محبوبترینها
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1853984930
لیلی رشیدی: کارگردانی مثل زایمان است!
واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
لیلی رشیدی: کارگردانی مثل زایمان است!
لیلی رشیدی را عموم مردم به عنوان بازیگر تئاتر، تلویزیون و کمی هم سینما می شناسند. اگرچه شاید او هم مانند اغلب بازیگران سودای کارگردانی داشته و امروز به آن رویا پاسخ گفته است.
روزنامه هفت صبح - احمدرضا حجارزاده: لیلی رشیدی را عموم مردم به عنوان بازیگر تئاتر، تلویزیون و کمی هم سینما می شناسند. اگرچه شاید او هم مانند اغلب بازیگران سودای کارگردانی داشته و امروز به آن رویا پاسخ گفته است. رشیدی پیش تر با کارگردانی نمایشی به نام «عاشقیت در پاورقی» در اردیبهشت ماه سال 88 تجربه کوچکی در جشنواره نمایش های مونولیو داشته.
او که فارغ التحصیل رشته مترجمی زبان فرانسه است، چند سال پیش خیلی اتفاقی نمایشنامه «اسم» نوشته ماتیو دولاپورت و الکساندر دولاپتولیر را به زبان فرانسه می خواند و جذب آن می شود؛ متنی دوست داشتنی و خانوادگی که رشیدی عقیده دارد برای ورود یک بازیگر به حیطه کارگردانی مناسب است.
متن توسط شهلا حائری ترجمه و چاپ شد و در این فاصله نیز رشیدی برای روی صحنه بردن نخستین نمایش جدی و حرفه ای خود به تکاپو افتاد که البته تولید و اجرای آن یک پروسه دوساله را پشت سر گذاشت. ابتدا قرار بود لیلا حاتمی در این نمایش بازی کند اما به دلایلی این اتفاق نیفتاد. با این حال گروه اجرایی به تلاش خود ادامه داد تا نتیجه کارشان در شب های ماه رمضان میزبان دوست داران تئاتر باشد. شبی پیش از اجرا پای حرف های این بازیگر و حالا کارگردان تئاتر نشستیم.
معرفی یک نمایشنامه جدید
کارگردانی خیلی دغدغه ام نبود. دوست داشتم هرازچندگاهی کارگردانی کنم، طوری که سلیقه ام در کارم حاکم باشد، با افرادی که دوست دارم و به شکلی که می پسندم کار بکنم اما آن طور نبود که بخواهم خیلی برای کارگردانی شتاب کنم. با این حال، کم کم شروع کردم به خواندن متن های مختلف تا متنی برای کارگردانی پیدا کنم که متن فرانسوی نمایشنامه «اسم» را خواندم و دیدم برای اولین کار جدی یک کارگردان مناسب است، چون خیلی متکی به بازیگر بود و فکر کردم اگر گروه خوبی داشته باشم، راه زیادی را برای جلورفتن در این عرصه طی کرده ام. ضمن این که متن خیلی شیرین و بامزه ای بود و ترجمه هم نشده بود.
در حقیقت قصد داشتم یک متن جدید را هم معرفی کنم. از خانم حائری خواستم متن را ترجمه کنند. البته دوست داشتم متن فارسی چاپ نشود تا ابتدا نمایش ما اجر برود که این اتفاق نیفتاد. انتخاب یک نمایشنامه فرانسوی خیلی اتفاقی بود. شاید اگر در زمان انتخاب متن، یک اثر ایرانی هم می خواندم که خوشم می آمد و جذبم می کرد، برای کارگردانی انتخابش می کردم. اصرار نداشتم متن خارجی کار کنم. حتی نمایشنامه اسم را به نیت کارگردانی نخواندم. محض تفنن و مطالعه برداشتم و خواندم، بعد دیدم چقدر دلم می خواهد آن را کار کنم.
