محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827571511
مادر شهید: خون پسرم برای حجاب و غیرت به زمین ریخت
واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
نخستین شهید غواص شناساییشده؛
مادر شهید: خون پسرم برای حجاب و غیرت به زمین ریخت
قبل از انقلاب که زنان بیحجاب را میدید می گفت می خواهم بمیرم، اصلا دوست ندارم روی این زمینی که زنان بدحجاب روی آن قدم میگذارند، پا بگذارم.
به گزارش سرویس فرهنگی جام نیوز، قسمت بیستم برنامه "ماهعسل" میزبان خانواده نخستین شهید شناساییشده کربلای 4 بود. فرصت مغتنمی دست داد تا ما هم با مادر شهید سید جلیل میری، نخستین شهید غواص شناساییشده به گفتگو بنشینیم. هر کدام از مادران شهدا ملکههای منحصر به فردی هستند که توانستهاند چنین شیرمردانی را تربیت کنند. وقتی راجع به مواجهه با باقیماندههای پیکر فرزندش صحبت می کرد و از لالایی آخر سخن میگفت بیاختیار پایان بینظیر و ماندگار فیلم سینمایی "شیار "143 در ذهن متبادر میشد.
*آیا می دانستید که پیکر مطهر فرزندتان در میان یکی از غواصان عملیات کربلای چهار است؟ می دانستم خط شکن است. می دانستم که تیربارچی خط شکن بود. می دانستم اول پسرم مسیر عملیات را برای همرزمانش باز کرده است. دوستانش از هممحلیهای ما بودند، آمدند و به من گفتند که پسرت، آقا جلیل شهید شده است. همرزمانش دیده بودند به سرش تیر خورده است. پسرم به همرزمانش گفته بود: «اگر من شهید شدم، جنازه من را ببرید و نگذارید دست دشمن بیفتم. من می دانم که شهید می شوم.» پسرم خیلی غیرتی بود، نمی خواست حتی جنازه اش دست دشمن بیفتد. خودش هم تعداد زیادی از افراد دشمن را کشته بود، پسرم تک تیرانداز خوبی بود. در لحظه شهادت آن طور که من شنیدم یک لحظه سرش را بالا گرفته بود که مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفت و به شهادت رسید. دوستانش که از آن عملیات، زنده برگشته بودند به من گفتند که می دیدیم سید جلیل همیشه جلو بود. من خیلی از همرزمانش راجع به جلیل پرس و جو می کردم. جلیلم با اینکه، تیربارچی بود؛ اما تک تیرانداز خوبی بود و تیرها را هدر نمی داد. به من هم گفته بود حتی حین جنگیدن حواسش کاملا جمع است که بیت المال را هدر ندهد. رفتار جلیلم را با امروز مقایسه می کنم که خیلی ها برایشان هدر دادن بیت المال اهمیت ندارد. دوستان بازمانده عملیاتی که جلیل در آن شهید شد به من می گفتند او جلو تر از بقیه غواص ها حرکت می کرد و بقیه غواص ها پشت سرش بودند. دوستانش می گفتند به یک منطقه باریکی که شبیه گلوگاه بود رسیدند، سید جلیل هوای همه دوستانش را داشت و مدام شلیک می کرد تا همه به سلامت از آن منطقه عبور کردند ولی در نهایت خودش شهید شد. بچه من را نشانه گرفتند و به سرش شلیک کردند.
*وقتی خبر شهادت سید جلیل را شنیدید... عروس من (همسر سید جلیل) می داند که من اصلا گریه نکردم. بچهام غیرتی بود و می دانستم که اصلا خوشش نمی آید من گریه کنم. من افتخار می کردم که فرزندم را در این راه فدا کردم. روایت های متعددی را از شهادت جلیل برایم تعریف کردند می گفتند پیکرش را کوسه ها خورده اند، برای همین خیلی ناراحت شدم و می گفتم خاک بر سرم، یعنی بچه من را کوسه ها خوردند و حتی استخوانی هم از او باقی نمانده است؟ برای همین در خلوت کمی گریه و زاری می کردم؛ اما ناراحتی ام را در جمع بروز نمی دادم. می گفتم پسر شجاع من که دهها نفر از دشمن را یکتنه کشت چرا باید در باتلاق اسیر کوسه ها شده باشد؟ *کمی از سید جلیل برایمان بگویید. سید جلیل سربازی اش را دوسال در کردستان گذراند. حتی مدال شجاعت گرفت. وقتی از سربازی برگشت، آن زمان یک پسر هم داشت، در آن زمان او را بردند و مکانی را به او نشان دادند (الان حضور ذهن ندارم کجا بود) در آن محل حدود 20 نفر از زنان را ضد انقلاب زنده به گور کرده بودند. او به همراه چند نفر دیگر رفته بودند و این جنایت ها را دیدند و به شدت تحت تأثیر قرار گرفت و دیگر نتوانست تحمل کند. خیلی ناموسپرست بود، قبل از انقلاب که زنان بیحجاب را میدید می گفت می خواهم بمیرم، اصلا دوست ندارم روی این زمینی که زنان بدحجاب روی آن قدم میگذارند، پا بگذارم. خون پسرم به خاطر دین اسلام ریخت، به خاطر حجاب ریخت اما چه کنم حرف نمی توانم بزنم. فکر نکنید ما بیخیال از کنار بدحجابی عبور می کنیم. حرص می خورم یاد لحظاتی می افتم که پسرم با دیدن بد حجابی غیرتی می شد. آمدم تلویزیون تا با زنده شدن یاد پسرم از بیحجابی و بدحجابی بگویم. پسرم! عزیزم! ما در این سالها با حیا زندگی کردیم و حرف نزدیم اما هر جایی که کار می کنی با مهربانی بنویس خون پسرم برای حجاب و غیرت به زمین ریخته شده است. خدا شاهد است که همین طور است. به جد خودم و فرزندانم قسم که همین طور است. هم خودم سیدم و هم فرزندانم. باید غیرت را دوباره زنده کرد. مرد با مهربانی می تواند همسرش را به سمت حجاب راهنمایی کند. بچه من بخاطر حجاب و بخاطر ناموس کشته شد. همه دوستانش می دانند که بچه من بخاطر حجاب رفت و گفت دیگر دوست ندارم بمانم. همه دوستانش می دانند. خیلی مرد بود، خیلی شجاع بود. این بچه من رفت توی شرکت کار می کرد، حتی حاضر نبود از ماشین شرکت برای خودش استفاده کند. الان که بگویم همه دوستانش تصدیق می کنند که او اصلا دوست نداشت ماشین بیت المال را سوار شود. لقمه از دهان خودش می گرفت و به آنها می داد. وقتی رفته بود جبهه، غذا به اندازه کافی به آنها نمی رسید، دوستانش تعریف می کردند که سید جلیل غذای خودش را به ما می داد. *من نمیخواهم شما را خسته کنم.. من از تعریف کردن سرگذشت پسرم خسته نمی شوم. ببین پسرم! تو هم مثل پسر من هستی. همه شما فرزندان عزیز من هستید. سید جلیل من، می دانست که شهید می شود. او هنوز به دنیا نیامده بود و اصلا هنوز من با پدرش ازدواج نکرده بودم که مرد روشنضمیری به پدر او گفت: در آینده خداوند پسری به تو می دهد که او در راه انقلاب شهید خواهد شد. یعنی گفت «یک آقایی میآید و انقلاب میکند و فرزند تو در راه این انقلاب شهید خواهد شد.» *چه کسی این حرف را زد؟ یک درویش. شوهر من چوپان بود. *چه سالی؟ زمانی که شوهر من حدودا 27-26 سالش بود، یعنی هنوز با من ازدواج نکرده بود. آن زمان در روستاها خیلی زود ازدواج می کردند. وقتی سید جلیل، تب می کرد، ما یک بره برمیداشتیم، سید جلیل روی کول ما و بره هم روی دست ما، می رفتیم زیارتگاه، بره را قربانی میکردیم تا بچه مان شفا پیدا کند. من هشت تا بچه داشتم. هرکدامشان که مریض میشد، دکتر نمی بردیم اما سید جلیل به محض اینکه تب می کرد، میبردیم دکتر. میگفتم نکند این بچه، از این مریضی بمیرد، بگذار همانجا که قسمتش است در راه این دین و این انقلاب شهید شود. حالا یا حرف آن مرد روشنضمیر یا دروغ است یا راست. *پس آگاه به شهادت سید جلیل بودید و میدانستید روز موعود خواهد رسید؟ سید جلیل از حنا خوشش نمی آمد، ما در روستا معمولا حنا می گذاریم و معقدیم حنا که بگذاریم نماز ما درست می شود. اما او دوست نداشت. دوستانش تعریف می کنند که شب قبل از شهادتش، حنا گذاشت و تا صبح بیدار بود و مناجات می کرد. نمی دانم صبح، چه ساعتی شهید شد. من همیشه می دانستم که او شهید می شود. وقتی سید جلیل به سربازی رفت، آن موقع هرماه حدود شش یا هفت تومان به سربازها پول می دادند. من گفتم پسرم، پولهایت را جمع کن و با پولهای خودت برای مسجد سماور بخر. در واقع این نذر را کرده بودم که او شهید نشود، خب بهرحال هیچ مادری دوست ندارد که پسرش را از دست بدهد. البته به او نگفته بودم که این نذر برای چیست، یعنی اصلا ماجرای حرفهای درویش را نمی دانست. به هرحال نذر کرده بودم که اگر از سربازی سالم برگشت، با پولهای خودش، یک سماور برای مسجد بخرد. بالاخره او از سربازی سالم برگشت و کلا شش تومان با خودش آورده بود که با آن پول برای مسجد یک سماور بزرگ خرید. سید جلیل بعد از خدمت سربازی، ازدواج کرد و بچهدار شد، و دوباره سید جلیل رفت جبهه. یعنی خدا نذر من را یک مرتبه قبول کرد و او سربازی اش را به سلامتی گذراند و برگشت اما دوباره رفت و این بار شهید شد. باز هم خدا را شکر. ببین چه روز و چه شبی برگشته است! پدرش هم در چنین روزهایی فوت کرد. چهار سال قبل در شب نوزدهم ماه رمضان فوت کرد. حالا ببین پسر من چه روز و چه ساعتی به آغوش من برگشته است! من خیلی خدا را شکر می کنم. پسر من، خوب بود و خوب هم رفت. خیلی با غیرت بود. مثلا دوران شاه که سید جلیل به مدرسه می رفت، روی همه کتابهای درسی شان، عکس شاه بود. سید جلیل همه عکسها را خط خطی می کرد. اصلا نمی ترسید. آن زمان اگر کسی این کار را می کرد او را پوست می کندند اما او اصلا نمی ترسید. من هم که به او میگفتم چطور نمی ترسی این کار را می کنی؟ می گفت: عیبی ندارد بالاخره این راه را باید بروم. جالب اینکه عمداً عکس را از کتاب جدا نمی کرد؛ بلکه خط خطی می کرد تا معلمانش ببینند. چندین بار هم از دست معلمانش کتک خورد البته یک مرتبه هم سید جلیل آنها را کتک زد! پدرش رفت مدرسه و گفت این بچه است، جوان است، عیبی ندارد. چندین بار او را از مدرسه بیرون می کردند و دوباره پدرش می رفت و او را برمیگرداند. *مادر من جلوی شما زانو می زنم. اگر ما در این مملکت می توانیم در این راحتی و آسایش زندگی کنیم بخاطر وجود شیرزنانی مثل شماست. دعا کنید ما هم به راهی که جلیل رفت برویم. دعا کنید ما هم مرگ با عزت نصیبمان شود. انشاءالله زنده باشی. همینطور بامرام و باارزش بمانی و هرچقدر توان داری از خون شهدا پاسداری کنی. فدای شماها بشوم. همه شما پسرهای من هستید. ادامه دادن راه شهدا هم خیلی ارزش دارد. شما هم جزو شهدا هستید. واقعا همینطور است. پسر من! انشاءالله به حق حضرت زهرا(س) این عزیزانی که زحمت کشیدند و پیکرهای شهدای ما را پیدا کردند انشاءالله سالم باشند، خدا به آنها نیرو بدهد. شما هم خیلی زحمت می کشیدید، خیلی باغیرت هستید پسرم! حیف نیست برای شما؟ انشاءالله که همیشه باشی و پایبند انقلاب باشید، پابند شهدایی که با دستهای بسته شهید شدند. اگر شما نباشید، اهداف و آرزوهای آنها چه می شود؟ وقتی سید جلیل من را آوردند، یک مهر به من دادند و یک... *پلاک؟
نه. پلاک نداشت. پلاکش را در دریا انداخته بود. گفته بود میخواهم مثل مادرم زهرا(س) گمنام بمانم. یک مهر و یک عکس امام(ره) که در جیبش بود به من دادند و یک پیشانی بند که بخاطر اصابت تیر به سرش، سوراخ شده بود. سه تا طناب هم دادند که گفتند با آن، دستان سید جلیل را بسته بودند. بچه من را زندهبهگور کردند آقا؟ با سه طناب محکم دستان او را بسته بودند. پسر من دوست نداشت دست دشمن بیفتد. میگفت اگر من دست دشمن بیفتم حتی اگر جنازه من هم دست دشمن بیفتد من را تکه پاره می کنند. آنقدر پسرم قلندر بود که دوست نداشت دست دشمن بیفتد. من خیلی ناراحت بودم که آیا پسر من زنده به دست دشمن افتاده است؟ دوستانش می گویند: نه مادر! سید جلیل شهید شده بود و ما او پیکر او را کناری گذاشته بودیم اما نتوانستیم برگردانیم عقب. این سرگذشت پسر من بود. ما روستایی هستیم وقتی می خواهیم به کسی بگوییم دوستت داریم می گوییم: «تی بلا می سر» فدای همه شما بشوم. *وقتی باقیمانده پیکر سید جلیل را دیدید... خدا را شکر فرزندم را دیدم و بغلش کردم. گفتم پسرم خوش آمدی. قربان قدمت بروم. یاد نوزادی هایش افتادم. بغلش کردم و استخوانهایش را در آغوش گرفتم و گفتم خیلی خوش آمدی، قربان قدمت. درود بر تو پسر! زنده باد. کمی ناز و نوازشش کردم و خیلی گریه کردم. در این 29 سال که پسرم رفته بود صدای گریه من را هیچ کس نشنیده بود. وقتی دخترهای من، کنارم بودند اصلا گریه نمی کردم چون آنها که گریه من را می دیدند بیشتر بی تابی می کردند. فقط جای خلوتی که پیدا می کردم، در تنهایی خودم گریه می کردم و اشک می ریختم. بله. وقتی سید جلیل را آوردند، آنقدر داد زدم و گریه کردم اما بعدا ناراحت شدم و گفتم نباید داد می زدم به هرحال آنها هم بچههای من هم بودند که آنجا بودند، نباید داد می زدم اما بیاختیار شده بودم. بعدا ناراحت شدم. باور نمی کردم، هر چقدر می گفتند دیدهایم که شهید شده است، من باز هم چشمانتظارش بودم. گاهی میگفتم، خدایا می شود یک شب در خانه را باز کند و برگردد؟ مشرق
۲۳/۰۴/۱۳۹۴ - ۱۵:۴۵
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 125]
صفحات پیشنهادی
مادر نخستین شهید غواص شناسایی شده پس از سال ها چشم انتظاری خون پسرم برای حجاب و غیرت به زمین ریخت/ رفتار جلیل
مادر نخستین شهید غواص شناسایی شده پس از سال ها چشم انتظاریخون پسرم برای حجاب و غیرت به زمین ریخت رفتار جلیلم را امروز با افرادی مقایسه میکنم که بیتالمال را هدر میدهندمادر شهید جلیل میری گفت فکر نکنید ما بیخیال از کنار بدحجابها عبور میکنیم حرص میخورم و یاد لحظاتی میافتمتاريخ شفاهي كشف حجاب به روايت مادربزرگهاي ايران زمين
