واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
(جلوه هاي بصري سريال «نابودگر: ماجراهاي ساراکانر») ترجمه: سارا حسيني زماني که روند توليد فصل اول مجموعه تلويزيوني نابودگر: ماجراهاي ساراکانر به خاطر اعتصاب اتحاديه نويسندگان فقط با 9 اپيزود شروع شد، جاش فريدمن (تهيه کننده) مي دانست که هم به خاطر بينندگاني که اين مجموعه پيدا کرده و هم به اين دليل که مطمئن بود سبک افسانه شناسي او مي تواند کارش را به امري قابل رقابت با ساير آثار تبديل کند، مي بايست فصل دوم را هم آماده کند در اين ميان برخي تغييرات اداري نيز در بخش جلوه هاي تصويري داده شد. جيم ليما به عنوان مسئول جلوه هاي بصري باقي ماند، اما کار از استوديوي زويک به ان.تي.تي.اف.ايکس در سانتامونيکا منتقل شد. مت بک، مشاور ارشد جلوه هاي بصري در اِن.تي.تي.اف.ايکس مي گويد که ليما و فريدمن در حالي به شرکت او آمدند که مي خواستند در کارهاي مربوط به جلوه هاي تصويري اين مجموعه، دنباله روي کاري باشند که جيمز کامرون در نابودگر 2: روز داوري پيشگام انجام آن شده بود: «وقتي جيم پيش ما آمد، به دنبال افکت هاي ويژه خاص و جالبي بود. کاملاً بديهي بود که کار آن ها وابسته به جلوه هاي تصويري است و در واقع در اين کار تلويزيوني افکت هاي خاصي بايد در يک دوره زماني کوتاه انجام مي شد. براي انجام کار ما برخي زيرساخت ها را مبنا قرار داديم و در حالي که پروژه را روي کاغذ پياده مي کرديم، برخي ساختمان هاي خاص و... را در نظر داشتيم.» در اپيزود اول(سامسون و دليله) يک کار قابل فهم ارائه مي شود. صحنه اي هست که با حضور شخصيت کاترين ويور مثل يک فلز مايع به يک کار بدل کاري ختم مي شود. اين صحنه جالب که گستاخانه هم کار شده، زماني است که دو تاجر به طرز حيله گرانه اي در دستشويي در حال صحبت درباره ويور هستند اين کار منجر به مورف شدن (تغيير شکل پيدا کردن) او از شکل دستشويي به چهره مکانيکي قاتل گونه مي شود. اين صحنه از لحاظ تکنيکي بسيار تأثيرگذار است. بِک با خنده مي گويد: «فکر مي کنيم که اين صحنه خيلي خوب و عالي از کار درآمده است. براي اين کار ما تمام مدت در دستشويي بوديم. براي تغيير شکل يک دستشويي به يک زن نابودگر، راه هاي مختلفي را امتحان کرديم. بعضي از آنها به نظر خوب تر و بعضي به نظر بدتر مي آمدند و اين منجر به اين شد که براي تطابق زمان و مکان تا ظاهرشدن سر او چندين تجربه مختلف را پشت سر بگذاريم. کارهاي متعددي بود که براي پيکربندي و ساختار دهي به کار آن ها را براي اولين بار انجام داديم. البته اين حقيقت را هم بايد به خاطر داشت که افراد ما در چه جايي کار مي کردند. همه ما فکر مي کنيم که هرگز حاضر نيستيم براي يک کار مشابه دوباره در توالت کار کنيم!»
براي برخي سکانس ها گروه ان.تي.تي واقعاً نياز داشت که نگاهي به تکنولوژي به کار رفته در نابودگر 2: روز داوري محصول 1991 بيندازد و آن را براي هزاره جديد به روز رساني کند. يکي از نبوغ هاي جيمز کامرون، کاري بود که او در طراحي افکت ها و خلق شخصيت هاي آن کار انجام داده بود که در آن زمان منجر به ظهور چنين تکنولوژي اي شده بود. بِک توضيح مي دهد «کار روي يک صحنه در حال حرکت گروهي مثل تجربه کار CG است. وقتي براي کارتان به آن رجوع مي کنيد، مي توانيد با افتخار از آن در راه هاي مختلفي استفاده کنيد. ما زمان زيادي را صرف اين موضوع کرديم که بفهميم چطور شخصيت نابودگر 2 يک سقف مشبک سراميکي را بالا مي برد. بايد با دقت نگاه کنيد تا تمهيدهاي به کار رفته در آن را بفهميد. امروزه با وجود اين که وسايل قدرتمندتري داريم، اما گرفتن اين صحنه ها هنوز آسان نشده اند، فقط انجام دادن آن ها سريع تر شده است. شما براي تنظيمات عالي، ميزان کردن قطعات کوچک و کنار هم قرار دادن صحنه هاي فيلمبرداري شده وقت کمي صرف مي کنيد، چون راه حل آماده را در اختيار داريد. براي اين که يک داستان اين چنيني بتواند تأثيرات بصري و احساسي خوبي بر جا بگذارد، امروزه کارها طوري تنظيم مي شوند که با وسايل و تجهيزات موجود مطابق شوند. البته چالش هاي پيش رو هميشه تکنيکي نيستند. مثلاً