از لیلا تا لیلی
خیلی دلم می خواست خانم حاتمی در نمایشم بازی کنند. لیلا حاتمی پیش از هرچیز، بازیگر درجه یکی است و بعد هم دوست نزدیکم و کار کردن با او برایم راحت بود. ایشان تاحالا پیشنهادهای تئاتری زیادی داشته که هیچ کدام را نپذیرفته بود. فکر می کنم پیشنهادم را به این دلیل پذیرفت که کمکی به من کرده باشد، چون نه این نقش خیلی برای حضور اول یک بازیگر سینما بر صحنه وسوسه انگیز است و نه نام لیلی رشیدی خیلی می تواند کسی را به همکاری وسوسه کند، ولی من یک اشتباه در زمان بندی اجرا کردم. خانم حاتمی درگیر فیلمبرداری بودند و قرار شد دیرتر به ما بپیوندند. فکر می کردیم همان قدر تمرین کافی است.
یک ماه تمرین کردیم و خانم حاتمی دیرتر آمدند. رسیدن به این نقش در یک هفته یا 10 روز سخت بود. علاوه بر این فکر کردم الیزابت در حد خانم حاتمی نیست. خودشان هم این حس را داشتند. پس هر دو ترجیح دادیم ان شاءالله در کار دیگری همکاری کنیم. اگرچه دوست داشتم خانم حاتمی در ترکیب بازیگران باشند. ابتدا جرات نداشتم به ایشان پیشنهاد بازی بدهم. اول با خانم پانته آ پناهی ها صحبت کردم که شرایط همکاری با ایشان جور نشد، بعد به خانم حاتمی فکر کردم.
به نظرم اگر کسی بازیگر خوبی باشد و با نقشی که به او پیشنهاد شده، ارتباط درستی برقرار کند و جای درستی قرار بگیرد و باقی عناصر صحنه و کار هم درست باشند، نتیجه خوبی حاصل می شود. بازیگری در تئاتر تجربه دیگری می طلبد اما هرکسی باید از جایی شروع کند و بازیگر خوب می تواند در هر دو مدیوم موفق باشد.
وفاداری به متن
در اجرای نمایش اسم، بسیار به متن اصلی وفادار بودم. به جز این که راوی- ونسان- در متن اصلی بیش تر بود؛ یعنی درباره شخصیت های کار هم تضویح می داد که آنها را کوتاه کردیم. برخی معتقدند مونولوگ پایانی نمایش توضیح واضحات است که به نظرم نیست. ما یک راوی داریم به نام ونسان که باید درپایان نمایش هم باشد تا رشته روایت ما درست باشد، یک شروع و یک پایان داشته باشد. اگر مونولوگ پایانی را نگذاریم، باید مونولوگ آغازین را هم بر می داشتیم. ما با یک داستان گویی رو به روییم.
مونولوگ آخر توضیح واضحات نیست، چون ونسان چیزهای دیگری می گوید. آن مونولوگ هم ضرورت شنیداری دارد و هم ضرورت اجرایی. درواقع تاکید می کند این نمایش یک روایت است و مونولوگ آغازین را معنی می کند. انگار یک نفر دارد ماجرایی را تعریف می کند. اگر آن مونولوگ را بر می داشتم، به متن بی وفایی کرده بوم. اگر مونولوگ اول را بادقت گوش بدهید، خیلی جالب است که ونسان آدرس می دهد چطور به این میهمانی خانوادگی می رسند؛ نام کوچه ها و خیابان ها، اسامی کسانی است که یکی شهید شده، یکی قاتل بوده، یکی زندان می ساخته.
در نهایت می رسد به خانه ای که در آن جنگ می شود. گاهی فکر می کردم نمایش را کوتاه کنم اما هرگز به حذف مونولوگ ها فکر نکردم. می گویند وسط نمایش ریتم کار کند می شود، ولی نمی شد کاری کرد، چون هرکجا حذف می شد، انگار چیزی را از تماشاگر دریغ می کردم. به نظرم اگر از صد تماشاگر، بیست نفر متوجه اهمیت و معنای آن مونولوگ بشوند، پس باید باشد.
