تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1834679928
مادر نخستین شهید غواص شناسایی شده پس از سال ها چشم انتظاری خون پسرم برای حجاب و غیرت به زمین ریخت/ رفتار جلیلم را امروز با افرادی مقایسه میکنم که بیتالمال را هدر میدهند
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: مادر نخستین شهید غواص شناسایی شده پس از سال ها چشم انتظاری
خون پسرم برای حجاب و غیرت به زمین ریخت/ رفتار جلیلم را امروز با افرادی مقایسه میکنم که بیتالمال را هدر میدهند
مادر شهید جلیل میری گفت: فکر نکنید ما بیخیال از کنار بدحجابها عبور میکنیم حرص میخورم و یاد لحظاتی میافتم که پسرم با دیدن بدحجابی غیرتی میشد؛ خون پسرم برای حجاب و غیرت به زمین ریخته شده است.
به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری فارس به نقل از مشرق، قسمت بیستم برنامه "ماهعسل" میزبان خانواده نخستین شهید شناساییشده کربلای 4 بود. فرصت مغتنمی دست داد تا ما هم با مادر شهید سید جلیل میری، نخستین شهید غواص شناساییشده به گفتگو بنشینیم. هر کدام از مادران شهدا ملکههای منحصر به فردی هستند که توانستهاند چنین شیرمردانی را تربیت کنند. وقتی راجع به مواجهه با باقیماندههای پیکر فرزندش صحبت می کرد و از لالایی آخر سخن میگفت بیاختیار پایان بینظیر و ماندگار فیلم سینمایی "شیار "143 در ذهن متبادر میشد.
آیا می دانستید که پیکر مطهر فرزندتان در میان یکی از غواصان عملیات کربلای چهار است؟
می دانستم خط شکن است. می دانستم که تیربار چی خط شکن بود. می دانستم اول پسرم مسیر عملیات را برای همرزمانش باز کرده است. دوستانش از هممحلیهای ما بودند، آمدند و به من گفتند که پسرت، آقا جلیل شهید شده است. همرزمانش دیده بودند به سرش تیر خورده است. پسرم به همرزمانش گفته بود: «اگر من شهید شدم، جنازه من را ببرید و نگذارید دست دشمن بیفتم. من می دانم که شهید می شوم.»
پسرم خیلی غیرتی بود، نمی خواست حتی جنازه اش دست دشمن بیفتد. خودش هم تعداد زیادی از افراد دشمن را کشته بود، پسرم تک تیرانداز خوبی بود. در لحظه شهادت آن طور که من شنیدم یک لحظه سرش را بالا گرفته بود که مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفت و به شهادت رسید. دوستانش که از آن عملیات، زنده برگشته بودند به من گفتند که می دیدیم سید جلیل همیشه جلو بود. من خیلی از همرزمانش راجع به جلیل پرس و جو می کردم. جلیلم با اینکه، تیربارچی بود؛ اما تک تیرانداز خوبی بود و تیرها را هدر نمی داد. به من هم گفته بود حتی حین جنگیدن حواسش کاملا جمع است که بیت المال را هدر ندهد. رفتار جلیلم را با امروز مقایسه می کنم که خیلی ها برایشان هدر دادن بیت المال اهمیت ندارد. دوستان بازمانده عملیاتی که جلیل در آن شهید شد به من می گفتند او جلو تر از بقیه غواص ها حرکت می کرد و بقیه غواص ها پشت سرش بودند. دوستانش می گفتند به یک منطقه باریکی که شبیه گلوگاه بود رسیدند، سید جلیل هوای همه دوستانش را داشت و مدام شلیک می کرد تا همه به سلامت از آن منطقه عبور کردند ولی در نهایت خودش شهید شد. بچه من را نشانه گرفتند و به سرش شلیک کردند.
وقتی خبر شهادت سید جلیل را شنیدید...
عروس من (همسر سید جلیل) می داند که من اصلا گریه نکردم. بچهام غیرتی بود و می دانستم که اصلا خوشش نمی آید من گریه کنم. من افتخار می کردم که فرزندم را در این راه فدا کردم. روایت های متعددی را از شهادت جلیل برایم تعریف کردند می گفتند پیکرش را کوسه ها خورده اند، برای همین خیلی ناراحت شدم و می گفتم خاک بر سرم، یعنی بچه من را کوسه ها خوردند و حتی استخوانی هم از او باقی نمانده است؟ برای همین در خلوت کمی گریه و زاری می کردم؛ اما ناراحتی ام را در جمع بروز نمی دادم.
می گفتم پسر شجاع من که دهها نفر از دشمن را یکتنه کشت چرا باید در باتلاق اسیر کوسه ها شده باشد؟
کمی از سید جلیل برایمان بگویید.
سید جلیل سربازی اش را دوسال در کردستان گذراند. حتی مدال شجاعت گرفت. وقتی از سربازی برگشت، آن زمان یک پسر هم داشت، در آن زمان او را بردند و مکانی را به او نشان دادند (الان حضور ذهن ندارم کجا بود) در آن محل حدود 20 نفر از زنان را ضد انقلاب زنده به گور کرده بودند. او به همراه چند نفر دیگر رفته بودند و این جنایت ها را دیدند و به شدت تحت تأثیر قرار گرفت و دیگر نتوانست تحمل کند. خیلی ناموسپرست بود، قبل از انقلاب که زنان بیحجاب را میدید می گفت می خواهم بمیرم، اصلا دوست ندارم روی این زمینی که زنان بدحجاب روی آن قدم میگذارند، پا بگذارم. خون پسرم به خاطر دین اسلام ریخت، به خاطر حجاب ریخت اما چه کنم حرف نمی توانم بزنم. فکر نکنید ما بیخیال از کنار بدحجابی عبور می کنیم. حرص می خورم یاد لحظاتی می افتم که پسرم با دیدن بد حجابی غیرتی می شد. آمدم تلویزیون تا با زنده شدن یاد پسرم از بیحجابی و بدحجابی بگویم. پسرم! عزیزم! ما در این سالها با حیا زندگی کردیم و حرف نزدیم اما هر جایی که کار می کنی با مهربانی بنویس خون پسرم برای حجاب و غیرت به زمین ریخته شده است. خدا شاهد است که همین طور است. به جد خودم و فرزندانم قسم که همین طور است. هم خودم سیدم و هم فرزندانم.
باید غیرت را دوباره زنده کرد. مرد با مهربانی می تواند همسرش را به سمت حجاب راهنمایی کند. بچه من بخاطر حجاب و بخاطر ناموس کشته شد. همه دوستانش می دانند که بچه من بخاطر حجاب رفت و گفت دیگر دوست ندارم بمانم. همه دوستانش می دانند. خیلی مرد بود، خیلی شجاع بود. این بچه من رفت توی شرکت کار می کرد، حتی حاضر نبود از ماشین شرکت برای خودش استفاده کند. الان که بگویم همه دوستانش تصدیق می کنند که او اصلا دوست نداشت ماشین بیت المال را سوار شود. لقمه از دهان خودش می گرفت و به آنها می داد. وقتی رفته بود جبهه، غذا به اندازه کافی به آنها نمی رسید، دوستانش تعریف می کردند که سید جلیل غذای خودش را به ما می داد.
من نمیخواهم شما را خسته کنم..
من از تعریف کردن سرگذشت پسرم خسته نمی شوم. ببین پسرم! تو هم مثل پسر من هستی. همه شما فرزندان عزیز من هستید. سید جلیل من، می دانست که شهید می شود. او هنوز به دنیا نیامده بود و اصلا هنوز من با پدرش ازدواج نکرده بودم که مرد روشنضمیری به پدر او گفت: در آینده خداوند پسری به تو می دهد که او در راه انقلاب شهید خواهد شد. یعنی گفت «یک آقایی میآید و انقلاب میکند و فرزند تو در راه این انقلاب شهید خواهد شد.»
چه کسی این حرف را زد؟
یک درویش. شوهر من چوپان بود.
چه سالی؟
زمانی که شوهر من حدودا 27-26 سالش بود، یعنی هنوز با من ازدواج نکرده بود. آن زمان در روستاها خیلی زود ازدواج می کردند. وقتی سید جلیل، تب می کرد، ما یک بره برمیداشتیم، سید جلیل روی کول ما و بره هم روی دست ما، می رفتیم زیارتگاه، بره را قربانی میکردیم تا بچه مان شفا پیدا کند. من هشت تا بچه داشتم. هرکدامشان که مریض میشد، دکتر نمی بردیم اما سید جلیل به محض اینکه تب می کرد، میبردیم دکتر. میگفتم نکند این بچه، از این مریضی بمیرد، بگذار همانجا که قسمتش است در راه این دین و این انقلاب شهید شود. حالا یا حرف آن مرد روشنضمیر یا دروغ است یا راست.
پس آگاه به شهادت سید جلیل بودید و میدانستید روز موعود خواهد رسید؟
سید جلیل از حنا خوشش نمی آمد، ما در روستا معمولا حنا می گذاریم و معقدیم حنا که بگذاریم نماز ما درست می شود. اما او دوست نداشت. دوستانش تعریف می کنند که شب قبل از شهادتش، حنا گذاشت و تا صبح بیدار بود و مناجات می کرد. نمی دانم صبح، چه ساعتی شهید شد. من همیشه می دانستم که او شهید می شود. وقتی سید جلیل به سربازی رفت، آن موقع هر ماه حدود شش یا هفت تومان به سربازها پول می دادند. من گفتم پسرم، پولهایت را جمع کن و با پولهای خودت برای مسجد سماور بخر. در واقع این نذر را کرده بودم که او شهید نشود، خب بهرحال هیچ مادری دوست ندارد که پسرش را از دست بدهد. البته به او نگفته بودم که این نذر برای چیست، یعنی اصلا ماجرای حرفهای درویش را نمی دانست. به هر حال نذر کرده بودم که اگر از سربازی سالم برگشت، با پولهای خودش، یک سماور برای مسجد بخرد. بالاخره او از سربازی سالم برگشت و کلا شش تومان با خودش آورده بود که با آن پول برای مسجد یک سماور بزرگ خرید. سید جلیل بعد از خدمت سربازی، ازدواج کرد و بچهدار شد، و دوباره سید جلیل رفت جبهه. یعنی خدا نذر من را یک مرتبه قبول کرد و او سربازی اش را به سلامتی گذراند و برگشت اما دوباره رفت و این بار شهید شد. باز هم خدا را شکر. ببین چه روز و چه شبی برگشته است! پدرش هم در چنین روزهایی فوت کرد. چهار سال قبل در شب نوزدهم ماه رمضان فوت کرد. حالا ببین پسر من چه روز و چه ساعتی به آغوش من برگشته است! من خیلی خدا را شکر می کنم. پسر من، خوب بود و خوب هم رفت. خیلی با غیرت بود.
مثلا دوران شاه که سید جلیل به مدرسه می رفت، روی همه کتابهای درسی شان، عکس شاه بود. سید جلیل همه عکسها را خط خطی می کرد. اصلا نمی ترسید. آن زمان اگر کسی این کار را می کرد او را پوست می کندند اما او اصلا نمی ترسید. من هم که به او میگفتم چطور نمی ترسی این کار را می کنی؟ می گفت: عیبی ندارد بالاخره این راه را باید بروم. جالب اینکه عمداً عکس را از کتاب جدا نمی کرد؛ بلکه خط خطی می کرد تا معلمانش ببینند. چندین بار هم از دست معلمانش کتک خورد البته یک مرتبه هم سید جلیل آنها را کتک زد! پدرش رفت مدرسه و گفت این بچه است، جوان است، عیبی ندارد. چندین بار او را از مدرسه بیرون می کردند و دوباره پدرش می رفت و او را برمیگرداند.
مادر من جلوی شما زانو می زنم. اگر ما در این مملکت می توانیم در این راحتی و آسایش زندگی کنیم بخاطر وجود شیر زنانی مثل شماست. دعا کنید ما هم به راهی که جلیل رفت برویم. دعا کنید ما هم مرگ با عزت نصیبمان شود.
