واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴ - ۰۴:۱۶
یکی از روزهای گرم سال بود، اما در دل تئاتریها هزار زمستان جا خوش کرده بود؛ هزار زمستان غمانگیز که فقط سوز مرگ داشت و سازش بدجوری ناکوک بود. 22 تیر ماه بود، 22 تیر ماه سال 91 که سحرگاه تئاتریها با ناقوس مرگ آغاز شد؛ حمید سمندریان درگذشت! به گزارش خبرنگار تئاتر ایسنا، پدر تئاتر مدرن ایران مدتها بیمار بود اما هیچ کس باورش نمیشد مردی که در نگاهش آن همه زندگی موج میزد، روزی از زیستن بگذرد و خود را به فرشته مرگ بسپارد. خانهاش خیلی زود میزبان دوستدارانش شد، دوستدارانی که این بار در کنار همسرش هما روستا گرد آمده بودند. هیچ نمیدانستی باید به که تسلیت بگویی که همه در آن روز تابستانی صاحب عزا بودند. در آن سحرگاه تابستانی همه دل شکسته و خسته گوشهای گرفته بودند، بعضی خاطره میگفتند و بعضی به آرامی اشکشان را از گوشه چشم میستردند. تئاترها تعطیل شد. لابی تئاتر شهر غروب روز 22 تیر ماه اندوهناکترین اجرای خود را دید. آخرین دیدار بود با مردی که عاشق تئاتر بود. حمید سمندریان شاگردان بسیار داشت از رضا کیانیان و زندهیاد احمد آقالو تا حامد بهداد، میکاییل شهرستانی، نادر برهانیمرند، کوروش نریمانی، پیام دهکردی و ... و حتی عزتالله انتظامی که در دانشگاه دانشجویش بود. در میان این دانشجویان، بازیگری هم بود که حالا سالهاست از مام میهن دور افتاده است. بازیگری که اسفند سال 88 مانند بسیاری دیگر از دوستان و شاگردان سمندریان برای استاد یادداشتی نوشت که در کاتالوگ مراسم بزرگداشت او منتشر شد. بازیگری به نام سوسن تسلیمی که سالهاست در سوئد به سر میبرد اما او هم سال 88 که یکی از سالنهای تماشاخانه ایرانشهر به نام ستاد حمید سمندریان نامگذاری شد، نوشتاری در کاتالوگ او داشت تا در کنار دیگر شاگردان و دوستان سمندریان حضور داشته باشد. آنچه در ادامه میآید، همین نوشتار کوتاه است که به انگیزه سومین سالروز درگذشت حمید سمندریان باز میخوانیمش: «استاد گرامی آقای حمید سمندریان با سلام از راه دور، قدردانی و ستایش منو برای سالها کار مداوم و خستگیناپذیر در تئاتر ایران بپذیرید. من سوسن تسلیمی هستم. یادتون هست؟ ... در آبان سال 1348 یعنی درست تقریبا در 40 سال پیش، برای اولین بار با کارگردانی شما قدم به صحنههای حرفهای تئاتر ایران گذاشتم. نام نمایش «نگاهی از پل» اثر «آرتور میلر» بود و من نقش کاترین رو بازی میکردم، قبل از من بازیگر دیگهای، این نقش رو تمرین کرده بود، ولی به دلایلی نتونسته بود ادامه بده و سه هفته به اجرا مونده، گروه رو ترک کرده بود. آقای اکبر زنجانپور منو به شما پیشنهاد دادن، من دانشجوی سال اول رشته تئاتر بودم و حدود یک ماهی میشد که وارد دانشکده هنرهای زیبا شده بودم. البته از قبل در دوران فعالیتهای تئاتری در دبیرستان، از کلاسهای بازیگری شما زیاد تعریف شنیده بودم، و از دور با اسم شما آشنا بودم. آقای سمندریان عزیز شما اولین استاد من در بازیگری و فن بیان و همچنین اولین کارگردان حرفهای من بودید. شور، اشتیاق و عشق و توانایی شما و همینطور درون شکافی نقش و هدایت بازیگران از مشخصات کار شما بود. روی صندلی آروم نمیگرفتید، و ایستاده کارگردانی میکردید. صداتون رسا بود. هنوز طنین اون، در این لحظه که از راه دور با شما حرف میزنم در خاطرم هست. شما عاشق بیقرار هنر نمایش بودید. همراه با بازیگران و نقشها روی صحنه لحظات رو نقش میکشیدید، و زندگی میکردید. شما خالق آثاری هستید فراموش نشدنی در تئاتر ایران. هر چند کار من با شما فقط، همان «نگاهی از پل» بود، ... ولی یاد شما و دیگر همکاران عزیزم، همیشه در خاطره من زنده است و زنده خواهد ماند. با سپاس و احترام، خدانگهدار شما» انتهای پیام
کد خبرنگار:
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 107]