و زن صاحب‌خانه! سوکاريس يا فرشته مرگ در يونان باستان به داد او مي‌رسد. او در زمان شليک گلوله مي‌آيد تا روح مرد را با خود ببرد. اما مرد متقلب هنوز به دنبال راه نجات است تا بلکه همچنان زندگي کند. در عين حال انتظار دارد که در صورت رفتن، سر از بهشت درآورد بي‌خبر از اين که جايش فقط در جهنم است.حرکت ميان واقعيت و خيالنمايش سوکاريس قصد دارد بين واقعيت و خيال حرکت کند نمايش در متن به جاي بايسته‌اي نمي‌رسد و همه چيز در حد يک نمايش لذت‌بخش پايان مي‌يابد. اين لذت هم نه ناشي از متن که ناشي از بازي است با اينکه کار مضمون و خصوصاً پايان تلخي دارد، فضايش شاد و مي‌توانم بگويم کمدي است. شايد مي‌شد اين داستان را اساساً غيرکميک در نظر گرفت. نمايش در آغاز مخاطب را با خود به خوبي همراه مي کند و البته اين که نمايش توانسته مخاطب را در شروع با خود همراه سازد قسمتي از نقطه قوت کار و هدايت درست است.  قبل و بعد از ورود سوکاريس روي صحنه دو فضاي کاملاً متفاوت وجود دارد. هم در سبک، هم در ريتم و نحوه بازي‌ها يعني نمايش دو بخش کلي و متفاوت در نگاه مي سازد؛ اول از ابتداي نمايش تا ورود سوکاريس و دوم از ورود اين شخصيت تا پايان نمايشتلخي‌هاي متن و عناصر کميک و شادي‌هايي که در آن وجود دارد، يک جا کنار هم قرار مي گيرند. البته درست است اگر بتوان نمايش را يک کمدي محض دانست، نبايد در پايان کار با مرگ نورمن و آن تصاوير روبرو مي‌شديم اما اين تضاد نه تنها به کار لطمه نزده شايد هم به روند آن کمک کرده است. همچنين نحوه شکنجه کردن مرد متقلب نيز يک شوخي بزرگ است و در آن تماشاگر احساس بدي نمي‌بيند. انگار که قرار است همه چيز غير جدي باشد. اما دو صحنه آمدن نامزد و سوکاريس نگاهي غير طنزآميز دارد با توجه به بازي دو بازيگر که مي کوشند صحنه را غير جدي نشان دهند شايد بهتر بود اساسا چند صحنه همانند آن دو صحنه جدي باشد چرا که در نهايت سوکاريس روايت مرگ است هرچند طنز آلود.
سوکاريس
سوکاريس کيست؟سوکاريس نام الهه مرگ در يونان باستان است و فضاي متن هم بيشتر به آن بر مي‌گردد اما اين نکته را بايد گفت که در طراحي لباس ها اينگونه عمل نشده، بلکه با لباس هاي امروزي در اجرا خواسته شده تغييري را در فضا ايجاد کند. از آنجا که جريان نمايش قرار است با بازي پيش برود ديگر نيازي به آن همه نقطه‌هاي رنگي در کف صحنه نيست. يعني ضرورتي ندارد که چشم تماشاگر معطوف به کف صحنه شود. بلکه همه چيز در پيش بردن بازي شکل و اساس نمايشي به خود مي‌گيرد. حتي آن تابلوي انتزاعي مگس‌ها هم کمکي به بالارفتن غلظت نمايش نمي‌کند و تماشاگر با نگاه به صحنه اصلا ذهنش به سمت سوکاريس و در نهايت روايت مرگ يک نويسنده نمي رود و گاهي هم از فضاي طنز داستان دور مي شود. سوکاريس" در چهارچوب کمدي‌هاي متداول قرار مي‌گيرد. با اين تفاوت که در آن زرق و برق ظاهري کمي بيش‌تر است و همچنين جغرافيا و فرهنگ خاصي در آن لحاظ نشده است. نوعي آشنايي‌زدايي با تصوير سوکاريس شده به اين طريق که ما يک خداي يونان باستان که اتفاقاً خداي مرگ هم هست؛ با لباسي امروزي و علايقي عجيب مي‌بينيم. چرا شخصيت سوکاريس اينگونه تصوير شده نشانه اي که ذهن مخاطب را درگير مي کند. اتفاقاً يک نگاه کليشه‌اي به مرگ با چهره‌اي مخوف و فضايي تاريک آنچه انتظار مي رود اما نمايش نگاه مخاطب به مرگ را عوض مي کند، يعني تماشاچي حس مي کند که حتي مرگ مي‌تواند چهره‌اي دوست داشتني داشته باشد. اين انتخاب هم مي تواند به علت طنز بودن نمايش باشد هم مي تواند ناظر به اين واقعيت باشد که نويسنده و کارگردان مي خواهند مرگ در دنياي امروز را يک عنصر فانتزي نشان بدهند. نمايش سوکاريس قصد دارد بين واقعيت و خيال حرکت کند نمايش در متن به جاي بايسته‌اي نمي‌رسد و همه چيز در حد يک نمايش لذت‌بخش پايان مي‌يابداز رئاليسم به خيالقبل و بعد از ورود سوکاريس روي صحنه دو فضاي کاملاً متفاوت وجود دارد. هم در سبک، هم در ريتم و نحوه بازي‌ها يعني نمايش دو بخش کلي و متفاوت در نگاه مي سازد؛ اول از ابتداي نمايش تا ورود سوکاريس و دوم از ورود اين شخصيت تا پايان نمايش. در اين دو بخش رنگ و نور صحنه تغيير مي‌کند و از يک دنياي رئاليستي که تا قبل از ورود او وجود داشته ما در بخش دوم به يک دنياي کاملاً ذهني و خيالي وارد مي‌شويم.اين دو فضاي طوري بوجود آمده که تماشاگر با دو نمايش متفاوت روبرو نشود. و تلاش شده است که به شکلي از صحنه اول به صحنه دوم حرکت کند تا به نوعي قابل باور و روان؛ از دنياي اول وارد دنياي دوم بشويم . تماشاگر در طول نمايش با کاري غيررئاليستي روبرو مي‌شود. چيزي شبيه به کارهاي اخير آتيلا پسياني و امير دژاکام که هر دو کارگرداناني غيررئاليستي هستند.بابک طالقانيبخش سينما و تلويزيون تبيان





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 423]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن