تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 9 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خداوند! زبان را عذابى دهد كه هيچ يك از اعضاى ديگر را چنان عذابى ندهد. زبان گويد...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819183969




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

نسبت اخلاق دینی و اخلاق سکولار از منظر علامه طباطبایی - بخش اول مبانی و پیش‌زمینه‌های مسئله نسبت اخلاق دینی و اخلاق سکولار


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نسبت اخلاق دینی و اخلاق سکولار از منظر علامه طباطبایی - بخش اول
مبانی و پیش‌زمینه‌های مسئله نسبت اخلاق دینی و اخلاق سکولار
علامه طباطبایی در یک طرح ابتکاری، مکاتب اخلاقی را به چهار مکتب عمده (مکتب انبیای سلف، مکتب ویژه قرآن، مکتب فلاسفه یونان و مکتب نسبیت‌گرایی اخلاقی و پیروان نظریه تکامل) تقسیم می‌کند.

خبرگزاری فارس: مبانی و پیش‌زمینه‌های مسئله نسبت اخلاق دینی و اخلاق سکولار



  چکیده علامه طباطبایی در یک طرح ابتکاری، مکاتب اخلاقی را به چهار مکتب عمده (مکتب انبیای سلف، مکتب ویژه قرآن، مکتب فلاسفه یونان و مکتب نسبیت‌گرایی اخلاقی و پیروان نظریه تکامل) تقسیم می‌کند. دو مکتب اول را علامه جزو اخلاق دینی و دو قسم اخیر را سکولار می‌داند. بنابر ارزیابی علامه از مکاتب اخلاقی، نسبت اخلاق دینی و سکولار، نسبت نقص و کمال و مصداق عموم و خصوص مطلق است. تمایز اصلی دو رویکرد مذکور در بهره‌مندی و عدم بهره‌مندی عقل در شناخت مفاهیم، مصادیق، کشف، توجیه و تضمین ارزش‌های اخلاقی از معارف وحیانی است. در اخلاق دینی، ایمان حقیقی به مبدأ و معاد، التزام عملی به احکام دینی، ارزش‌های اخلاقی را تضمین و شکوفا می‌کند و منشأ ضعف‌های اخلاقی موجود در جوامع دینی به‌ویژه جوامع مسلمان، بی‌توجهی به مبانی و عدم التزام عملی به تعالیم اصیل دین اسلام است. واژگان کلیدی اخلاق دینی، اخلاق سکولار، حسن و قبح، عقل و دین، قلمرو دین، دین و اخلاق، علامه طباطبایی. طرح مسئله صفات و افعال اختیاری انسان به خوب و بد اخلاقی و غیراخلاقی تقسیم می‌شود و این تقسیم ریشه‌های عقلی، وجدانی، دینی، روان‌شناختی و جامعه‌شناختی دارد و در فرهنگ و ادبیات همه ملت‌های متمدن در طول تاریخ استمرار یافته است؛ اما هنوز این پرسش‌ها وجود دارد که چرا و چگونه اخلاقی زندگی کنیم و اینکه آیا در انتخاب و تشخیص خوب و بدهای اخلاقی می‌توان به عقل بشری بسنده کرد یا اینکه آیا عقل ناکافی است و در کنار آن، آموزه‌های وحیانی هم ضرورت دارد. از اینجا راه اخلاق دینی و اخلاق سکولار جدا می‌شود که همین مسئله از مسائل چالش‌برانگیز عصر حاضر در حوزه فلسفه اخلاق و فلسفه دین می‌باشد. بحث در این مسئله برای شناخت ارزش‌های اخلاقی، برطرف شدن شبهات و اصلاح رفتارها و سبک‌های اخلاقی ضرورت دارد. با توجه به اینکه علامه طباطبایی در حوزه معارف دینی و مباحث فلسفی تبحر بیشتری داشته و به‌ویژه در مورد ماهیت گزاره‌های اخلاقی در بین حکمای ما بیشتر از همه بحث کرده (مطهری، 1363: 90) و در آثار خویش به‌ویژه در کتاب تفسیر المیزان به مباحث اخلاق همت گماشته است، لذا دیدگاه ایشان مبنای بحث قرار می‌گیرد. با توجه به اینکه بررسی نسبت اخلاق دینی و سکولار، متفرع بر مسائل «حسن و قبح عقلی»، «عقل و دین»، «قلمرو دین» و «دین و اخلاق» است، لذا لازم است معلوم شود که ایشان در مسائل مذکور چه دیدگاهی دارد، تقسیم‌بندی ایشان از مکاتب اخلاقی چگونه است، عناصر اصلی اخلاق سکولار کدام است و موضع علامه در مورد آنها چیست. همچنین باید دید اخلاق دینی و اخلاق سکولار چه نسبتی دارند و به اصطلاح علم منطق کدام‌یک از نسب اربعه تساوی، تباین، عموم و خصوص مطلق یا عام و خاص من وجه بین آنها برقرار است و آیا اخلاق در تعریف، توجیه، کشف و تضمین به تعالیم دینی نیازمند است یا نه. پاسخ منطقی به پرسش‌های یادشده می‌تواند موجب تقویت معرفتی و عملی اخلاق و رفع برخی از چالش‌های مربوط به این حوزه باشد. معناشناسی 1. تعریف اخلاق اخلاق ملکه نفسانی است که موجب می‌شود رفتارهای متناسب با آن ملکه به‌آسانی و بدون تأمل و درنگ از انسان سر زند. (طباطبایی، 1362: 123) اخلاق مفهوم عامی دارد و فضائل و رذائل را شامل می‌شود؛ اما اگر به صورت مطلق استعمال شود، معمولاً فضیلت و اخلاق نیک از آن فهمیده می‌شود. در آیه شریفه «انّک لعلی خلق عظیم» (قلم / 4) به قرینه سیاق آیه، مقصود اخلاق نیک اجتماعی است. (طباطبایی، 1394: 19 / 369) می‌توان گفت تعریف یادشده، همان تعریفی است که علمای اخلاق در آثار خود بیان نموده‌اند. 2. تعریف علم اخلاق علم اخلاق علمی است که از ملکات انسانی که مربوط به قوای نباتی، حیوانی و انسانی اوست، بحث می‌کند و او را به فضائل و رذائل اخلاقی آشنا می‌سازد تا بتواند صفات نیکو را کسب کند و از رذائل بپرهیزد و بدین وسیله سعادت علمی خود را تکمیل نموده، اعمالی از او سرزند که موجب ستایش اجتماع گردد. (همان ق: 1 / 371) تعریف مذکور از علم اخلاق مربوط به علم اخلاق متعارف است و حکما اغلب در آثار خود ضمن تعریف و توجیه فضائل و رذائل، راه‌های کسب فضیلت‌ها و ترک رذیلت‌ها را بیان می‌کنند. 3. دین در عرف قرآن، دین به راه و رسم زندگی اطلاق می‌شود و مؤمن و کافر، حتی کسانی که اصلاً خدا را قبول ندارند، بدون دین به معنای راه و رسم زندگی نیستند؛ زیرا زندگی انسان بدون داشتن راه و رسم ـ خواه از ناحیه نبوت و وحی باشد یا از راه وضع قرارداد بشری ـ سامان نمی‌گیرد. (همان: 5) این تعریف از دین، مفهومی عام است و جای بحث و نزاع نیست؛ اما دین به مفهوم خاص به معنای آیین قدسی و خدا‌محور است. دراین‌باره گفته شده که «دین مجموعه عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتی است که برای اداره امور جامعه انسانی و پرورش انسان‌ها باشد. گاهی این مجموعه حق و گاهی همه آن باطل و زمانی مخلوطی از حق و باطل است.» (جوادی آملی، 1372: 93) منظور از دین حق آن است که عقاید، اخلاق، قوانین و مقررات آن از طرف خداوند نازل شده باشد و منظور از دین باطل آن است که آموزه‌های آن از ناحیه غیر خدا تنظیم و مقرر شده است (همان: 95) و دین به مفهوم اخص، همان دین اسلام است که با وحی الهی و از طریق حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) ابلاغ شده است و ابعاد آن با لحاظ نیازها براساس اجتهاد و استنباط روش‌مند شناخته می‌شود. مبنای بحث در این مقاله مفهوم اخص دین، یعنی تعالیم اسلام است. 4. سکولار (1) سکولار وصف انسان، جامعه، فرهنگ، حکومت، علم و غیره قرار می‌گیرد، مانند انسان سکولار، جامعه سکولار و ... . دنیوی، مادی، غیر مذهبی، نادین‌مدار، بی‌اعتنا به امور مذهبی و معنوی و ... کاربردهایی هستند که در فرهنگ‌های لغت، برای واژه سکولار گفته شده است. (ربانی گلپایگانی، 1382: 3) مفهوم «عرفی شدن» به‌عنوان معادل فارسی مناسب است و در عربی واژه «علمانیت» و «علمنه» (با فتح عین و سکون لام) معادل سکولاریسم به کار رفته است. (شجاعی‌زند، 1381: 57) یک. سکولاریسم (2) واژه سکولاریسم به معنای مکتب و ایدئولوژی مبتنی بر اندیشه و فرهنگ سکولار است و سکولاریسم چنین تعریف شده: «اعتقاد به اینکه قوانین، آموزش و سایر امور اجتماعی، به جای آنکه بر مذهب مبتنی گردد، بر داده‌های علمی بنا شود.» (همان: 4) نگرش سکولاریستی، مبنی بر حذف نقش دین، به تمامی حوزه‌های اجتماعی مربوط می‌شود که نه‌تنها به سیاست، بلکه شامل حوزه‌های اخلاق، هنر، علم، تعلیم و تربیت و اقتصاد نیز مربوط می‌شود. (بیات و جمعی از نویسندگان، 1381: 329) سکولاریزم یعنی جداانگاری دین و دنیا و جدایی دین از امور اجتماعی و جدایی دین از سیاست. (جوادی آملی، 1381: 17) نظریه سکولاریزم، محدوده وسیعی را در حوزه اجتماعی دین به خود اختصاص می‌دهد؛ اما دقت در مفاهیم و معانی آن نشان می‌دهد که مرکز ثقل این نظریه، رد حکومت دینی است. (همان: 19) گروه‌های سکولار چند دسته‌اند: 1. منکران دین الهی که دین را امر باطل می‌دانند و راهیابی آن را به عرصه زندگی اجتماعی، غلط و غیر مفید می‌دانند؛ 2. کسانی که دین الهی را قبول دارند؛ ولی آن را محدود در مسائل فردی و اخلاقی مشخص می‌دانند؛ 3. گروهی هم معتقدند دین الهی هم حق است و در عرصه اجتماعی هم ثمربخش است؛ اما در صورتی که مدیر و مدبر جامعه معصوم باشد؛ 4. گروهی نیز اصل دین را یک امر مقدس و مطهر دانسته و معتقدند دخالت دین موجب از دست رفتن قداست آن می‌شود. (جوادی آملی، 1381: 67 ـ 66) هر یک از گروه‌های یادشده، در قول و عمل در تقابل با اندیشه اصیل دینی قرار دارند. برخی با صراحت و برخی با اشاره، مروّج سکولاریسم و به حاشیه راندن دین از عرصه اجتماع ازجمله اخلاق هستند. نحوه تقابل به این صورت است که در اندیشه دینی حیات دنیوی و اخروی، جهان غیب و شهادت، طبیعت و ماوراءالطبیعه مطرح است و این اندیشه زیربنای تمام شئون زندگی ازجمله اخلاق قرار می‌گیرد؛ درحالی‌که در اخلاق سکولار تنها جنبه‌های مادی و ظاهری مبنای برنامه‌ریزی‌ها می‌باشد. یک. سکولاریسم اخلاقی سکولاریسم اخلاقی گرایشی طرف‌دار و مروج حذف یا بی‌اعتنایی و به حاشیه راندن نقش دین در ساحت اخلاق می‌باشد. (بیات و جمعی از نویسندگان، 1381: 328) تعریف‌های متعددی که برای اخلاق سکولار گفته شده، دارای دو عنصر مشترک هستند؛ یکی بنا نکردن اصول و قواعد اخلاقی بر دین و دیگری اصل قرار دادن حیات دنیوی و رفاه اجتماعی. (سربخشی، 1388: 46) مبنای اخلاق در اندیشه سکولاریسم، سود و لذّت است و آنها براساس مباحثی که در اخلاق هنجاری مطرح است، معیار خوب و بد اخلاقی را سود، لذّت، ضرر و درد می‌دانند. با این توصیف در اخلاق سکولار واژه‌های اخلاص، ایثار، ثواب، عقاب، کار برای رضایت خدا تقریباً بی‌معنا محسوب می‌شوند. مبانی و پیش‌زمینه‌های مسئله نسبت اخلاق دینی و اخلاق سکولار اصطلاح «اخلاق سکولار» حاصل مکتب سکولاریسم است که از فعل و انفعالات صنعتی، فکری، فرهنگی و اجتماعی جوامع غربی به وجود آمد و متفکران جوامع دیگر ازجمله ایران وقتی با این اندیشه‌ها مواجه شدند، هر کدام به تناسب پیش‌زمینه‌های خود نسبت به این اندیشه‌ها واکنش نشان دادند. برخی بدون چون و چرا آن افکار را پذیرفته و برخی کلاً مردود دانسته‌اند و برخی هم از موضع فعال با مسئله برخورد نموده و درصدد تجزیه و تحلیل برآمده و سعی کرده‌اند با شناسایی نقاط ضعف و قوت، نقشی سازنده ایفا نمایند. بررسی نسبت «اخلاق دینی» و «اخلاق سکولار» متفرع بر همین بحث و مبتنی بر مباحث «حسن و قبح عقلی»، «عقل و دین»، «قلمرو دین» و «دین و اخلاق» است. 1. حسن وقبح عقلی بحث حسن و قبح عقلی اگر چه در اصل یک بحث کلامی است و مخالفان و موافقان این مسئله نهایت تلاش خود را برای اثبات و بر کرسی نشاندن ادعای خود انجام داده‌اند، در ضمن این گفتگو‌ها مبنای اصلی مباحث اخلاقی نیز تنقیح شده است. گفتنی است که یک تفاوت اساسی در بحث حسن و قبح عقلی در سده‌های اولیه با بحث حسن و قبح عقلی در زمان معاصر آن است که در گذشته عقل‌گرایی در مقابل نص‌گرایی و سنت‌گرایی قرار داشت و چالش اصلی بین عدلیه و اشاعره در این بود که عقل حسن و قبح به معنای مدح و ذم یا ثواب و عقاب را درک می‌کند یا نه و هر دو طرف از جایگاه و خاستگاه دین این بحث را مطرح می‌کردند؛ ولی در عصر حاضر، استقلال عقل و جدایی اخلاق از دین مطرح است؛ یعنی اخلاق سکولار در تعریف و توجیه ارزش‌های اخلاقی، دین را کنار می‌گذارد. به عبارت دیگر، در گذشته از حسن و قبح برای اثبات ارزش‌ها و احکام دین استفاده می‌شد؛ ولی در عصر حاضر از آن برای تقابل با دین استفاده می‌شود. اولین‌بار آدمی به حسن ظاهری و حسّی توجه کرده و ابتدا اعتدال خلقت و تناسب نسبت اعضای بدن انسان‌ها نسبت به هم مخصوصاً تناسب و اعتدال صورت بوده است؛ سپس او در سایر امور طبیعی محسوس، این را مشاهده کرده است. درنهایت مفهوم «حسن»، توسعه یافته و به هر چیزی که با مقصودی که از آن چیز در نظر گرفته شده است، موافق باشد اطلاق شد. انسان کم‌کم معنای خوبی و بدی را در مورد افعال خارجی و معانی اعتباری و عناوینی را که از طرف اجتماع مورد توجه قرار می‌گیرد، تعمیم داد. ملاک خوبی و بدی این امور آن است که با غرض اجتماع (سعادت زندگی انسانی با بهره‌برداری از زندگی) ملائم و موافق باشد یا نباشد؛ برای نمونه، عدل و داد، احسان به مستحق، تعلیم و تربیت، نصیحت و خیرخواهی خوب است؛ ولی ظلم و عدوان، ستمگری و دشمنی، بد و زشت است. این قسم خوبی و بدی تابع کاری است که دارای این دو صفت است؛ یعنی اگر با هدف اجتماع موافق بود، خوب است، وگرنه بد است. (طباطبایی، 1394: 5 / 10) کسانی که می‌گویند: حسن و قبح یا خوبی و بدی مطلقاً تغییرپذیر و قابل اختلاف است و هیچ‌گونه ثبات و دوام و کلیت ندارد و حتی عدل و ظلم هم قابل تغییر است ـ چون چیزی که از نظر یک ملت عدل و داد است، غیر از عدل و داد در نظر ملتی دیگر است ـ این سخن را نمی‌پذیرند؛ چون گوینده بین مفهوم و مصداق خلط کرده است. آنچه بین ملت‌ها متفاوت است، مصداق است، نه مفهوم؛ یعنی در مفهوم عدالت اختلاف نیست؛ بلکه در مصداق اختلاف است. (همان) بنابراین هر کاری مصداق عدالت‌ورزی باشد، مطلقاً خوب است و هر کاری مصداق ظلم و ستم باشد، مطلقاً بد است. این اصل جاودانه و جهانی است. یکی از مسائل اختلافی میان اخلاق دینی و اخلاق سکولار، مسئله ثبات و تغییر در حسن و قبح است. علامه طباطبایی معتقد است برخی از خوب و بدها متغیر، نسبی و ناپایدار و غیر دائمی هستند؛ اما همان‌طور که اشاره شد، خوب و بدهای کلی و دائمی، مانند عدل و ظلم وجود دارد و امور با ملاحظۀ نسبتی که با کمال نوع یا سعادت فرد یا امثال آنها دارند، متصف به «خوبی» و «بدی» می‌شوند؛ بنابراین «حسن» و «قبح» دو صفت «اضافی» هستند؛ ولی این اضافه در پاره‌ای از موارد ثابت و لازم و در موارد دیگر تغییرپذیر است؛ مثل بذل مال که نسبت به مستحق خوب و نسبت به غیر مستحق بد است. (طباطبایی، 1394: 5 / 11)  نکته مهم دیگر، راه تشخیص حسن و قبح است که ایشان با استناد به آیات متعدد قرآنی در مورد نقش تفکر در تشخیص ارزش‌ها می‌گوید: زندگی ارزشمند مبتنی بر فکر باارزش است و هر اندازه فکر درست باشد، زندگی هم ارزش و استقامت خواهد داشت. در قرآن بیش از سیصد آیه مردم را به تفکر، تذکر و تعقل دعوت نموده و یا برای پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) یا پیامبران دیگر، راه استدلال را برای اثبات حق و از بین بردن باطل می‌آموزد. خداوند در قرآن حتی در یک آیه بندگان خود را امر نفرموده که نفهمیده به قرآن یا چیزی که از جانب اوست، ایمان آورند یا راهی را کورکورانه بپیمایند. (همان: 255 ـ 254) پس نباید تصور شود که در اخلاق دینی، عقل و اندیشه جایگاهی ندارد؛ بلکه اخلاق دینی بر عقل و خرد مبتنی است و تفاوتش با اخلاق سکولار در بهره‌مندی از تعالیم پیامبران است که در مکتب سکولاریسم نفی می‌شود؛ ولی در اخلاق دینی براساس عقل پذیرفته می‌شود. حسن و قبح اخلاقی جزء مشهورات در علم منطق است؛ علت شهرت خلقیات هم همین معنا است که موجب می‌شود «عقل عملی» مسئله را طوری ادراک کند که این فعل شایسته است انجام پذیرد. با اینکه اخلاق فاضله در همه مردم وجود ندارد و تعداد کمتری به فضائل اخلاقی متخلق هستند، آنها خصلت‌های پسندیده را انکار نمی‌کنند. درست این است که بگوییم: خداوند در دل انسان حسّی قرار داده که با آن زیبایی و زشتی افعال را درک می‌کند که در اصطلاح اخلاق جدید به آن «ضمیر» (باطن) می‌گویند و گاهی قلب، عقل عملی، عقل مستقیم، حس سلیم هم گفته می‌شود. این حس، همان ندای الهی است که در درون انسان طنین‌انداز است و با آن انسان‌ها را خطاب می‌کند. خود ما موقع انجام کارهای ناشایست، سرزنش درونی و موقع انجام کارهای شایسته، خوشحالی باطنی را احساس می‌کنیم که همه انسان‌ها در این حس مشترک‌اند. (ابن‌سینا، 1403: 1 / 221 ـ 219) نگارندگان معتقدند منشأ حسن وقبح و ارزش‌های اخلاقی، چند عامل است و عوامل درونی و ساختار وجودی انسان و عوامل بیرونی و شرایط محیطی در ایجاد ارزش‌های اخلاقی نقش دارند. در همه مواردی که در کتاب‌های علم منطق به‌عنوان منشأ حسن و قبح نقل شده، عقل و عللی چون عواطف، عرفیات و عادات هم نقش دارند. با همه تفاوت‌های قومی، نژادی، دینی و تفاوت‌های فردی که انسان‌ها دارند، اصولی کلی، دائمی و مشترک بین همه انسان‌ها وجود دارد. 2. اخلاق و مسئله عقل و دین در اندیشه اسلامی، اخلاق هم از عقل و هم از دین بهره می‌برد؛ لذا رابطه عقل و دین در این بحث مهم است. رابطه عقل و دین به دو مسئله جداگانه قابل تفکیک است؛ یکی اینکه دین در ترازوی عقل سنجیده شود؛ دیگر اینکه عقل در ترازوی دین سنجیده شود که عقل بشر تا چه اندازه در مورد معارف دینی معتبر است و آیا حق ورود به مباحث دینی را دارد یا نه؟ از نوشته‌های علامه طباطبایی دراین‌باره چند اصل به دست می‌آید: الف) زندگی انسان، یک زندگی فکری است و تنها با فکر و ادراک کامل می‌شود و هرچه فکر صحیح‌تر و کامل‌تر باشد، زندگی هم استوارتر می‌شود و هر راه و روشی مبتنی بر فکر و اندیشه است. منظور از راه تفکر و اندیشه، همان راه عقل فطری انسان است. (طباطبایی، 1394: 5 / 254) ازجمله مسائل انسان در زندگی، توجه به اخلاق و خوب و بد صفات و افعال اختیاری است که با فکر و اندیشه به آن می‌پردازد. ب) انسان‌ها به طور غریزی درصدد استخدام و بهره‌کشی از هر چیز و هر کس هستند؛ بنابراین در زندگی اجتماعی بین انسان‌ها اختلاف پیش می‌آید. عقل بدون وحی برای رفع اختلافات بشر کافی نیست؛ چون «این همه تخلفات و نقض‌های بی‌شمار نسبت به قوانین جاریه که روزانه اتفاق می‌افتد و گناه شمرده می‌شود، همه از کسانی سر می‌زند که دارای عقل‌اند. ... پس عقل به‌سوی قانون اجتماعی که منافع جامعه را تأمین و تضمین کند و در ضمن منافع فرد را به‌طور عادلانه حفظ نماید، نمی‌تواند هدایت نماید.» (طباطبایی، 1369: 81) بنابراین در مورد اخلاق نیز که از مسائل مؤثر در زندگی فردی و اجتماعی است، عقل به‌تنهایی کافی نیست؛ چون محدودیت دارد. ج) تنها راه هدایت به‌سوی قانونی که سعادت انسان را تأمین نماید، وحی الهی است. این نتیجه مستند به راه تجربی است؛ چرا که جوامع بشری با دارا بودن نعمت عقل، عملاً نتوانسته‌اند قانونی که موجب سعادت بشر باشد، ارائه دهند. این نتیجه مستند به آیات قرآن نیز می‌باشد؛ چرا که بر اساس آن، مردم یک امت بودند و اختلافات پیش آمد و خدا پیامبران را فرستاد ... (بقره / 213) همچنین خدا پیامبران را فرستاد تا اتمام حجّت نماید. (نساء / 165) آیه اول تنها راه رفع اختلافات مردم را بیان می‌کند و آیه دوم دلیل منحصر به فرد اتمام حجت را وحی و نبوت معرفی می‌نماید. (همان: 83) د) هدایت انسان به‌سوی مقاصد دینی و معارف اسلامی از سه طریق امکان‌پذیر است؛ عقل (برهان)، وحی (قرآن و سنت معصومین(علیهم السلام)) و شهود، (عرفان حاصل از تزکیه و تهذیب نفس) که از هر سه باید استفاده کرد و در شناختن دین حقیقی هم باید عقل را به کار گرفت و هم باید از منبع وحی بهره‌مند شد. (طباطبایی، 1351: 43) اگر سه امر مذکور از هم جدا شوند، هیچ‌کدام به‌تنهایی کافی نخواهند بود. در جوامع بشری عملاً هر وقت تحریف، انحراف و تفکیک در حوزه‌های مذکور مشاهده شده، بشریت ضرر دیده است. بنابراین معلوم می‌شود با توجه به اینکه اخلاق یکی از امور مؤثر در زندگی دنیوی و اجتماعی انسان می‌باشد،  افراد و گروه‌ها در چرایی و چگونگی آن اختلافات زیادی دارند؛ لذا نیازمند آموزه‌های وحیانی هستند و انسان بدون بهره‌مندی از این آموزه‌ها نمی‌تواند به کمال مطلوب نائل شود. اعتقاد به نیازمندی اخلاق به تعالیم وحیانی از تمایزات اخلاق دینی با اخلاق سکولار است. 3. اخلاق و قلمرو دین (دین و دنیا) مسئله قلمرو دین از مبانی بررسی نسبت اخلاق دینی و اخلاق سکولار است. محور اصلی این مسئله، رابطه دین و دنیا است؛ به این صورت که آیا در تعالیم دینی به مسائل دنیایی از قبیل حکومت، سیاست، آموزش و پرورش، اخلاق و سایر مسائل مربوط به زندگی فردی و اجتماعی توجه شده است یا اینکه آیا بشر در مسائل مذکور به آموزه‌های دینی نیازمند است؟ در مورد سؤال اول، با توجه به تفاوت‌های اساسی مکاتبی که به‌عنوان دین شناخته می‌شوند، تنها با تمرکز روی دین خاص می‌توان به آن پاسخ داد؛ لذا مبنای بحث در این مقاله، تعالیم دین اسلام است. وقتی منابع دین اسلام بررسی ـ اعم از قرآن، جوامع روایی و کتب فقهی ـ بررسی شوند، معلوم می‌شود در مورد مسائلی که برای بشر در زندگی اتفاق می‌افتد، به اندازه‌ای‌ سخن به میان آمده است که حتی برخی از عالمان دینی مثل غزالی در کتاب احیاء العلوم، علم فقه را علم دنیایی معرفی کرده است که برای سامان دادن زندگی اجتماعی دنیوی به وجود آمده است. (غزالی، بی‌تا: 1 / 30) اگر چه فیض کاشانی از اختصاص دادن فقه به امور دنیا انتقاد نموده است، (فیض کاشانی، بی‌تا: 1 / 59) این سخن ارتباط گسترده تعالیم دینی با مسائل زندگی را نشان می‌دهد. این سخن به معنای نفی تعقل و خردورزی و بی‌توجهی به تجربه‌های بشری نیست؛ بلکه خود دین بر تعقل، تدبر و تفکر تأکید فراوان نموده است و کسانی را که تعقل نمی‌کنند، سرزنش می‌کند؛ ازجمله کسانی را که تعقل نمی‌کنند، بدترین جنبندگان معرفی می‌کند (انفال / 8) و یکی از علل جهنمی شدن را عدم تعقل و بی‌خردی معرفی می‌نماید. (ملک / 10) آیات فراوان دیگری نیز که به علم‌آموزی و تعقل و تدبر و تفکر توصیه نموده و عدم تفکر را سرزنش کرده است. (بقره / 44 و 76؛ آل عمران / 56) اما در مورد سؤال دوم، پیش از این گفته شد که عقل به‌تنهایی و بدون بهره‌مندی از آموزه‌های وحیانی نمی‌تواند قانونی که موجب سعادت بشر باشد، ارائه دهد؛ بنابراین انسان در مورد اخلاق که از اسباب اصلی سعادت انسان است، نیازمند آموزه‌های وحیانی می‌باشد. می‌توان گفت مشکل قلمرو دین، پیش‌فرض جدایی عقل و دین است. با این پیش‌فرض به‌طور طبیعی این مسئله پیش می‌آید که قلمرو دین تا کجاست. ثمره این نگاه، پیدایش بحث دین حداقلی و دین حداکثری یا انتظار بشر از دین است. وقتی پیش‌فرض این باشد که عقل نه‌تنها جدا از دین نیست، یکی از ارکان آن به‌شمار می‌رود و «عقل و وحی تشریعی را پایه دین و کاشف از مشیت و اراده تشریعی الهی بدانیم»، (ر.ک: جوادی آملی، 1375: 43) در آن صورت مسئله دین حداکثری و دین حداقلی موضوعیت خود را از دست می‌دهد و مسئله انتظار بشر از دین، جای خود را به انتظار دین از بشر می‌دهد. دین با تبیین جایگاه انسان، کرامت ذاتی، غایت خلقت، کمال نهایی، راه سعادت حقیقی، مسئولیت انسان و معرفی نمونه‌های عینی اخلاق، مسیر تخلق به محاسن و مکارم اخلاقی را فراروی انسان قرار می‌دهد. بدون دین، زندگی انسان در حد زندگی حیوانی قرار می‌گیرد و عقل انسان در خدمت هواهای نفسانی و تمتعات حسی متوقف می‌شود. علامه طباطبایی در مسئله قلمرو دین معتقد به جامعیت آن است و دین را روشی مخصوص در زندگی انسان می‌داند که صلاح دنیا را موافق کمال اُخروی تأمین می‌نماید؛ پس باید در شریعت قانون‌هایی وجود داشته باشد که روش زندگانی را به اندازه احتیاج روشن سازد. (طباطبایی، بی‌تا: 2 / 121) شریعت شامل قوانین فقه، حقوق و اخلاق است و طبق آیۀ 30 سوره روم، دین امر فطری است و فطری بودن نیز به معنای مطابق بودن آن با نظام خلقت است. (طباطبایی، 1393ق: 16 / 193) اهداف دین را می‌توان سعادت انسان، اصلاح غرایز با شریعت الهی، تعادل قوای انسان، ایجاد هماهنگی میان دنیا و آخرت و میان ماده و معنا و در نهایت کمال حقیقی انسان معرفی نمود. مراتب دین براساس آیۀ «إن الدین عند الله الاسلام» (آل‌عمران / 19) تسلیم خدا بودن، ملازم با یقین به وجود خداوند و تصدیق دستورهای اوست. پس از مرتبه تصدیق باید به ثبوت دین اقرار کرد که به‌دنبال آن ادای وظایف دینی پیش می‌آید و ادای وظایف دینی هم چیزی جز عمل به آن نیست. نگارند‌گان معتقدند با در نظر گرفتن ورود عقل در حوزه معارف دینی می‌توان گفت دین یک دوره آموزشی کامل زندگی است و حتی استفاده از واژه دین حداقلی یا حداکثری صحیح نیست. بنابراین دین حنیف (پیراسته از تحریف و خرافات) با تقویت پایه‌های عقل و تأمین نیازهای معرفتی و روانی و ارائه راهکارهای عملی برای تصحیح روابط اجتماعی که در رأس آنها اخلاق قرار دارد، انسان را در مسیر ترقی و سعادت حقیقی قرار می‌دهد. بنابراین با اینکه اخلاق ریشه در فطرت انسان دارد، در سایه دین به کمال مطلوب می‌رسد. لذا تفکر سکولاریسم اخلاقی مبنی بر جدایی دین و اخلاق اگر منتهی به قطع ارتباط دین حنیف و اخلاق باشد، موجب آسیب‌پذیری اخلاق می‌شود و عملاً در افراد، خانواده‌ها و جوامع سکولار این اتفاق افتاده است. 4. دین و اخلاق بررسی این مسئله وابسته به معنای مختار از دین و اخلاق است. اگر منظور از دین، صرفاً ارتباط قلبی و شخصی با خدا باشد و حداکثر در مسائلی که از حیطه علم و فلسفه خارج است ـ مانند مسئله مرگ، فلسفۀ زندگی، آخرت ـ نظر دهد و اخلاق منحصر به تنظیم روابط حسنه افراد جامعه باشد، شاید بتوان نتیجه گرفت که دین و اخلاق مستقل از یکدیگرند و ارتباطی با هم ندارند؛ اما اگر دین را طوری تعریف کردیم که پیامبران با الهام از منبع وحی الهی برای انسان افق‌های جدید و فراگیر در عرصه‌های خداشناسی، جهان‌شناسی و انسان‌شناسی ارائه دادند، همچنین با تبیین هدفمندی زندگی انسان و تعیین اهداف عالی حیات بشری و با هماهنگی عقل، وجدان و فطرت آدمی، ابزار و راه‌های رسیدن به هدف عالی و نهایی را در پیش‌روی انسان قرار دادند، در این صورت اخلاق در قلمرو دین قرار می‌گیرد و در دامن معارف وحیانی به کمال می‌رسد. در این مقاله، محور بحث دین اسلام و مبتنی بر قرآن و سنت است و منظور از اخلاق نیز معارف و مسائل مربوط به صفات پسندیده و ارزش‌های اصیل انسانی است. بین دین و اخلاق به معنای مذکور، ارتباط‌های گوناگونی متصور است؛ ازجمله ارتباط 1. معرفت‌شناختی، 2. هستی‌شناختی، 3. روان‌شناختی (انسان‌شناختی)، 4. جامعه‌شناختی، 5. غایت‌شناختی،     6 . الگو شناختی، 7. عِلّی، 8 . ذاتی، 9. منطقی، 10. انگیزشی، 11. ولایی. (صادقی، 1378، 13) از موارد یادشده، چهار مورد اولی در ادامه مقاله در بیان دیدگاه علامه در مسئله دین و اخلاق توضیح داده می‌شود. توضیح اجمالی بقیه بدین شرح است که ارائه الگو در تربیت اخلاقی نقش مهم دارد و در فرهنگ قرآن، استفاده از الگو در قالب داستان‌های انبیا، اشقیا، صالحین، ضالّین، از زنان و مردان و از هر گونه انسان‌ها به‌طور وسیع استفاده شده و به‌ویژه حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) به‌عنوان اسوه حسنه معرفی شده است. مقصود از ارتباط عِلّی دین و اخلاق آن است که دستورات و احکام الهی، علت اثبات یا ثبوت خوب و بدهای اخلاقی می‌شود که این همان بحث عقلی یا شرعی بودن حسن قبح است. منظور از ارتباط ذاتی بین دین و اخلاق آن است که هم دین و هم اخلاق ریشه در ذات انسان دارند. در مورد ارتباط منطقی، انگیزشی و ولایی می‌توان به‌طور اجمال گفت فرد دین‌دار که محبت الهی و اولیا الهی را در دل دارد، به‌طور منطقی به‌سوی کارهای نیک و خداپسند انگیزه پیدا می‌کند و در این مسیر، خود را در ولایت الهی قرار می‌دهد. در معارف اسلامی دین در موارد یادشده، موجب تقویت علمی و عملی اخلاق می‌شود. از لحاظ تاریخی، آنچه پژوهشگران از بررسی ادوار سابق ملت‌ها ارائه می‌دهند، این است که اخلاق و مذهب حالت آمیختگی داشته‌اند. (جعفری، بی‌تا: 58) در آن دوره‌ها دین و اخلاق در جوامع توأم با هم وجود داشته‌اند و مسئلۀ تعارض و جدایی دین و اخلاق و سازگاری و عدم سازگاری چندان مسئله‌ساز نبوده است؛ ولی بعد از رنسانس در جوامع غربی و به‌تبع آن در جوامع دیگر، این مسئله پیش آمد (عالمی، 1389: 15) و این بحث مطرح شد که نسبت دین و اخلاق چگونه است و چگونه باید باشد؟ در این دوره، اخلاق سکولار در مقابل اخلاق دینی مطرح شد. مطلب دیگر که در این بحث یادآوری آن ضروری به نظر می‌رسد، آن است که از ابتدا پایۀ این بحث در بین برخی از اندیشمندان کج نهاده شده است؛ چون می‌گویند اخلاق سکولار بر عقل استوار است و اخلاق دینی بر وحی و چنین وانمود می‌شود که عقلانیت در اخلاق دینی مطرح نیست؛ درحالی‌که در اندیشۀ اسلامی، پذیرش خود دین و وحی بر عقل مبتنی است و پذیرش دین براساس عقلانیت می‌باشد و کسانی که از تعالیم انبیای الهی روی‌گرداندند، در منطق قرآن سفیه و بی‌خرد معرفی شده‌اند: «من یرغب عن ملّه ابراهیم الا من سفه نفسه ...» (بقره / 130) یعنی جز افراد سفیه و سبکسر، چه کسی از آیین ابراهیم (با آن پاکی و درخشندگی) رویگردان خواهد شد؟ پس عقل و دین نه‌تنها تقابل ندارند، عقل بر حسب مورد، به‌عنوان میزان، مصباح و مفتاح دین شناخته می‌شود (جوادی آملی، 1372: 204) و منابع اصلی دین اسلام اعم از آیات قرآن و روایات در تأیید و تقویت عقل، تعقّل، تدبّر و تفکر جای شک و تردید نگذاشته‌اند. بنابراین نمی‌توان گفت اخلاق دینی بر وحی و اخلاق سکولار بر عقل مبتنی است؛ بلکه باید گفت در اخلاق دینی از منبع وحی استفاده می‌شود؛ ولی در اخلاق سکولار از تعالیم وحی استفاده نمی‌کنند. همچنین به نظر می‌رسد کسانی که دین را در ترازوی اخلاق می‌سنجند، نتیجه درستی در پی نداشته باشد و دین و اخلاق هر دو باید در ترازوی عقل سنجیده شوند و کسانی که با آموزه‌های اصیل انبیا و اولیای الهی مخالفت نموده‌اند، ابتدا با عقل خویش ستیز کردند و با شکست عقل و حجّت درونی، با حجّت‌های بیرونی به جنگ برخاستند. پی نوشت: 1. «secular»، به‌معنای دنیوی، غیرروحانی، عامی، عام، قرنی (سده)، دیر به دیر رخ‌دهنده، مخالف (آموزش) شرعیات و مطالب دینی و در زبان انگلیسی متضاد «secular» (دنیوی و عرفی) واژه «sacred» (مقدس و دینی) است. (بیات و جمعی از نویسندگان، ص327) 2. Secularism منابع و مآخذ قرآن کریم.
امید، مسعود، 1381، فلسفه اخلاق از دیدگاه متفکران مسلمان معاصر ایران، تبریز، مؤسسه تحقیقاتی علوم اسلامی، انسانی دانشگاه تبریز (سه علامه).
بیات، عبدالرسول و جمعی از نویسندگان، 1381، فرهنگ واژه‌ها، قم، مؤسسه اندیشه و فرهنگ دینی.
جعفری، محمدتقی، بی‌تا، اخلاق و مذهب، قم، تشیع.
جوادی آملی، عبدالله، 1369، آوای توحید (نامه امام خمینی به گورباچف و شرح نامه)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
ـــــــــــــــ ، 1372، شریعت در آینه معرفت، بی‌جا، نشر فرهنگی رجا.
ـــــــــــــــ ، 1381، نسبت دین و دنیا، بررسی و نقد نظریه سکولاریسم، قم، نشر اسراء.
خلیلی، مصطفی، بی‌تا، دین اجتماعی از دیدگاه علامه طباطبایی، مجموعه مقالات شناخت‌نامه طباطبایی، ج 5، قم، دفتر تنظیم و نشر مجموعه آثار علامه طباطبایی.
ربانی گلپایگانی، علی، 1382، نقدی بر سکولاریسم، قم، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم.
سربخشی، محمد، 1388، اخلاق سکولار، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
شجاعی‌زند، علیرضا، 1381، عرفی شدن در تجربه مسیحی و اسلامی، تهران، مرکز بازشناسی اسلام و ایران.
طباطبایی، سید محمدحسین، 1351، شیعه در اسلام، تهران، کتابخانه بزرگ اسلامی.
ـــــــــــــــ ، 1354، اسلام و اجتماع، قم، جهان آرا.
ـــــــــــــــ ، 1362، نهایه الحکمه، قم، مؤسسه النشر الاسلامی.
ـــــــــــــــ ، 1369، قرآن در اسلام، قم، هجرت.
ـــــــــــــــ ، 1393 ق، المیزان، ج 1، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات.
ـــــــــــــــ ، 1394 ق، المیزان، ج 19، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات.
ـــــــــــــــ ، بی‌تا، بررسی‌های اسلامی، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.
عالمی، سید محمد، 1389، رابطه دین و اخلاق، قم، بوستان کتاب.
عزیزی، حسین و علی غفارزاده، 1384، اندیشه اسلامی 2، قم، دفتر نشر معارف.
غزالی، محمد بن محمد، بی‌تا، إحیاء علوم الدین، نرم افزار نور.
فیض‌کاشانی، محسن، بی‌تا، المحجه البیضاء فی تهذیب الاحیاء، قم، انتشارات اسلامی.
مطهری، مرتضی، 1363، نقدی بر مارکسیسم، بی‌جا، صدرا.
ـــــــــــــــ ، بی‌تا، علل گرایش به مادی‌گری، قم، صدرا.
موسوی همدانی، سید محمدباقر، 1374، ترجمه تفسیر المیزان، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. مقالات صادقی، هادی، «اقتراح: دین و اخلاق»، قبسات، سال چهارم، شماره 13، پاییز 1378. یعقوب قاسمی خویی: هیئت علمی دانشگاه تبریز و دانشجوی دکتری اخلاق اسلامی دانشگاه معارف اسلامی قم. عبدالحسین خسروپناه: دانشیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی قم. فصلنامه علمی ـ پژوهشی پژوهش‌نامه اخلاق 22 ادامه دارد...

94/05/11 - 06:46





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 82]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن