واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: شاعر روشنفکر
چرا محمدعلی سپانلو شاعر بزرگی بود؟
«محمدعلی سپانلو شاعر بزرگی بود» و یا جمله هایی از این دست که در نوشتار و مطالب متعددی درباره زندگی و مرگ سپانلو در نشریات و جراید مختلف نوشته شده است.
ماهنامه تجربه - علیرضا فراهانی، شاعر: شاید در روزهای اخیر کسانی که دل در گرو کلمه و شعر و شعور دارند بارها و بارها با این جمله کلیشه ای روبرو شده اند که : «محمدعلی سپانلو شاعر بزرگی بود» و یا جمله هایی از این دست که در نوشتار و مطالب متعددی درباره زندگی و مرگ سپانلو در نشریات و جراید مختلف نوشته شده است. اما شاید کمتر به این موضوع پرداخته شده که اگر سپانلو شاعر بزرگی است پس چرا در انبوه حجم مطالبی که پیرامون شعر و شاعران معاصر نوشته شده و می شود کمتر مطلبی را می توان نمونه آورد که شعر سپانلو را کاویده و پیرامون خصوصیات شاعری وی حرفی به میان آورده باشد.
با این وجود به هیچ عنوان نمی توان در صحت و قطعیت این گزاره همچنان تردید داشت که «سپانلو یکی از مهمترین و برجسته ترین شاعران روشنفکر» ادبیات معاصر ماست. آری، اهمیت و منزلت حقیقی سپانلو بیش از آنکه در شعر و شاعری وی بطور خاص- البته مبرهن است که شعر او نیز در جایگاه ویژه ای در عرصه شعر معاصر دارد- باشد، در نقش روشنفکرانه سپانلو به عنوان یک شاعر در تاریخ ادبیات معاصر است. نقشی که بی شک با مروری بر روند تحولات و حوادثی که بر ادبیات رفته و تاثیر آن در برهه های مختلف تاریخ چند دهه ی گذشته به خوبی برجستگی خود را نشانمان می دهد.
نقش روشنفکرانه سپانلو را می توان از همان دوران جوانی او ردیابی کرد. نقش وی در شکل گیری کانون نویسندگان و حضور وی در بطن جریانات شعری دهه های 40 و 50 که هیچگاه مجذوب و مرعوب آنها نمی شود و همواره اگرچه خود را با آنها نزدیک می بیند اما نگاه انتقادی خود را نیز نسبت به آنها ابراز می کند. مهمترین عواملی که می توان در شکل گیری نگاه و عمل روشنفکرانه سپانلو موثر دانست از نظر نگارنده دو نکته بسیار ظریف است:
تسلط او به زبان و فرهنگ و ادبیات غرب و به خصوص فرانسه موجب می شود تا تجربه های عینی و ذهنی او تنها محدود به فرهنگ و ادبیات خودمان نماند و او باغور در آثار و رفتارهای نویسندگان و روشنفکران بزرگ غرب، به تجربه های زیستی بیشتر و بزرگتری دست پیدا کند. اهمیت این موضوع وقتی بیشتر می شود که شرایط سیاسی- اجتماعی آن برهه از تاریخ را در نظر بگیریم.
همین مسئله موجب می شود تا نحوه اندیشه و نگاه انتقادی سپانلو چه در آثار و چه در رفتارهای بیرونی اش، هم در دوران قبل از انقلاب و هم در دوران بعد از آن به نسبت همدوره ای های خود شکل دیگری پیدا کند. آشنایی و آگاهی او نسبت به شعر و ادبیات جهان و تحولات در حال وقوع آن دوره، رویکرد متفاوتی از ادبیات را در آثار سپانلو شکل می دهد.
ترجمه هایی که او از شعر و ادبیات فرانسه انجام می دهد نشانگر دغدغه سپانلو برای آشنا کردن علاقمندان ادبیات با بخش دیگری از شعر و ادبیات جهان است. سپانلو برای حضور خود بعنوان روشنفکر، محدودیت تنها در حوزه ی شعر قائل نیست. او شاعری است که سعی دارد برای کسب تجربه های ملموس تر به حوزه های دیگر هنری از جمله سینما و موسیقی سر بزند.
ایفای نقش او در چند فیلم از جمله «آرامش در حضور دیگران» اثر ناصر تقوایی نشان می دهد تا چه اندازه سپانلو میل به حضور در عرصه ی اجتماع داشته است. و از طرف دیگر نشان می دهد که همچون آن تجربه های عینی ای که در محافل روشنفکری غرب وجود داشته چه ارتباط تنگاتنگ و موقری میان حوزه های مختلف و متعدد هنری و آرتیست های آنان وجودداشته است. شاید از همینجاست که باز می توان به گزاره ی بالا رسید که اهمیت و منزل سپانلو در تاریخ ادبیات معاصر ما بیشتر از آنکه مرهون شعر و شاعری باشد، در گرو حضور روشنفکرانه ی او در این عرصه است.
در دوره ای که شاعر و غیرشاعر و بطور کلی تمامی اهالی فرهنگ و ادبیات ایران به داشتن ایدئولوژی های سیاسی و به خصوص چپ گرایی های مرسوم افتخار می کردند و می بالیدند- همانطور که همچنان نیز برخی از رفقا بدینگونه اند- سپانلو ضمن برخورداری از تفکر و رفتارهای سیاسی، هیچگاه حوزه ی فکری خود را محدود و متعصب به اندیشه ی سیاسی خاصی نکرد. او مستقل زیست، مستقل فکر کرد و آگاهانه و برحسب نیازهای جامعه در برهه های تاریخی مختلف به عمل سیاسی دست زد.
چپ اندیشی سپانلو هیچگاه معطوف به خواسته ها و سیاست های گروهی و حزبی نبود، همانطور که هیچ وقت تن به خواست ها و رفتارهای راست گرایانه نداد. هوشیاری سپانلو از آنجا بود که از تقابل گرایی با آنچه که نیاز روز جامعه و مردمش بود پرهیز داشت و نمی خواست بدلیل دلبستگی اجباری به گروه و جریان فکری خاصی از در کنار جامعه بودن دور شود و نسبت به آنان گارد بگیرد. حضور او در چند انتخابات و حمایت های روشنفکرانه ی او براساس نیازهای تاریخی دوران از برخی کاندیداها ناشی از همین رویکرد است.
کاری که بسیاری از دوستان و همراهان سپانلو در عرصه ادبیات و روشنفکری نه تنها از آن ترس داشته اند که گاهی او را نیز بدلیل همین رویکرد مورد هجمه های خود قرار داده اند. سپانلو نمونه ی یک روشنفکر واقعی در عرصه ی ادبیات ما بود. آنجا که می بایست نگاه انتقادی خود را نسبت به جامعه و تحولاتش بروز می داد و آنجایی هم که باید با جامعه و مردمش همراه و همدل می شد چنین می کرد. همانطور که بارها نسبت به وضعیت مخرب سانسور و معضلات ناشی از آن مطب نوشت و گفت و گو کرد و همانطور که در بزنگاه های تاریخی کنار جامعه اش ایستاد و خود را بعنوان یک روشنفکر جدای از آنها ندید.
تاریخ انتشار: ۱۶ تير ۱۳۹۴ - ۱۰:۴۹
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 25]