تاريخ شفاهي كشف حجاب به روايت مادربزرگهاي ايران زمين تاريخ شفاهي كشف حجاب و تجارب عيني اين مادرها و مادربزرگها از جولان آژانهاي دوره رضاشاه براي كشف حجاب در شهرها و روستاهاي سرتاسر ايران در طرحي جالب توجه به مديريت دبيرخانه طرح ملي گوهرشاد جمعآوري شده است حالا اين مسجد دراحیاگزاران گلستانی در سوگ شهید محراب اشک ماتم ریختند
احیاگزاران گلستانی در سوگ شهید محراب اشک ماتم ریختند گرگان - ایرنا - در دومین شب از لیالی قدر که مصادف با شهادت مولای متقیان و پناهگاه یتیمان حضرت علی ع است فریاد الهی العفو احیاگزاران گلستانی در اقصی نقاط این استان طنین انداز شد به گزارش خبرنگار ایرنا در شب بیست و یکم ماهبازگشت شهید غواص(سید جلیل میری) به آغوش مادر
بازگشت شهید غواص سید جلیل میری به آغوش مادر دريافت فيلم منبع جوان آنلاين لینک لینک را کپی کنید دريافت فيلمتاریخ انتشار ۱۷ تير ۱۳۹۴ - ۱۵ ۳۱«باغ خون» به مناسبت روز عفاف و حجاب روی آنتن میرود
باغ خون به مناسبت روز عفاف و حجاب روی آنتن میرودنمایش رادیویی باغ خون که به مناسبت روز عفاف و حجاب و به کارگردانی رضا عمرانی در اداره کل هنرهای نمایشی رادیو تولید شده است یک شنبه 21 تیرماه به روی آنتن رادیو نمایش میرود به گزارش خبرنگار رادیو و تلویزیون خبرگزاری فارس این نماعصر شعر «تماشای جهان» در حوزه هنری برگزار شد از آخرین مشقهای خونین دبستانهای «یمن» تا شع
عصر شعر تماشای جهان در حوزه هنری برگزار شداز آخرین مشقهای خونین دبستانهای یمن تا شعر اسفندقه برای برادر شهیدشعصر دوشنبه هشتم تیر 1394 مراسم شعرخوانی تماشای جهان با حضور شاعران مقاومت ایرانی و بین المللی در تماشاخانه مهر حوزه هنری برگزار شد به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزعفاف و حجاب زمینه ساز حیات طیبه برای همگان است
عفت شریعتی عفاف و حجاب زمینه ساز حیات طیبه برای همگان است خبرگزاری پانا مشاور امور بانوان در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت عفاف و حجاب زمینه ساز حیات طیبه برای همگان است امر به معروف و نهی از منکر راه و رسم زندگی و طی طریق را به همگان نشان می دهد ۱۳۹۴ سه شنبه ۲۳ تير ساعت 09نارضایتی ملکه سابق قطر از روند بهارعربی/الاهرام:پدرومادر امیر قطر مسئول ریختن خون اعرابند
دوشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۴ - ۱۲ ۵۹ همسر امیر سابق قطر تاکید کرد انقلابهای عربی به رغم شکستها هنوز پایان نیافته است ما همچنان امیدواریم که اوضاع منطقه تغییر کند به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا به نقل از سایت عربی 21 شیخه موزه بنت ناصر همسر امیر سابق قطر در مصاحبه با روزنپرداخت کمک معیشت به فرزندان صغیر،معلول و صعبالعلاج والدین فوتشده شهدا و نامادر شهید
سهشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۴ - ۰۹ ۴۹ بررسی پیشنویس پرداخت کمک معیشت به فرزندان صغیر معلول و صعبالعلاج والدین فوتشده شهدا و نامادری شهید انجام شد به گزارش ایسنا پانزدهمین جلسه شورای معاونین بنیاد شهید و امور ایثارگران به ریاست حجتالاسلام والمسلمین شهیدی نماینده ولیفقیه معاون رئیسپیام تسلیت استاندار آذربایجان شرقی به مناسبت درگذشت مادر شهیدان مقدم
یکشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۴ - ۰۹ ۳۳ در پی درگذشت مادر شهیدان شمسالدین و نورالدین مقدم استاندار آذربایجانشرقی پیام تسلیتی صادر کرد به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه آذربایجانشرقی متن پیام اسماعیل جبارزاده به شرح زیر است بسم الله الرحمن الرحیم انا لله و انا الیه راجعونهزاران احیاگزار حرم مطهر رضوی در سوگ شهید شبهای قدر اشک ماتم ریختند
هزاران احیاگزار حرم مطهر رضوی در سوگ شهید شبهای قدر اشک ماتم ریختند مشهد- ایرنا – در دومین شب از لیالی قدر که مصادف با شهادت امیرمومنان علی ع است فریاد الهی العفو هزاران احیاگزار در صحن و سرای آستان ملک پاسبان رضوی با ریختن اشک ماتم در شهادت مظلوم ترین و بزرگترین شهید محرابمادر شهید سیدجلیل میرورکی رضایت خداوند مهمترین خواسته پسرم بود
مادر شهید سیدجلیل میرورکیرضایت خداوند مهمترین خواسته پسرم بودمادر شهید سیدجلیل میرورکی از شهدای غواص رضایت خداوند را مهمترین خواسته پسرش عنوان کرد به گزارش خبرگزاری فارس از کرج به نقل از روابط عمومی سپاه استان البرز پسرم تمام داشتههای خود در دنیا را داد تا رضایت خدا را بهمادر شهیدان عبدوس به دیار باقی شتافت
مادر شهیدان عبدوس به دیار باقی شتافت سمنان- ایرنا- حاجیه خانم گوهر امین مادر بزرگوار شهیدان حجج الاسلام حمید و حیدر عبدوس صبح روز سه شنبه شانزدهم تیر دار فانی را وداع گفت و به فرزندان شهیدش پیوست حاجیه خانم گوهر امین مادر گرامی دو شهید بزرگوار حجج الاسلام حمید و حیدر عبدوس دعکس/ شناسنامه خونی که بر زمین ریخته
شهید قاسم حاج حسینی عکس شناسنامه خونی که بر زمین ریخته یکی از بسیجیان گردان مالک اشتر نخعی از لشکر 27 محمد رسول الله ص بر اثر آتش دشمن بعثی بال در بال ملائک گشوده و همرزمانش در کنار مقتلِ مفروش به خون او عکسی به یادگار گرفته اند به گزارش سرویس مقاومت جام نیوز عملیاتبخشی از نتایج یک فعالیت خودجوش برای جمعآوری تاریخ شفاهی 23 خاطره پیامکی از حادثهای در هشتاد سال پیش/کشف حجاب
بخشی از نتایج یک فعالیت خودجوش برای جمعآوری تاریخ شفاهی23 خاطره پیامکی از حادثهای در هشتاد سال پیش کشف حجاب به روایت مادربزرگهابه مدت هفت سال از سال 1314 ایران جولانگاه آژانها بود تا با زور رضاشاهی سنتها و با برداشتن چادر از سر زنها و دستار و عمامه و شال از سر مردها راه تعاحجاب جلوهای از عفاف/ حرکتهای چکشی در زمینه حجاب نتیجهای ندارد
مهر بررسی میکند حجاب جلوهای از عفاف حرکتهای چکشی در زمینه حجاب نتیجهای ندارد شناسهٔ خبر 2856445 - یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴ - ۰۹ ۵۴ استانها > قم قم - طی سالهای اخیر بزرگان و به ویژه مراجع بارها بر رعایت حجاب تأکید کرده و نحوه برخورد با افرادی که این هنجار را رعایت نمیکنند موعضو هیئت علمی جامعةالزهرا: در زمینه فرهنگسازی حجاب کمکاری شده است
عضو هیئت علمی جامعةالزهرا در زمینه فرهنگسازی حجاب کمکاری شده استعضو هیئت علمی جامعةالزهرا با بیان اینکه در زمینه فرهنگسازی حجاب در جامعه کم کاری شده است گفت این موضوع اهمیت بسیار زیادی دارد و بیش از گذشته باید به این امر اهتمام ورزید معصومه ظهیری امروز در گفتوگو با-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها