واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نگاهي به فيلم«من و اورسن ولز» نويسنده: پيتر راينر فيلمنامه نويسان: هالي گنت پالو و وينسنت پالمو جونير(بر مبناي رمان رابرت کاپلو)، کارگردان: ريچارد لينکليتر، مدير فيلم برداري: ديک پوپ، موسيقي: مايکل جي. مک اووي، بازيگران: زاک افرون، کريستين مکي، کلر دينس، بن چاپلين، جيمز تاپر و ادي مارسن، محصول 2008بريتانيا و آمريکا، 114دقيقه، ژانر: درام. $خلاصه داستان: نيويورک، سال 1937. ريچارد ساموئلز نوجوان 17ساله با اورسن ولز کارگردان تئاتر آشنا مي شود. ولز به او پيشنهاد مي کند در جوليوس سزار که اولين نمايش شکسپيري در برادوي است، نقش لوسيوس را بازي کند. ولز در شرايطي که همسرش باردار است، با بازيگر اصلي نمايش ارتباط دارد. او براي تمرين، سونيا جونز طراح صحنه نمايش را رو به روي ريچارد قرار مي دهد. ولز تصميم مي گيرد تمام گروه نمايش دو به دو شوند و ريچارد براي اين که مطمئن شود با سونيا هم تيمي است، کلک مي زند. من و اورسن ولز ريچارد لينکليتر يکي از شيرين ترين و صميمانه ترين فيلم هاي تاريخ سينما درباره زندگي در تئاتر است. و اين براي کساني که دوران کاري لينکليتر را به دقت دنبال مي کنند، اصلاً مسئله عجيبي نيست. کسي که کارنامه اش همه چيز را در برمي گيرد، از مدرسه راک گرفته تا Waking Life و دوگانه پيش از طلوع آفتاب و پيش از غروب آفتاب. او هم نگاهي عامه پسند دارد و هم نگاهي انساني. اين يک ترکيب بسيار خوب و کمياب است و به خصوص در مورد من و اورسن ولز خوب جواب داده که فيلمي درباره يک نوجوان دبيرستاني است که خيلي ساده به درون دنياي اورسن ولز اهريمن مقدس کشيده مي شود. لينکليتر و فيلمنامه نويسان او هالي گنت پالمو و وينس پالمو رماني از رابرت کاپلو را اقتباس کرده اند که کتاب او ويتريني براي نمايش آشفتگي هاي به صحنه بردن يک نمايش است و اين کار را به شکلي انجام مي دهند که انگار تاکنون نظير آن انجام نشده است. من و اورسن ولز عشق به تئاتر و از آن فراتر عشق به زندگي را به نمايش مي گذارد. صرف نظر از حضور خوب زاک افرون به نقش ريچارد ساموئلز، بزرگ ترين نقش آفريني فيلم به کريستين مکي به نقش ولز باز مي گردد. به استثناي ترومن کاپوتي با بازي فيليپ سيمور هافمن در فيلم کاپوتي، هيچ گاه نديده بودم يک بازيگر تا اين حد کامل نقش يک شخص معروف را بازي کند. مسئله تنها اين نيست که مکي- يک بازيگر بريتانيايي که پيش از اين نقش ولز را روي صحنه ايفا کرد- هم از لحاظ چهره و هم از نظر صدا شبيه اورسن ولز واقعي است. او ولز را براي ما به شکل يک مخلوق کاملاً شکل گرفته تصوير مي کند؛ يک شورشي با حقه ها و آداب و رسوم يک فاسق پا به سن گذاشته. اين نابغه موجودي با ابعاد فراتر از تصور است که غريزه او در مورد تأثيرات درست نمايشي، در زندگي واقعي و روي يک صحنه به يک اندازه دقيق است. لينکليتر کاري مي کند شما دقيقاً همان حسي را داشته باشيد که بازيگران مرکوري تيه تر داشتند؛ آنها شايد مقابل او از ترس خود را جمع مي کردند و پشت سر نفرينش مي کردند، اما مي دانستند کاري که قرار است انجام بدهند، به يک عمر تجربه مي ارزد. ولز در اين فيلم چنان ابعادي فراتر از زندگي دارد که براي لحظه اي حس کردم شايد او تصويري کاريکاتوري پيدا کند، اما لينکليتر يک صحنه کوتاه و زيبا به ولز مي دهد؛ جايي که او همراه ريچارد راهي محل ضبط يک نمايش راديويي هستند. او يک نسخه از کتاب امبرسن هاي با شکوه بوث تارکينگتن را به ريچارد نشان مي دهد و مي گويد: «اين کتاب درباره همه چيزهايي است که از تو گرفته مي شود.» و اين لحظه اي بسيار تأثيرگذار است، نه به اين خاطر که ما مي دانيم ولز سال ها بعد از روي امبرسن هاي باشکوه يک فيلم ساخت(فيلمي که استوديو از او گرفت و دوباره آن را تدوين کرد)، اين سکانس تأثير گذار و در عين حال ترسناک است، چون اين مرد جوان حيرت انگيز چنان حسي از فقدان را منتقل مي کند که هنوز در زندگي آن را تجربه نکرده است. ما هم به شکست هاي او و پروژه هاي سرهم بندي شده و ناتمامش فکر مي کنيم. ما به خودويرانگري افسانه اي ولز فکر مي کنيم که در من و اورسن ولز هر چند در مراحل ابتدايي است، اما همچنان جلوه اي پر قدرت دارد. منبع: کريستين ساينس مونيتور منبع: فيلم نگار، شماره 87 /ن
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 500]