در مورد همان صحنه تغيير شکل دستشويي بايد صحنه مورد نظر طوري ساخته مي شد که کميک به نظر نرسد. قبلاً براي صحنه هاي اين چنيني که سطحي از يک شکل به شکل ديگر تغيير شکل پيدا مي کرد، مجبور بوديم تصميمات خاصي اتخاذ کنيم، اما امروزه اين کارها شدني تر هستند.» بلافاصله بعد از نمايش اوليه کار، بازخوردهاي خوبي از طرف منتقدان و تماشاگران ديده شد. بِک مي گويد: «ما در حال انجام بعضي تغييرات و دگرگوني ها در جهت بهتر شدن کار هستيم. براي اين کار نياز داريم که افراد ما تأثيرات و کنش هاي متقابل بيشتري بر هم داشته باشند و اين کار پيچيده اي است. شما مي توانيد تغيير يک شيء بي جان به يک انسان را تصور کنيد. براي اين که بتوانيم تغيير شکل هاي بيشتري را هم ببينيم، بايد استانداردهاي انيميشن سازي و نورپردازي مان را بالا ببريم.» ان.تي.تي فهرستي از کارهاي مربوط به جلوه هاي تصويري را که براي اين کار لازم بود در اختيار داشت، از جمله سکانس هاي مربوط به دنياي مجازي آخر زماني که زندگي آينده شخصيت هايي مثل کامرون دارک ريز در آن ها نشان داده مي شود. بِک توضيح مي دهد: «نياز به خلق محيط هاي مجازي آخر زماني زيادي داشتيم که براي اين کار به چيزي بيش از فضاي دو بعدي احساس نياز مي شد. آن ها شکل سه بعدي صحنه هايي هستند که در بندرگاهي در لس آنجلس اتفاق مي افتند. فضاي اين بخش، يک محيط بزرگ با يک قايق واقعي عظيم است که کاملاً از مواد مصنوعي ساخته شده است.» بِک ادامه مي دهد: «فرم استخوان بندي شخصيت نابودگر يک ماشين است و در عين حال هواپيماهاي شکاري و روبات هاي عظيم الجثه اي که سريع بر مي گردند را هم داشتيم که بايد مدل سازي مي کرديم. مثل ديوانه ها مدل سازي مي کرديم. همچنين از مدل هايي که قبلاً ساخته شده بودند هم الهام مي گرفتيم. مدل هاي از پيش ساخته را از استوديوي زويک مي گرفتيم و بعد روي آن ها کار مي کرديم.»
بِک در ادامه مي گويد: «يک روز يکي از مدل سازي ما چيزهايي را خلق کرد که به نظر خاص مي رسيدند. مدل سازها مدل پلاستيکي را ساختند و شروع به چسباندن قطعات سطح کردند. بعد به مدل بافت داده شد و به محيط مجازي اي که از قبل ساخته شده بود، منتقل شد. بعد هنرمندان رنگ آميزي کار را انجام دادند و کار را به جيم سپردند و کار به شکلي که مي بينيد تبديل شد. اين صحنه ها از لحاظ بصري قدرت نفوذ زيادي دارند که باعث جلب نظر شما مي شوند. کار با ليما مهم ترين قسمت اين پروژه است و اين همکاري يک فرآيند پويا و ديناميک است. ما با او در برادران وارنر به گفت و گو پرداختيم و در مورد جلوه هاي ويژه و مفهوم کلي کار با او به بحث و تبادل نظر پرداختيم. بعد که او به سراغ ما آمد، يک جاي ويژه برايش در نظر گرفتيم که کارش را از سال 2008 شروع کرد. تصاويري که توليد مي شد را در هر چيزي مشاهده مي کرديم، از مانيتورهاي HD گرفته تا موبايل هاي همکارانمان!» بِک مي افزايد: «گروه قدرتمندي که ان.تي.تي دارد به ما اين اجازه را داد که بر مشکلات غلبه کنيم. مديريت سيستم رندرگيري بسيار قدرتمند و سودمند بود، طوري که کارهاي دو بعدي و سه بعدي به شکل مجزايي انجام مي شد. در شيوه مديريتي مهم بود که با توجه به نياز بيشتر، حق تقدم گرفتن صحنه ها رعايت شود. بايد قسمت توليد به روز رساني مي شد و در عين حال وضعيت و تسلسل صحنه ها هم حفظ مي شد. تمام کارها بر روي کاغذهاي مشابه به افراد داده مي شد و آن ها مي دانستند که طبق آن چه انتظاري از آن ها مي رود. برخي صحنه ها مثل صحنه هاي سوختن نيز داشتيم که تعداد تصاوير گرفته شده خيلي زياد و واقعاً کار مشکل و بسيار پيچيده اي بود. ما بايد هر کاري را سر وقت و به موقع انجام مي داديم.» بِک در انتها مي گويد: «از طرف کساني که کار را ديده اند بازخوردهاي خوبي داشته ايم، با اين که وقت کافي براي پرداختن و لحاظ کردن تمام آن چه انتظار است را نداشته ايم. جلوه هاي تصويري در اين کار، قسمت مهم آن است و باعث مي شود جهاني که در پروژه خلق کرده ايم باورپذير باشد.» منبع: صنعت سينما،شماره 90 /ن
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 559]