ریتم نمایش، ریتم طبیعی زندگی
ریتم نمایش ربطی به طولانی یا کوتاه بودن آن ندارد. اگر ریتم نمایش درست درنیامده، حتی اگر کوتاهش هم می کردم، درست در نمی آمد. ریتم باید یک حس درونی از زندگی باشد. ضمن اینکه بدم نمی آید به واقعیت نزدیک بشوم. این نمایش یک میهمانی است، مثل همه میهمانی هایی که می رویم، دوست داشتم یک جاهایی سکوت بشود، لحظه هایی حوصله مان سر برود، جاهایی فکر کنیم چرا ساعت نمی گذرد، یعنی این ریتم طبیعی زندگی ماست. فکر نمی کنم همه چیز باید تند صورت می گرفت، یا دو تا قتل روی صحنه می دیدیم و سه تا دعوای دیگر.
گاهی وقت ها زندگی عادی همین است. در مورد دکور نمایش هم خیلی دلم می خواست همه چیز نزدیک به واقعیت باشد، حتی دوستانی که کمکم کردند از جمله آقای معجونی که هم بازیگر کار بودند و هم مشاور من و همیشه با پیشنهادهای خوب و درست فراوان حاضر می شد و سایر بازیگرانم مثل آقای داریوش موفق و عباس جمالی و آقای محمد عاقبتی که در روزهای نزدیک اجرا به کمکم آمدند، همه دل مان م یخواست این نمایش نزدیک به واقعیت باشد. دوست داشتم دکورمان هم واقعی باشد، نه نمادین.
دلم می خواست خانه تنگی را که پر از اشیاست و در آن میهمانی می گیرند، نشان بدهم. ما در این سالن دو تا دکور داشتیم. پشت دکور ما، دکور نمایش آقای معجونی است. ایشان که طراح صحنه نمایش من هم هستند، صحنه را آوردند جلو تا تماشاگر نمایشی که می خواستم رئال باشد، به صحنه نزدیک باشد و احساس کند که او هم اینجاست، یعنی از فضای میهمانی دور نیست و نمی خواهم فقط یک تئاتر به او نشان بدهم، بلکه می خواهم یک چیز واقعی را نشانش بدهم.
اجرای نمایش پس از افطار
برای اجرای نمایش اسم به سالن های دیگری هم فکر کرده بودم. به تماشاخانه ایرانشهر هم دو سال پیش، زمانی که متن ترجمه شد برای اجرا مراجعه کردم. به تئاتر شهر هم درخواست دادم که گفتند در آن زمان بازیگران مدنظرم بیکار نبودند. در ایرانشهر ابتدا آقای سرسنگی گفتند سیاست ما این است به هنرمندانی که کار اول شان است اجرا ندهیم، ولی وقتی دیدند با آقای معجونی کار می کنم، گفتند می توانیم دو اجرایی برویم. اگرچه دو اجرای هم زمان سختی های خود را دارد اما گروه آقای معجونی به من این اجازه را دادند که با هم اجرا برویم. با وجودی که هم برای گروه و هم پرسنل تماشاخانه دواجرایی بودن نمایش ها سخت بود. بعد هم که ماه رمضان شد و چون صحنه های غذاخوردن داشتیم و مجبور بودیم پس از افطار اجرا برویم، ساعت اجرای ما 11 شب شد.
دوست دارم با جوان ترها کار کنم
تجربه چیزی است که در تئاتر خیلی به آدم کمک می کند. به خصوص در شب های اول اجرا. همیشه در یکی دو شب اول، بازیگران باتجربه راحت تر گلیم شان را از آب بیرون می کشند، ولی سارا افشار و عباس جمالی هم مانند نام هایی مثل محمدحسن معجونی و داریوش موفق معتبرند. درست است که جوان ترند اما جوان ترها هم باید بیایند کار کنند تا باتجربه بشوند. من نام خودم را حرفه ای نمی گذارم.
ولی اگر اجازه ندهیم چنین بازیگرانی در گوره های حرفه ای کار کنند، آنها هیچ وقت تجربه لازم را به دست نمی آورند. البته خانم افشار و آقای جمالی کارهای حرفه ای زیادی کرده اند اما دلم می خواهد اگر دوباره کارگردانی کردم، از چهره های جوان تر تئاتر استفاده کنم. منظورم بی تجربه ها نیست، چرهه های جوانی را می گویم که تازه تئاتر را شروع کرده اند. اولین شب اجرای ما، سومین اجرای ما در دکور نمایش بود. فرصت کافی برای تمرین طولانی تر در دکور نداشتیم.
کارگردانی تئاتر یا زایمان هنری؟!
دلم می خواهد نمایشم طوری باشد که هم مخاطب خاص آن را دوست داشته باشد و هم مخاطب عام. یعنی مخاطب عام هم با نمایش ارتباط برقرار کند. اما نمی خواهم سطح نمایشم را پایین بیاورم. الان نمایش های زیادی را می بینم که با خنده ها و شوخی های اضافی، مخاطب جذب می کنند و به نظرم این هم نتیجه تئاتر خصوصی است که به هر قیمتی می خواهند تماشاگر را به سالن ها بکشانند. ابتدا خودم این ترس را داشتم که نمایشنامه اسم فقط مخاطب خاص را جذب کند.
اگر متن را بخوانید، در آن ارجاعاتی مثل همان بحث آدولف و غیره می بینید که بیش تر باب طبع مخاطب خاص است، ولی دوست دارم همه به تماشای این نمایش بیایند و لذت ببرند و خوش شان بیاید. من نمی دانم تماشاگر خاص چه نوع نمایش هایی دوست دارد اما قابلیت اجرایی این متن همین طوری بود که می بینید و دلم نمی خواست خیلی از متن دور بشوم. فکر می کردم موفقیتم در این است که هرچه بیش تر به متن وفادار باشم و از کارهای اضافی که به زور بچسبانم به نمایش و برچسب هنری به آن بزنم، پرهیز کنم، یعنی نگویم الان کاری می کنم که فقط تماشاگر خاص بفهمد. دوست نداشتم در کارم هیچ عنصری باشد که تماشاگر پس از پایان نمایش بگوید این چی بود و اگر آن حذف می شد چه اتفاقی می افتاد.
پیش از اجرا وقتی کسی می پرسید آیا باز هم کارگردانی می کنم، می گفتم بستگی به اجرای نمایشم دارد. باید اجرا کنم ببینم نتیجه چه می شود. پیش از اجرای نمایش، کارگردانی آن قدر برایم سخت بود که مدام می گفتم این چه کاری بود من کردم؟ داشتم زندگی ام را می کردم! اما فکر میکنم کارگردانی مثل زایمان است، یعنی آدم در طول حاملگی بارها می گوید چه اشتباهی کردم، ولی با اولین لبخند بچه، همه سختی ها از بین می رود. امیدوارم بازتاب خوبی از تماشاگران بگیرم. ادامه حضورم در عرصه کارگردانی به نتیجه کارم مربوط است.
تاریخ انتشار: ۲۴ تير ۱۳۹۴ - ۱۴:۳۳
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 88]
صفحات پیشنهادی
کیروش: صعود به جام جهانی با این شرایط مثل عملیات غیرممکن است!
کیروش صعود به جام جهانی با این شرایط مثل عملیات غیرممکن است سرمربی تیم ملی فوتبال ایران گفت میتوان گفت که صعود به جام جهانی روسیه مثل یک عملیات غیرممکن برای ایران خواهد بود به گزارش نامه نیوز کارلوس کیروش سرمربی پرتغالی تیم ملی این روزها دور از تیم ملی و دور از ایران استیم امید در بین مسئولیتهای من نیست؛ به اندازه کافی در تیم ملی کار دارم کیروش: صعود به جام جهانی با این شرایط
تیم امید در بین مسئولیتهای من نیست به اندازه کافی در تیم ملی کار دارمکیروش صعود به جام جهانی با این شرایط مثل عملیات غیرممکن است حمایتی نباشد فرار از مسئولیت صورت گرفته استسرمربی تیم ملی فوتبال ایران گفت میتوان گفت که صعود به جام جهانی روسیه مثل یک عملیات غیرممکن برای ایراحمله فرجالله سلحشور به رخشان بنیاعتماد/ حرفهای کارگردانی که همیشه حاشیهساز است
حمله فرجالله سلحشور به رخشان بنیاعتماد حرفهای کارگردانی که همیشه حاشیهساز است فرهنگ > سینما - فرجالله سلحشور کارگردان در مراسم تجلیل از خود باز هم حرفهای پرحاشیهای بر زبان راند به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین او در این مراسم تجلیل از خود که در تالار مهر حوزه هسکانسی از فیلم مثل یک سر آشپز
جکی بونو یک آشپز با استعداد است که در جاهایی که کار میکند کسی استعدادها و خلاقیت و نو آوری او را جدی نمیگیرد و به همین خاطر به طور مرتب از آشپزخانهها و رستورانهای متعددی که در آنها کار می کند اخراج میشود از سوی دیگر یک آشپز بسیار مشهور و حرفهای به نام الکساندر لگرد در تترسیم مثلث مولانا، تنبور و گروه شمس
جام جم نوا خبر ترسیم مثلث مولانا تنبور و گروه شمس ترسیم مثلث مولانا تنبور و گروه شمس پنج شنبه 11 تیر 1394 08 34 | کد خبر 2001496824627997229 | بازدید 0 کیخسرو پورناظری هنرش برخاسته از موسیقی سنتی و مقامی کرمانشاه است او با شناختش از ساز تنبور و آشنااین دختر خانم چقدر عوض شده است!
مطهره خانم پرنیای سابق این دختر خانم چقدر عوض شده است اگر سرم برود چادرم به اندازه سرم میرود و بقیهاش را حفظ میکنم به گزارش سرویس فرهنگی جام نیوز در ماه مبارک رمضان برنامهای که پیش از این جمعهها پخش میشد این روزها هر روز عصر از شبکه دو سیما با عنوان &laquلیلی گلستان در تولد 71سالگیاش: خدا نکند کارم به مهاجرت بیفتد!
لیلی گلستان در تولد 71سالگیاش خدا نکند کارم به مهاجرت بیفتد خدا نکند کارم به مهاجرت بیفتد در تمام این سیوچند سال حتی یک لحظه هم به فکر رفتن از وطن عزیزم نیفتادهام فعلا تا توان و جان دارم کار میکنم هر وقت مستهلک شدم اعلام بازنشستگی خواهم کرد آفتاب 23 تیرماه 139کفش سمندریان به پای خیلیها گشاد است!
سهشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۴ - ۱۱ ۳۹ پرویز پور حسینی در شب یادبود حمید سمندریان گفت به هیچ دولتی و مرکزی نباید توجه کنیم و باید کار خودمان را بکنیم به گزارش خبرنگار تئاتر ایسنا مراسم یادبود حمید سمندریان با حضور نسلهای مختلفی از شاگردان او در سومین سالروز درگذشت این استاد فقید تئاتر عتلقی آقایان از هنرمند فقط سینماگران است!
انتقاد علیمحمد مؤدب از دیدار اهالی هنر با رئیسجمهور تلقی آقایان از هنرمند فقط سینماگران است مدیر مؤسسه شهرستان ادب با اشاره به دیدار اخیر رئیسجمهور با اهالی هنر گفت تعداد بازیگران و سینماگران بیشتر از شاعران و نویسندگان بود تلقی آقایان از هنرمند بیشتر معطوف به بازیگران و سقبر ابن ملجم در شمال تهران است!
قبر ابن ملجم در شمال تهران است شناسهٔ خبر 2853237 - دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۴ - ۱۹ ۳۴ مجله مهر > دیگر رسانه ها پارسینه نوشت یک شیخ سعودی در اظهاراتی تعجب برانگیز مدعی شد مقبره ابن ملجم مرادی قاتل حضرت علی ع مکانی مقدس در شمال تهران استدوئت فیروزه نوایی و لیلی افشار در رودکی و نیاوران | خبرگزاری ایلنا
دوئت فیروزه نوایی و لیلی افشار در رودکی و نیاوران ایلنا دوئت فلوت و گیتار فیروزه نوایی و لیلی افشار از 7 تا 9 مرداد در تهران برگزار میشود این دوئت به اجرای آثاری از دوره باروک تا معاصر اختصاص دارد به گزارش خبرنگار ایلنا در این کنسرت که 7 و 8 مردادماه در تالار رودکی و 9 مردادبه کارگردانی 8 کودک جنگزده مستند «زندگی در مرز» از تلویزیون NHK ژاپن پخش شد
به کارگردانی 8 کودک جنگزدهمستند زندگی در مرز از تلویزیون NHK ژاپن پخش شدفیلم مستند زندگی در مرز به کارگردانی 8 کودک جنگزده شهرهای کوبانی و شنگال سنجار از کانال تلویزیون جهانی NHK ژاپن پخش شد به گزارش خبرگزاری فارس فیلم مستند «زندگی در مرز» که به کارگردانی 8 کودحسین علیزاده: از هیچ مسئولی خواهش نمیکنم مجوز بدهد/ شجریان مثل سی و سه پل و عالی قاپو است
حسین علیزاده از هیچ مسئولی خواهش نمیکنم مجوز بدهد شجریان مثل سی و سه پل و عالی قاپو است وی در عین حال از امید گفت با تمام مشکلاتی که ممکن است وجود داشته باشد من هیچگاه زانوی غم بغل نمیگیرم از هیچ مسئولی خواهش نمیکنم به من مجوز بدهد هیچ مسئولی در اندازهای نیست که بخوانگار عابدی: سریال طنز لازمه ماه مبارک رمضان است!
نگار عابدی اگر در ایام ماه مبارک رمضان سریال طنز نداشتیم بینندگان دیگر گاهی به پشت سر نگاه کن را تماشا نمیکردند اگر میزان طنز در تلویزیون به اندازه کافی باشد رویکرد خوبی است بازیگر گاهی به پشت سر نگاه کن نگار عابدی - بازیگر سریال رمضانی گاهی به پشت سر نگاه کن - دربارهیرسانه ملی انتقادپذیر شده است!
دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۴ - ۰۳ ۴۱ یک منتقد با تاکید بر پرهیز از سپردن آنتن تلویزیون به برنامهسازان تکراری پیشنهاد داد که میتوان با نظارت دقیق بر فیلمنامه و تولید برنامهها از توانایی کارگردانان صاحب سبک و خلاق ایرانی به نحو احسن بهره گرفت او گفت از اینکه رسانه ملی به انتقادات رسانبه کارگردانی رهبر قنبری مستند بلند «بر توسن خیال یار» به نیمه راه رسید
به کارگردانی رهبر قنبریمستند بلند بر توسن خیال یار به نیمه راه رسید50 درصد از فیلمبرداری مستند بلند بر توسن خیال یار به کارگردان رهبر قنبری صورت گرفت به گزارش خبرگزاری فارس فیلمبرداری مستند بلند«بر توسن خیال یار» که بر محور زندگی استاد فریدون کوچکیان از نقاشان برجست«شیدا جاهد» با بیماری تنهاست!
شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۴ - ۰۹ ۴۸ همسر شیدا جاهد خوانندهی قدیمی از آخرین وضعیت درمانی این هنرمند که چند سال است با بیماری سرطان دست و پنجه نرم میکند سخن گفت مسعود جاهد در گفتوگو با خبرنگار بخش موسیقی ایسنا اظهار کرد شیدا در حال حاضر پس از عمل جراحی از بیمارستان مرخص شده اما قرا-
سینما و تلویزیون
پربازدیدترینها