واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
تورج منصوري، مدير فيلمبرداري هامون عشقي که ديگر نيست. بعد از خواندن فيلمنامه هامون چه ويژگي خاصي در آن ديديد؟ فيلمنامه هامون را نمي شد جزو فيلمنامه هاي رايج آن روزگار به حساب آورد. اکثر زمان فيلم در فلاش بک مي گذشت. چنين فيلمي در تعاريف آن روزهاي سينماي ايران نفروش و ضد مخاطب تلقي مي شد. خلاصه کلام اين که هامون قواعد و فرمول هاي فيلمسازي آن زمان را در خود نداشت. من از فيلمنامه خوشم آمد، اما راستش را بخواهيد هنوز نمي دانستم بايد حرف طرفداران فرمول رايج را بپذيرم يا به احساسم اعتماد کنم و مطمئن باشم که مخاطب هم از فيلم خوشش خواهد آمد.در پذيرفتن کار ترديد نداشتم، اما در اين که تماشاگر هامون را خواهد پسنديد يا نه چرا. خب بعد از اکران فيلم همه ديديم که داريوش مهرجويي شناختش بسيار جلوتر از حدي بود که در سينماي رايج بگنجد. هامون به لحاظ فيلمبرداري چگونه فيلمي بود؟ خيلي فيلم سختي بود. بي اغراق سه ماه ونيم تمام روزي شانزده ساعت کار مي کرديم. کارمان روز و شب نمي شناخت. سخت، اما شدني بود. سعي همه ما اين بود که تا هر آن چه را که در ذهن مهرجويي ساخته مي شد در بهترين شکل ممکن به مرحله اجرا درآوريم. البته از انرژي فوق العاده و انگيزه عجيب و غريب مهرجويي هم نمي توان به سادگي گذشت. گروهي که آن زمان در هامون گرد هم آمده بودند همگي به نوعي در بهترين سال هاي دوران زندگي شان قرار داشتند.همه در اوج توانايي جسمي و فکري بوديم. شايد تجربه امروز را نداشتيم، اما هامون را تجربه نساخت، شوروعشق ساخت و اين چيزي است که امروز متاسفانه در سينماي ما کم تر ديده مي شود. به عنوان يک فيلمبردار کهنه کار نظرتان در خصوص داريوش مهرجويي چيست؟ به نظرم مهرجويي يک رهبر ارکستر است که اتفاقا خودش هم خيلي خوب ساز مي زند و مهم تر از همه اين که مي توان با او نواخت. او تو را دعوت مي کند به نواختن يک قطعه و خودش هم در اين نواختن مشارکت مي کند. اعتقاد و التزام مهرجويي به کار گروهي مثال زدني است. اگر اعتماد کند و مطمئن شود که حرفش را فهميده اي به تو آزادي عمل مي دهد نهايت خلاقيتت را تحريک مي کند. داريوش از تو مي خواهد با همه وجودت هر چيزي را که مي تواني به فيلمش اضافه کني. اين به نظر من يک خصلت عجيب و غريب است. مهرجويي بر دل آدم ها مديريت مي کند و نه بر مغز آن ها. ما در سينماي ايران دو سه کارگردان داريم که بعد از کار کردن با آن ها، حضور در ديگر پروژه ها و کار کردن با ديگر کارگردان ها بسيار براي آدم سخت مي شود. داريوش مهرجويي يکي از اين دو سه کارگردان نادر است. شايد تنها اشکال کار با اين دو سه نفر همين باشد. آن ها تو را وادار مي کنند تا آن حدي که مي تواني بپري، اما مساله اين جاست که دوباره به آن اندازه پريدن خيلي سخت است. ازکمبودهاي دهه شصت درفيلمبرداري هامون بگوييد؟ آن دوران نسبت به امروز امکانات کم تري در اختيار گروه هاي فيلمسازي قرار داشت، اما سوداها بلندتر و عجيب تر بود. اگر امکانات آن دوران کم بود، عشق وعلاقه و خلاقيتي که در سينما مي جوشيد همه کمبودها را جبران مي کرد. ما به دنبال راه حل هايي مي گشتيم. مثلاً چاقويي که در هامون از روي سينک ظرفشويي بلند مي شود و به طرف دوربين مي آيد، با يک ابتکار خيلي ساده انجام شد. همه اين ها حاصل سينمايي بود که سرشار از دوست داشتن و عشق بود و متأسفانه امروز در سينماي ايران وجود ندارد. منبع: صنعت سينما- 91
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 510]