انشاءالله زنده باشی. همینطور با مرام و باارزش بمانی و هر چقدر توان داری از خون شهدا پاسداری کنی. فدای شماها بشوم. همه شما پسرهای من هستید. ادامه دادن راه شهدا هم خیلی ارزش دارد. شما هم جزو شهدا هستید. واقعا همینطور است. پسر من! انشاءالله به حق حضرت زهرا(س) این عزیزانی که زحمت کشیدند و پیکرهای شهدای ما را پیدا کردند انشاءالله سالم باشند، خدا به آنها نیرو بدهد. شما هم خیلی زحمت می کشیدید، خیلی باغیرت هستید پسرم! حیف نیست برای شما؟ انشاءالله که همیشه باشی و پایبند انقلاب باشید، پابند شهدایی که با دستهای بسته شهید شدند. اگر شما نباشید، اهداف و آرزوهای آنها چه می شود؟ وقتی سید جلیل من را آوردند، یک مهر به من دادند و یک...
پلاک؟
نه. پلاک نداشت. پلاکش را در دریا انداخته بود. گفته بود میخواهم مثل مادرم زهرا(س) گمنام بمانم. یک مهر و یک عکس امام(ره) که در جیبش بود به من دادند و یک پیشانی بند که بخاطر اصابت تیر به سرش، سوراخ شده بود. سه تا طناب هم دادند که گفتند با آن، دستان سید جلیل را بسته بودند. بچه من را زندهبهگور کردند آقا؟ با سه طناب محکم دستان او را بسته بودند. پسر من دوست نداشت دست دشمن بیفتد. میگفت اگر من دست دشمن بیفتم حتی اگر جنازه من هم دست دشمن بیفتد من را تکه پاره می کنند. آنقدر پسرم قلندر بود که دوست نداشت دست دشمن بیفتد. من خیلی ناراحت بودم که آیا پسر من زنده به دست دشمن افتاده است؟ دوستانش می گویند: نه مادر! سید جلیل شهید شده بود و ما او پیکر او را کناری گذاشته بودیم اما نتوانستیم برگردانیم عقب. این سرگذشت پسر من بود. ما روستایی هستیم وقتی می خواهیم به کسی بگوییم دوستت داریم می گوییم: «تی بلا می سر» فدای همه شما بشوم.
وقتی باقیمانده پیکر سید جلیل را دیدید...
خدا را شکر فرزندم را دیدم و بغلش کردم. گفتم پسرم خوش آمدی. قربان قدمت بروم. یاد نوزادی هایش افتادم. بغلش کردم و استخوانهایش را در آغوش گرفتم و گفتم خیلی خوش آمدی، قربان قدمت. درود بر تو پسر! زنده باد. کمی ناز و نوازشش کردم و خیلی گریه کردم. در این 29 سال که پسرم رفته بود صدای گریه من را هیچ کس نشنیده بود. وقتی دخترهای من، کنارم بودند اصلا گریه نمی کردم چون آنها که گریه من را می دیدند بیشتر بی تابی می کردند. فقط جای خلوتی که پیدا می کردم، در تنهایی خودم گریه می کردم و اشک می ریختم. بله. وقتی سید جلیل را آوردند، آنقدر داد زدم و گریه کردم اما بعدا ناراحت شدم و گفتم نباید داد می زدم به هر حال آنها هم بچههای من هم بودند که آنجا بودند، نباید داد می زدم اما بیاختیار شده بودم. بعدا ناراحت شدم. باور نمی کردم، هر چقدر می گفتند دیدهایم که شهید شده است، من باز هم چشمانتظارش بودم. گاهی میگفتم، خدایا می شود یک شب در خانه را باز کند و برگردد؟ مطلب فوق مربوط به سایر رسانهها میباشد و خبرگزاری فارس صرفا آن را بازنشر کرده است. بازگشت به صفحه نخست گروه فضای مجازی انتهای پیام/
94/04/22 - 13:54
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 123]
صفحات پیشنهادی
وصیتنامه نخستین شهید غواص شناساییشده |اخبار ایران و جهان
وصیتنامه نخستین شهید غواص شناساییشده چند روز پیش هویت پیکر مطهر یکی از ۱۷۵ شهید غواص و خطشکن که در عملیات کربلای ۴ به شهادت رسیدهاند به نام سید جلیل میری ورکی احراز هویت شد وصیت نامه او چند روز قبل از شهادتش به نگارش درآمده است کد خبر ۵۱۶۲۷۸ تاریخ انتشار ۲۰ تير ۱۳۹۴ - ۱۴وصیتنامه نخستین شهید غواص شناساییشده
وصیتنامه نخستین شهید غواص شناساییشده چند روز پیش هویت پیکر مطهر یکی از ۱۷۵ شهید غواص و خطشکن که در عملیات کربلای ۴ به شهادت رسیدهاند به نام سید جلیل میری ورکی احراز هویت شد وصیت نامه او چند روز قبل از شهادتش به نگارش درآمده است آفتاب چند روز پیش هویت پیکر مطهر یکی ابعد از گذشت 29 سال پیکر مطهر شهید غواص میریورکی در قزوین تشییع میشود
بعد از گذشت 29 سالپیکر مطهر شهید غواص میریورکی در قزوین تشییع میشودمدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین گفت پیکر مطهر شهید غواص سیدجلیل میریورکی که همراه با 175 شهید غواص تازه تفحص شده شناسایی شد همراه با پیکر پاک شهید محمد علیبمانی در قزوین تشییع میشود غلامرضازن بیگناه زیر مشت و لگد بازیکن معروف غرق خون شد/ مرگ دلخراش کودک 6 ساله زیر چرخهای تراکتور/ شلیک مرگبار به ز
خلاصه اخبار حوادث زن بیگناه زیر مشت و لگد بازیکن معروف غرق خون شد مرگ دلخراش کودک 6 ساله زیر چرخهای تراکتور شلیک مرگبار به زن باردار مقابل چشمان دختر بچه 2 ساله تصاویر اخبار حوادث و انتظامی امروز در این بسته خبری گردآوری شده است به گزارش خبرنگار حوزه حوادث رئیس هئیت فوتبال خبر داد برگزاری مسابقات فوتسال یادواره 175 شهید غواص در قرچک
رئیس هئیت فوتبال خبر دادبرگزاری مسابقات فوتسال یادواره 175 شهید غواص در قرچکرئیس هئیت فوتبال شهرستان قرچک گفت مسابقات فوتسال یادواره 175 شهید غواص در شهرستان قرچک در ماه مبارک رمضان برگزار میشود به گزارش خبرگزاری فارس از جنوب استان تهران سید رحمتاله حسینی بعدازظهر امروزوصیتنامه نخستین شهید غواص شناسایی شده منتشر شد
وصیتنامه نخستین شهید غواص شناسایی شده منتشر شد فرهنگ > ادبیات - مرکز اسناد ایثارگران نوشت شهيد خط شكن كربلاي۴ در روز بيست و ششم آذر ماه 65 هشت روز قبل از شهادت مظلومانه اش در نامه و وصيت نامه اي كوتاه خطاب به خانواده اش مي نويسد راه پدر را به بچه هايم بياموزبوسه عاشقانه کودک خردسال بر تابوت شهید غواص + تصاویر
شهیدی که در پهنای صورت شب زنده داران غواصی کرد بوسه عاشقانه کودک خردسال بر تابوت شهید غواص تصاویر در آخرین شب از لیالی قدر یکی از شهدای گمنام غواص در یکی از مساجد تهران میهمان مردم روزه دار بود به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان فرزانه فراهانی در شب بیستوصیتنامه نخستین شهید غواص شناسایی شده
وصیتنامه نخستین شهید غواص شناسایی شده شناسهٔ خبر 2856042 - شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۴ - ۱۳ ۱۴ مجله مهر > دیگر رسانه ها چند روز پیش هویت پیکر مطهر یکی از ۱۷۵ شهید غواص و خطشکن که در عملیات کربلای ۴ به شهادت رسیدهاند به نام سید جلیل میری ورکی احراز هویت شد وصیت نامه او چند روز قبل ازوصیتنامه اولین شهید غواص شناسایی شده
وصیتنامه اولین شهید غواص شناسایی شده چند روز پیش هویت پیکر مطهر یکی از ۱۷۵ شهید غواص و خطشکن که در عملیات کربلای ۴ به شهادت رسیدهاند به نام سید جلیل میری ورکی احراز هویت شد وصیت نامه او چند روز قبل از شهادتش به نگارش درآمده است تابناک چند روز پیش هویت پیکر مطهر یکی اجشن شکرگزاری ساحلنشینان برای جریان آب در گاوخونی/چشم انتظاری تالاب برای جریان مداوم آب
جشن شکرگزاری ساحلنشینان برای جریان آب در گاوخونی چشم انتظاری تالاب برای جریان مداوم آب استانها > اصفهان - پس از 10 سال فراق بالاخره چشم تالاب گاوخونی به دیدار یار روشن شد و ساحلنشینانی که خود مهم ترین دلیل این اتفاق مبارک بودند در جوار این تالاب زیبا جشن شکرگزاریعطر شهادت در شب ۲۱ رمضان در کرج پیچید/پایان چشم انتظاری یک مادر
گزارش خبری عطر شهادت در شب ۲۱ رمضان در کرج پیچید پایان چشم انتظاری یک مادر شناسهٔ خبر 2854336 - چهارشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۴ - ۱۳ ۲۲ استانها > البرز کرج - شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان در کرج عطر شهادت پیچید مردم ولایتمدار کرج میزبان پیکر شهید غواص سید جلیل میری ورَکی شدند شهیدی کبازگشت شهید غواص به آغوش "ایران کوچک" بعد از 29 سال
بازگشت شهید غواص به آغوش ایران کوچک بعد از 29 سال استانها > البرز - پیکر مطهر یک شهید از ۱۷۵ شهید غواص و خط شکن عملیات کربلای ۴ در کرج با حضور خانوادههای معظم شهدا و ایثارگران مردم و مسئولان استان البرز تشییع می شود به گزارش خبرآنلاین-البرز و به نقل از روابط عمگفتگو با همسر نخستین شهیدروحانی مستقر کشور/هجرت خونین از محراب
گفتگو با همسر نخستین شهیدروحانی مستقر کشور هجرت خونین از محراب شناسهٔ خبر 2854447 - چهارشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۴ - ۱۷ ۵۴ استانها > سیستان و بلوچستان زاهدان - ۲۱ رمضان بهانه ای بود تا پس از هشت سال پای صحبتهای همسر نخستین شهید محراب سیستان و بلوچستان بشینیم تا برایمان از شهید بگوید وبازگشت شهید غواص(سید جلیل میری) به آغوش مادر
بازگشت شهید غواص سید جلیل میری به آغوش مادر دريافت فيلم منبع جوان آنلاين لینک لینک را کپی کنید دريافت فيلمتاریخ انتشار ۱۷ تير ۱۳۹۴ - ۱۵ ۳۱کرج بوی شهید غواص خواهد گرفت بازگشت شهید غواص به آغوش ایران کوچک بعد از 29 سال
کرج بوی شهید غواص خواهد گرفتبازگشت شهید غواص به آغوش ایران کوچک بعد از 29 سالپیکر مطهر یک شهید از ۱۷۵ شهید غواص و خط شکن عملیات کربلای ۴ در کرج با حضور خانوادههای معظم شهدا و ایثارگران مردم و مسئولان استان البرز تشییع میشود به گزارش خبرگزاری فارس از کرج به نقل از روابط عمومیمادر شهید سیدجلیل میرورکی رضایت خداوند مهمترین خواسته پسرم بود
مادر شهید سیدجلیل میرورکیرضایت خداوند مهمترین خواسته پسرم بودمادر شهید سیدجلیل میرورکی از شهدای غواص رضایت خداوند را مهمترین خواسته پسرش عنوان کرد به گزارش خبرگزاری فارس از کرج به نقل از روابط عمومی سپاه استان البرز پسرم تمام داشتههای خود در دنیا را داد تا رضایت خدا را بهپیکر مادر دو شهید هشت سال دفاع مقدس در مراغه تشییع شد
پیکر مادر دو شهید هشت سال دفاع مقدس در مراغه تشییع شد مراغه – ایرنا - پیکر مادر دو شهید هشت سال دفاع مقدس با حضور خانواده های معظم شهدا ایثارگران و جمعی از مسوولان روحانیان فرماندهان نظامی و انتظامی و اقشار مختلف مردم شهیدپرور مراغه تشییع شد پیکر فاطمه عبدالحسین بهنامی ما-
گوناگون
پربازدیدترینها