واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
سيري در ديوان استاد جمال الدين عبدالرزاق اصفهاني (1) نويسنده : خداويردي عباس زاده* چکيده اصفهان در طول قرون متمادي يکي از کانونهاي داغ ادب پارسي بود و گويندگان و نويسندگان خوش نامي از آن خطه ظهور کرده اند ؛ يکي از گويندگان پر آوازه ي آن ديار استاد جمال الدين محمد ابن عبدالرزاق اصفهاني است که از قصيده پردازان قرن ششم محسوب مي شود . ديوان وي سفره ي رنگارنگي را مي ماند که از انواع خوردني ها مي توان در آن سراغ گرفت . وي در قالبهاي متعدد شعر پارسي از قبيل : قصيده ، قطعه ، غزل ، رباعي ، ترکيب بند و ترجيح بند طبع آزمايي کرده و در مضاميني مختلف همچون مدح و هجو و بي وفايي روزگار و مردمان زمانه و ... شعر سروده است . جمال الدين هنر را عيب و فضل را آفت مي شمارد ؛ اگر چه در شاعري طبعي لطيف و قريحه اي خلاق دارد اما از اين همه هنر و استعدادش ، بخت برخورداري ندارد . او هر از چند گاهي همت بلند خود را با خواهش هاي بي مقدار ، پست مي کند ؛ به وطن خود عشق مي ورزد و حتي در ايام مسکيني به مسکن خود پشت نمي کند . واژه هاي کليدي : قصيده ، مدح ، هجو ، اغراق و فخريه ( خودستايي ) متن : وقتي در درس ادبيات ، از قالبهاي متداول شعر پارسي صحبت مي شود پس از توضيح قصيده و غزل و مثنوي و ... مثالهايي معروف از گويندگان نامي بدان قالبها آورده مي شود . گاهي شاعري در يکي از قالبهاي شعر فارسي ، به شهرتي رسيده است که نامش با نام آن قالب شعري عجين شده ؛ مثلاً وقتي سخن از رباعي است نان خيام به ذهن مي رسد يا هر گاه صحبت از دوبيتي مي شود بي اختيار به ياد باباطاهر مي افتيم ، براي ترجيح بند شعر معروف هاتف اصفهاني را مثال مي زنيم که مطلع و بيت برگردان آن چنين است : اي فداي تو هم دل و هم جان واي نثار رهت هم اين و هم آن ... که يکي هست و هيچ نيست جز او وحده لا اله الا هو (1) و براي قالب ترکيب بند اين شعر را مثال مي زنيم : اي از بر سدره شاه راهت واي قبه ي عرش تکيه گاهت اي طاق نهم رواق بالا بشکسته ز گوشه ي کلاهت هم عقل دويده در رکابت هر شرع خزيده در پناهت اي چرخ کبود ، ژنده دلقي در گردن پير خانقاهت مه طاسک گردن سمندت شب طره ي پرچم سياهت جبرئيل مقيم آستانت افلاک حريم بارگاهت چرخ ار چه رفيع ، خاک پايت عقل ارچه بزرگ ، طفل راهت خوردست خدا ز روي تعظيم سوگند به روي همچو ماهت ايزد که رقيب جان خرد کرد نام تو رديف نام خود کرد (2) اين ترکيب بندي است که صفحات نخست ديوان استاد جمال الدين محمد بن عبدالرزاق اصفهاني را جلال و رونقي ديگر بخشيده است . استاد جمال الدين از شعراي پر آوازه قرن ششم و از قصيده پردازان نامدار ايران است . وي علاوه بر شاعري در نثر هم قلمي توانا داشته ؛ اين نکته از ديوان وي بر مي آيد که در چندين جاي بدان اشارت کرده است . (3) بنا به تصريح خودش صاحب دو ديوان (4) بوده : « يکي پارسي و دو ديگر به زبان عربي ـ که البته از دومي اثري و نشاني نيست . جمال الدين را مقلد انوري و سنائي گفته اند (5) که بايد بر اين دو تا مسعود سعد را نيز افزود ؛ زيرا در قصايدي که حسب حالي و بث الشکوي هستند رنگ و بوي زندان نامه هاي مسعود سعد ديده مي شود و خود شاعر در چندين جاي نام او را در خلال اشعارش آورده است . (6) با اين همه شعر جمال هم از نظر زبان و هم از نظر مضمون تازگيهاي فراواني دارد که خودش بدان مي نازد : روا بود که بنازم بدين قصيده که هست بديع تر ز بهار و لطيف تر ز نسيم سبک چو روح خفيف و سلس چو طبع لطيف روان چو ماء معين و قوي چو راي حکيم ( ديوان ، 248 ) به طوري که مرحوم وحيد دستگردي در مقدمه ي ديوان ذکر کرده اند ، ديوان وي نزديک به ده هزار بيت است : « ديوان استاد جمال الدين دست خوش سقط و تحريف و تقليل شده و بدين سبب از بيست هزار بيت شعر وي به قول بعضي از تذکره نويسان ، با تمام کوششهاي چندين ساله ي ما بيش از ده هزار بيت جمع آوري نشد » (7) استاد جمال الدين در قالبهاي مختلف شعر پارسي از قبيل : قصيده ، قطعه ، غزل ، رباعي ، ترکيب بند و ترجيح بند طبع آزمايي کرده و به حق از عهده هر کدام در نهايت استادي برآمده است . بيشترين حجم ديوان وي را قصايد تشکيل داده است ، زيرا دوره اي که وي مي زيست قصيده بر تمام قالبهاي شعري غلبه داشت (8) و هنوز پادشاهان و بزرگان براي نام ، سرکيسه را به گندنا بسته و به اهميت شاعر در دربار نيک پي برده بودند . در دربار اميران و پادشاهان از وجود شاعران به عنوان مهمترين ابزار براي تبليغ سياست و قدرت نمايي حکومتها بهره برداري شده است . (9) به راستي که امرا و پادشاهان مديون شعرا و نويسندگان اند ؛ زيرا اگر اين بزرگان در دربار آنان نبودند اينک حرف و حديثي از آنان جز در صفحات تاريخ ـ در ميان نمي بود . جمال نيز از شعراي مداحي است که نزديک به سي نفر از بزرگان و امراي عصرش را ستوده است . (10) به هر حال ميان همان اشعار و حواشي آنها سخنان بسيار بلندي دارد که از زواياي مختلف قابل تحقيق و بررسي است . با توجه به سبک شعري و دوره شاعري وي ، ديوانش پر است از اصطلاحات نجومي ، شطرنج و نرد ، اصطلاحات ديواني ، پزشکي ، فلسفي ، موسيقي ، تلميحات قرآني و احاديث و اساطير و ... در اين جا فقط به نمونه اي از هر کدام اشاره مي شود تا سخن به درازا نکشد : اصطلاحات نجومي : سعد گردد چو مشتري ، کيوان اگر از طالعش نظر يابد نيش در خصم او خلد عقرب گر زاکليل تاج زر يابد ( ديوان ، 141 ) اصطلاحات شطرنج : نايافته شه رخي ز وصلش ناگاه شد سيم به پيلوار خرج آن ماه بر دست گرفت کج روي چون فرزين تا ز اسب پياده ماندم همچون شاه ( ديوان ، رباعي 100) اصطلاحات نرد : پيش طبع مهره بازش شعبده نتوان نمود گوشه و شش بيش از اين نه حقه مينا دهد ( ديوان ، 145) نيز : ز دشمن چو ايمن شدي جاي خوف است که زخم آرد اندر گشاد مششدر ( ديوان ، 184 ) اصطلاحات ديواني : جريده ي کرم و دفتر صنايع را کف تو بازو و حشو و فذلک و منها ( ديوان ، 49 ) اصطلاحات پزشکي : منصبت الحمدالله هر زمان عالي تر است حاسدت را چيست درمان ؟ صبر ياسقمونيا ( ديوان ، 41) و نيز : اگر در خاصيت خيزد همي از زعفران خنده مرا در گريه افزايد کم از رخ زعفران خيزد ( ديوان ، 107 ) اصطلاحات فلسفي : سواد ديده و دل گر چه کوچکند به جرم نه عقل و روح در اين هر دو مي کند مأوا ؟ اگر چه مرکز از روي ذات نيست عريض محيط دايره ي چرخ از او شود پيدا و گر چه نقطه نباشد ز روي جرم بسيط نه استقامت خط را از او بود مبدا ؟ ( ديوان ، 56 ) اصطلاحات موسيقي : عاشقت زان اميد تا چو رباب بر کنار تو سر مگر يابد با تو رگ راست تر بود هر چند گو شمال از تو بيشتر يابد ( ديوان ، 141) و نيز: همي بنالم از شوق دوستان قديم چنان که زير گه از زخم زخمه نالد زار ( ديوان ، 199) ( تکرار « ز » در مصراع دوم ، ناليدن و زاريدن را تداعي مي کند ) . و گاهي به مثالهاي نحوي اشاره مي کند : تا بي گنه است عمرو ، مضروب تا بي سبب است زيد ، ضارب ... ( ديوان ، 75 ) براي تلميحات قرآني و احاديث و اساطير نيازي به شاهد آوردن نمي بينم ؛ زيرا در هر صفحه ي ديوان جمال مي توان نمونه يا نمونه هايي را ديد ـ و البته قهرمانان ملي و اساطيري در پيش ممدوح جمال ، محلي از اعراب ندارند . (11) سوار لشکر لالاتکين اين ، رستم و شاق درگه بابا مهين او ، دارا ( ديوان ، 55 ) و يا : هر کجا جست ياد انصافت عدل کسري همه ستم باشد کمترين بخششينت ، گنج بود کمترين چاکريت، جم باشد ( ديوان ، 413) مبالغه و اغراق در شعر مدحي از جايگاه ويژه اي برخوردار است ، مخصوصاً مبالغه ها و گزافه گوئيهاي دور و درازي را در شعر اين دوره شاهد هستيم . جمال نيز از صدرنشينان اين شيوه است ؛ ممدوح وي آن عادلي است که در عهد او گرگ آرزوي دايگي ميش را مي کند ( ديوان ، 113) اعتدال گردون و تساوي شب و روز در فصول بهار و پاييز از فر عدالت ممدوح است ( ديوان ، 40 ) او به قدري عادل است که هر گاه دشمنش « امان » بگويد مي تواند از شمشير و خنجر جانگزاري ممدوح جان سالم به در برد ؛ گاو گردون از گرز گاوسار ممدوح مي شکوهد و از راه کهکشان به بي راهه مي رود . شيران در مقابل او زهره ترک مي شوند ... به حقيقت جمال الدين هم در مدح و هم در هجو يدي طولاني دارد اگر چه بارها ادعا کرده است که من به مدح و هجو گفتن عادت ندارم : مرا خود نيست عادت هجو گفتن که کرد ستم طمع زين گونه کوتاه معاذالله که من کس را کنم هجو ز مدح گفته نيز استغفرالله ( ديوان ، 452 ) با وجود اين ، از لسان شرع براي خود اين مجوز را صادر کرده که اگر کسي حق او را ضايع کند برايش هجو بگويد : اگر در شعر ، من زين بس يکي بيت هجا گفتم مرا معذور بايد داشت چون آن بيت مي خواني روا باشد هجاي آنکه حق من کند ضايع بخوان ان لا يحب الله اگر قرآن همي داني ( ديوان ، 453) گاهي حتي براي ممدوح خط و نشان مي کشد و هجو را ملازم تهديد مي کند : بزرگوارا در انتظار بخشش تو نمانده است مرا طاقت شکيبايي سه چيز رسم بود شاعران طامع را نخست مدح و دوم قطعه ي تقاضايي اگر بداد سوم شکر ، اگر نداد هجا من آن دو گانه بگفتم ، سوم چه فرمايي ؟! ( ديوان ، 456) پي نوشت ها: 1ـ ديوان هاتف اصفهاني ، چاپ مرحوم وحيد دستگردي با مقدمه ي شادروان عباس اقبال آشتياني ، موسسه انتشارات نگاه ، صص ، 51 ـ 47 2ـ ديوان جمال الدين محمد بن عبدالرزاق اصفهاني ، تصحيح مرحوم وحيد دستگردي موسسه انتشارات نگاه ، چاپ اول ، 1379 ، صص 37 ـ 29 3 ـ همان ، ص 266، ص 276 4 ـ همان ، ص 284 5 ـ تاريخ ادبيات در ايران ، مرحوم دکتر ذبيح الله صفا ، ج 2 ، صص 740 ـ 731 6 ـ اگر حکايت مسعود سعد و قلعه ي ناي شنيده اي که در آن بود سالها مأخوذ به چشم عقل نظر کن آيا پسنديده ! زمانه قلعه ي ناي است و ما در او مسعود ( ديوان جمال ، 102 ) 7 ـ مقدمه ي ديوان جمال ، ص 25 8 ـ سبک شناسي شعر پارسي ، دکتر محمد غلام رضايي ، نشر جامي ، چاپ اول ، صص 163 ـ 162 9 ـ ر . ک : انواع ادبي دکتر حسين رزمجو ، موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوي ، چاپ سوم ، صص 77 ـ 71 10 ـ ديوان جمال ، ص 25 11 ـ سبک شناسي شعر ، دکتر سيروس شميسا ، انتشارات فردوسي ، چاپ دوم ، 1375 ، صص 98 ـ 97 ( عضو هيات علمي واحد خوي ) * منبع:نشريه پايگاه نور شماره 4 /ن
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 523]